15 ابر قهرمانی که با بیماری زندگی می کنند !!

مقدمه : خب، حقیقت اینه که بر خلاف چیزی که میبینیم، ابر قهرمان ها خیلی هم آسیب دیده و شکسته هستن ! درکشون سخته. خیلی ها اونارو نمی فهمن. تمام قهرمان ها برای نجات بشریت و به وجود اوردن دنیایی بهتر تا پای جون میجنگن و میجنگن. اونا چراغ امیدی برای جهانیان هستن و الگوی خیلی ها بودن. با این حال در زندگی شخصی خودشون، به نوعی با مشکلات روحی روانی یا آسیب و بیماری های فیزیکی دست و پنجه نرم میکنن. اونا هر روز از نزدیک شاهد خرابی های جبران ناپذیر، یا مرگ و از دست دادن کسانی که براشون اهمیت دارن، هستند. یادمه تو فیلم سونت سیل گفته شد : "هیچ کس نمیتونه به مرگ چشم بدوزه و با این حال زندگی کنه !" راستش تبدیل شدن به یه قهرمان اونقدرا هم ساده نیست ! در واقع شما باید روح خودتون و تمام و کمال در این حرفه خرج کنید. این شغل اوناست. و اونا کاری رو انتخاب کردن که برای بقیه عمر مجبورن باهاش سر کنن. همین سختی و چالش هاست که باعث میشه اونا لایق عنوان "قهرمان" باشن. برخی قهرمان ها از درون و بیرون صدمه های جدی ای دیدن اما باز توی این راه قدم نهادند و دست از تلاش نکشیدند. در این مقاله به 15 قهرمانی که همواره آسیبی جسمی یا روحی را تحمل میکنند اشاره می کنیم.

 

15- کاپتان مارول و بیماری سرطان !

کاپتان مارول و بیماری سرطان !

اولا بگم که اینجا منظور کارول دانورز (کاپتان مارول مونث) نیست که در حال حاضر همگی او را میشناسیم و قرار است بزودی فیلمش بیاید. در حقیقت کارول اوایل یکی از شخصیت های مکمل داستان های کاپتان مارول بود (!) در اون دوران کاپتان مارول قهرمانی از نژاد بیگانه کری بود. او به دلیل داشتن قدرت های کیهانی، در برابر دشمنان قدرتمند و غیر طبیعی می ایستاد تا اینکه روزی در معرض یک گاز عصبی قرار گرفت. سال 1982 اولین رمان گرافیکی مارول را شاهد بودیم که بسیار بی نظیر بود. یک داستان با حال و هوای بی همتا. کاپتان مارول دچار سرطان شده بود و به شکل با شکوهی چشم از دنیا فروبست. جمعی از قهرمان های بزرگ مارول هم با او وداعی تلخ داشتند. در کل، اون کمیک یکی از احساسی ترین داستان های تاریخ را روایت کرد.

 

14- مون نایت و اسکیزوفرنی !

مون نایت و اسکیزوفرنی !

اسکیزوفرنی (نوعی جنون) یکی از بدترین آسیب های روحی می باشد که میتوان برای یک شخص تصور کرد. مون نایت با نام واقعی مارک اسپکتور، فرزند یک خاخام یهودی است. او در نهایت به عنوان یک مزدور آمریکایی در مصر، کنار مجسمه خونشو که خدای ماه برای مصریان باستان بود، کشته شد. خونشو به او گفت که اگر در این دنیا به گونه ای، نماینده و نماد زنده او شود، زنده اش میکند. واقعیت این است که ما نمی دانیم واقعا چه اتفاقی برای مارک اسپکتور افتاد. در بعضی داستان ها فردی کاملا منطقی به تصویر کشیده شده که بر اساس اراده خدایی که او را نجات داده عمل می کند. در برخی دیگر او را مانند کسی که در سرش صداهایی وجود دارد، نشان داده اند. حقیقت نهایی هنوز مشخص نیست اما قطعا رنج روحی دردناکی را بعد از زنده شدنش با خود حمل می کند.

 

13- مرد مورچه ای و اختلال شخصیتی

مرد مورچه ای و اختلال شخصیتی

دقیقا مثل کاپتان مارول، لقب مرد مورچه ای هم میزبان چند نفر بوده اما ما اینجا منظورمون اولین و یقینا بزرگترین مرد مورچه ای دنیای کمیک است، یعنی هنک پیم. هنک با کشف ذرات پیم موفق به عمل کوچک سازی در ابعاد انسانی شد و رفته رفته به مرد مورچه ای بدل گشت. در ادامه هنک شخصیت های گوناگونی را برای خود برگزید، مثل جاینت من و گولیاث. اما با این کار ها دچار فروپاشی عصبی شد و اصلا در شرایط روحی و ذهنی خوبی قرار نداشت. راستی، در همون دوران هم بود که با واسپ ازدواج کرد و با توجه به شرایط نا مساعدش، حتی او را کتک میزد ! در نتیجه از هم جدا شدند. کلا بخوای حساب کنی واقعا سختی کشیده و از اونجایی هم که خود او الترون رو خلق کرده و دشمنی مرگبار برای قهرمانان تراشید، قطعا صدمات بیشتری بهش وارد شد.

 

12- مرد عنکبوتی و PTSD !!

مرد عنکبوتی ptsd

این بیماری که به معنای اختلال استرسی پس از حادثه تلخ و یک ضایعه روانی می باشد، از فجیع ترین بیماری های روحی است. خب، حقیقتا؛ من یکی خیلی دلم برای پیتر پارکر میسوزه !! آخه دانش اموز دبیرستانی و چه به این اتفاق ها ! مرگ عموی عزیزش بن پارکر باعث شد صدمه زیادی ببینه. از اونجایی که به نحوی خودشو در این مرگ مقصر میدونست تاثیر خیلی بیشتری روش گذاشت. بگی نگی تو مرگ گوئن هم خودشو تقصیر کار میدونه و از دست دادن بزرگترین عشق زندگیش، بخش عظیمی از روحش رو نابود کرد. او خیلی جوان است و این اتفاق ها تاثیر بالایی روی سلامتی او دارن. ما در داستان ها دیدیم که پیتر هنوز هم ترس و آثار اون حادثه ها رو در خودش داره. در حالی که این اتفاقات گاهی او را به پست مرد عنکبوتی تشویق می کند اما پیتر هنوز تحت تاثیر آن هاست. جدا از، از دست دادن عزیزان نزدیکش، مرگ بعضی دیگر هم تاثیر ناخوشایندی روش داشتن مثل سروان استیسی، بن رایلی، مارلا مدیسون، جین دی ولف. از داستان هایی که به نوعی با این تاثیرپذیری او همراه هستند میتوان به شاهکار "کابوس تلخ" یا "یک روز دیگر" و یا بنظر من شماره 655 مرد عنکبوتی شگفت انگیز اشاره داشت.

 

11- دردویل و افسردگی

دردویل و افسردگی

اکثر قهرمان ها منبع و نقطه آغاز قهرمان شدنشون ربطی به از دست دادن کسی یا حادثه و تصادفی دارد. مت مورداک زندگی سختی داشت. بعد از اینکه کور شد همه چی براش سخت تر شد. او تقریبا همه چیزش را از دست داد. از جمله پدرش که توسط گانگستر ها کشته شد. او یک قهرمان واقعی است. به شیوه خود عمل میکند و معمولا ترجیح می دهد در تاریکی و خلوت، با جنایت مبارزه کند. زندگی او و تجربیات نامطبوعی که داشته او را افسرده کرده و ما به طور آشکارا در کمیک هایش شاهد آن بودیم.

 

10- سایکلاپس و تله های عاطفی

سایکلاپس و تله های عاطفی

سایکلاپس اولین کسی بود که در ایکس من زیر نظر پروفسور ایکس قرار گفت و اعتماد او را جلب کرد. از همان ابتدا او فهمید که جهان هنوز آماده پذیرش جهش یافته ها نیست. اما او برای جامعه می جنگید و با این حال جهانیان او را رد می کردند. تاثیر خوبی به رویش نداشت و مرگ همسرش، فشاری که روی او بود را سنگین تر کرد. بعد ها هم به عنوان جانشین چارلز اگزاویر نژاد جهش یافته ها را کنترل می کرد. اما او از خیلی اتفاقات رنج می برد و تمرکز و کنترلی که باید را نداشت. بعد هم که پسرش کشته شد ! به علاوه اینکه مرگ پروفسوز ایکس هم کار خودش بود !(البته اون موقع کنترلی نداشت) سایکلاپس قهرمان بزرگی بود و سعی و تلاش زیادی کرد اما دنیا باهاش بد تا کرد !

 

9- سوپرمن و اختلال هویتی !

سوپرمن و اختلال هویتی !

خب فکر کنم تا الان همه فکر کردید این مقاله فقط مختص قهرمان های ماروله (!) خب بزارید اینطوری درباره سوپرمن بگیم : یک ابر قدرت، اهل سیاره ای بیگانه که همه چیز در آن جا نابود شده و او به محیط دیگری فرستاده میشه و مجبوره که قدرت های مافوق بشری خودش رو از بقیه پنهان کنه. نکته دقیقا اینجاست که سوپرمن این اختلال هویتی متضاد را به وجود اورده و از آن به عنوان وسیله ای برای پنهان کردن چهره خود از مردم و یا دشمنان استفاده می کند. روانشناسی امروزه اختلال را به عنوام فردی تعریف می کند که دو شخصیت و حالت متمایز را نشان میدهد و سوپرمن دقیقا همچین چیزی است. کلارک کنت، خبرنگاری که با لوئیس لین کار میکند. و سوپرمن قهرمانی که توانایی رو به رو شدن با هر چیزی را دارد. این دو کاملا ضد هم هستن و چنین تضادی، بار سنگینی را برای شخص به وجود میاورد.

 

8- مرد آهنی و دائم الخمر بودن !

مرد آهنی و دائم الخمر بودن !

تونی استارک، یک میلیاردر خوش گذرانه. تو زندگیش از این نظر هیچ کمبودی نداشته اما مثل همه اشتباهات زیادی مرتکب شده و مشکلاتی داشته که روش تاثیر بدی گذاشته، بدین ترتیب او تصمیم گرفت از طریق مصرف الکل این درد رو بر طرف کنه. در یکی از داستان های شگفت انگیز مرد آهنی که به "شیطانی در بطری" معروف است، میبینیم که او به دلیل تصاحب شرکتش به دست جاستین همر یا مثلا تهدید های شیلد به منظور گرفتن تجهیزات استارک، او به مشروبات الکی روی میاره. این داستان با تاکید روی این بیماری استارک جریان داره و اکثرا اینو برترین و تاثیرگذار ترین داستان تاریخ مرد آهنی میدونند. تونی در این داستان با بزرگترین دشمنش، یعنی نفس خودش رو به رو میشه و مجبوره سخت تلاش کنه تا بتونه برش غلبه کنه.

توجه : این داستان در شماره های 120 تا 129 سری اول کمیک های مرد آهنی روایت شد.

 

7- اسکارلت ویچ و اضطراب !

اسکارلت ویچ و اضطراب !

قسمت آسیب دیده اسکارلت ویچ رو میتونیم حاصل نگرانی و دلواپسی او بدونیم. اسکارلت ویچ از همان ابتدا در مقابل این جور چیزای ذهنی کمی سست بود. و زمانی که اتفاقات وحشتناک رخ دهد او به طور کامل ذهن خود را واگذار می کند. در یکی از شماره های داستان "خانه ام" که فکر میکنم سال 2005 منتشر شد، دیدیم که اسکارلت ویچ برای اینکه فرزندانشو زنده کنه، دنیای جدیدی خلق می کنه. او تمام جهان را بازسازی کرد تا با خوبی و خوشی کنار خانواده اش زندگی کنه و شاد باشه. اما ایا این راه درستیه ؟ همین اتفاق مثل خوره به جونش میفته و ذهنشو متلاشی میکنه. به علاوه اینکه ما دیدیم او با گفتن سه کلمه " دیگر میوتانتی نباشد" نیروی فوق بشری تمام میوتانت ها را ازشون میگیره. بله، اسکارلت ویچ نیرو های عجیبی داره و استفاده نادرست از اونا بلای جونش شد و حالا به جایی رسیده که مجبوره با اون غم و اضطراب کنار بیاد.

 

6- هالک و خشونت ادواری

هالک و خشونت ادواری

زندگی هالک با بقیه کمی متفاوته. اون روز زندگی بروس بنر برای همیشه تغییر کرد. زمانی که او به مقدار قابل ملاحظه ای اشعه گاما دریافت کرد و با قرار گرفتن در معرض این اشعه، زندگی خودش رو از این رو به اون رو کرد. بعد هم فهمید شیمی بدنش تغییر کرده و هرموقع خشمگین بشه تبدیل به هیولایی سبز رنگ به نام هالک میشه. مثلا در رویداد گناه اصلی دیدیم که به دلیل کشفی که میکنه و متوجه دست داشتن تونی استارک در آزمایشش میشه، از کوره در میره و آشوبی به وجود میاره. این یک نمونه است و همیشه ممکنه این بنر باهوش و پاستوریزه ی ما تبدیل به اون غول زمخت و وحشی بشه و تمام عمرش رو باید با ترس از اون چهره سپری کنه. این نوع خشونت یقینا صدمه جدی ای به ذهنش وارد کرده.

 

5- اسپیدی و اعتیاد به هیروئیین !

اسپیدی و اعتیاد به هیروئیین !

خب اخیرا تعداد افرادی که به چیزی اعتیاد دارن و آسیب میبینن بیشتر از افرادیه که بر اثر تصمیم های وحشتناک صدمه دیدن. امروزه دیگه به عنوان یک بیماری به آن نگاه می کنند و این دقیقا مثل قضیه اعتیاد به الکل تونی استارک می باشد. اسپیدی یا همون روی هارپر، دستیار و همکار گرین ارو / اولیور کوئین، سقوط دردناکی کرد و به شدت معتاد هیروئین شد. این اتفاق رو ما در شماره های 85 و 86 سری دوم داستان های گرین لنترن مشاهده کردیم. هارپر؛ نامزدش، هم تیمی هاش و پولش رو از دست داد. سختی هایی که کشید اونو به این حال و روز انداخت و معتادش کرد.

 

4- جسیکا جونز و PTSD شدید !!

جسیکا جونز و PTSD شدید !!

جسیکار جونز، بعد از اینکه متوجه قدرتی که داره شد؛ به یک قهرمان تبدیل و تصمیم گرفت با اونجرز همکاری بکنه. او با جرم و جنایت مبارزه میکنه و سعی میکنه یک قهرمان حقیقی باشه که همواره در حال بر قرار کردن عدالته. خب راستش همه چی هم خوب بود تا زمانی که شخصیتی به نام مرد بنفش پیداش میشه. او میتونست کنترل ذهن اشخاص رو به طور کامل به دست بگیره. او از قدرتش روی جسیکا استفاده می کنه. کنترل ذهنشو در اختیار داره و مجبورش به انجام فعالیت هایی خاص علی اراده اش میکنه و پس از مدت خیلی طولانی که این شرایط حاکم بود، جسیکا تا مرز جنون پیش میره و از باطن خرد میشه. بعد از هشت ماه در این شرایط، جسیکا فرار میکنه و ترسش از اون اتفاق باعث میشه حتی تصمیم بگیره دیگه قهرمان نباشه !

 

3- پروفسور ایکس و مسائل مربوط به کنترل

 پروفسور ایکس و مسائل مربوط به کنترل

چارلز اگزاویر ملقب به پروفسور ایکس، رهبر توانا و درخشان ایکس من می باشد و یکی از قوی ترین شخصیت های ماروله. در شرایط مختلف؛ قدرت های تله پاتی اش به خوبی به کمکش میایند. جهش او، توانایی های ذهنی اش است. اما متاسفانه همین قدرت براش دردسر ساز شده. مثلا در داستان ایکس من : ددلی جنسیس متوجه شدیم قبل از تیم کنونی جهش یافته ها، تیم دیگری از جهش یافته ها وجود داشته؛ اما کسی قضیه رو نمیدونست چون همشون مرده بودن و پروفسور ایکس ذهن سایکلاپس رو پاکسازی کرده بود. یا دست به کار هایی زده که اصلا با تصوری که از او داریم، زمین تا آسمون فرق داره. در کل خیلی جاها کنترل درستی روی قدرتش نداشته و تصور اینکه کنترل ذهنت از دستت در بره؛ واقعا فاجعس.

 

2- ددپول و آسیب دائمی مغزی

ددپول و آسیب دائمی مغزی

خب حداقلش اینه که هممون میدونیم زندگی وید ویلسون اصلا طبیعی نیست ! زمانی که تشخیص داده شد سرطان داره همه چیز براش به اخر خط رسید و برای اینکه جون خودشو نجات بده مجبور شد به برنامه سلاح ایکس روی بیاره. این عمل باعث شد تاثیری دائمی روی مغز او گذاشته بشه. نکته جالب دربارش اینه که او میدونه یه دیوانه تمام عیاره ! مثلا اغلب صداهایی توی سرش میشنوه که باهم در گیر هستند ! به هر حال اون برنامه سلاح ایکس درسته که سبب خلق شخصیت بامزه ددپول شد، اما اثرات منفی خودش رو برای همیشه به یادگار گذاشت !!

 

1- رورشاک و مطلق گرایی

رورشاک و مطلق گرایی

والتر کواکس زندگی سختی داشته، همیشه چیزی درباره اش وجود داره که از بقیه متمایزش میکرده و از همان ابتدا خشونت عجیبی در وجودش پرسه می زد. بعد از اینکه بزرگتر شد تصمیم گرفت با استفاده از یک ماسک سفید دارای لکه های جوهر، به علاوه یک کت چرمی مسائل مربوط به جرم و جنایت را تو مشتش بگیره. از اون موقع به بعد با نام رورشاک شناخته میشه. خب دیدگاه او نسبت به عدالت دیگه زیادی سیاه و سفید شد ! (اشاره به اینکه او جهان را سیاه و سفید میبینه) اگر کسی حرکت اشتباه و وحشتناکی انجام میداد، سزاوار مرگ بود. عدالتی که او اجرا می کند کمی (یکم که چه عرض کنم !) خشن هست و بسیاری از روش هاش خشونت امیزه. نگاه او نسبت به این دنیا با ماها فرق داره و دیدگاه خاص خودش رو دنبال میکنه. به ارزش های اخلاقی اش ه همواره پایبنده و کلا شیوه خاصی رو در پیش گرفته که چیزی بد تر از یک مریض ازش ساخته.

 

و در آخر در این مقاله شخصیت هایی رو معرفی کردیم که آسیب روحی و جسمی دیدن و در زندگی سختی های زیادی کشیدن و یا مجبورن یه جوری با مشکلات کنار بیان و به قولا بگذرونن. ابر قهرمان بودن هم سختی های خودشو داره. امیدوارم خوشتون اومده باشه. تا مقاله بعدی... خدافظ !

 

نویسنده : Cap-Spider Potter

منبع : CBR

Copyright © 2017 spidey.ir All rights reserved

(هر گونه کپی برداری از مطالب و تصاویر تنها با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز می باشد)

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn