با توجه به اکران فیلم موردانتظار "ثور 4: عشق و تندر"، این مقاله دوباره در صفحه نخست سایت قرار میگیره.
10- شماره های 126 تا 128 از سری اول کمیک های Thor
یکی از اولین داستان های ثور که نشون میداد او چقدر باید بابت رفتار و اشتباهات پدرش، «اودین»، رنج بکشه. در این کمیک که توسط «استن لی» و «جک کربی» خلق شد، اودین تصمیم میگیره ثور رو به خاطر فاش کردن هویت مخفی خودش به عشقش، «جین فاستر» مجازات کنه (و همچنین به خاطر اینکه علیرغم چیزی که بهش دستور داده بود به میدگارد یا همان کره زمین برگشته بوده). اون موقع ثور داشت با «هرکول» مبارزه میکرد. اودین هم نصف قدرت هایش را گرفت. در نتیجه ثور بدجوری از هرکول شکست خورد و تحقیر شد! این باعث میشه هرکول تبدیل بشه به یک سلبریتی مشهور! ثور هم همش غم و غصه میخوره. اما بعدش جبران میکنه و قدرتش برمیگرده و هرکول رو وادار میکنه بهش احترام بذاره. در مجموع این داستان دربرگیرنده تم ها و المان هایی است که جک کربی و استن لی به عنوان خالقین ثور در دنیای کمیک بهش میپرداختند. کلا هر وقت درام یا معضلات خانوادگی بین خدایان وجود داشته باشه، کمیک های ثور هم خواندنی و جذاب تر میشوند!
9- شماره های 1 تا 8 از کمیک Thor: The Mighty Avenger
اونایی که داستان های لایت و باحال و بامزه دوست دارند قطعا از این کمیک 8 قسمتی که سال 2010 به بازار آمد استقبال خواهند کرد. شخصیت ثور در این کمیک شبیه به شخصیت پردازی او در دنیای سینمایی مارول (MCU) هستش. یعنی مغروره و مثل یک ماهی خارج از آب میمونه که از سرزمین خودش تبعید شده و در دنیایی غریب قرار گرفته که باعث میشه به محیط پیرامونی و اتفاقات آن واکنش های جالبی داشته باشه. نقطه قوت اصلی داستان در تمرکز روی رابطه و رومانس بین ثور و جین فاستر است و بهترین رابطه را بین آنها شاهد هستیم. طراحی ها هم که توسط Samnee انجام شده واقعا زیبا هستند.
8- شماره های 1 تا 11 از کمیک Thor: God of Thunder
«جیسون ارون» و «ایساد ریبیچ» کمیک های ثور را در سال 2012 و تحت عنوان جدید Marvel Now ریبوت کردند. ارک اول آنها شگفت انگیز بود و 11 شماره طول کشید. ما با خبیثی به نام Gorr ملقب به «قصاب خدایان» (God Butcher) اشنا شدیم که فوق العاده بود و کمر به قتل خدایان بسته بود. او کسی بود که در بیابان دید که چطور زن و بچه اش به خاطر قحطی کشته شدند در حالی که سالها در درگاه خدایان دعا کردند تا نجات پیدا کنند ولی هیچ خدایی به دعاهای آنان گوش نکرد. بنابراین مصمم شد با شمشیر سیاه "نکرو سورد" (All-Black the Necrosword) تمام خدایان رو بکشه. بخشی از این داستان مثل ماجراهای اسرار آمیز جنائی است که باعث میشود جذاب تر شود (جیسون از همین روش استفاده کرد برای نوشتن رویداد "گناه اصلی" که باعث شد خیلی داستان جذابی داشته باشه. میتونید این کمیک رو اینجا با ترجمه فارسی بخونید). طراحی های آقای ریبیچ نیز واقعا زیباست و به خوبی ثور را در سه دوره زمانی به تصویر میکشد. یعنی ثوری که جوان است و مغرور ولی دل پاکی داره، ثوری عضو اونجرز شده و کاملا باهاش در دنیای کمیک آشنا هستیم و ثوری که دقیقا مثل پدر خودش شده است! و جالبه که با وجود تفاوت هایی که بین این نسخه ها وجود داره ولی ما با تمامشون همذات پنداری میکنیم.
7- شماره 380 از سری اول کمیک های Thor
یکی از برترین کمیک های ثور که از نظر بصری و پویایی بی نظیر است. این داستان از آخرین کمیک هایی بود که «والت سایمنسون» در run شگفت انگیز خودش در کمیک های ثور از خود به یادگار گذاشت. او تمام صفحات این داستان را به صورت splash page خلق کرد تا مبارزه ثور با «مار میدگارد» را تا جای ممکن عظیم و حماسی به تصویر بکشه. (یعنی طراحی ها بزرگ و وسیع بودند و پانل ها به جای آنکه فقط در یک صفحه باشند ، در دو صفحه در کنار هم خلق شدند). درام داستان هم بالا بود چون به دلیل نفرینی که «هلا» کرده بود استخوان های ثور ضعیف و شکننده شده بودند و او قدرت همیشگی خودش را نداشت. بنابراین وقتی ثور دشمنش رو با تمام سختی ها و مشقت ها شکست میدهد خواننده لذت بیشتری میبرد. این کمیک تنها به دلیل سبک طراحی اش لایق قرار گرفتن در این لیست هست حالا چه برسه به داستانش! یادمون باشه که وقتی این داستان خلق شد هنوز اون دوران اغراق آمیز کمیک در دهه 90 میلادی که طراحان مدام از splash page استفاده میکردند از راه نرسیده بود و بنابراین خودتون درک میکنید که سایمنسون چه نوآوری خاصی کرده.
6- شماره های 80 تا 85 از سری دوم کمیک های Thor
این داستان که به Thor Disassembled مشهور است، پایان بخش سری دوم کمیک های ثور بود و این کار را به طوری کاملا حماسی انجام داد. یعنی وقایع رویداد Avengers Disassembled که باعث منحل شدن گروه انتقام جویان گردید، به ازگارد سرایت کرد و ثور و دیگر خدایان در آنجا باید با تهدید پایان عالم یا همان "راگناروک" مواجه میشدند. البته این نخستین باری نبود که قرار بود چنین تهدیدی بروز پیدا کند. ولی نویسنده داستان کاملا از اینکه این چرخه پیشگویی پایان ناپذیر درباره پایان عالم مدام تکرار میشود باخبره و به همین دلیل این بار داستان متفاوتی رو درباره راگناروک شاهد هستیم. ثور این گزینه را دارد که این چرخه را برای همیشه نابود کند و به استراحت ابدی خود برسد. دیدن تصمیمی که ثور میگیره و تبعاتی که برای او و عالم داره باعث شده تا این داستان یکی از حماسی ترین ها در تاریخ کمیک بوک باشه.
5- شماره های 154 تا 157 از سری اول کمیک های Thor
قطعا این داستان نقطه اوج run تاریخی جک کربی و استن لی در کمیک های ابتدایی ثور هستش که نوعی سناریوی آخرالزمانی را برای ازگارد با معرفی شخصیتی خبیث به نام «مانگاگ» (Mangog) خلق میکند (برای آشنایی با شخصیت مانگاگ، این مقاله را بخوانید). مانگاگ از نفرتی نشات گرفته از میلیاردها موجود قدرت میگیرد (یعنی کسانی که ادعا میکنند از گذشتگان او بوده و به دست اودین کشته شده اند). ثور تا به حال با چنین تهدید بزرگی مواجه نشده بود و در نهایت اودین توانست با ترفندی بهش کمک کند تا مانگاگ را شکست دهد. این داستان نمونه بارز هنر جک کربی و استن لی در خلق کردن تهدیدی بسیار عظیم برای قهرمان است که در نهایت وقتی قهرمان بر آن چیره میگردد باعث شعف و رضایت خواننده میشود.
4- شماره های 337 تا 340 از سری اول کمیک های Thor
والت سایمنسون با اولین آرک خود در کمیک های ثور ، بیگانه ای صورت اسبی به نام «بتا ری بیل» (Beta Ray Bill) را معرفی کرد؛ شخصیتی که از وقتی خلق شد تاثیر بسیار زیاد و عمیقی روی دنیای ثور و مارول گذاشته (او در این مقاله به عنوان یکی از 100 شخصیت برتر مارول معرفی شده است). سایمنسون نه تنها در اولین حضور این شخصیت در دنیای کمیک کاری کرد که ثور را شکست بده و لیاقت به دست گرفتن چکش ثور یعنی «میولنیر» را به دست بیاره، بلکه به پیچیدگی و ظرایف شخصیت پردازی او نیز اشاره کرد و باعث شد تا نزد هواداران محبوبیت زیادی کسب کنه. ما در داستان متوجه میشویم که بتا ری بیل یکی از آخرین بازماندگان نسل خودش است و به ثور حمله میکنه چون خیال میکنه یک جادوی ازگاردی باعث نابودی نسلش شده. ولی سریع به اشتباه خودش پی میبره و میفهمه که ثور جنگجوی با شرافتی است و بنابراین علیرغم اینکه فرصت کشتن ثور را داره اما این کار را نمیکنه. سپس اودین برای قدردانی از او چکش دیگری رو بهش اهدا میکنه به نام "استورم بریکیر" (Stormbreaker). او سپس کمک کرد تا اهالی ازگارد بر «سورتور» پلید پیروز شوند.
3- شماره های 1 تا 6 از سری سوم کمیک های Thor
دو تن از بهترین های دنیای کمیک یعنی اقای «جی. مایکل استراکزینسکی» به عنوان نویسنده و طراحی برجسته به نام «الیور کویپل» پس از تقریبا غیبتی سه ساله ثور را دوباره وارد مارول یونیورس کردند. استراکزینسکی که حتی در نوشتن فیلمنامه فیلم ثور 1 هم مشارکت داشت داستانی شگفت انگیز نوشت که به بهترین نحو ممکن چهره های قدیمی و جدید کمیک های ثور را گرد هم آورد. لحظات ماندگاری در این داستان بود مثل آوردن ازگارد توسط ثور به بالای ایالت اوکلاهاما ، جستجوی او برای یافتن «لیدی سیف» (که به خاطر دسیسه «لوکی» در بدن زنی که داره از سرطان میمیره گرفتار میشه) و البته رویارویی ماندگار ثور با «تونی استارک » که هنوز درگیر قضیه "جنگ داخلی" هستش و از ثور میخواد ثبت نام و خودش رو به دولت فدرال آمریکا تسلیم کنه. بدون شک استراکزینسکی و کویپل حال و هوایی برای کمیک های ثور خلق کردند که پس از رفتن والت سایمنسون دیگر نظیرش را در کمیک های این شخصیت ندیده بودیم.
2- شماره 362 از سری اول کمیک های Thor
این کمیک را (که باز هم در طول دوران افسانه ای که والت سایمنسون کبیر در دهه 80 میلادی طراح و نویسنده کمیک های ثور بود ، خلق شد) میتوان گزینه بسیار مناسبتی برای لیست بهترین کمیک های تک قسمتی تمام دوران کمیک بوک دانست چون به طور شگفت انگیزی شاهد لحظه ای ماندگار برای شخصیتی که اصلا انتظارش را نداشتیم بودیم. داستان از این قراره که ثور به همراه برخی دیگر از ازگاردی ها به قلمرو "هل" (جهنم) میروند تا برخی از روح های زمینی را نجات دهند. در بین گروه ثور، «اسکرج» (Skurge) هم هست. او که به Executioner شهرت داره از شخصیت های خبیث درجه 3 ماروله که همیشه دنبال «ساحره» (از دشمنان برتر ثور) راه میفتاد و ازش تبعیت میکرد. ولی بعد از این داستان دیگه وضعیت فرق کرد و اسکرج به شخصیت بهتر و عمیق تری تبدیل شد. قضیه این بود که ثور و یارانش به کسی نیاز داشتند که جلوی ارتش جهنمی «هلا» را بگیره و از پل ارتباطی با زمین محافظت کنه. اسکرج هم داوطلب شد و این کار را کرد و با رشادتی مثال زدنی که با طراحی های زیبای سایمنسون هم همراه شده بود، خودش را در دل خوانندگان برای همیشه جا کرد. این داستان نشون میده چرا دوره ای که والت سایمنسون طراح و نویسنده ثور بود بهترینه. چون او برای تک تک شخصیت ها، داستانک ها و لحظات ماندگار خلق میکرد. وقتی چنین لحظه ای برای کاراکتری مثل اسکرج خلق بکنی پس قطعا خیلی استعداد داری!
این داستان یکی از بهترین لحظات تاریخ مارول را رقم زد و میتونید در این مقاله بیشتر راجع بهش بخوانید.
1- شماره های 340 تا 353 از سری اول کمیک های Thor
این داستان به "حماسه سورتور" (The Surtur Saga) شهرت دارد و نقطه اوج تمام ماجراهایی است که والت سایمنسون برای ثور خلق کرد. ایشان به طور آهسته و برای دو سال یواش یواش داستانک های مختلفی را پیش برد و به اوج خودش رساند. سایمنسون ذره ذره تصاویری از دیوی آتشین به نام «سورتور» را به ما نشان داد و اعلام کرد که تهدیدی در راه است که قبلا نظیرش را ندیده ایم (در این مقاله راجع به سورتور گفته شده). وقتی هم که سورتور بالاخره رونمایی شد سرنوشت زمین و ازگارد به مخاطره افتاد. مخصوصا شماره 353 بسیار ماندگار است چون تصاویری نمادین از ثور، لوکی و اودین در کنار یکدیگر به ما نشان میدهد. و سرانجام و لحظه ای ماندگار شكل گرفت كه در آن ثور و اودین با دشمن قدیمی خود یعنی لوكی متحد میشوند تا با سورتور بجنگند. جمله ای كه از دهان آنها در این لحظه خارج میشود خیلی جالب است و كاملاً شخصیت های متضاد آنها را نشان میدهد. اودین فریاد میزند: " به خاطر آزگارد"، ثور میگوید: "به خاطر میدگارد (كره زمین)" و همان طور كه انتظار میرود لوكی میگوید: "به خاطر خودم"!. چنین داستانی با این عظمت حتما باید به طور رضایت بخشی مورد رضایت قرار بگیره (البته قرار بود که در کارتون شگفت انگیز The Avengers: Earth's Mightiest Heroes این اتفاق بیفته ولی با کنسل شدن تاسف بار فصل سوم از دیدنش محروم شدیم).
مهدی ترابی مهربانی
منبع: سایت comicbook.com
All rights reserved © Spidey.ir 2017
(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)
مطالب مرتبط:
10 کاور برتر ثور (TOP 10 THOR COVERS)
10 دشمن برتر ثور (THOR)
20 حقیقتی که باید درباره ثور (THOR) بدانید
15 نفری که تا به حال چکش ثور را بر دست گرفته اند!
رتبه بندی اقتباس های ثور در دنیای سینما، انیمیشن و تلویزیون15 لباس برتر ثور (THOR)10 كمیك برتر ثور (THOR)15 سلاح برتر در کمیک های ثور (THOR)10 دشمن برتر ثور (THOR)100 شخصیت برتر مارول : ثوراین مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
یه سوال داشتم :خود کمیک هارو قرار نمیدین که دانلودشون کنیم؟(من خیلی وقت بود که منتظر خود کمیک ها بودم.)
جالبه که تو هیچکدوم پای لوکی نبود به غیر از آخری
به نظرم داستان های مارول یکم (نه خیلی !!) متناقضه اخه اینطور که شنیدم اودین با قدرتی که داره قادره با تانوس به تنهایی مبارزه کنه و حتی شکستش بده(البته در صورت نداشتن دسکش بینهایت).حالا چطوره که اخر فیلم ثور :دنیای تاریک لوکی اودین رو با گرفتن قدرت هاش به زمین تبعید کرده بود ؟؟
نمیدونم چرا هنوز خیلی از این داستانارو نخوندم...
حتما باید یجوری شماره های 300 به بالا کمیکایThe Mighty Thor رو بخونم، واقعا خداروشکر که سایت GetComics وجود داره! شماره های 1 تا 6 کمیک های Thor ام جالب به نظر میاد.
▪▪▪
#3
فکر کنم دلیلش این باشه که کلا توی MCU همه شخصیتا Underpower تر شدن، مثلا تور توی دنیای کمیک خیلی قویه ولی توی دنیای سینما راحت از امثال اولتران کتک میخوره.
حق با شماست.البته به نظر من همه شخصیت ها هم که دیگه ضعیف نشدن بلکه فقط شخصیت هایی مانند ثور ،اودین،دکتر استرنج و چند نفر دیگه خیلی ضعیف شدن و شخصیت هایی مثل اسپایدر من(فقط همین شخصیتی که تا این حد قوی شده خیلی خیلی زیاد!!) خیلی خیلی قوی تر شده،البته کاپیتان هم خیلی قوتر از کمیکشه و اینطور که پیداست کاپیتان مارول هم قراره قویتر از این حرفا باشه.
خوب میشه یجورایی توجیهش کرد: برای اینکه در دنیای سنمایی همه چیز واقعی باشه و طبیعی تر باشه اومدند توازون رو برقرار کنن و در این حین شخصیت هایی که خیلی قوی بودند (البته فقط بعضی هاشون رو!!!!) ضعیف ترشون کردند و شخصیت هایی که یکم ضعیف تر بودن رو (البته بعضی هاشون رو!!!)قویترشون کردند.
این تحلیل منه.
اودین یه قدرت داره که هر بار باید شارژ کنن و میتونه باهاش گالگتوس بزنه ولی ممکنه تو سینما این نیرو وجود نداشته باشه یا توی تور۳ پرده برداری بشه
فقط استاد تو خط یکی مونده به آخر نوشتید: ((وقتی چنین داستانی با این عظمت حتما باید به طور رضایت بخشی مورد رضایت قرار بگیره.))
اره اون کلمه "وقتی" اضافه بود. حذفش کردم . ممنون که گفتی
درود استاد سپاس.
شرمنده ولی من این روزها خیلی سرم شلوغه
سلام مشکلتون چیه؟
من راستش در این زمینه اطلاع خیلی خاصی ندارم ولی خب طبق برخی تجربیاتم کمکتون میکنم:
اسم گذاری شخصیت به عهده خودتونه حالا نمیدونم برای شخصیتتتون میخواید اسم ایرانی بذارید یا خارجی ولی سعی کنید یه اسمی باشه که خاص باشه میتونید از اسم و فامیل هایی که قبلا شنیدید و براتون جالب بوده استفاده کنید مثلا خالق هری پاتر فکر کنم این اسمو از یکی از همسایه هاشون که در بچگی با هم هم بازی بودن استفاده کرده! یا مثلا توی بازی شاهکار 41148 مثلا اسم شخصیت اصلیش سینا تنتا بود که تنتا یه فامیلی کمتر شنیده شده بین ما هستش که تا جایی که میدونم معنی خاصی نداره.
حالا برای اسم گذاری برای قهرمانتون به نظرم از اسمی جالب و غیر کلیشه ای که مرتبط با قدرت و توانایی شخصیتتون باشه انتخاب کنید مثلا اگه قدرت حیوانی داره اسمی مرتبط با اون حیوان براش بذارید یا اسم عجیب و جذاب هم میتونید بذارید که این بخش به انتخاب خودتونه.
شخصیت های مکمل سعی کنید ماندگار باشن ، بهشون عمق بدین ، تو بعضی داستانها باید تاثیر بسزایی داشته باشن به نظرم بهترین نمونه شخصیت های مکمل اسپایدرمن هستش.
نکات ریز داستان هم راستش چیز خاصی الان به ذهنم نمیرسه ولی درباره شخصیت ها سعی کنید مثل دنیای واقعی باشن. یعنی همه ی شخصیت ها کاملا سفید و پاک و یا کاملا سیاه یا خبیث نیستن و ممکنه خوبی ها یا بدی هایی در درونشون باشه که یک روز نشونش بدن!
برای داستان هم سعی کنید از داستان ها و فیلم های مختلف الهام بگیرید .
سعی کنید به هیچ عنوان کپی نکنید بلکه الهام بگیرید.
سلام.ممنون.اگه میخواید بیشتر کمکون کنید ایمیل من رو بگیرید تا در ارتباط باشیم.
افتضاح مطلق بود، از تایکا وایتیتی بعید بود با فیلم قبلی ثور ما رو شگفت زده کرد. انتظارات از این فیلم به شدت بالا بود ولی این فیلم حتی به اصول فیلم سازی حتی به ابتدایی ترین شکل هم پاییبند نبود
هشدار اسپویل
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
راستش با شروع فیلم و اون شکل تدوین و روایت خلاصه اتفاقاتی که واسه ثور تو فیلما قبلی رخ داده بود، فکر کردم این فیلم بیشتر می خواد به شخصیت پردازی و داستان پردازی و... بپردازه و شخصیت هارو به مرتبه ای بالاتر از رشد شخصیتی برسونه ولی با ادامه ی دیدن فیلم دیدم که اصلا اینطور نیست
ثور که تکلیفش اصلا مشخص نیست از یه طرف غمگین و افسردس از طرف دیگه مثل چی همش شوخی میکنه و چرت و پرت مییگه، مثلا اونجایی که سیف زخمی شده و ثور میره پیشش خب اینجا یه خدای زخمی و یه خدای مرده رو داریم و می خواد این حسو به مخاطب نشون که قضیه کشته شدن خدایان خیلی جدیه ولی تو این موقعیت هم ثور شوخی می کنه.
شخصیت منفی هم اصلا هیچ پیش زمینه ای واسش وجود نداره نه میدونیم اهل کجاس و چه نژادیه یهو توی یه بیابون بی و آب و علف با دخترش ظاهر میشه، دخترش میمیره، یهو خداشونو پیدا میکنه، خداشون تو زرد از آب درمیاد، گور از خدایان متنفر میشه و می خواد بکشتشون. همش همین نه کمتر نه بیشتر. نه انگیزش نه محرک انگیزش واسم قابل هضم نبود البته حس میشه که با این قضیه عوضی بود خدایان وایتیتی یه جورایی می خواد از تزویری که تو ادیان مختلف هست و رهبران اون ادیان از جلوه ی مقدس دین سواستفاده می کنند حرف بزنه ولی این موضوع اونطور که شایسته است مورد پرداخت قرار نمی گیره.
شخصیت های مکمل هم دست کمی از شخصیت منفی ندارن
جین یهویی بدون هیچ پیش زمینه ای سرطان گرفته قبول ولی قضیه تبدیل شدن به ثور زیاده روی بود نحوه تبدیل شدنش که اصلا قابل درک نیست و خلاف اون قانون معروف میولنیره که اگه شایستش باشی می تونی برش داری.
شخصیت زئوس (البته این موضوع قابل تعمیم به خدایان دیگه میتونه باشه به جز ثور و دار و دستش) رو خیلی تو این فیلم دوست داشتم یه آدم عوضی که به خاطر قدرت و جایگاهی که داره ب انسان ها اهمیتی نمیده هرچند یه نظرم حضور زئوس ضروری نبود و فقط بود که باشه.
علاوه بر شخصیت پردازی و روایت، این فیلم دچار شوخی های بی حد وبی جا شده، شخصیت ثور که مثل یه دلقک میمونه همش لوده بازی و چرت و پرت گفتن پس کو اون خدای رعد و برق تو کمیک های جیسون ارون یا کمیک راگناروک. ما تو این فیلم نه کمبود و غم از دست دادن یا هرچیزی دیگه ای که فیلمای قبلی پی ریزی کرده از شخصیتش میبینیم( هرچن تو فیلم میکن هنوز افسردس و به مدیتیشن روی اورده) نه اون تعالی شخصیتی و به قولی اون relief رو در انتهای فیلم نظاره گر هستیم.
این فیلم مشکلات دیگه ای هم داره که الان یادم نیست.
و اینو باید بگم که mcu بعد اندگیم دیگه اون mcu قبلی نیست
و به جز چن تا اثر مثه loki و moonknight فیلم یا سریال جذاب دیگه ای نداشته.
متاسفانه این فیلم ضعیف بود. آدم شک میکنه که وایتیتی فیلم قبلی ثور رو ساخته. توی کمدی خیلی زیاده روی کرده بودن. شخصیت منفی فیلم، گور هم اصلا مجالی ندادن برای قدرت نمایی. تهدیدش اصلا حس نمیشد. تو فیلم رگناروک تهدید هلا کاملا مشهود بود و در سراسر فیلم حس میشد. ثور شدن جین رو به سرطانش ربط داده بودن که اصلا جذاب نبود. در کنار جین هم باقی کاراکترها حرفی برای گفتن نداشتن. واقعا جای خالی لوکی هم حس میشد.
ای کاش این ایده رو میدادن که ثور دیگه به کسی اجازه نمیده یه تهدید مثل ثانوس باشه. اگه گور آخر فیلم یه کار بدتر از ثانوس میکرد چه اتفاقی میفتاد؟ کلا گویا برای کاراکترها هم حوداث داخل داستان جوک بود. وسط نبرد داشتن خوش و بش میکردن و جوک میگفتن.
در چند فیلم اخیر، مارول تو زمینه ویلن هم کلیشه‌ای عمل میکنه، تا کی باید ما یه ویلنی ببینیم که آخر سر معلوم بشه همش حاصل یک سوتفاهم بوده. تو این زمینه هم زیاده روی میشه کم کم.
ثور یک کاراکتر اساطیریه ای کاش انقد به کمدی آغشته‌اش نمیکردن تو داستان خودش. بهتر این بود که دوز حماسی فیلم بالاتر میبود.
البته ثور شدن جین از کمیکا الهام گرفته شده ولی تو این فیلم بدون مقدمه اتفاق می افته و ادم واسش این سوال پیش میاد چرا جین فاستر باید لایق میولنیر باشه و تبدیل به ثور بشه مگه چیکار کرده که قهرمانای دیگه انجام ندادن یا هر انسان عادی دیگه ای لایق میولنیرنباشه
توی کمیک جین حقیقتاً لایق میولنیر بود و به‌همین‌خاطر توسطش انتخاب شد. کلاً یکی از اصلی‌ترین درون‌مایه‌های ران آرون مفهوم لیاقت و تعریف دوبارۀ ایشون ازش بود که خودش بحث مفصلیه.
توی فیلم اما در کمال بلاهت و نادانی این مسأله با این ایدۀ کاهلانه که «ثور زمانی که با جین در رابطه بود ناخواسته روی میولنیر طلسمی گذاشت تا از جین محافظت کنه» جایگزین میشه و گند می‌زنه به قوس شخصیتی جین و معنا و مفهومی که در دورۀ ثوربودنش به این اسم بخشید.
Love and Thunder بی‌تعارف افتضاحه. افتضاح. ان‌شاءالله سرِ وقت بیشتر دربارۀ مشکلات اساسی‌ای که داره می‌نویسم.
خوراک‌خوان (آراس‌اس) دیدگاه‌های این محتوا