با یكی از خفن ترین و ترسناك ترین لحظات و داستان های تاریخ مرد عنكبوتی آشنا شوید!
مقدمه: "آخرین شكار كریون" (Kraven's Last Hunt) یك داستان بسیار مشهور و كلاسیك 6 قسمتی در كمیك های اسپایدرمن است كه سال 1987 به نویسندگی «جی. ام. دی متیوس» (J.M. DeMatteis) و طراحی «مایک زِک» (Mike Zeck) خلق شد. این داستان در شماره های زیر به چاپ رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ شده:
Web of Spider-Man #31-32, The Amazing Spider-Man #293-294, and The Spectacular Spider-Man #131-132
(این داستان به طور کامل در اینجا ترجمه شده است).
«سرگی كریون اف» یك شكارچی قهار و مشهور بود كه در يك خانواده سلطنتي و ثروتمند روس بزرگ شده بود و بیشتر با نام «كریون شكارچی» شناخته میشد. شجاعت و دلاوری های او زبانزد خاص و عام بود. تا اینكه به سرش زد بزرگترین طعمه دوران حرفه ای اش یعنی اسپایدرمن را شكار كند! (میتونید اولین حضورش در دنیای کمیک بوک را در اینجا بخوانید، به زبان فارسی!) ولی هر بار به شكلی از اسپایدرمن شكست خورد و طعم تلخ شكست و تحقیر را چشید، طعمی كه قبلاً هرگز آن را تجربه نكرده بود. به همین دلیل تصمیم گرفت بار ديگر غرور و افتخار از دست رفته اش را پس بگیرد و برای این كار نقشه پیچیده ای كشید تا اسپایدرمن را به معنای واقعی كلمه خرد كند! پس كریون شكارچی به دنبال "آخرین شكار" خود رفت.
البته كریون هنوز از یك پلنگ چالاك تر و از یك خرس بزرگ قوی تر بود ولی خودش هم میدانست كه از دوران اوجش فاصله زیادی دارد. به همين خاطر تلاش كرد از یك سو با استفاده از معجون ها و عصاره های جنگلی دوباره توان خود را افزایش دهد و از طرفی با قرار دادن كامل خود در میان انبوهي از عنكبوت و خوردن آنها (!) ذهن و جسم خود را آماده نبرد با اسپایدرمن كند!
اسپایدرمن هم كه اخیراً با «مری جین» ازدواج كرده و به تازه از ماه عسل برگشته بود، داشت مثل همیشه در سطح شهر تاب ميخورد كه ناگهان كه از سوی كریون مورد حمله قرار گرفت. او فكر كرد كه طبق معمول با نقشه احمقانه يكي از دشمنان خبيث اش سروكار دارد اما ناگهان كریون تفنگش را برداشت و درست شلیك كرد به وسط سرش!
سپس كریون اسپایدرمن را به عمارت خود برد، داخل یك تابوت مجلل گذاشت و به كمك دستيارانش او را زیر خاك دفن كرد!!!
البته این پایان كار نبود زیرا باید برتری خودش را نیز ثابت میكرد. بنابراین لباس اسپایدرمن را پوشید و به سطح شهر رفت.
او عدالت را به شیوه خاص خودش و با خشونت تمام اجرا میكرد وحتی برخي از خلافكاران را به قتل رساند! او یكبار مری جین هم را از دست دزدان نجات داد (البته مری جین فهمید كه كس دیگری در زیر ماسك اسپایدرمن است).
كریون یك موجود موش مانند و آدم خوار به نام «ورمین» (Vermin) را دستگیر كرد و آنچنان او را كتك زد كه ورمین تا مدتها جرات نداشت در سطح شهر آفتابی شود!
همانطور كه كریون به پیروزی های خود در هیبت اسپایدرمن میرسید، ناگهان اسپایدرمن واقعی بیدار شد و خوانندگان فهمیدند كه تیری كه كریون به سمت او زده باعث بیهوشی اش شده و او هنوز نفس ميكشد. او كه زیر خاك دفن شده بود با بیاد آوردن همسرش مری جین آنقدر ذره ذره تقلا كرد تا بلاخره توانست خودش را نجات دهد. او فهمید كه به مدت دو هفته زنده زنده دفن شده بوده و در تمام این مدت كریون در هیبت او در حال مجازات آدم بدهای شهر بوده!
او ابتدا به سراغ مری جین رفت تا از سلامتی اش اطمینان حاصل كند و بعد رفت تا كریون را شكار كند!
ولی وقتی دستش به كریون رسید او هیچ مقاومتی نكرد. فقط لبخندی حالكی از رضایت و پیروزی روی لبانش نقش بست زیرا در حالیكه میتوانست اسپایدرمن را به راحتی بكشد، اما هویت اش را به سرقت برده و برتری اش را به او ثابت كرده بود. او سپس به اسپايدرمن گفت: " مگه نميبيني؟ بلاخره من بردم"!
در نهایت كریون دست به خودكشی زد زیرا دیگر انگیزه ای برای زندگی كردن نداشت.
شما میتونید این کمیک زیبا را اینجا با ترجمه فارسی بخوانید
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2013
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
اولین حضور کریون شکارچی در دنیای کمیک ترجمه شد: شماره 15 از "مردعنکبوتی شگفت انگیز"
قسمت آخر از كمیك "آخرین شكار كریون" ترجمه شد + لینك دانلود مستقیم
15 حقیقت مهمی که باید درباره "کریون شکارچی" (KRAVEN THE HUNTER) بدانید
بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جی. ام. دی متیوس
معرفی معروفترین دشمنان مرد عنکبوتی – قسمت دوم
لحظات ماندگار در كمیك های اسپایدرمن
دیدگاهها
و خودم هم به شخصه این داستان زیبا رو دوست دارم!!!
این لباس سیاه سیمبیوته یا اونی که مریجین درست کرد
و اما اینكه سال 2012 این داستان به انتخاب كاربران سایت معتبر comic book resources به عنوان برترین داستان تاریخ اسپایدرمن برگزیده شد! یكی از مدیران این سایت به نام Brian Cronin درباره آن نوشت: "اثری ادبی و نفس گیر كه از موقع چاپش تا به حال بارها مورد تقلید دیگر نویسندگان كمیك قرار گرفته".
آقای «جیسون سرافینو» در سایت Complex این داستان را پنجمین داستان برتر اسپایدرمن انتخاب كرد و درباره اش اینگونه نوشت: "آخرین شكار كریون دارای اكشن معمول در دنياي كمیك است ولی چيزي كه آن را از ديگر آثار كميك بوكي مجزا ميكند اين است كه اكشن و لحظات سوپر هيرويي را با مایه های ادبیات كلاسیك در هم می امیزد و به روایتی عمیق و بسیار پیچیده تر دست میابد. در این داستان با شعر كلاسیك شاعر معروف «وییام بلیك» به نام The Tyger مواجه میشویم. «مایك زك» (طراح داستان) هم با استفاده از سبكی بر پایه فتورئالیسم جدی و تیره و تار، شاهكار عظیمی خلق كرده. به همین دلیل این داستان مناسب كودكان نیست".
نشریه Comic Book Revolution این داستان را به عنوان سومین داستان برتر در لیست 10 داستان برتر تاریخ كمیك های اسپایدرمن قرار داد و نحوه شخصیت پردازی كریون و نحوه به تصویر كشیدن روزهای ابتدایی پس از ازدواج پیتر و مری جین را ستود: "با وجود آنكه این داستان درباره مجادله اسپایدرمن و كریون ميباشداما دارای لحظات فوق العاده دیگری نیز هست كه به بررسی رابطه زناشویی پیتر و همسرش میپردازد. از آنجائیكه آنها تازه با هم ازدواج كرده اند شاهد هستیم كه چطور مری جین با غیبت دو هفته ای همسرش كنار می آید و اینكه واكنش او در هنگام مرگ احتمالي اسپایدرمن در حین انچام وظایف ابرقهرمانی اش چگونه خواهد بود. این موضوع لایه های بیشتری به ازدواج آنها میدهد و به همین دلیل وقتی پیتر نزد همسرش برمیگردد شاهد لحظات نابی هستیم".
سایت معتبر IGN نیز این داستان را در رتبه ششم مقاله "25 داستان اسپایدرمن" قرار داد و نوشت: "بدون تردید یكی از به یاد ماندنی ترین داستان های اسپایدرمن است"
- نه اين لباس سيمبيوت نيست ! لباس سياه عاديه كه اول بار گربه سياه براش دوخت
mediafire.com/.../...
فقط كاملا مطمئن نيستم زبونش انگليسي باشه! لطفا يكي دانلود كنه به بقيه هم بگه
کسی لینکشو نداره؟
راستی به نظر من زیادم جالب نیست
حالا یکی لینکشو بده شاید خوندم خوشم اومد
مثلا يه ژاپني 8 روز پس از زلزله زنده از زير آوار بيرون اومد.
ممنون از مقاله.
By William Blake
Tyger! Tyger! burning bright
In the forests of the night,
What immortal hand or eye
Could frame thy fearful symmetry?
In what distant deeps or skies
Burnt the fire of thine eyes?
On what wings dare he aspire?
What the hand dare sieze the fire?
And what shoulder, & what art.
Could twist the sinews of thy heart?
And when thy heart began to beat,
What dread hand? & what dread feet?
What the hammer? what the chain?
In what furnace was thy brain?
What the anvil? what dread grasp
Dare its deadly terrors clasp?
When the stars threw down their spears,
And watered heaven with their tears,
Did he smile his work to see?
Did he who made the Lamb make thee?
Tyger! Tyger! burning bright
In the forests of the night,
What immortal hand or eye
Dare frame thy fearful symmetry?
1794
ببر همچون شعله ای پر نور،
می درخشی باز هم در عمق جنگل های تار شب.
خود کدامین دست یا چشمان جاویدت پدید آورد؟
با چنین تصویر وحشت زا
همچو برقی در میان چشم های بی قرار شب؟
در کدامین سرزمین یا آسمان دور
شعله خورشید چشمانت درخشان شد؟
با کدامین بالها آنجا توان رفتن؟
با کدامین دستها تسخیر آن شعله شود ممکن؟
خود کدامین دست یا بازو؟
با چه فنی با چه تدبیری؟
تار و پود قالی قلب تو را می بافت؟
در چنان وضعی که قلب پر توانت
ناگهان آهنگ طغیان یافت
زندگی در سینه گرم تو جاری شد،
قلب پر جوش تو ضربان یافت،
خود کدامین دست یا بازوی پر هیبت؟
ماند و کار خویش کامل کرد،
شاهکاری چون تو حاصل کرد.
با کدامین پتک یا زنجیر؟
در کدامین کوره مغزت را پدید آورد؟
با چه سندانی ؟
با کدام ابزار؟
می توان ببری پدید آورد،
ترس های سخت مهلک را تحمل کرد؟
آن زمان،
چون اختران تابناک آسمان سرنیزه هاشان را روان کردند.
جویها و رودهای پاک جنت را،
با بلور اشکهای خود جوان کردند،
آن که خورشید نگاهت را پدید آورد،
دیدنت لبخند بر لبهای پر مهرش نشاند آیا؟
آن که خشم جاودانت را پدید آورد،
خود هم او خون در رگان بره ای کوچک دواند آیا؟
ببر همچون شعله ای پر نور
می درخشی باز هم در عمق جنگل های تار شب.
خود کدامین دست یا چشمان جاویدت پدید آورد؟
با چنین تصویر وحشت زا
همچو برقی در میان چشم های بی قرار شب؟
ویلیام بلیک / ترجمه کامبیز منوچهریان
[quote name="mtm"]شما با يه آدم عادي كه طرف نيستي! ضمن اينكه الان گاهي اوقات بعضي آدم هاي عادي دو هفته بعد از زلزله از زير آوار بيرون ميان ! زنده!
مثلا يه ژاپني 8 روز پس از زلزله زنده از زير آوار بيرون اومد. اينم لينك خبرش:
نه من احتمال میدم که چون داستان قدیمیه آقای ترابی یک چیزهایش رو از یاد بردن که من کاملا بهشون حق میدم ( به شخصه یادم نمیاد دیروز ناهار چی خوردم! )
دلیل اینکه اسپایدی نمرد این بود که شکارچی نکشتش ! چون میخواست خردش کنه وخب برای همین اون رو نکشت , به جاش با استفاده از گلوله بی هوش کننده اون رو به خواب میبره وبعد زنده به گورش میکنه ! اگه واقعی بود که هم داستان وهم دنیای اسپایدرمن به طور کلی تغیر میکرد.
اتفاقا این به ذهن مارول هم رسید که اگر شکارچی به جای گلوله بی هوش کننده از گلوله واقعی استفاده میکرد چه اتفاقی میفتاد و همین شد موتور محرک اتفاقات هفتمین شماره "چه میشد اگر؟" که در سپتامبر 1990 منتشر شد . کریون در این داستان با گلوله واقعی مردعنکبوتی رومیکشه و بعد بازهم در قالب مردعنکبوتی فرو میره وقهرمانان به مقابله با باشکارچی میپردازن ودرکل فضای ملتهبی علیه ابر قهرمانان در نیویورک به وجود میاد . مری جین سردمدار مخالفان کریبون میشه وبا نشست های خبری سعی میکنه به مردم بفهمونه که شکارچی مردعنکبوتی نیست , اما موفق نمیشه چون جیمسون دخالت میکنه واین باور رو به مردم القا میکنه که هیچ یک از ابر قهرمانان قابل اعتماد نیستند .
توxbox
2-اره
3-متاسفانه بلد نیستم
بابت مخالفتم عذر ميخواهم و اميدوارم ناراحتتان نكرده باشم و... واي... از همين حالا ميتوانم سيل ديسلايكها را ببينم...!
ببین برای هر کمیک باید یک تعداد خاصی برگه کمیک جمع کنی که بعضی ها توی شهر و بعضی ها توی ماموریت ها هستند بعد یادم نیست ولی توی یکی منو ها میری و کمیک ها هستند هر کدوم رو بخوای انتخاب میکنی و بعد می خونی.
وقتي در مقاله اشاره كرديد كه مري جين متوجه شد كه فرد ديگري زير ماسك مردعنكبوتي است، سريع ياد مردعنكبوتي برتر و اين كه مري جين آنجا خنگترين دختر نيويورك به تصوير كشيده شده است، افتادم!
و يك چيز ديگر... عكسي كه بيرون آمدن مردعنكبوتي از زير خاك را نشان ميدهد، شديداً مرا تحت تأثير قرار داد، نه به خاطر طراحي زيبا و فضاي تاريك و افسردهكنندهي آن، بله، اينها هم تأثير زيادي داشتند، ولي دليل اصلي من براي خاص دانستن اين عكس، جملهي «I love you»اي است كه پيتر ميگويد!
راستي يك سؤال، چرا در كميكها، تمامي كلمات با حروف بزرگ نوشته ميشوند؟
موفق باشيد.
چون به خودش گفت بخاطر مری جین هم که شده باید از اینجا بیام بیرون.
نقل قول: گفتن که! جی ام دی متیوس .
یه what if هم سال 1990 اومد که اسمش این بود kraven had killed spider-man داستانش هم درمورد همین بود که اونم تاثیرگذار بود.
آخرش که فوقالعاده بود. کریون که از نظر خودش اسپایدرمن رو شکست داده و چیزی برای زندگی کردن نداره با شات گان به زندگی خودش پایان میده. پانل آخر واقعا زیبا و غم انگیزه.
ولی میبینید اسپایدرمن چه سرسخته که کریون در چنین وضعیتی (اتاقی پر از عنکبوت و خوردن آنها!) خودش رو آماده نبر باهاش میکنه. چقدر از اسپایدرمن شکست خورده که با همچین اراده ای میره جلو و تنها چیزی که میخواد اثبات برتری از اسپایدرمنه.
بسیارممنون
دانلود کردم , خوشبختانه هم تمام کمیک های کراس اور درفایل به صورت کامل موجوده و هم زبانش انگلیسیه , ضمن اینکه کیفیتش هم بد نیست . واقعا اونقدر داستان به نظرم جالب اومد که فکر کردم حتما باید همین امشب خوندش . اعتراف میکنم بعد از آرک COMING HOME هیچکدو از داستانهای اسپایدرمن اینقدر من رو جذب نکرده بود .
انشالله فردا که خوندم نظرم درمورد این کراس اور به همرا یه نقد مفصل رو توی همینجا میذارم .
البته من به محض اینکه یه سیستم پیدا کردم براتون مینویسم که چرا این داستان رو جزو top 10 اسپایدی نمیدونم
در ضمن من بیصبرانه منتظر خواندن نقد شما هستم
اما نظر شخصی من درمورد شکارچی اینه که کریون یکی از بهترین بدمن های خلق شده تمام دورانه که برخلاف خیلی از دشمنان مردعنکبوتی که تنها بر مغزشون اتکا دارن ,قدرت بدنی بسیار بالایی هم داره .
تنها چیزی که زیاد برای نسل حاضر قابل هضم نیست دلیل اصلی تقابل این شخصیت و حرفه اونه ... اصولا وجود شکارچیی که بدون هیچ فعالیت اجتماعی برای خودش کار میکنه مشکلی نداره , اما مشکل از جایی شروع میشه که اون میخواهد مردعنکبوتی رو شکارکنه تا اثبات کنه بزرگترین شکارچی جهانه (اون هم بدون حضور نماینده گینس ! ) به همین دلیل فلسفه کلی حضور شکارچی در داستان ها در کمیک های جدید مردعنکبوتی نظیر " مردعنکبوتی نهایی اندکی تغیر پیدا کرده .
یکی از خلاقانه ترین این تغیر ها در SPIDER MAN NOIRدیده میشه که کریون در اون اصلا شکارچی نیست , بلکه مربی حیواناتیست که در سیر ک کار میکنه ! وخب این ایده هم جذاب تره و هم با فضای سیه کمیک بیشتر هم خوانی داره .
یا مثلا درکمیک مرد عنکبوتی نهایی کریون صاحب یک برنامه پربیننده تلویزیونی بود که به شکار موجودات خطرناک میپردازه , کریون برای افازیش بیننده های برنامه تصمیم میگیره مردعنکبوتی رو شکار کنه , اما در مقابل دوربین زنده تلویزیونی شکست سختی از اون میخوره وکینه مردعنکبوتی روبه دل میگیره . در نهایت کریون برای اینکه بتونه از مردعنکبوتی انتقام بگیره به عضویت گروه " شش خبیث نهایی درمیاد . اونجاست که در دی ان ای خود دست میبره وتبدیل به هیولایی گرگ مانند میشه , باپوستی سیاه تر , دست و پایی بزرگتر , رگ های بیرون زده , رفتاری وحشیانه تر و بسیار قدرتمند تر از قبل .
البته منظور از گرگ در عبارت بال دقیقا گرگ نیست , بیشتر منظور موجودی شبیه به گرگینه است , فکر میکنم اگر این تصویر رو ببینید بهتر متوجه منظورم بشید :
البته ایده برنامه تلویزیونی اونقدر جذاب بود که در کمیک های دیگه هم استفاده شد , مثلا در کمیک MARVEL AGE SPIDER-MAN ایده مشابهی مطرح شد ولی این بار کریون تونست مردعنکبوتی رو شکست بده بازوی اون رو مجروح کنه , اما اسپایدرمن به سختی فرار میکنه و بعد از باگشت کریون و آفتاب پرست رو در یک مبارزه و به صورت مشترک شکست میده .
تو نظرات وبلاگم جواب دهید.
اینم لینک دانلودش
www.cdisplay.me/
بعد از دانلود دیگه هر کمیکی دانلود کنی فایل خودش خود به خود قابلیت باز شدن با Cdisplay پیدا میکنه.
ببخشید من ادرس وبلاگتونو نداشتم اونجا بگم.
واقعا دم اسپایدی گرم
داستان خوبی هستش ولی یک جای کار می لنگه:اسپایدی از ورمین شکست می خوره.میدونم که اسپایدی تو قسمت آخر اون رو شکست میده ولی دیگه...
خودتون میدونی منظورمو .
ببینید شما باید به خود یاد آوری کنید که مشغول خواندن یک کمیک هستید. اصلا اگر این کار را نکنید که دیگه برای چی کمیک میخونید؟ اونجوری که از همون اول باید به خودتون بگید که مگه یه عنکبوت رادیو اکتیو آدم رو نیش بزنه آدم نمیمیره؟
اما درباره این داستان باید بگم که کریون عمدا میخواست پیتر زنده بمونه تا بفهمه ازش بهتره. پس شایدمحفظه هوا براش تعبیه کرده. ولی برای من این چیزا اصلا مهم نیست و بیشتر به روابط کاراکترها و تعامل بین اونا توجه میکنم.
در ضمن اصلا با شما موافق نیستم که باید برای لذت بردن از چیزی ردپای واقعیت توش باشه. اگه اینطوری فکر کنیم که مثلا هرگز نباید از 'ارباب حلقه ها' لذت برد!
نکات مثبت : تقریبا به غیر از مواردی که دربخش نکات مثبت ذکر شده است تمامی موارد مثبتند !
نکات منفی : طراحی اغوا گرانه , منطق نه چندان سازگار با داستان های علمی تخیلی ,ذلت بیش از اندازه قهرمان داستان که به مذاق طرفداران خوش نمیاید , همه چیز در حد عالی باقی مانهده در صورتی که پتانسیل شاهکارشدن را دارا بود
مقدمه : مسلما نقد کمیک ویا یک آرک داستانیچارچوب های خود را دارد , اما نقد کراس اور کمی متفاوت است . در واقع یک کراس اور را به هر شکلی میتوان نقد کرد , اما متاسفانه چون نمونه های نقد کلی کراس اور بسیار کم است مجبور شدم به قالب مرسوم نقد کلی بازی های ادونچر (اپیزودیک) پناه ببرم .
نگاه کلی : همین ابتدا بگذارید بگویم آخرین شکار کریون شاید شاهکار نباشد , اما واقعا ارزش خواندن رادارد . داستان شروع خوبی دارد , شروعی که باکمی دقت میتوان تا پایان داستان را از درونش یافت . داستان باشخصیت کر یون شروع میشود که میگوید "نام من کریون است..." ترکیب این چمله باجمله ناقصی که بعد از آن میگوید"بهترین..." به ما گوشزد میکند که این کمیک درمورد کریون است نه اسپایدرمن .
همین ابتدا بگذارید به یکی از اشکالات داستان اشاره کنم , آن هم طراحی خاص برخی پوشش هاست . متاسفانه نقدی که منتقدان بر نخستین چپتر نخست دراگون بال مطرح کردند , اینجا نیز وارد است ; آیا عریان نشان دادن شخصیت های مرد تنها به صرف مذکر بودن آن ها صحیح است ؟ آن هم دریک داستان بارنج سنی نوجوانان ؟ بله , درست است که دذر گآثار ادبی چنین چیزها ویا چنین تمثیل هایی به وفور دیده میشود , اما یادمان باشد که کمیک یک رسانه تصویری است . ضمن آنکه اگر برای مثال ما در رمان مردتاریخ چنین مسائلی را میبینیم , به این دلیل است که این رسانه هیچ مخاطبی را از میان کودکان ونوجوانان به خود اختصاص نداده و مخاطب مشخصا بزرگسال است . ضمن اینکه تمام کاراغکترهای این رمانشخصیت هایی منفورند وهیچکس با آنان همزاد پنداری نمیکند چه برسد به الگو برداری .
اماشروع داستان تهنا به دوجمله بالا خلاصه نمیشد . کریون که ببری را از پای در آورد و سر گوریلی را ( به صورتی غیر منطقی) از بدنش جدا کرده مونولوگ هایش را ادامه پیدا میدهد " مغز من خشن و با صلاوت است..." , "قلب من پر خروش و مغرور است ..." و "بدن من خوش اندام وقدرتمند است...". این دیلوگ ها همراه با تصاویر خاص همراه با آنها به وضوح نشان دهنده قدرت وعزم کریون است . اما آنچه تاثیر صحنه را افزایش میدهد اعترافیست که کریون میکند "مرد... یک پیرمرد."سپس برای ما قسمتی از زندگی خود واینکه چگونه سالها پیش , بعد زا فروپاش شوروی باخانواده اش به نیویرک امده . سپس از غرور و افتخار میگوید , اینجاست که ناگهان فضا وموسیقی کار تغیر میکند وبه فضایی شنگول تر و پر انرژی تر میرود . بله ! موسیقی! درواقع فضا آ«قدر خوب طراحی شده که شما یه راحتی این تغیر موسیقی پنهان را حس میکنید . سپس به تشیع یکی از تبهکاران خرده پا میرویم . اما این تشیع اهمیت چندانی ندارد . "جرج فیس مرده...چراباید برام مهم باشه؟"تنها اهمیت این صحنه در این است که کریون میخواهد نخستین تمرینش را برای عنکبوت بودن انجام دهد , تمرینی که بسیار موفقیت آمیز از کر در میاید . سسپس صحناتن بعدی صحناتی است که کریون خودرا در اسخر عنکبوت آماده میکند , یک از بهترین های کمیک دراینجاست که پیتر نیز دارد خواب چنین حقیقتی را میبیند واین دو موضوع به طرز هنرمندانه ای با یکدیگر تلفیق شده اند . از اینجا به بعد همه چیز کلیشه ای میشود ; توهمات ,افکت باران , نبرد تن به تن , هلیکوپتر کریون , بهترین صحنات این قسمت پنل های پایانی برخی صفحات است که کار گورکن رانشان میدهد , وآنچه بدیع است مرگ پیتر است و اینکه مشخص میشود این قبر پیتر است وکریون وی را دفن میکند!
خوشبختانه پنل های خاص ترکیبی همچنان ادامه دارند , درقسمت سوم با اینکه بیشتر تمرکز بر روی نشان دادن کریون درقالب مردعنکبوتی است,صحنات بسیار خوبی را داریم , مثل صحنه ای که کریون با چاقو به موشی تحمله کرده که این صحنات به خوبی با وضعیت ورمین ترکیب میشوند.متاسفانه صحنات مزجر کننده (مثل صحنه ای که ورمین فردی را لیس میزند) در این قسمت نیز پیدامیشود. اماشاید عجیب ترین چیزی که در کل کراس اور میبینم یکی از صحنات همین قسمت باشد.صحنه مذکور زمانی اتفاق میفتد که کریون پس از شکست دادن ورمین وی را در آغوش گرفته وبه خانه میبرد(برای اسارت) اما بی شک یکی از ماندگار ترین صحنات در پایان آ اتفاق میفتد که دست مردعنکبوتی از قبر بیرون میاید! ونجوایی که از زیر قبر میپرسد"مری جین...؟"
قسمت چهارم ادامه ای است بر وقایغ قسمت قبل , خصوصا باتمثیل خاصی که از مردعنکبوتی در حال مرگ نشان داده میشود. پس از آن مردعنکبوتی را میبینیم که از قبر بیرون میاید و مستقما به سراغ امارت کریون میرود. سوال اینجاست که اوچگونه در حالی که حتی نمیتواند تعادل خودرا حفظ کند دوببر عظیم الجثه را شکست میدهد؟به هر حال وقی وی از قبر بیرون میاید خواننده کمی به قهرمانش افتخار میکند اما زمانی که وارد امارت میشود وخواننده ببیرها , مامورین وا از همه مهمترروزنامه های روی زمین را میبیند پی میبرد این نجات یافتن نیزبخشی از برنامه کریون بوده است ! در روزنامه میخواند که کریون دوهفته جای وی را گرفته است , از ابنجا به بعد او دیوانه وار جلو میرود وفریاد میزند: "دوهفته !! دوهفته!!!"در این قسمت نیز با پلان های خاصی مواجهیم که این با کریون جای خودرا به گورکن داده است,کریونی که کم کم نقاب خود را برمیدارد وعبرت هایی را میگوید که منتظرشان بوده" اون بیرونه..."و"اون داره میاد"پیتر به خانه میرود وبا مری خداحافظی میکندوسپس میرود تا به خیال خودش شکارچی را شکارکند!وپایان این قسمت ادامه ای است بر مونولوگ های قبلی کریون"اون اینجاست!"
و اما راستش همونطور كه گفتم من اين داستان رو خيلي دوست دارم ولي اونو جزو 10 داستان برتر اسپايدرمن قرار نميدم! لابد ميپرسيد چرا؟ به نظرم كارشناس بزرگ اسپايدرمن يعني آقاي J.R. Fettinger در مقاله شخصي خودش تحت عنوان "10 داستان برتر اسپايدرمن" ، به خوبي اين مساله رو توضيح داده كه چرا با "آخرين شكار كريون" مشكل داره! مقاله اش اينه:
bit.ly/2LOmfcx
نظر ايشون كاملا با نظرات من مطابقت داره و من هم به همين دليل حرفهاي ايشون رو ترجمه ميكنم:
"صادقانه بگم كه به نظرم دليل اصلي اينكه ملت عاشق اين داستان هستند اينه كه شخصيت خبيث در پايان ميزنه مغز خودشو متلاشي ميكنه. ببينيد، از ميان تمام دشمنان كلاسيك اسپايدرمن، «كريون» هميشه بيخود ترين بود. هرگز از او خوشم نمي آمد و هرگز هم از شخصيت مشابه ديگر يعني «پوما» (Puma) كه لااقل ميتوانست خودش رو به يك حيوان تبديل كنه، خوشم نيامده است. واقعا لازمه كه اينهمه شخصيت منفي در داستان هاي اسپايدرمن حضور داشته باشند كه ميتونند با بو كشيدن رد قهرمان داستان را دنبال كنند؟ تازه شخصيت هاي مثبتي كه چنين قابليتي دارند رو هم نبايد فراموش كرد. مثل «ولورين» كه در داستات تك قسمتي Spider-Man vs. Wolverine تونست تنها با اتكا به شامه قوي خود پي به هويت مخفي اسپايدرمن ببره.
موضوع و تم شكار انسان يا "The Most Dangerous Game"، اغلب در سريال هاي تلويزيوني، سينما و كميك تكرار ميشه و زود هم كليشه اي ميشه. در اينجا هم ميبينيم كه كريون اسپايدي رو بيهوش ميكنه، دفنش ميكنه، لباسشو ميپوشه تا بدنامش كنه و (در نهايت) مغز خودشو متلاشي ميكنه. وايييي چه خفن (!) در حاليكه اسپايدرمن به عنوان قهرمان داستان جاي اينكه فرصت پيدا كنه تا بعد از اينهمه بدبختي و بلاهايي كه كريون سرش آورده باهاش تسويه حساب كنه، ميره با «ورمين» مرد موش نما ميجنگه! ورمين هم كه يه شخصيت درجه سه و چهاره كه حضورش نه تنها در اين داستان بلكه در داستان معروف The Child Within هم غير ضروري بود و باعث شد تا در اون داستان هم نتونم به قدر كافي از موضوع اصلي داستان يعني جدال پيتر پاركر و «هري آزبورن» لذت ببرم.
به علاوه، متاسفانه اين داستان روندي را شروع كرد كه من بهش ميگم روند "اسپايدرمن رو ميشه از نظر ذهني و عصبي انگولك اش كرد ". بنابراين بلافاصله بعد از اين داستان شاهد داستان مشابه ديگري به نام The Mad Dog Ward بوديم و بعد از اون هم Lifetheft و The Child Within، Pursuit و Beware the Rage of a Desperate Man و بعدشم هم دو سال دردناك رو تحت عنوان "سرگذشت كلون" رو تجربه كرديم و حتي بعد از اون هم داستاني چهار قسمتي با حضور «آفتاب پرست» كه در اون سعي داشت روي ذهن اسپايدرمن كار كنه تا در مورد هويت اش دچار ترديد بشه.
جدا آدم تازه ميفهمه كه چرا فروش اسپايدرمن يكهو افت كرد و از اون موقع به بعد هم ديگه مثل قبل نشد ..."
یک از خفت بار ترین صحنات کمیک در اینجا اتفاق میفتد که پیتر اجزانه روی زمین افتاده و از ترس اینکه کریون وی را بکشد به خود میلرزد و میگوید "اون... اون الان من رو مکشه...اون دوباره من رو میکشه"اما کریون همچون پدری دلسوز و وفادار وی را بلند میکند وکمش میکند که از عمارت خارج شود . مردعنکبوتی با خودش فکر میکند که کریون چه مرد خوبیست و او در مورد وی اشتباه فکر میکرده. کریون که گویا دارد به حیوانی ترحم میکند وی را تا نزدیک پنجرهمراهی میکند و درست مثل آدم حسابی ها میگوید "تو آزادی,برو!"
اما در صفحات آخر کمیک به اوج خود میرسد.تاثیرگذار ترین پنل در تمام راس اور,پنلی است که کریون در آن میگوید"من هرگز دوباره شکار نخواهم کرد".این جمله به تنهایی چندان خاص نیست اما زمانی که با نگاه پر معنایی که کریون در ظاهر به مردعنکبوتی , ولی در حقیت به ما خیره شده است ترکیب میشود واز همه مهمتر زمانی که مخاطب مرگ کریون را میبیند متوجه مسئله مهمی میشود: این قول یک مرد است , کریون راست میگوید,او دیگر هگزشکار نخواهد کرد.
بعد از آن مردعنکبوتی از پنجره به بیرون میرود و زمانی که از کریون دور میشود در دلش میگوید "خدا به همراهت" به مخاطبنشان میدهد که حت دو دشمن نیز میتوانند مرد باشند . درهمین حین کریون در کنار پنجره ایستاده و تنها به یک چیز میاندیشد"افتخار".
میگویند انسان برای آرزوهایش زندگی میکند,به همین خاطرکریون که حالا دیگر آرزویش برآوده شده دلیلی برای زندگی نمیبند. اسلحه شکاریش را درون دهانش میگذارد وماشه رامیکشد,اینجاست که خواننده متوجه میشود آخرین شکار کریون نه مرد عنکبوتی که خود کریون است!
متاسفانه قسمت آخر چندان جالب اتزکار در نیامده و بود ونبودش فرقی نمیکند. تنها نکته قابل توجه زمانیست که زمانی که مردعنکبوتی در فاضللاب های تاریک حرکت میکند به صورت جسته وگریخته خاطراتی را از تاریکی زیر قبر به یاد میاورد.همچنین همزمان شاهد هستیم که دوباره گورکن قبری را حفاری میکند که بسیار شبیه به قسمت اول از آب درآمده. نامه ای هم از طرف کریون به دست پلیس میرسد که به همراه چند عکس همه چیز را توضیح داده و به گونه ای از پیتر رفع اتهام میکند.اما بهترین صحنه این قسمت زمانیست که درست همانگونه که او وخانواده اش مردعنکبوتی را دفن کردند خانواده اش وی رادفن میکنند.
داستان:8
رنگ آمیزی:7
طراحی:8
کاور:10
امتیاز کلی:8/5
راستي ميدونستي نام ديگر اين داستان fearful symmetry هستش؟ ( به خاطر همون شعر ويليام بليك) !
راستي آقاي ترابي اگه زحمتي نيست يه سري اطلاعات درباره پانيشر به من بديد ممنون ميشم
به نقل از omideiran:
کتاب"تاریخچه تحلیلی کمیک استریپ" دیگه-تو همین سایته(ستون سمت راست). .
چون کیریون نباید به همین راحتی دست به خود کشی میزد. میتونست مثل شش خبیث بعدا از مرد عنکبوتی انتقام بگیره. به نظر من تو اون موقع خودکشی میکرد بهتر بود.
پس چجوری داخل گروه شش خبیث فعالیت میکنه؟؟؟؟؟
خدا بیامرزش . خیلی خفن بود.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا