نخستین حضور یک سیمبیوت در عالم کمیک، به شماره 252 از "اسپایدرمن شگفت انگیز" (1984) برمیگردد. در شماره مذکور اسپایدرمن (كه به همراه برخي ديگر از ابرقهرمانان مارول براي مدت كوتاهي در يك سياره فضايي به سر ميبرد) سیمبیوتی را که فکر میکرد یک لباس سیاه رنگ است، با خود به زمین آورد (البته چند ماه بعد شماره 8 از کمیک معروف جنگ های مخفی/Secret Wars به چاپ رسید و نشان داد که اسپایدرمن چطور و در کجا این سیمبیوت را پیدا کرده است). همانطور که گفته شد، اسپایدرمن ابتدا از ماهیت واقعی لباس سیاه خود خبر نداشت اما به زودی فهمید که در واقع یک سیمبیوت زنده است و روی ذهنش تاثیرات مخربی میگذارد. سپس او توانست هر طور شده خودش را از دست او خلاص کند. ولی سیمبیوت بعدا با خبرنگاری ناراضی به نام «ادی براک» پیوند خورد و شروری به نام ونوم پدید آمد. ولی این تازه آغاز راه بود و محبوبیت بی نظیر ونوم باعث شد تا پای دیگر سیمبیوت ها نیز به داستان های مرد عنکبوتی باز شود و رفته رفته با گذشته آنها آشنا شویم.
همچنین ازتون درخواست میشه اگر تا به حال نخوانده اید مقالات زیرا را حتما بخوانید زیرا تکمیل کننده اطلاعات مقاله حاضر میباشند:
20 حقیقتی که باید درباره شخصیت ونوم (VENOM) بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره سیمبیوت (SYMBIOTE) ها بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره خدای سیمبیوت ها، کِنال (KNULL) بدانید
10 حقیقتی که باید درباره کارنیج (CARNAGE) بدانید
15 قدرتی که کارنیج دارد ولی ونوم ندارد!
منشاء سیمبیوت ها چیست؟
سیمبیوت ها از یک نژاد بیگانه به نام «کلینتار» (Klyntar) هستند. کلینتار گونه ای غیر اُرگانیک، بیشکل (amorphous) و انگل مانند هستند که در ابتدای خلقت عالم توسط خدایی خبیثی به نام «کنال» (Knull) و از ورطه تاریکی زنده آفریده شدند (برای آشنایی با کنال، این مقاله را بخوانید). اولین سیمبیوت عالم از شمشیری بود به نام "تمام سیاه" (All-Black) که کنال از سایه خودش خلق کرد تا با آن «سلستیال ها» را به قتل برساند زیرا او میخواست از آنها به خاطر آوردن روشنایی به عالم انتقام بگیرد (شماره 4 از کمیک ونوم را که اینجا ترجمه شده بخوانید).
بعدها کنال فاش کرد که وقتی در مبارزه با سلستیال ها شکست خورد و شمشیرش به دست یکی از دشمنان ثور به نام «گور» افتاد، در سیاره ای دور دست گیر افتاد و شروع کرد به آزمایش روی سیمبیوت ها و آنها را به موجودات دیگر پیوند زد تا تبدیلشون کنه به هیولاهایی شکارچی مانند. این موقع بود که اگزولون به وجود آمد (اگزولون سیمبیوت های ناقص بودند که کنال آنها را دور انداخت. برای آشنایی با آنها کمیک "سرگذشت ونوم: شبح" رو بخوانید). در هر حال کنال خودش را به عنوان مرکز ذهن کندویی سیمبیوت ها تثبیت کرد و با آنها سیاره های بی شماری را فتح نمود و در طول میلیون های سال تمدن های زیادی را بلعید. سیمبیوت ها حتی سعی کردند "نیروی انیگما" را نیز ببلعند ولی موفق نبودند (برای آشنایی با این نیرو ، این مقاله را بخوانید). همانطور که در این مقاله گفته شد، آنها بعدا علیه خالق خود یعنی کنال شورش و زندانی اش کردند و سعی کردند خود را خیرخواه نشان دهند ولی سیمبیوت ها به عنوان موجوداتی غارتگر که از وجود میزبانان خود تغذیه میکنند شناخته شدند و ... اما سوال اصلی اینجاست که آن سیمبوتی که اسپایدرمن با خود به زمین آورد از کجا آمده است؟ بعدها نشان داده شد که این سیمبیوت از طرف سیمبیوت های هم نژاد خود طرد شده بوده زیرا همانطور که در این مقاله خواندیم اولین میزبان سیمبیوت ونوم کسی بود که از آن برای انتقام و کشتن مردم سیاره خودش استفاده کرد . به همین دلیل سیمبیوت ونوم از همان اول توسط این میزبان فاسد شده بود . به همین دلیل او از سوی سیمبیوت های دیگر به سیاره های دور دست و خالی از سکنه به نام "بتل وُرلد" تبعید شده بوده و در همان سیاره بود که با اسپایدرمن آشنا شد! (در شماره 8 از رویداد "جنگ های پنهان" که دهه 80 میلادی چاپ شد). البته تو این مقاله هم گفتیم که سالها بعد فاش شد که قبل از اینکه سیمبیوت با اسپایدرمن تماس پیدا کنه با «ددپول» پیوند خورده و به همین دلیل هم هست که خُل شده!
در هر حال همانطور که میدانید اسپایدرمن در نهایت سیمبیوت را از خود دور کرد و او نزد خبرنگاری ناراضی به نام «ادی براک» (Eddie Brock) رفت و با او ترکیب شد. از ترکیب آنها شخصیت پلیدی به نام «ونوم» (Venom) پدید آمد که سعی داشت هر طوری شده از اسپایدرمن انتقام بگیرد. این سیمبیوت دارای چند بچه شد (بچه اول او همان سیمبیوتی است که به نام «کارنیح» میشناسیم! و خود کارنیج هم بعداً دارای بچه شد!) در هر حال ادی براک به تدریج اصلاح شد و در نتیجه ونوم هم به شخصیتی نیمه قهرمان بدل گشت (و حتی چند بار به کمک اسپایدرمن شتافت).
تا اینکه سیمبیوت نفوذ خود را روی براک بیشتر و بیشتر کرد و به همین دلیل براک او را در یک حراجی به فروش گذاشت! پس از آن سیمبیوت دیوانه و خشن تر شد زیرا میزبانانی همچون «مک گارگن» (یا همان «عقرب» معروف داستان های اسپایدرمن) یا «آنجلو فورچوناتو» پیدا کرد که هر دو از خلافکاران حرفه ای بودند. در حال حاضر میزبان او «فلش تامپسون» (همکلاسی سابق پیتر پارکر در دبیرستان) میباشد. به نظر میرسد فلش توانسته باشد کاملاً سیمبیوت را تحت کنترل خویش درآورد (البته اخیراً نشان داده شد که سیمبیوت هم به او علاقه دارد!) این موضوع نشان میدهد که اگر میزبان از قدرت روحی و ذهنی بالایی برخوردار باشد پس شاید بتواند بر سیمبیوت تاثیر بگذارد و او را کنترل کند.
نقاط ضعف و قوت سیمبیوت ها
سیمبیوت ها توانایی های فراوانی مثل قدرت، سرعت، توان، چابکی و حتی هوش فوق بشری دارند و میتوانند به سرعت زخم های خود را التیام بخشند. آنها در ضمن میتوانند اندازه خود را گسترش یا کاهش دهند و خود را به اندازه میزبان شان دربیاورند. قابلیت های عجیبی هم دارند که در این مقاله و این مقاله بهشان اشاره شده است. البته آنها نقاط ضعف هم دارند. در حقیقت آنها به طور ذاتی نسبت به صدا و گرمای شدید آسیب پذیر هستند (به ویژه در مقابل آتش). برای مثال، اسپایدرمن با توسل به به صدای بلند ناقوس کلسیا خودش را از بند سیمبیوت خلاص کرد و ... اخیرا نیز فاش شد که وقتی کنال داشته اولین شمشیر خود (تمام سیاه) را میساخته، صدای پتک های که بر سیمبیوت فرود می آمده به همراه آتش کوره ای که شمشیر در آن شکل گرفته، موجب ناراحتی سیمبیوت شده و به همین دلیل ذاتا از صدای بلند و گرمای آتش بدشان می آید (این تصویر را ببینید).
در ضمن در برخی از داستانها و بازی های ویدئویی، سیمبیوت ها در برابر منیزیم هم آسیب پذیر هستند. یک بار هم «مرد آهنی» (Iron Man) توانست محلولی بسازد که باعث نابودی یک سیمبیوت شد. البته بعدها معلوم شد که این محلول حاوی ارگانیسم های بیولوژیکی و ویروس مانند بوده است که «دکتر دووم» (Dr. Doom) از بدن ونوم تولید کرده بود! نیروهای دولتی هم بارها توانسته اند با استفاده از بازدارنده های شیمیایی ونوم یا کارنیج را تحت کنترل درآورند. یکبار هم سیمبیوتی سعی کرد با «ولورین» (Wolverine) پیوند بخورد اما چون بدن ولورین میتواند سریع خودش را التیام دهد، به ناچار از او جدا شد. البته به نظر میرسد سیمبیوت ها قادر توانایی های خود را تکامل دهند و مثلاً بچه های آنها آسیب پذیری های کمتری دارند. اما هنوز سیمبیوتی در داستان های اسپایدرمن دیده نشده که به طور کامل شکست ناپذیر باشد.
در این مقاله هم گفته شد که سیمبیوت های تبعید شده چون دیگر ارتباطی با ذهن کندویی ندارند نمیتوانند به پتانسیل کامل خود دست پیدا کنند (سیمبیوت ونوم هم چون آسیب دیده بود با ذهن کندویی خود در ارتباط نبود) ولی گاهی اوقات برخی از آنها به مرور قوی تر شده اند زیرا به طور مستمر به میزبانان مختلف پیوند خورده اند. این سیمبیوت ها میتونند در مقابل صدای بلند و همچنین گرما مقاومت بیشتری از خود نشان دهند. در برخی موارد آنها دچار جهش ژنتیکی هم میشوند و قابلیت های جدیدی هم پیدا کنند. مثل سیمبیوت کارنیج و مانیا میتونند با قطعات تولید شده از زیستتوده (Biomass) بدنشان دیگران را آلوده کنند . همچنین سیمبیوت کارنیج و ونوم میتوانند از احساسات منفی تغذیه کنند و قوی تر شوند و کارنیج حتی میتونه احساسات منفی رو به زیستتوده تبدیل کنه (این مقاله را بخونید تا با قدرت های فوق العاده کارنیج آشنا شوید).
چند سیمبیوت در داستان های اسپایدرمن و دیگر کمیک های مارول حضور داشته اند؟
1- «ونوم» (Venom)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 300 از کمیک "اسپایدرمن شگفت انگیز" (آوريل 1988)
اینها کسانی هستند که تا به حال سیمبیوت ونوم را برتن کرده اند:
- «ادی براک» (Eddie Brock)
«ادی براك» اولین كسی بود سيمبيوت فضايي را بر تن كرد (البته پس از آنكه اسپایدرمن توانست با استفاده از صدای ناقوس كلیسا خودش را از شر آن خلاص كند). ادی خبرنگاری بود كه پیتر پاركر را مسئول ناكامی های حرفه ای خود میدانست. بنابراین هم او و هم سیمبیوت فضایی (كه از سوی اسپایدرمن طرد شده بود) به دنبال انتقام بودند و برای سالهای متمادی زندگي را برای «پیتر پاركر/اسپایدرمن» زهر مار كردند! البته اسپایدرمن و ادی براك برای مدتی با یكدیگر صلح كردند تا با تهدید بزرگی به نام «كارنیج» (Carnage) روبرو شوند.
ادی براك در ضمن برای مدتی به یك شخصیت نیمه قهرمان تبدیل شد و با برگزيدن لقب «محافظ مرگبار» (Lethal Protectorr)، ادعا داشت كه از بیگناهان دفاع میكند. او در نهایت سیمبیوت فضایی را كنار گذاشت و آن را در یك حراجی به فروش رساند.
اما بعدا تبدیل به آنتی ونوم هم شد (درباره آنتی ونوم در همین مقاله توضیح داده شده).
ادی براک مدتی را هم به شخصیتی شبیه Rambo تبدیل شد و سعی کرد تمام سیمبیوت ها را نابود کنه:
وقتی ادی براک سعی داشت فلش تامپسون (میزبان جدید سیمبیوت ونوم) را نابود کنه توسط شخصیت خبیثی به نام Crime Master دستگیر و مجبور شد میزبان یکی از بچه های سیمبیوت Carnage به نام تاکسین بشه (در این مقاله به جزئیات کامل پیوند خوردن ادی با سیمبیوت تاکسین اشاره شده است).
در هر حال ادی براک هنوز هم پس از فراز و نشیب های فراوان صاحب سیمبیوت ونوم هستش و سری جدید کمیک بوک هایش که در اینجا ترجمه شده فوق العاده محبوب و پرفروش هستند. ادی براک در حال حاضر با پسر خودش به نام «دیلان» که قدرت های فوق بشری بزرگی دارد زندگی میکند و تبدیل به یک قهرمان شده است. همچنین در پایان رویداد "پادشاه سیاه پوش" دیدیم که ادی با پیوند خوردن با قدرت های کاپیتان یونیورس توانست برای خدای سیمبیوت ها یعنی کنال پیروز شود و خودش جای او را به عنوان پادشاه سیاه پوش بگیرد و به مرکز اصلی ذهن کندویی سیمبیوت های عالم تبدیل شود!
البته در كمیك های "مرد عنكبوتی نهایی" (Ultimate Spider-Man) شخصیت ادی براك و همچنین سیمبیوت دچار تغییرات فراوانی شد. در واقع، ادی براك در كمیك های "مرد عنكبوتی نهایی" به جای آنكه یك خبرنگار ناراضی باشد، به دوست و همكلاسی سابق پیتر تبدیل شد. در ضمن، والدین ادی براك با والدین پیتر پاركر دوست خانوادگی بوده اند و همگی با هم در سانحه هوایی كشته شده اند. سپس فاش شد كه پدر ادی براك و پدر پیتر پاركر قبل از مرگشان روی لباسی كار میكردند كه قرار بوده سرطان را شفا دهد ولی همین لباس بعداً با چسبیدن به ادی براك موجب به وجود آمدن هیولایی به نام «ونوم» شد! (بدین ترتیب منشا سیمبیوت به جای آنكه فضایی باشد ، آزمایشگاهی شد و كینه و خصومت ونوم و اسپایدرمن هم جنبه شخصی تر و خانوادگی گردید)
- آنجلو فورچوناتو (Angelo Fortunato)
در کمیک های شوالیه های مارول: مرد عنکبوتی (که اینجا ترجمه شده اند)، دیدیم که وقتی ادی براک سرطان گرفت ، تصمیم گرفت سیمبیوت ونوم را در یک حراجی به فروش برساند (البته سرطان گرفتنش هم قضیه داشت که باید این مقاله را بخوانید زیرا سیمبیوت ذهنش را دستکاری کرده بود). پسر دست و پا چلفتی یکی از روسای خلافکاری شهر به نام «آنجلو فورچاناتو» که سعی داشت خودش را به پدرش ثابت کند، این سیمبیوت را به دست آورد و سریعا دست به کار شد تا اسپایدرمن را شکست بده و چند نفر را هم کشت. ولی اسپایدرمن شکستش داد و آنجلو پا به فرار گذاشت. این باعث شد تا سیمبیوت از آنجلو به خاطر ترسو بودن بیزار بشه و بنابراین وقتی داشت از روی ساختمان ها میپرید، رهایش کرد تا سقوط کنه و بمیره.
- «مك گارگن» (Mac Gargan)
درسته که مك گارگن بیشتر به عنوان عقرب شناخته میشود اما در نهایت سیمبیوت فضایی كه «ادی براك» در حراجی به فروش رسانده بود، به او رسيد! گارگن از نظر اراده ذهنی بسیار ضعیف بود و به همین دلیل سیمبیوت فضایی كاملاً جسم و روح او را تحت كنترل در آورد و از او هیولایی عظیم الجثه ساخت كه به خوردن گوشت انسان علاقه داشت!
بعد از خوردن یک «اسکرال» ، علاقه او به خوردن گوشت انسان شدیدتر شد. چند بار هم دست دشمنانش را هنگام نبرد کَند و خورد (مثلا دست «استیل اسپایدر» و ژنرال «ولفرم»). او آنقدر وحشی شد که نورمن آزبورن هم تیمی هایش در گروه دارک اونجرز یعنی «بولزآی» و «داکِن» را فرستاد تا گارگن را بکشند ولی موفق نشدند (این مقاله را بخوانید).
این ونوم بانورمن ازبورن همكاری نزدیكی داشت (هم زمانی كه عضو گروه Thunderbolts بود و هم زمانی كه در گروه خبیث نورمن یعنی Dark Avengers عضویت داشت). در نهایت سازمان "شیلد” (S.H.I.E.L.D) سیمبیوت را به زور از گارگن جدا كرد.
نورمن آزبورن ملقب به «گرین گابلین»، بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی است (این مقاله را بخونید تا بفهمید چه ضربه های مهلکی را به پیتر پارکر وارد آورده است) . ولی خباثت او تنها محدود به اسپایدرمن نمیشه. در واقع نورمن در سال 2008 تونست پس از وقایع رویداد "تهاجم مخفی" خودش رو به عنوان ناجی کره زمین نشون بده و رئیس سازمان "شیلد" بشه و جای «نیک فیوری» و «تونی استارک» رو بگیره. اولش به نظر میرسید اهداف خیرخواهانه ای داره ولی به زودی شیلد را منحل کرد و به جایش "هَمِر" (Hammer) را با مجوز خود دولت آمریکا تاسیس کرد! سپس از عده ای از شخصیت های خبیث استفاده کرد و گروه "دارک اونجرز" را تاسیس کرد. خلاصه کاری کرد تا اعضای اونجرز تحت تعقیب قرار بگیرند و حکم جلب اونا رو گرفت! او حتی به "آزگارد" هم حمله کرد. اما در نهایت گروه اونجرز دست او را رو کردند و شکستش دادند. اما نکته بسیار جالب در گروه دارک اونجرز در اعضای آن نهفته بود. یعنی نورمن کاری کرد که خبیث هایی که انتخاب کرده دقیقا جوری به نظر بیان که انگار همان اعضای قدیمی هستند! یعنی اولا اینکه خودش زره آهنی آیرون پاتریوت را بر تن کرد تا مثل آیرون من به نظر برسه، «بولزآی» (دشمن درجه یک «بی باک» که اینجا معرفی شده) را به عنوان جانشین هاکای معرفی کرد، «داکن» (پسر ولورین که در این مقاله معرفی شده است) را به عنوان جانشین ولورین نشان داد، مون استون را جانشین کارول دانورز (کاپیتان مارول) کرد (این مقاله را بخوانید) و البته «مک گارگن» (که آن موقع لباس سیمبیوتی را بر تن داشت و ونوم شده بود) را جانشین اسپایدرمن جلوه داد! خب حالا از خودتون میپرسید گارگن چطور شبیه به مرد عنکبوتی شد؟ در واقع نورمن به او دارویی ویژه داد که باعث شد ونوم سایز کوچک تر و ظاهری انسانی تر پیدا کنه (یعنی شبیه به زمانی شد که پیتر پارکر سیمبیوت سیاه فضایی را در کمیک بوک ها بر تن داشت. این عکس و این عکس را ببینید).
ضمن اینکه هر وقت میخواست میتونست به اراده خودش ظاهر و جثه اش رو مثل قبل بکنه! منتهی برای اینکه مردم بهش شک نکنند سعی میکرد پنجه ها، زبان دراز و دندان های تیز ونوم را پنهان کنه. پس او تبدیل شد به اسپایدرمن خشن گروه دارک اونجرز! بسیار هم لااُبالی و هرزه بود و خیلی هم خانم باز! حتی فاحشه های مورد علاقه اش رو به عمارت اونجرز می آورد! کلی هم گوشت انسان و حیوان خورد (علاقه خاصی به خوردن سنجاب داشت!) و دست و پا هم زیاد قطع کرد.
اخیرا شاهد بودیم که عقرب در رویداد "شکار شده" (که اینجا ترجمه شده) تحت تعقیب کریون شکارچی قرار گرفت (چون کریون شخصیت هایی که تِم حیوانی داشتند را در داخل پارک مرکزی نیویورک گیر انداخته بود و میخواست شکارشان کند!). اما واقعه مهم تر این بود که در رویداد بزرگ "کارنیج مطلق" که اینجا ترجمه شده، شاهد بودیم که وقتی عقرب داشت با مایلز مورالز میجنگید ناگهان موجودات سیمبیوتی که توسط دارک کارنیج رهبری میشدند بهش حمله کردند. در واقع او دستور داشت تا آنهایی که قبلا با سیمبیوت فضایی پیوند خورده بودند را پیدا کنه و نمونه ژنتیکی (کُدِکس) را از بدنشون بیرون بکشه! در نتیجه به عقرب حمله کرد که باعث فلج شدن او شد! (این عکس را ببینید).
اما اخیرا در کمیک های "تیمارستان راون کرافت" که اونم اینجا ترجمه شده اند شاهد بودیم که وقتی نورمن از مدیران راون کرافت شد به مک گارگن فرصت داد تا بهش ملحق بشه. همچنین آلیستار اسمایت برای او یک صندلی متحرک داد که باهاش بتونه حرکت کنه. و اما اخیرا در کمیک های ونوم که اینجا ترجمه شده، دیدیم که ونوم با خبیثی جدید و مرموز به نام ویروس مواجه شد که از گلایدر و بمب های گابلینی استفاده میکرد تا اینکه مشخص شد او همان مک گارگن است که میخواسته از ادی براک انتقام بگیرد!
سپس در شماره 28 خبیثی به نام کدکس به او سیمبیوتی میده که باعث میشه فلج شدنش هم خوب بشه!
- «فلش تامپسون» (Flash Thompson)
پس از آنكه مك گارگن از سیمبیوت جدا شد، دولت امریكا تصمیم گرفت تا ان را به یكی از سربازان خود پیوند بزند تا يك ونوم قهرمان درست كند! در كمال تعجب، «فلش تامپسون» همكلاسی سابق پیتر پاركر كه البته در جنگ و در طی یك فداكاری پاهای خودش را از دست داده بود و قهرمان ملی شناخته میشد، برای این منظور داوطلب شد (برای کسب اطلاعات کافی درباره فلش تامپسون، این مقاله را بخوانید). در نتیجه «مامور ونوم» (Agent Venom) متولد شد. هر وقت فلش سیمبیوت فضایی را بر تن داشت میتوانست به كمك او، راه برود. در ضمن فلش تامپسون اولين ونومي بود كه در مبارزه از سلاح ها و تجهيزات نظامي بر عليه دشمنان خود استفاده میکرد.
در كل به نظر میرسید فلش تامپسون موفق شده كاملاً سیمبیوت را تحت كنترل خود دربیاورد. البته دولت امريكا نوعي سيستم اطمينان در سيمبيوت كار گذاشته تا اگر ياغي شد و دست به اعمال شريرانه زد، آن را غير فعال كند. اين ونوم مدتها عضو گروه "محافظین كهكشان" بود (خبرش اینجاست). اما در نهایت سیمبیوت ونوم نزد ادی براک برگشت. فلش تامپسون هم برای مدتی تبدیل شد به "مامور آنتی ونوم" و در داستان "شکست جانانه" به دست «گابلین سرخ» کشته شد (این مقاله را بخوانید)
واقعا مرگ فلش خیلی دردناک بود. درسته که او و پیتر در دبیرستان با هم مشکلاتی داشتند ولی در سالهای اخیر به رفقای خوبی برای هم تبدیل شده بودند و خیلی به هم احترام میگذاشتند. کشتن فلش بدترین ضربه ای بود که نورمن در سالهای اخیر به پیتر پارکر زد.
با این حال بعدا فاش شد که فلش همچنان در ذهن کندویی سیمبیوت ها زنده است و وقتی ادی براک در رویداد "پادشاه سیاه پوش" مرد، او را ملاقات کرد. فلش داوطلب شد تا سیمبیوت های زندانی شده را آزاد کنه و خودش را به درون یکیشون "دانلود" کنه. سپس او در دنیای واقعی به صورت یک اژدهایی که شبیه به آنتی ونوم بود ، ظاهر شد.
در نهایت در شماره 34 از کمیک ونوم (اینجا ترجمه شده) دیدیم که این اژدها به محل دفن فلش تامپسون رفت و در آنجا سقوط کرد و در نتیجه فلش تامپسون زنده شد و از قبر خود بیرون آمد!
او سپس به شکل مامور آنتی ونوم در رویداد "نهایت کارنیج" که اینجا ترجمه میشه حضور یافت.
- «لی پرایس» (Lee Price)
در شماره 1 از سری جدید کمیک های ونوم که سال 2017 منتشر شد، مارول تصمیم گرفت میزبانی سیمبیوت ونوم را از فلش تامپسون بگیره. بنابراین دیدیم مزدوری بیرحم به نام «لی پرایس» (Lee Price) به همراه «مک گارگن» سعی کردند سیمبیوت را به گروهی خلافکار بفروشند ولی بین آنها تیراندازی رخ داد و سیمبیوت به پرایس چسبید و شروع کرد به کشتن بقیه! این در حالیه که تحت کنترل فلش تامپسون ، سیمبیوت هم موجود خوبی شده بود . در هر حال لی پرایس برای مدتی میزبان سیمبیوت ونوم بود. او یک رنجر سابق ارتش بوده که بسیار هم خشن است. جالبه که سیمبیوت ونوم اون موقع دیگر کاملا هوشیار و عاقل شده بود و میخواست کارهای خوبی انجام دهد ولی مجبور شد به حرف های پرایس گوش بده و بر خلاف میل خود اعمال پلید و خبیثی را انجام بده ! لی پرایس سیمبیوت ونوم را از دست داد و این سیمبیوت دوباره به ادی براک پیوند خورد و از آن موقع از ادی کینه به دل گرفت. سپس در کمیک "کمپانی ونوم" که اینجا ترجمه شده است ، او سیمبیوت «مانیا» را از «اندی بنتون» دزدید و به "مانیاک" (Maniac) تبدیل شد و از این سیمبیوت استفاده کرد تا رئیس تبهکاران شود ولی در نهایت شکست خورد. در شماره 0 از "کارنیج مطلق" هم شاهد بودیم که کلتوس کسدی در حالی که خودش را به شکل ادی درآورده بود، پرایس را کشت و سیمبیوت مانیاک را ازش گرفت و اینگونه برای ادی هم پاپوش دوخت.
- «آنه وینگ» (Ann Weying)
«آنه وینگ» (Ann Weying) همسر سابق ادی براک بود که هم برای مدت کوتاهی سیمبیوت ونوم را بر تن کرد و به She-Venom تبدیل شد! (در مورد مربوط به «دیلان براک» گفتم که «سین ایتر» به آنه شلیک کرد و ادی مجبور شد سیمبیوت رو بهش پیوند بزنه تا جانش را نجات بده). او به عنوان شی – ونوم مرتکب قتل میشد ولی از این قتل ها لذت نمیبرد (خودش اعتقاد داشت سیمبیوت مجبورش کرده این کارها رو بکنه ولی ادی بهش گفت تا میزبان خودش نخواد، سیمبیوت نمیتونه اونو وادار به قتل کنه!). او پس از اینکه سیمبیوت ترک اش کرد دچار عذاب وجدان و اختلالات روانی شد و دست به خودکشی زد (خودش رو از پنجره پرت کرد بیرون. این تصویر را ببینید). جالبه که بدونید خانم وینگ در اولین حضورش در دنیای کمیک با موهای مشکی به تصویر کشیده شد و عینک داشت ولی سپس با موهای بلوند و بدون عینک به تصویر کشیده شد تا جذاب تر به نظر برسه! او یک وکیل موفق بود. همچنین به صورت فلش بک در کمیک های ونوم نوشته «دانی کیتس» (که اینجا ترجمه شده اند) دیدیم که وقتی آنه با سیمبیوت ونوم پیوند خورده بود از ادی براک بچه دار شده بود و وقتی بچه اش یعنی دیلان را به دنیا آورد آن را به کارل براک داد تا ازش مراقبت کنه و بهش قول داده روزی دوباره برگرده پیش پسرش ولی همانطور که گفته شد دست به خودکشی زد و دیگر نتونست پیش دیلان برگرده.
- کارول دانورز (Carol Danvers)
«کارول دانورز» همان کاپیتان مارول معروف است که میتونید اینجا درباره اش اطلاعات کسب کنید. در رویداد Siege، نورمن آزبورن و گروه دارک اونجرز سعی کردند آزگارد را تصاحب کنند. اون موقع «مک گارگن» ونوم بود و البته عضو دارک اونجرز. این ونوم خیلی خونخوار شده بود و اهالی آزگارد را داشت تکه تکه میکرد. تا اینکه کارول دانورز و اسپایدرمن سر رسیدند تا جلوی ونوم رو بگیرن. کارول موفق شد سیمبیوت رو از تن گارگن جدا کنه ولی به خودش چسبید و به تهدید بزرگتری تبدیل شد چون میتونست پرواز کنه و قدرت های کاپیتان مارول را هم داشت! در نهایت اما کارول تونست سیمبیوت رو فریب بده و خودش رو ازش جدا کرد.
- ددپول (Deadpool)
در کمیک های Back in Black دیدیم که جناب ددپول هم سیمبیوت ونوم رو بر تن داشته! او البته این سیمبیوت رو از کسی قرض نگرفته بلکه در داستان گفته شد که قبل از اینکه پیتر پارکر سیمبیوت فضایی را با خودش به کره زمین بیاره، ددپول باهاش سر و سری داشته! طبق این کمیک بلافاصله پس از وقایع Secret Wars نخست، سیمبیوت نزدش اومده تا از شر جایزه بگیرانی که دنبالش بودن خلاص بشه.
- اتو اکتاویس (Otto Octavius)
همانطور که میدانید ، اتو اکتاویس ملقب به دکتر اختاپوس برای مدتی تونست خودش رو وارد جسم و ذهن پیتر پارکر بکنه و اسم خودش رو "مرد عنکبوتی برتر" بزاره. او با فلش تامپسون که اون موقع میزبان سیمبیوت ونوم بود ملاقات کرد و بهش قول داد روی پاهاش عمل جراحی کنه ولی در عضو به زور سیمبیوت رو ازش جدا کرد و به خودش پیوند زد . در نتیجه "ونوم برتر" (Superior Venom) به وجود آمد که نزدیک بود چند تا دزد بانک رو بکشه. بعدش اونجرز سر رسیدند و به کمک فلش تونستند سیمبیوت رو پس بگیرند. وقتی که سیمبیوت نزد فلش برگشت بهش اطلاع داد که تغییر عمده ای در ذهن پیتر به وجود آمده. برای خوندن کمیک های مربوط به ونوم برتر اینجا را کلیک کنید.
2- «کارنیج» (Carnage)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 361 از کمیک "اسپایدرمن شگفت انگیز" (آوريل 1992)
سیمبیوت ونوم بچه دار شد و با یک قاتل زنجیره ای به نام «كلتوس كسدي» (Cletus Kasady) پیوند خورد و در نتیجه موجودی بیرحم به نام «کارنیج» به وجود آمد. البته در نهایت این سیمبیوت کاسدی را ترک کرد و مجدداً جذب سیمبیوت ونوم گردید. سپس کاسدی در فضایی غریب به نام "منطقه انرژی منفی" (The Negative Zone) سیمبیوتی مشابه پیدا کرد و دوباره کارنیج شد! کارنیج نشون میده که اگه یک سیمبیوت میزبان روانی پیدا کنه چه فاجعه ای پیش میاد. کارنیج مدام دنبال طغیان و شورش است و مرد عنکبوتی خیلی وقت ها برای اینکه جلوش رو بگیره مجبور شده حتی با ونوم متحد بشه.
در هر حال او یکی از ساده ترین ابر شرورهای شیطانی در مجموعه ابر شرورهای معروف مردعنکبوتی است. یعنی انگیزه هایش برای شرارت خیلی واضح و بدون پیچیدگی های خاصی است و او فقط یك هدف دارد: كشتار! در واقع او یک سادیست به تمام معناست و همیشه به صورت یک قاتل که برای لذت آدم میکشد به تصویر کشیده شده است. کارنیج اخیرا در رویداد "کارنیج مطلق" بازگشت شکوهمندانه ای داشت و در نهایت باعث شد تا کنال (خدای سیمبیوت ها) از قفس سیمبیوتی خودش رها بشه. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کارنیج این مقاله و این مقاله را بخوانید. این کمیک را همه اگه نخوانده اید، حتما بخوانید.
3- «تاکسین» (Toxin)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 2 از کمیک "ونوم علیه کارنیج" (اكتبر 2004)
«تاکسین» پسر کارنیج محسوب میشه (یعنی از همون سیمبیوت کارنیج متولد شده) . کارنیج میخواست او را بکشه ولی اتفاقاتی افتاد که در نهایت این سیمبیوت با افسر پلیسی به نام «پاتریک مولیگان» (Patrick Mulligan) ترکیب شد و تاکسین به وجود آمد. کارنیج برگشت که پسرش رو بکشه ولی ونوم نجاتش داد و سعی کرد تا تعلیمش بده ولی حقیقت این بود که تاکسین هم از ونوم و هم از کارنیج اخلاق مند تر بود و میخواست قهرمان باشه. بنابراین ونوم و کارنیج سعی کردند حذفش کنند چون میدونستند براشون تهدید میشه ولی تاکسین به کمک مرد عنکبوتی شکستشون داد. ضمنا به نظر میرسه که قدرت او هم از ونوم بیشتره و هم از کارنیج. در هر حال پاتریک مولیگان همیشه سعی کرد از سیمبیوتی که نصیبش شده بود برای مقاصد خیر استفاده کنه ولی همانطور که در این مقاله گفته شد به دست شخصیت خبیثی به نام «بلک هارت» کشته شد.
در نهایت ادی براک مجبور شد برای متوقف کردن کارنیج (که به کتاب نیرومند «دارک هولد» دسترسی پیدا کرده و به دنبال زنده کردن یکی از خدایان ارشد شیطانی به نام Chthon بود) سیمبیوت تاکسین را فدا کند. و اما اخیرا در شماره 3 از کمیک "پادشاه سیاه پوش: سیاره سیمبیوت ها" که اینجا ترجمه شده است شاهد بازگشت سیمبیوت تاکسین بودیم و فهمیدیم که به نوجوانی به نام «برن واترز» پیوند خورده است!
جالب این که فاش شد پدر برن، یکی از محافظان (گاردزمن) شرکت الکمکس است که به تازگی علاقه خاصی به شکار موجودات و گونه های فراانسانی و به ویژه سیمبیوت ها پیدا کرده!
4- کارل مالس (Karl Malus)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 67 از کمیک Marvel Team Up (مارس 1978)
«کارل مالس» به بدترین و دردناک ترین شکل ممکن با سیمبیوت کارنیج ترکیب شد. او دانشمندی بود که شیفته موضوعات مربوط به قدرت های فرابشری شد و روی خیلی ها هم آزمایش میکرد. او خبیث های زیادی همچون Hornet، Goliath وArmadillo را خلق تا تقویت کرده و از دشمنان سمج کاپیتان آمریکا هم به شمار میومد. تا اینکه «ویزارد» از دشمنان چهار شگفت انگیز مجبورش کرد به زور با سیمبیوت کارنیج پیوند بخوره و عضو نسخه جدیدگروه "چهار مخوف" (Frightful Four) بشه (برای آشنایی با این گروه، این مقاله را بخوانید). ولی ترکیبش با سیمبیوت خیلی دردناک بود. در واقع او توسط سیمبیوت کارنیج خورده شد! کارل مالس در نهایت به صورت یک موجود پیوندی انسان/سیمبیوت ظاهر شد (در حالیکه قدرت های و قابلیت های سیمبیوت ها را نیز داشت).
او مدتیه شیفته پیوند زدن موجودات مختلف به هم شده و موجودات زیادی را هم از ترکیب انسان و حیوان ساخته و ...
5- «آنتی ونوم» (Anti-Venom)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 569 از کمیک های "اسپایدرمن شگفت انگیز" (اکتبر 2008)
ادی براک پس از آنکه از سیمبیوت ونوم جدا شد فهمید که واقعاً سرطان دارد. او سپس نزد شخصیتی به نام Mr. Negative رفت. Mr. Negative هم با استفاده انرژی خاص خودش سرطان براك را معالجه كرد ولی در نتیجه سلول های بدن براك به رنگ سفید درآمد. سپس براک با ونوم جدید (همان «مک گارگن») روبرو شد. اینجا بود كه سیمبیوت ونوم سعی كرد از گارگن جدا شود و بار دیگر به براك بچسبد اما متوجه شد كه سلول های بدن او تغییر كرده و دوباره برگشت پيش گارگن. ولی بخش كوچكی از او در بدن براك باقی ماند و با سلول های سفید او تركیب شد و به همین دلیل موجود جدیدی به نام «آنتی ونوم» به وجود آمد! انتی ونوم با اسپایدرمن دشمنی نداشت و به نوعی یک قهرمان بود. این سیمبیوت در جریان داستان چند قسمتی "جزیره عنکبوت ها" (Spider-Island) که در سال 2011 در کمیک های اسپایدرمن چاپ شد، خودش را فدا کرد تا مردم شهر به حالت عادی خود برگردند.
اما بعدها شاهد بودیم که مامور ونوم (فلش تامپسون) تبدیل به مامور آنتی ونوم شد:
ولی در داستان "شکست جانانه" متاسفانه فلش تامپسون به دست نسخه ترکیب شده نورمن آزبورن با سیمبیوت کارنیج (رد گابلین) کشته شد که البته اخیرا دوباره زنده شده است. برای آشنایی کامل با آنتی - ونوم این مقاله را بخوانید.
6- «دِرِد فيس» (Dreadface)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 360 از کمیک "چهار شگفت انگیز" (ژانویه 1992)
«دردفیس» از نوع سیمبیوت های بسیار خطرناکی است که میتوانند با برقراری تماس با میزبان خود، ذهن آنها را کاملاً در اختیار خود دربیاورند و وادارشان کنند دست به قتل عام بزنند. او توسط «دووس نابودگر» دستگیر و در سفینه اش نگه داری میشد تا در موقع لزوم به عنوان یک سلاح ازش بهره بگیره. اما در نهایت موفق به فرار شد. وقتی به کره زمین رسید با اولین موجودی که دید پیوند خورد: یک گوریل! بعدش با «ثینگ» از اعضای "چهار شگفت انگیز" درگیر شد و سعی کرد خودش رو به ثینگ و بعدش هم به «هیومن تورچ» بچسبونه ولی هیومن تورچ خودش رو منفجر کرد و در نتیجه دردفیس هم نابود شد.
7- «اسکریم» (Scream)، «لاشر» (Lasher)، «فیج» (Phage)، «آگنی» (Agony)، «رایوت» (Riot)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 4 از کمیک "ونوم: محافظ مرگبار" (می 1993)
یک شرکت خصوصی به نام Life Foundation سعی داشت تا با بررسی سیمبیوت ونوم و گرفتن نمونه از آن بتواند سربازان نیرومندی تولید کند. بدین ترتیب، 5 نمونه از سمبیوت ونوم استخراج و پرورش داده شد. این 5 نمونه سپس با 5 تن از بهترین پرسنل امنیتی این شرکت ترکیب شدند و در نتیجه سیمبیوت های جدیدی تحت عنوان «اسکریم»، «لاشر»، «فیج»، «آگنی» و «رایوت» درست شدند. در این میان اسکریم از همه مهم تره.
میزبان او خانم خانم «دانا دیه گو» بود. اسکریم کم کم به این باور رسید که تمام سیمبیوت ها پلید هستند و باید نابود شوند. بنابراین 4 همکار دیگرش را به قتل رساند. او مشکل روانی داشت و دچار فروپاشی عصبی شد . البته بعدا سعی کرد آدم خوبی بشه ولی در نهایت توسط ونوم به قتل رسید. اما دوباره برگشت و سیمبیوت اسکریم به «اندی بنتون» پیوند خورد و یک قهرمان شد (این سری را بخوانید).
تا اینکه در رویداد "نهایت کارنیج" که اینجا ترجمه شده است، اندی سیمبیوت اسکریم را به خاطر کارنیج از دست داد. اما سپس کارنیج که خودش را در قالب یک سیاستمدار درآورده بود، سیمبیوت فیج را فرستاد تا اندی را بکشد. فیج ضربه مرگباری به اندی وارد کرد و باعث شد تا فلش تامپسون (مامور آنتی ونوم) اندی را که به شدت مجروح شده بود را به شرکت الکمکس و نزد دکتر استیون برد و او نیز از باقیمانده سیمبیوت اسکریم و آنتی ژن موجود از آنتی ونوم ، سیمبیوت ساخت و به اندی پیوند زد که باعث به وجود آمدن سیمبیوت جدید به نام «سایلنس» (سکوت) گردید.
سایانس به عنوان سیمبیوت جدید اندی بنتون همچنان به عنوان یک قهرمان به مامور آنتی ونوم کمک کرد تا بر کارنیج و دار و دسته اش فایق آیند ...
8- «هایبرید» (Hybrid)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 1 از کمیک "ونوم: عنکبوتی که پیش آمد" (ژانویه 1996)
میزبان «هایبرید»، مردی به نام «اسکات واشنگتون» بود. او یکی از نگهبانان Vault بود؛ زندانی که سیمبیوت های «لاشر»، «فیج»، «آگنی» و «رایوت» پس از کشته شدن میزبانان شون در آنجا نگهداری میشدند. اونا به طور کوتاهی با اسکات ترکیب شدند و «هایبرید» به وجود اومد. اسکات فهمید که این سیمبیوت ها گناهی ندارند و فقط ترسیده اند و نباید اون آزمایشات روشون انجام میشد. بنابراین تصمیم گرفت از زندان فراریشون بده. به همین دلیل شغل خودش رو از دست داد. اسکات به خونه اش برگشت و سر راه با یک جنایتکار درگیر شد و از کمر به پایین فلج شد. اینجا بود که سیمبیوت هایبرید دلش به حالش سوخت و دوباره باهاش پیوند خورد . اینجوری اسکات دوباره تونست از پاهاش استفاده کنه. اسکات سپس تصمیم گرفت از اون جنایتکار انتقام بگیره . این باعث شد که سیمبیوت هایبرید ناراحت بشه چون دوست نداشت یک ماشین آدم کشی باشه. اسکات هم متوجه اشتباه خود شد و تصمیم گرفت آدم خوبی باشه. در نهایت اما توسط ونوم کشته شد. هایبرید هم به طور مقطعی به ددپول چسبید و در نهایت هم به یک سگ !
9- «کروبا» (Krobba)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 1 از کمیک "ونوم: تخم شرارت" (جولای 1997)
او سیمبیوتی بود که به زمین آمد و با دانشمندی بسیار پلید به نام دکتر «نایجل دانلوی» پیوند خورد، اما خباثت دانلوی باعث شد تا او دیوانه شود! او دست به طغیان و آشوب زد اما در نهایت خودکشی کرد چون نمیخواست سیمبیوت های هم نژاد اش به سرنوشت او دچار شوند. این سیمبیوت بار دیگر نشون میده که خصوصیات انسانی میزبانان سیمبیوت ها هستش که باعث میشه پلید بشن.
10- «زكس» (ZZZXX)
نخستین حضور در دنیای کمیک : شماره 2 از کمیک X-Men: Kingbreaker (مارس 2009)
این سیمبیوت (که هر چه تلاش کنید عمراً بتوانيد نامش را صحيح تلفظ کنید!!!) بسیار خطرناک است و مغز میزبان خود را میخورد! در ضمن او هیچ ارزشی برای میزبان خود قایل نیست به همین دلیل در زندانی که توسط نژاد فضایی Shi'ar تاسیس شده بود، نگهداری میشد و یک میزبان از همین نژاد به دست آورد. بعدش بهش ماموریت دادن تا گروه Starjammers را نابود کنه ولی شکست سختی خورد. سپس خواست با یکی از اعضای starjammersپیوند بخوره ولی موفق نبود و به دنیایی سرطانی به نام The Fault منتقل شد که در آن نسخه معکوس «پرفسور ایکس» حضور داره! هیچ فاش نشده انها چطور با هم کنار آمده اند ولی اگه زنده مونده باشن باید منتظر بروز یه هیولای واقعا عجیب و ترسناک باشیم!
11- «پي بك» (Payback)
نخستین حضور در دنیای کمیک: کمیک True Believers (سپتامبر 2009)
اين سيمبيوت از نژاد تکامل یافته تر سیمبیوت ها محسوب میشود و با يكي از مامورين سازمان "شيلد" (SHIELd) به نام «ماويس ترنت» پيوند خورده. «پي بك» یک قهرمان نسبتاً خشن است. او ميتواند پرواز كند و از بدنش الكتريسيته ساطع نمايد. نکته منحصر به فرد درباره این سیمبیوت این است که بر خلاف دیگر سیمبیوت ها که از خشم و نفرت تغذیه میکنند، از خوشی و شادمانی قدرت میگیرد. بنابراین میزبانش هر چی خوشحال تر و سر زنده تر باشد، او هم قوی تر میشود! در ضمن ظاهرش هم با بقیه سیمبیوت ها فرق میکنه و نوعی رنگ و لعاب براق به میزبان خودش میده.
12- «اسکورن» (Scorn)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 5 از کمیک "کارنیج" (آگوست 2011)
کارنیج یک بار به ظاهر توسط شخصیتی نیرومند به نام «سِنتری» در داستان آغازین سری کمیک "انتقام جویان جدید" (که اینجا ترجمه شده) کشته می شود. سنتری او را از وسط به دو نیم قسمت می کند (عکسش اینجاست) و در فضای بیرونی کره زمین رهایش می کند اما همانطور که در این مقاله گفتیم کارنیج سر سخت تر از این حرف هاست و میزبان خودش را در هر شرایطی ترمیم می کند. بعدها یک کمپانی غیر قانونی سیمبیوت کارنیج را از فضا به زمین میاورد و در مینی سری "کارنیج" که توسط «زب ولز» نوشته شده و «کلیتون کرین» آن را طراحی کرد ، کارنیج موقتا با دکتر «تنیس نیوِس»،روانشناسی که مسئول درمان دوست دختر قدیمی کلتوس کسدی یعنی «شیریک»(Shriek) بود ، پیوند میخورد.
اما مشخص می شود که همه این ها نقشه سیمبیوت بوده تا به میزبان اصلی اش یعنی کلتوس کسدی برسد. این سیمبیوت سپس از نیوس جدا و به شیریک پیوند خورد و او را دوباره مجنون و یاغی کرد (عکسش اینجاست). به همین دلیل سیمبیوت که از شیریک ترسیده بود، وی را رها کرد و دوباره نزد نیوس برگشت و سیمبیوت Scorn خلق شد و طی عملی قهرمانانه به مرد آهنی و اسپایدرمن کمک کرد تا کارنیج را که دوباره زنده شده بود شکست دهند. اما سالها بعد و بعد از آنکه سر و کله خدای سیمبیوت ها یعنی «کِنال» پیدایش شد، در کمال تعجب در کمیک "تولد مجدد کارنیج" (که اینجا ترجمه شده است) دیدیم این خانم فاسد شده و به صورت راهبه اعظم فرقه کارنیج درآمده. او جسد کلتوس کسدی را با یک سیمبیوت اژدهایی و باستانی به نام «گِرِندل» ترکیب کرد تا شاید اینطوری بتونه کارنیج رو تبدیل کنه به اواتارِ کنال .
اسکورن سپس به کارنیج پیشنهاد کرد که تکه های سیمبیوت ها رو از بدن کسانی که تا به حال باهاش پیوند خورده اند را برداره تا تقویت بشه.
کارنیج هم بهش حمله و از وسط به دو نیم تبدیلش کرد و ستون فقراتش رو خورد!
13- مارکوس (Marcus)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 8 از Deadpool: The Gauntlet Infinite Comic (آوریل 2014)
«مارکوس» ملقب به «قنطروس گرگ نمایی که دیابت دارد» (!) از دشمنان مضحک ددپول است( قِنطَروس یا Centaur در میان اساطیر یونان جز معروفترین موجودات است. سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع میشد به جای آن قرار دارد) . او سابقه اش به یونان باستان میرسد که توسط یک گرگ نما گاز گرفته شد و بعدش هم سیمبیوت فضایی باهاش ترکیب شد ! او سپس توسط «دراکولا» استخدام شد تا در کنار برخی دیگر از هیولاهای مارول ، ددپول را شکار کند. تا یادم نرفته بگم که ایشون مرض قند (دیابت) هم داره (!) و به همین خاطر موقع مبارزه با ددپول از حال رفته!!! در هر حال شخصیت بسیار عجیب و غریبیه (درست مثل خود ددپول!) . سیمبیوت فضایی بهش قدرت و چابکی خاصی میده و همین طور امکان دسترسی به سلاح های مختلف.
14- مانیا (Mania)
نخستین حضور در داستانهای اسپایدرمن: شماره 2 سری دوم از کمیک های Venom (آوریل 2013)
«اندی بنتون» (Andy Benton) یکی از اولین همسایه های فلش تامپسون در شهر فیلادلفیا بود . او در دبیرستان West Philadelphia درس میخواند یعنی جایی که فلش به عنوان مربی ورزش تدریس میکرد. اندی یک روز دید که فلش چطور از دست سیمبیوتی خودش استفاده کرد تا توپ را به سمت یک دانش آموز قلدر پرتاب کنه. بنابراین فهمید که فلش تامپسون همون مامور ونوم هستش. سپس شخصیت خبیثی به نام «جک اولانترن» که از هویت فلش آگاهی داشت سعی کرد با هدف قرار دادن اندی ، بهش ضربه بزنه. او پدر اندی را با چاقو زد ولی فلش موفق شد به کمک بخشی از سیمبیوت خودش، جان اندی را در مقابل گاز سمی که توسط جک اولانترن منتشر شده بود، نجات بده. سپس سیمبیوت با اندی پیوند خورد و به دستیار فلش تبدیل شد و اسم خودش را Mania گذاشت. سپس معلوم شد او از بخشی از سیمبیوت ونوم که توسط شرکتی به نام Ararat کلون شده بود و سالها در ونوم غیر فعال باقی مانده بود، درست شده. Mania بعدا دچار نفرینی که شیطان دنیای مارول (مفیسو) به ونوم داده بود یعنی "نشان جهنمی" (Hell Mark)، شد و در نتیجه میتونست شیاطین و دیوها را هم کنترل کنه. پیتر پارکر و فلش تامپسون در تلاش بودند او را مداوا کنند. اندی بنتون اخیرا با سیمبیوت اسکریم پیوند خورده بود و یک قهرمان بود و در جدیدترین حضورش در دنیای کمیک صاحب سیمبیوت جدیدی به نام سایلنس شده است. (این سری را بخوانید).
15- دیلان براک (Dylan Brock)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 7 از سری چهارم کمیک های ونوم (اکتبر 2018)
پس از آنکه همسر ادی براک به نام «آنه وینگ» به شدت از سوی «سین – ایتر» زخمی شد، ادی براک سیمبیوت ونوم را به او منتقل کرد تا زندگی اش را نجات دهد و با این کار او را به هیولایی به نام «شی – ونوم» تبدیل ساخت (این مقاله را بخوانید). آنها برای چند لحظه به طور همزمان با سیمبیوت ونوم پیوند داشتند و به طور فیزیکی و ذهنی به هم متصل شدند. پس از آنکه سیمبیوت نزد ادی بازگشت، بخشی از خودش را در قالب کدکس در وجود آنه باقی گذاشت. آنه هم متعاقباً متوجه شد به طور ناگهانی و مرموزی باردار شده است و پسری به دنیا آورد به نام «دیلان» (Dylan) که در حقیقت یک نمونه ژنتیکی از سیمبیوت بود که در قالب جنینی انسانی به دنیا آمد! آنه که به شدت شوکه شده بود ، فرزند نوزادش را پیش پدر ادی (کارل براک) گذاشت و رفت و بعدش هم خودکشی کرد. کارل به عنوان پدربزرگ دیلان او را بزرگ کرد و سعی داشت محبتی که از پسر خودش دریغ کرده بود را به او بدهد ولی گاهی اوقات به شدت عصبانی میشد و کتکش میزد. دیلان برای 9 سال از وجود پدر واقعی اش بی خبر بود تا اینکه ادی در حالی که از دست مامورین دولتی در حال فرار بود به درب خانه پدرش آمد و با او ملاقات کرد ولی پدر بزرگش به او نگفت که ادی پدرش است. دیلان اولش فکر میکرد ادی برادر ناتنی اش است اما هردوی آنها به حقیقت پی بردند و از آن زمان تا به حال ادی دارد سعی میکند تا رابطه اش را با پسرش بهتر کند و بهش قول داده تا به هر قیمتی که شده ازش محافظت کنه و در بخش فینال رویداد "کارنیج مطلق" دیدیم که وقتی بین نجات دنیا و نجات پسرش گیر کرده بود، دیلان را انتخاب کرد.
دیلان یک موجود منحصر به فرد است زیرا نحوه تولد خاصی داشته که باعث شده به نوعی موجود ترکیبی از انسان/سیمبیوت تبدیل شود. او شبیه به انسان است ولی در واقع یک سیمبیوت ونوم است که در شکلی انسانی قرار گرفته. او اولش قادر نبود به طور خودآگاه قدرت هایش را کنترل کند و این قدرت ها وقتی استرس داشت یا جانش به خطر میفتاد خود به خود بروز پیدا میکردند. ولی با تمرین و به کمک راهنمایی های کنال تونست راهش رو یاد بگیره. وقتی قدرت های منحصر به فرد او فعال میشوند چشمانش به رنگ سیاه در می آیند و نوعی شاخک هایی سیمبیوتی هم ازش خارج میشوند (این عکس را ببینید).
او همچنین میتونه سیمبیوت های دیگر را حس کنه و میتونه سیمبیوت هایی را که میخوان باهاش پیوند بخورند را دفع و حتی تحت کنترل خودش دربیاره و به راحتی آنها را بکشه. او نمیتونه با سیمبیوت ها پیوند بخوره و اگر قدرت هاش فعال شده باشند و در مجاورت سیمبیوت ها باشه دچار درد شدیدی میشه. دیلان همچنین میتونه سیمبیوت ها را از راه دور کنترل کنه و از طریق چشمان آنها ببینه (کاری که فقط کنال از پس انجامش برمیاد) او این کار را از طریق برقراری ارتباط با ذهن کندویی سیمبیوت ها انجام میده. بنابراین همیشه این خطر وجود داره که کنال با برقراری ارتباط با دیلان او را تحت نفوذ خودش بگیره؛ کاری که قبلا به طوری محدودی آن را انجام داده! پس از شکست خوردن کنال در رویداد "پادشاه سیاه پوش" و جانشینی او توسط ادی براک به عنوان خدای سیمبیوت ها به نظر میاد این خطر هم رفع شده باشد زیرا اِدی با قدرت های کیهانی خود آثار کنال را از وجود دیلان پاک کرد و اون قدرت ها و قابلیت هایی که ذکر شد از او گرفته و دیلان مثل یک پسر بچه عادی شد (اینجا را ببینید). ولی در شماره 200 از کمیک ونوم دیدیم که دیلان تیر خورد و سیمبیوت ونوم سعی کرد نجاتش بده و در نتیجه باهاش پیوند خورد و بدین ترتیب دیلان تبدیل به ونوم شد! (عکسش اینجاست). همچنین دیدیم که دیلان در دبیرستان معروف میدتاون درس میخواند و مدام هم با هم کلاسی قلدر خودش وارد درگیری میشود!
16- گِرِندل (Grendel)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 2 از سری چهارم کمیک های ونوم (جولای 2018)
بـِیُوولف (Beowulf) نخستین حماسه شناخته شدهٔ اروپایی از نویسندهای ناشناس است. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجستهترین نوشتههای ادبی آنگلوساکسون شناخته میشود. تاریخنگاران نگارش آن را میان 700 تا 1000 میلادی برآورد کردهاند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به این سو به نام بیوولف نامور شدهاست به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف میپردازد که یک قبیله دانمارکی را از دست جانور خونخواری به نام گرندل نجات میدهد و سپس در دریا فرومیرود تا مادر آن جانور را هم بکشد. و بعد پادشاه قبیله خود میشود ولی سرانجام در جنگ با اژدها کشته میشود و .. اما در سری جدید کمیک بوک های ونوم و در پیچشی جالب متوجه شدیم که گرندل و مادرش در واقع اژدهایانی بودند که توسط کنال خلق شده بودند. یعنی میلیاردها سال پیش کنال ارتشی از اژدهایان سیمبیوتی خلق کرد (از ورطه زنده تاریکی) و آنها را اعزام نمود تا در عالم دست به طغیان بزنند. یکی از آنها به رنگ قرمز بود و از خون خود کنال آفریده شد و پسرش هم اژدهایی سیاه رنگ بود. آنها در قرن 6 میلادی به کره زمین رسیدند و در آنجا اژدهای پسر به گرندل (Grendel) و اژدهای مادر به Big Mother معروف شدند. تا اینکه ثور به وسیله یک آذرخش گرندل را از پا درآورد. مادرش برای انتقام دست به قتل عام لشگر پادشاه زد. ثور به مخفیگاه اژدهای مادر حمله کرد و او را به قعر اقیانوس فرستاد.
اما با گذشت زمان این عمل ثور به افسانه تبدیل شد و آن را به پهلوانی به نام پهلوانی به نام بیوولف نسبت دادند. اخیرا در کمیک Scream: Curse of Carnage که متاسفانه به دلیل کرونا دو شماره آخرش کنسل شدند شاهد بازگشت Big Mother بودیم که به «اندی بنتون» هشدار داد "کنال داره میاد"! گرندل هم بعدها بقایایش پیدا شد که در مورد بعدی بهش اشاره میشه ...
17- تیراناساروس (Tyrannosaurus)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 2 از سری چهارم کمیک های ونوم (جولای 2018)
در شماره 1 از کمیک "سرگذشت ونوم: ویتنام" (که اینجا ترجمه شده است)، نیک فیوری و ولورین به طور تصادفی با نخستین نشانه های خدای سیمبیوت ها یعنی «کِنال» در دنیای ابرقهرمانان مدرن مارول روبرو شدند. در واقع ارتش آمریکا سعی کرد موفقیت خودش در خلق ابرسربازی به نام کاپیتان آمریکا را با سربازان سیمبیوتی (sym-soldiers) تکرار کنه و آدم های عادی را با سیمبیوت ترکیب میکرد. این سیمبیوت در واقع بقایای کشف شده از همان اژدهای گرندل بود که در مورد قبلی بهش اشاره شده است. یکی از این آدم ها «رکس استریکلند» نام داشت که جان خودش را برای نجات دوستانش از دست داد ولی با یک سیمبیوت پیوند خورد و زنده شد و اسم رمزش رو «تیرانوسوروس» گذاشتند. متاسفانه نفوذ کنال روی سربازان سیمبیوتی اونقدر زیاد بود که حتی به نیروهای خودشون در ویتنام هم حمله کردند و قتل و خونریزی زیادی به راه انداختند. رکس در نبرد کشته شد ولی سیمبیوت تیرانوسوروس به خاطر اعمال خودش دچار عذاب وجدان شد. او سالها وانمود کرد که همان استریکلند است و به زندگی ادامه داد. این سیمبیوت در نهایت به لطف شرافت استریکلند از زیر کنترل کنال (خدای سیمبیوت ها) خودش را رهایی داد و علیه او شد و برای نجات جان ادی براک، آواتارِ کنال را گرفت و داخل کوره آتشین انداخت و اینجوری جان خودش را فدا کرد. در شماره 32 از کمیک های ونوم (اینجا ترجمه شده) دیدیم که سیمبیوت تیرانوسوروس و رکس استریکلند در ذهن کندویی سیمبیوت ها دوباره به هم رسیده اند.
18- رِیز (Raze)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 10 از کمیک Carnage (سپتامبر 2016)
سیمبیوت کارنیج در طول تاریخ بارها دست به خلق سیمبیوت های جدید زده. وقتی که فرقهای به نام "دارک هولدرز" (برای آشنایی با این فرقه این مقاله را بخوانید) با استفاده از جادوی کتاب دارک هولد روی کارنیج اثر گذاشتند، او صاحب توانایی های جدیدی شد. یکی از این توانایی ها، ایجاد سیمبیوت های جدید و کنترل آنها بود.کارنیج با استفاده ازقدرت جدیدش، سیمبیوتی به نام «رِیز» را پدید آورد و آن را به زور به یک مامور FBI به نام «کلر دیکسون» (Claire Dixon) پیوند زد تا علیه یک گروه ضربت ضد سیمبیوتی مقابلهکند. در آخر، ریز جذب سیمبیوت «تاکسین» شد تا برای متوقف کردن کارنیج و ایزد کهن «چثان» (Chthon) ، مورد استفاده قرار بگیرد. به نظر میرسد که ریز در طی این فرایند از بین رفته است.
19- اسلیپر (Sleeper)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 3 از کمیک Venom: First Host (سپتامبر 2018)
«اسلیپر» نام هفتمین فرزند سیمبیوتِ «ونوم» است که در شمارهٔ 165 از سری Venom معرّفی شد. از آنجا که دیگر فرزندانِ ونوم در سنّ پایین با میزبانان خبیثی پیوند خورده و خود نیز خبیث شدند، ونوم قصد داشت از پیوندخوردن اسلیپر با یک میزبان تا زمانی که بالغ نشده جلوگیری کند؛ به همین دلیل او را در کمپانی «الکمکس» به دنیا آورد و تحت نظارت و حفاظت این کمپانی قرار داد. در این زمان کهنهسربازِ نژاد «کری» بهنامِ «تلکار» که نخستین میزبان ونوم بود، بهدنبالِ سیمبیوتِ قدیمی خود به زمین آمده بود و با تهدیدکردنِ اسلیپر، ونوم را متقاعد کرد تا دوباره با او پیوند بخورد. از آنجا که تلکار با قدرتهای ذهنیِ خود ونوم را تماماً مطیع خود کرده بود، اسلیپر برای نجات والد خود با ادی پیوند خورد و به فضا رفت. پس از کشوقوسهای فراوان و با کمک جنگجویی از نژاد اسکرال، ادی و دو سیمبیوت توانستند تلکار را شکست داده و به زمین بازگردند. مدّتی بعد تلکار برای انتقام به زمین بازگشت و تلاش کرد با سلاحی بیولوژیکی مردم زمین را از بین ببرد، امّا دست آخر اسلیپر با او پیوند خورد و برای تلافی کاری که با ونوم کرده بود، با انجام نوعی عمل لوبوتومی از تلکار بردهای بیاختیار بدل ساخت. اسلیپر سپس با کنترل این میزبان جدید زمین را ترک و ماجراجویی خودش را در سرتاسر فضا آغاز کرد. برای آشنایی کامل تر با این سیمبیوت، این مقاله را بخوانید.
در قسمت آخر از کمیک "حد نهایی کارنیج" متوجه شدیم که اسلیپر با یکی از دوستان فلش تامپسون به نام «هنک» پیوند خورده (بدون آنکه خود هنک از آن چیزی بداند!).
20- سیمبیوت واکاندایی
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 4 از سری هفتم کمیک بوک های "پلنگ سیاه" (سپتامبر 2018)
در خط زمانی دیگری مربوط به 2000 سال قبل در گذشته، مردی به نام «اِنجاداکا» (N'Jadaka) به قهرمان امپراطوری واکاندا تبدیل شده بود ولی حاکم واکاندا از اینکه اِنجاداکا اینقدر قدرت به دست آورده میترسید و بنابراین او را به برای ماموریتی به کهکشان فرستاد. اِنجاداکا و یارانش وقتی به سیاره ای ناشناخته رسیدند مورد حمله نژادی فضایی به نام Between قرار گرفتند و اِنجاداکا مجبور شد برای زنده ماندن با سیمبیوتی که در آنجا بود پیوند بخورد. او سپس با سیمبیوت به واکاندا برگشت و امپراطور را کشت و خودش جانشین او شد
21- سیمبیوت ونوم جادویی (Magic Venom)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 13 از سری چهارم کمیک بوک های "ونوم" (ژوئن 2019)
در طول رویداد "جنگ قلمروها" (War of the Realms) داستانی در شماره های 13 تا 14 کمیک های ونوم چاپ شد (اینجا ترجمه شده) که دیدیم ادی براک از سیمبیوت ونوم جدا شده تا اینکه یکی از ساحره های جنگی «ملکیث» به او و فرزندش رجوع میکند و به ادی یکی از سنگ های جادویی "اِلف های تاریک" به نام "سنگ رویاها" را میدهد تا شاید بتواند ادی را به خدمت ارتش ملکیث دربیاورد. سنگ رویا تبدیل به سیمبیوتی مصنوعی شبیه به ونوم شد ولی از خودش ذهن نداشت. ادی از این سیمبیوت برای کمک به دیگران و مبارزه با غول ها استفاده میکند و نسخه جدیدی از «جک اولانترن» که او نیز قدرت های جدیدی دریافت کرده بود را شکست داد. ادی در نهایت تکه های این سیمبیوت را به مردم عادی پیوند زد تا آنها را نجات دهد.
22- مِستر ای (Mr. E)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 9 از سری دوم کمیک بوکی Marvel Presents (نوامبر 1980)
سیمبیوتی که سالها پیش با «استیو کافین» در دوره کوتاهی که به «کاپیتان یونیورس» بدل شده بود، جنگید و نتوانست زمین را نابود کند. او در واقع یکی از نسخه ای اولیه سیمبیوت ها بود که کنال به عنوان آفریدگار سیمبیوت ها با آزمایش روی ورطه زنده تاریکی او را به وجود آورد. در داستان "مرد عنکبوتی سیمبیوتی: پادشاه سیاه پوش" که اخیراً منتشر شد و در اینجا نیز ترجمه شده است بار دیگر به کار گرفته شد و با اسپایدرمن و شوالیه سیاه جنگید. او به تیمارستان راون کرافت رفت و با یکی از دشمنان اسپایدرمن به نام «الیستار اسمایت» پیوند خورد و یک سری برده های سایه های برای خودش درست و یک خورشیدگرفتی ایجاد کرد. او همچنین به دنبال نابودی "شمشیر آبنوس" کنال بود تا در آینده نتوان از آن علیه کنال استفاده کرد. اما در نهایت وقایعی پیش آمد که نابود شد (داستانش را در اینجا بخوانید).
23- طاعون (Plague)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 1 از سری کمیک بوک "پادشاه سیاه پوش: سیاره سیمبیوت ها" (2021)
سیمبیوتی که توسط کنال استفاده شد تا با قاتل سریالی و خادم قدیمی کنال که سالها پیش مرده بود به نام «کورتلند کسدی» (جد «کلتوس کسدی» یا همان کارنیج) پیوند بخورد که باعث شد او به طور مقطعی زنده شود (کمیکش اینجا ترجمه شده است). در واقع کنال او را به پاس خدماتش زنده کرد. بعدش دیدیم که به چند سرباز حمله کرده و انرژی درونی شون رو گرفت و اعلام کرد که میخواهد انتقام نوادگان خود را با کشتن ادی براک بگیرد.
24- شوالیه خلاء (Void Knight)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 2 از سری کمیک بوک "سیلور سرفر: بلک" (2019)
یکی دیگر از سیمبیوت های اولیه خلق شده توسط کنال از ورطه تاریکی زنده (مثل «مستر ای»). هدف از خلق او این بود که با «سیلور سرفر»ی که در زمان گم شده بود پیوند بخورد و او را به سربازی برای کندوی سیمبیوت ها تبدیل کند. اما در نهایت به دست «ایگو: سیاره زنده» نابود شد.
25- کِنال (Knull)
نخستین حضور در دنیای کمیک: شماره 3 از سری چهارم کمیک های ونوم (آگوست 2018)
خدای سیمبیوت ها که آنها را خلق کرد! بهش لقب خدای ورطه تاریکی هم داده اند و قطعا نه تنها نیرومند ترین خبیثی بوده که ونوم تا به حال باهاش مواجه شده بلکه یکی از قوی ترین خبیث های کل عالم مارول به حساب میاد! طبق گفته خود کنال، قدمت او به پیش از عالمی که میشناسیم برمیگردد. همانطور که به ادی براک در شماره 4 از کمیک ونوم ( اینجاترجمه شده) توضیح داده شد، کنال تاریکی مطلقی بود که همه چیز در عالم وجود را در بر گرفت تا اینکه سلستیال ها "نور خلقت" خود را به ارمغان آوردند. در پاسخ به این تهاجم ، کنال فُرم فیزیکی پیدا کرد و یک سلستیال را کشت و سر این سلستیال بعدا به عنوان مکانی به نام "نُوِر" (Knowhere)شناخته شد. کنال با زره های زنده سیمبیوتی خود با خدایان کیهانی جنگ کرد و به بلا و وسیله تنبیه عالمی که به تازگی خلق شده بود تبدیل گشت و ... او برای هزاران سال به دست آفریده های خودش زندانی شده بود تا اینکه در رویداد "کارنیج مطلق" آزاد شد و برای مدتی نسبتاً طولانی در کیهان سفر کرد و ارتش بزرگی نیز از اژدهایان سیمبیوتی و دارک سلستیال ها برای خودش دست و پا کرد تا به سیاره زمین حمله کند. او در رویداد "پادشاه سیاه پوش" به زمین رسید و نشان داد چقدر خطرناک است و ادی براک و سنتری را کشت و بیشتر قهرمانان معروف مارول را تحت کنترل خودش گرفت و کل زمین را داخل یک گنبد سیمبیوتی گرفتار کرد. تا اینکه ادی براک در شماره 5 از این رویداد و به لطف "نیروی انیگما" به زندگی برگشت و به کاپیتان یونیورس تبدیل شد که در واقع همان خدای روشنایی در عالم مارول است! او در واقع به نیروهای کیهانی عظیمی دست یافته بود و تونست چکش ثور را بلند کند و یا تخته موج سوار نقره ای را تحت کنترل خویش درآورده و آنها را به تبر نیرومندی تبدیل کند و اینجوری تونست کنال را شکست بده و بکشه (او با این تبر، شمشیر نیرومند کنال به نام "تمام سیاه" یا "نکروسورد" را ازش جدا کرد). در واقع ونوم ، کنال را از سیمبیوت خودش جدا کرده و او را در درون خورشید پودر کرد! (البته در پایان نبرد، نیروی انیگما او را ترک کرد). ادی براک با شکست کنال، تمامی سیمبیوت ها را از کنترل کنال خارج کرده و آنها الان او را به عنوان خدای خود میشناسند! و حالا که کنال کشته شده، ادی به ذهن کندویی جدید نژاد "کلینتار" تبدیل شده و سیمبیوت ها به او پاسخگو هستند ولی واقعا فکر میکنید که کنال زنده نخواهد شد؟!
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2017
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
معرفی شخصیت های مکمل کمیک های «ونوم»
رتبه بندی قوی ترین سیمبیوت ها در عالم مارول
رتبه بندی 10 میزبان قدرتمندی که بیشترین کنترل را روی سیمبیوت ونوم داشته اند
10 حقیقت مهمی که باید درباره خدای سیمبیوت ها، کِنال (KNULL) بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره سیمبیوت (SYMBIOTE) ها بدانید
20 حقیقتی که باید درباره شخصیت ونوم (VENOM) بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره «آنتی ونوم» (ANTI-VENOM) بدانید
10 حقیقت مهمی که باید درباره خدای سیمبیوت ها، کِنال (KNULL) بدانید
سری جدید کمیک بوک های ونوم (VENOM) ترجمه شد + لینک دانلود
15 قدرتی که کارنیج دارد ولی ونوم ندارد!
5 چیزی که همیشه در كمیك های کارنیج یافت میشود!
قسمت آخر از کمیک "ونوم: محافظ مرگبار" ترجمه شد + لینک دانلود
کارنیج به دنیای مارول حمله میکند!
20 ضد قهرمان (ANTI-HERO) برتر در دنیای کمیک بوک
کمیک "کارنیج مطلق" (ABSOLUTE CARNAGE) ترجمه شد + لینک دانلود
کمیک "سرگذشت ونوم" (WEB OF VENOM) ترجمه شد + لینک دانلود
10 تا از برترین، خشن ترین، عجیب ترین و باحال ترین مبارزات ونوم!
نگاهی به VENOM های مختلف کمیک های مرد عنکبوتی
قسمت آخر از کمیک "کمپانی ونوم" (VENOM INC) ترجمه شد + لینک دانلود
10 نسخه عجیب و غریب از ونوم در دنیای کمیک !
لینك دانلود كمیك ونوم – VENOM
داستان کمیک بوکی "دنیای ونومی" به زبان فارسی (کامل) + لینک دانلود