شماره 500 از کمیک "مردعنکبوتی شگفت انگیز" ترجمه شد + لینک دانلود

کمیک "مرد عنکبوتی: تولدت مبارک" ترجمه شد + لینک دانلود بوک استریپ spiderman happy birthday راهی به خانه نیست اسپایدرمن نو وی هوم no way home

وب سایت اسپایدی با افتخار داستان سه قسمتی و برتر "تولدت مبارک" را تقدیم شما میکند که فیلم تحسین شده "مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست" از آن الهام گرفته و به شماره تاریخی 500 از سری "امیزینگ اسپایدرمن" ختم میشود!

سال 2001 تیم بی نظیری به نام «جان مایکل استرازینسکی» و «جان رومیتا جونیور» به عنوان نویسنده و طراح جدید کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز انتخاب شدند و تحول بزرگی در داستان ها به وجود آوردند. اولین آرک آنها برنده جایزه معتبر آیزنر هم شد و اسمش بود "بازگشت به خانه" که در اینجا ترجمه شده است. و داستان مهم بعدی که توسط آنها خلق شد، "تولدت مبارک" نام داشت که یک داستان ویژه بود با مشارکت دیگر قهرمانان معروف مارول و به ویژه دکتر استرنج که دو قسمت نخست آن در شماره های 57 و 58 از سری دوم مرد عنکبوتی شگفت انگیز منتشر شد و قسمت سوم نیز منتهی شد به شماره 500 لگاسی که یک شماره تاریخی با صفحات بیشتر بود و در زمره برترین داستان های اسپایدرمن قرار گرفت. به ویژه اینکه که گفته میشود  داستان فیلم جدید اسپایدرمن به نام "راهی به خانه نیست" نیز از آن الهام گرفته و ما به همین مناسبت آن را برایتان ترجمه کرده ایم.

 

Amazing Spider-Man #498

قسمت اول از کمیک "مرد عنکبوتی: تولدت مبارک" ترجمه شد + لینک دانلود

مترجم: A.SHRFƎ

ناظر کیفی: مهدی ترابی مهربانی

ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: احمد فقیه

لینک دانلود مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)

 

Amazing Spider-Man #499

قسمت دوم از کمیک "مرد عنکبوتی: تولدت مبارک" ترجمه شد + لینک دانلود

مترجم: A.SHRFƎ

ناظر کیفی: مهدی ترابی مهربانی

ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: علی آذرباد

لینک دانلود مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)

 

Amazing Spider-Man #500

قسمت دوم از کمیک "مرد عنکبوتی: تولدت مبارک" ترجمه شد + لینک دانلود

مترجم: A.SHRFƎ

ناظر کیفی: مهدی ترابی مهربانی

ادیتور، گرافیست و برگردان کاور: محمدجواد کلانتری پور

لینک دانلود مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم (آپلودر)

 

ظر شما چیست؟ آیا این داستان توانست انتظارات شما را برآورده کند؟

برای خواندن  دیگر كمیك هایی كه در سایت ترجمه كرده ایم اینجا را كلیك كنید.

 

 مطالب مرتبط:

چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟

رتبه بندی همه شماره های "صدتایی" کمیک بوک های مردعنکبوتی

بهترین کمیک های مرد عنکبوتی به زبان فارسی

10 تیم آپ برتر مرد عنکبوتی و دکتر استرنج در دنیای کمیک بوک

10 کمیکی که الهام‌بخش فیلم «مردعنکبوتی: راهی به خانه نیست» بودند

15 حقیقتی که احتمالاً درباره دکتر استرنج نمیدانستید!

بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جی. مایكل استرازینسكی

بزرگان تاریخ كمیك های اسپایدرمن: جان رومیتا جونیور

30 كاور برتر مرد عنكبوتی – قسمت اول

10 نسخه عجیب و غریب از دکتر استرنج در دنیای کمیک!

تاریخچه کامل دکتر استرنج در دنیای کمیک

معرفی وسایل و ابزارآلات جادویی دکتر استرنج

معرفی شخصیت های مکمل کمیک های دکتر استرنج

تاریخچه کامل دکتر استرنج در دنیای کمیک

مقالات مربوط به فیلم "مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست" (SPIDER-MAN NO WAY HOME)

 10 دشمن برتر دکتر استرنج 

کمیک اریجین دکتر استرنج ترجمه شد + لینک دانلود مستقیم

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

Ilya202020
+1 #1 Ilya202020 1400-08-25 20:23
این سری و من انگلیسیش رو خوندم و میتونم بگم معرکس درجه یکه و جزو تاپ تن منه
نقل قول کردن
Spectacular-SpiderMan
+1 #2 Spectacular-SpiderMan 1400-08-25 20:56
بازهم به کنیم دیگه از خانواده اسپایدی ( خدا می‌دونه که این سایت چقدر منو با کمیک آشنا کرده و چقدر از توش کمیک دانلود کردم)
بعد از دانلود و خواندن نظرمو میدم
تشکر از تیم اسپایدی واقعا که بیشتر اطلاعاتم از کمیک رو مدیونشم
نقل قول کردن
s.p.i
+1 #3 s.p.i 1400-08-25 21:04
سلام خیلی ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک
مقدمه: داستانی که الهام بخش فیلم مرد عنکبوتی نو وی هوم هست و البته جی مایکل استرانزینسکی و جان رومیتا جونیور run افسانه جا گذاشتن البته به غیر از داستان omd و sins past که خب خودش زیاد مقصر نبود و البته قضیه توتم که کش پیدا کرد

داستان: خب داستان از مدرسه شروع میشه که توش پیتر درس میده و البته یکی از مدیرا سرش کلاه میزاره و به نوعی باعث میشه دانش آموزاش پیتر دست بندازن و البته زن عمو می هم پیتر دلداری میده و البته رابطه مری جین و پیتر خداییش اون موقع که زن و شوهر بودن نقطه قوت بود و البته رد و برق قرمزه که پیتر میره به مردم کمک میکنه و البته انتقام جویان و چهار شگفت انگیز هم تو صحنه هستن و دارن با بی مغز ها میجنگن (قبلا توی گناهان گذشته‌با این بی مغز هارو دیدیم ) و البته ظاهرا دکتر ریچارد میخواست با دستگاه خودش اون بفرسته یجای دیگه ولی مرد عنکبوتی احساس میکنه این روش جواب نمیده که البته دکتر استرنج هم وارد میشه و جلوي کار رید میگیره و توضیح میده که داشتن فریب میخوردن و می‌فهمیم این کار دورمامو دشمن شماره یک دکتر استرنج بود

طراحی : طراحی خوب بود راستش طراحی زیبا و البته چهره واضح طراحی شده بود طراحی های اون موقع جان رومیتا جونیور خوب بود
ترجمه و ادیت که عالی
داستان ۱۰
طراحی ۱۰
ترجمه و ادیت ۱۰
تشکر
نقل قول کردن
Agent bishop
#4 Agent bishop 1400-08-25 22:01
بعضی کمیک ها اینقدر درجه یک هستند که آدم نمیتونه نقدشون کنه و این کمیک چه از نظر طراحی که توسط استاد رومیتا جونیور انجام شده و چه از نظر داستان گویی ، دیالوگ نویسی ، خلق موقعیت و شخصیت پردازی که توسط استرازینسکی با بهترین شکل ممکن انجام شده .
من از یک بخش این کمیک رو خیلی خوشم اومد و اون زن عمو می بود که حضور به جایی در این کمیک داشت و مثل همیشه با حرف ها و توصیه هاش پیتر رو تحت تاثیر قرار داد و متاسفانه همچین مدل لحظاتی رو خیلی وقته تو کمیک های مردعنکبوتی ندیدیم و انگار هر چه قدر زمان جلوتر می‌ره نقش زن عمو می کمتر و کمتر میشه .
در آخر هم تشکر میکنم از تیم اسپایدی بابت ترجمه و ادیت این کمیک
نقل قول کردن
masiha_87
#5 masiha_87 1400-08-25 22:51
عجب....
پس که اینطور...
به محض خوندنش حتما نظرم رو میگم. خسته نباشید خدمت تیم شاهکار spidey.ir!
نقل قول کردن
mtm
#6 mtm 1400-08-25 23:01
این خانم‌ معاون مدیر (جولی) واقعا رو اعصابه
دقت کردین خالی بست گفت امضای اسپایدرمن رو واسه خواهر زادم میخوام؟ چون در واقع برای خودش میخواست و اسم خودش رو آورد!!!
پیتر هم خوب حالشو گرفت
نقل قول کردن
AM SM BM SM
+1 #7 AM SM BM SM 1400-08-25 23:23
سلام
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
و درباره شماره اول از کمیک "مرد عنکبوتی: تولدت مبارک" (شماره ۴۹۸ از سری کمیک های "مرد عنکبوتی شگفت انگیز).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
جی مایکل استرازینکی و جان رومیتا جونیور در run عالی خودشون پس از مدت ها، جان تازه ای به کمیک های مرد عنکبوتی دادن و باعث شدن که باز هم طرفداران از کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز بسیار لذت ببرند. داستان های بسیار عالی و عمیق که باعث شدند خاطرات بسیار خوشی برای طرفداران اسپایدی به وجود بیاد. یکی از داستان های مهم اونا "بازگشت به خانه" بود که توی سایت هم ترجمه و ادیت شد و از عنوان های مهم مرد عنکبوتی به شمار میاد. اما این داستان "تولدت مبارک" هم عنوان دیگری از این run عالی هست که از همون شماره ای که به پایان میرسه یعنی شماره ۵۰۰ که بسیار پر اهمیت هست معلومه چقدر داستان مهمی هست. و البته همونطور که گفته شد انگار فیلم "مرد عنکبوتی راهی به خانه نیست" از این کمیک الهام گرفته پس اهمیت این داستان در حال حاضر چند برابر میشه، اما خود داستان چطور هست؟
این کمیک برای من بسیار لذت بخش بود. همون داستان بزرگ و در عین حال صمیمی بود که انتظارش رو داشتم و شروع بسیار خوبی برای "تولدت مبارک" بود. اول اینکه به شخصه دورانی که پیتر به یک معلم تبدیل شد و تدریس میکرد رو خیلی دوست دارم چون به نظرم هم موقعیت زیبایی هست که پیتر پارکر تجربیات خودش رو در راختیار کسانی که دغدغه هاشون رو درک میکنه قرار بده، هم اینکه میشه با تعاملات او با دانش آموزانش شخصیت اون رو نمایان کرد و شخصیت پردازی دقیق و دقیقتری رو از او شاهد باشیم که البته این فرصت در این run زیبا به خوبی به نمایش دراومد. اینجا هم در ابتدای این کمیک همین رو شاهد هستیم. که پیتر به عنوان یک معلم که دوست داره تجربیات خودش رو با دانش آموزانش در میان بذاره و کتابی که چشم هاش رو به دنیای وسیع علم باز کرد رو به دانش آموزانش معرفی کنه. در اینجا شروع بسیار خوبی رو شاهد هستیم و واقعا آرامش زیبا و خاصی توی چهره و صحبت های پیتر دیده میشه که واقعا لذت بخشه. اما بعد از اون هست که ما اولین داستانک مهم این کمیک آشنا میشیم، یعنی مشکلات پیتر با معاون مدیرش جولی. از همون صحبت های پیتر و جولی و حرف هایی که پیتر دربارش میزنه شخصیت او برای ما نمایان میشه و ما میفهمیم که چطور آدمی هست. کسی که پیتر خیلی دل خوشی از او نداره و معلومه که او هم خیلی با پیتر خوش رفتار نیست. قشنگ ما هم متوجه میشیم که شخصیت او به چه اندازه روی اعصاب هست. این مسئله بسیار خوب برای ما نشون داده میشه و در ادامه به یکی از دغدغه های پیتر منجر میشه. این کمیک اونقدر دیالوگ های عالی زیاد داره که آدم واقعا فکر نمیکنه کدوم رو مثال بزنه اما اون گفت و گوی پیتر و زن عمو می واقعا زیباست و خیلی خوب سوالاتی رو در ذهن پیتر و ما به وجود میاره. طبیعت ما چیه؟ طبیعت پیتر چیه؟ آیا اون حق داره به خاطر رفتار جولی اعصابش خورد بشه؟ آیا پیتر حق داره که حسابش رو کف دستش بذاره؟ زن عمو می مثال خیلی خوبی میزنه که این سوالات در ذهن ما کاشته میشه و از اینجا به بعد این به یک دغدغه مهم برای پیتر تبدیل میشه. ما در ادامه میبینیم که وقتی اسپایدرمن اون رو نجات میده و او از اسپایدی امضا میخواد (که در واقع معلومه پیتر متوجه شده اون امضا رو برای خودش میخواد، نه برای کس دیگه!!) اسپایدی این رو روی یه سطل زباله مینویسه و اینجوری حقش رو میذاره کف دستش. اما اینجا باز هم اون سوالات برای ما پیش میاد. آیا واقعا اسپایدی حق داشت چنین کاری کنه؟ آیا اصلا حق داشت از اینکه سراغ جولی رفته اعصابش خورد بشه؟ آیا هرچقدر هم که کار جولی غلط بود، پیتر کار درستی کرد که خواسته اش رو عملی نکرد؟ بیاید قبول کنیم که حتی اگر این کار اشتباه بود باز هم اسپایدی حق داشت که این کار رو بکنه. بیاید قبول کنیم که اگر خیلی از ما بودیم حتی ممکن بود جولی رو نجات هم ندیم؟ در واقع شاید کار اسپایدی از یه نظر های مهمی اشتباه بود ولی بیاید قبول کنیم که بالاخره یکی باید باشه که حال اینطور آدم ها رو جا بیاره! اما آیا این دلیل میشه که پیتر اون کار رو انجام بده؟ و این چیزی هست که پیتر باید جوابش رو پیدا کنه و ما میبینیم که وقتی که توی رخت خوابش هست این مسئله برای تبدیل به یک مشکل و سوال میشه که حالا باید جوابش رو پیدا کنه. اما بعد از این هست که اتفاق بسیار عجیبی میفته و چند موجود عجیب و غریب به شهر حمله میکنند. اینجا اگر هم اون بخش اسپایدرمن و جولی رو در نظر نگیریم، باز هم خودش لحظه بسیار خوبی هست. اینجا خیلی خوب پیتر میتونه اراده عالی خودش رو نشون بده. تعاملات او با ثینگ هم بسیار عالی و لذت بخش هست. اما پایان این کمیک بسیار شوکه کننده است. جایی که دکتر استرنج خبر میده همه این موجودات در واقع تکه هایی از ارباب تاریکی دنیای مارول یعنی دورمامو هستند که حالا با اشتباه قهرمانان او بازگشته! و حالا معلوم میشه تحدید این کمیک چقدر عظیم و بزرگ هست و باید دید قهرمانان ما چطور جلوی دورمامو رو میگیرند. در کل میتونم بگم دیالوگ های این کمیک واقعا فوق‌العاده عالی بود، ریتم بسیار زیبایی داشت و تعادل خوبی هم بین اکشن ها و بقیه لحظات کمیک رعایت کرد، ایده های جالبی رو معرفی کرد و به عنوان یک کمیک شماره اول واقعا ما رو مشتاق کرد که ببینیم ادامه اش چی میشه. برای همین کارش رو عالی انجام داد.

طراحی:
طراحی های این کمیک به دستان توانای "جان رومیتا جونیور" سپرده شد که به عنوان یکی از بهترین طراحان اسپایدی و حتی پسر یکی از بهترین طراح های اسپایدی شناخته میشه و کارهاش رو بسیار خوب انجام میده. سبکی که او run جناب استرازینکی برگزید شاید در نگاه اول کمی نامتعارف به نظر بیاد و مثلا در اون بخشی که پیتر با جولی صحبت میکنه، چهره او گاهی تغییر میکنه و از یک چهره لاغر تر، یهو پُرتر میشه. اما اولا که شما خیلی زود به این سبک رومیتا جونیور عادت میکنید و تعداد این موارد در کمیک زیاد نیست و دوما که این مسئله تاثیر خاصی بر روی لذت بردن مخاطب از طراحی ها نداره و باید چیز های مهم تری رو مد نظر قرار داد. بعد از مدتی متوجه میشید که این سبک رومیتا نه تنها بد نیست، بلکه زیبایی و پویایی خاصی داره و منحصر به فرد هست. طراحی چهره ها هم به نظرم خیلی خوب انجام شده و پیتر پارکر، مری جین و زن عمو می بسیار خوب طراحی شدند و شما با چهره های اونا مشکل خاصی پیدا نمیکنید. قهرمانان دیگه هم ظاهر برازنده ای دارند، مخصوصا خود اسپایدرمن و دکتر استرنج که ظاهرشون بسیار عالی طراحی شد. بقیه شخصیت ها هم مثل ثور از این قضیه بی نصیب نموندند. و البته همونطور که از طراح حرفه ای مثل رومیتا جونیور انتظار میره، چهره ها احساسات رو به خوبی منتقل میکنند. در ضمن رومیتا در طراحی هاش به جزئیات توجه خوبی میکنه و شما میتونید این رو توی طراحی نیویورک یا خونه زن عمو می ببینید. رنگ آمیزی هم خیلی با سلیقه انجام شده و نسبت به فضاسازی در طراحی ها تغییر پیدا میکنه و از رنگ های شاد در صحبت های بین پیتر و زن عمو می در زمان فکر های پیتر، حال و هوای تاریکتر میشه. اما بذارید یه چیز رو بگم. هر طراح (یه حتی نویسنده کمیک بوک یا کارگردان در سینما)شاید با خصوصیات مهم زیادی شناخته بشه اما اکثر وقت ها یه طراح رو با یک خصوصیت میشناسند. مثلا راس اندرو رو با طراحی پر جزئیات و بی نظیر نیویورک، استیو دیتکو رو با نبوغ عالی در داستانگویی، جان رومیتا (پدر) با طراحی بسیار خوب کاراکتر ها مثل خود اسپایدرمن، تاد مک فارلین با سبک عجیب پانل بندی و تارزنی ها مدت اسپاگتی اسپایدی، مارک بگلی با سبک زیبا و لطیف و عالی به همراه اکشن های زیباش، الکس راس با نقاشی های واقع گرایانه خودش که هر موقع پوستری برای اتاقتون خواستید تا آخر عمر به جونش دعا میکنید و بقیه مثال هایی از این قبیل. جان رومیتا جونیور رو هم خیلی ها با اکشن های فوق‌العاده اش میشناسند. دوتا از بهترین نبردهای اسپایدی و شاید هم بهترین ها نبرد اسپایدی با مورلان (در همین run او با آقای استرازینکی) و نبرد اسپایدی با جاگرنات به دستان جان رومیتا جونیور طراحی شدند. اکشن هایی که استقامت و پایداری پیتر رو به شکل فوق‌العاده ای نشون میدن و کلاس درسی هستند برای کسانی که دوست دارند یاد بگیرند چطور طراحی کنند. توی این کمیک هم اکشن ها قطعا به اون نبرد های ماندگار نمیرسند اما اولا باز هم اینجا هم بسیار عالی هستند و اونجایی که پیتر داره بین سیلی از دشمنانش غرق میشه، طراحی ها به خوبی با دیالوگ ها جفت و جور و مَچ میشن و دوما مطمئنم که رومیتا بالاخره(احتمالا در شماره سوم این کمیک) حد اعلا از استعداد خودش رو در نشون دادن اکشن ها رو نمایان میکنه. لی اوت ها هم بسیار خلاقانه انجام شدند و مخصوصا این مسئله توی صحنه های نبرد بسیار مهم هستند. در کل واقعا داستان این کمیک یه طرف، طراحی هاش هم یه طرف و لذت بردن از کمیک رو زیاد میکنند.

ترجمه و ادیت:
ترجمه و ادیت جادویی بود! انگار دکتر استرنج چه توی این و چه در بیرون از این کمیک تاثیر خودش رو میذاره. احتمالا اون اولای تاسیس سایت آقای ترابی رفته پیشش که یه طلسم برای ترجمه و ادیت این سایت بذاره تا همیشه ترجمه و ادیت عالی باشه! دیگه فکر کنم این یکی همون هدیه جالب A.SHRFƎ باشه چون شماره اولش عالی بود. و البته همونطور که انتظار میره ترجمه بسیار عالی و روان انجام شده و شما میتونید راحت دیالوگ ها رو بخونید و متوجه بشید و نیاز نیست یه دیالوگ رو بیست بار بخونید تا تازه بفهمید قضیه از چه قراره!! توی چنین کمیک پر شخصیتی هم این که لحن صحبت کردن هر شخصیت حفظ بشه مهمه. مثلا ثور خیلی قلمبه سلمبه و کتابی حرف میزنه، رید ریچارد. علمی صحبت میکنه و دکتر استرنج هم که شما تصور کنید مردی از جنس علم وقتی به جادوگر اعظم تبدیل بشه چه لحن صحبت کردنی داره! (قاطی پاتی احتمالا! ولی خب همون توی مایه های ثور و رید ریچاردز هست.) ثینگ لاتی و عامیانه صحبت میکنه، اسپایدرمن و هیومن تورچ هم که کنایه آمیز صحبت میکنند. برای همین مهمه که لحن و شکلی که این شخصیت ها صحبت میکنند حفظ بشه و این مسئله توی ترجمه بسیار خوب رعایت شده. آقای فقیه هم که با این کمیک یه بازگشت به ریشه ها رو داشتند! شاید خیلی ها ندونند که ایشون کار جدیشون رو توی سایت با ادیت کمیک شروع کردند و طی سال ها رسیدن به این آقای فقیه که ما میشناسیم. اما با این کمیک فکر کنم پس از مدت ها افتخار دادن و این کمیک رو ادیت کردند. ادیت هم گفتم که، جادویی هست! درواقع تصوری که من درباره ادیت کردن آقای فقیه دارم این عکسه:
s4.uupload.ir/.../...
همه چیز در این ادیت عالی بود. هم فونت خیلی خوب بود که برای شخصیت ثور مربوط به همون شکلی که صحبت میکنه تغییر پیدا کرد و "ادبی" تر شد و برای بقیه دیالوگ ها هم بسیار خوب بود. برای جملات خارج از حباب هم این ادیت بسیار خوب انجام شد طوری که آدم نمیدونه چطور تشکر کنه! فقط میتونم به جناب A.SHRFƎ، آقای فقیه، و صد البته آقای ترابی به عنوان ناظر ترجمه بگم "خسته نباشید."

با تشکر.
نقل قول کردن
mtm
#8 mtm 1400-08-26 00:05
#۷:
نقد بسیار زیبا ، خوب و دقیقی بود
و بنظرم اصلا به خوب یا بد اون شوخی کوچولو با خانم معاون نباید فکر کرد
در واقع پیتر قبلش به قدر کافی از خود خویشتن داری نشون داد و گرنه هر کی دیگه بود میز رو فرو میکرد تو حلقش!
تا اینجا عالی ولی اگه همینطور ادامه میدهد دیگه ملموس نبود و کدوم آدم ملموسی اینجوریه که اینقدر بهش ظلم بشه و هیچی نگه؟ پس نویسنده قشنگ اون شوخی امضا دادن رو سطل آشغال میذاره تا دق و دلی پیتر و خواننده همزمان خالی بشه و در نتیجه پیتر همچنان قابل همذات پنداری باقی میمونه و همین ریزه کاری هاست که اونو مثل ما میکنه چون به قول معروف "انسان جایز الخطاست" و پیتر پارکر هم واسه همین انسانی ترین قهرمان دنیای کمیکه
نقل قول کردن
masiha_87
+1 #9 masiha_87 1400-08-26 00:17
خزانم گرفت! عجب کمیک خارق العاده ای بود! نمیدونم چی بگم... الانم مغزم واقعا مغزم قفله. فقط میتونم بگم در حال حاضر خسته نباشید. واقعا کارتون شاهکاره!
نقل قول کردن
AM SM BM SM
+1 #10 AM SM BM SM 1400-08-26 00:35
به نقل از mtm:
#۷:
نقد بسیار زیبا ، خوب و دقیقی بود
و بنظرم اصلا به خوب یا بد اون شوخی کوچولو با خانم معاون نباید فکر کرد
در واقع پیتر قبلش به قدر کافی از خود خویشتن داری نشون داد و گرنه هر کی دیگه بود میز رو فرو میکرد تو حلقش!
تا اینجا عالی ولی اگه همینطور ادامه میدهد دیگه ملموس نبود و کدوم آدم ملموسی اینجوریه که اینقدر بهش ظلم بشه و هیچی نگه؟ پس نویسنده قشنگ اون شوخی امضا دادن رو سطل آشغال میذاره تا دق و دلی پیتر و خواننده همزمان خالی بشه و در نتیجه پیتر همچنان قابل همذات پنداری باقی میمونه و همین ریزه کاری هاست که اونو مثل ما میکنه چون به قول معروف "انسان جایز الخطاست" و پیتر پارکر هم واسه همین انسانی ترین قهرمان دنیای کمیکه

خیلی ممنون استاد. لطف دارید.
در واقع راستش این شاید چیز خیلی مهمی نباشه. به هر حال شوخی بود که به نظرم باید رخ میداد. در واقع در اونجا آقای استرازینسکی پیتر رو نماینده ما در کمیک قرار میده که کاری رو میکنه که ما دوست داریم بکنیم! یعنی اونجا در واقع اگر من بودم دو دقیقه چنین آدمی رو نمیتونستم تحمل کنم. و البته خدایی یه نکته دیگه این که من نمیدونم توی چنین شرایطی اسپایدرمن چطوری میتونه هویت خودش رو مخفی کنه؟! یعنی شاید اگر من در این شرایط بودم شاید نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ماسکم رو در می آوردم و میگفتم:"من همون کسی هستم که اینقدر من رو اذیت میکنی! و حالا میخوای که امضای خودم رو بهت بدم؟!" اما این پیتر هست و جور دیگه ای حال این خانم رو گرفت. اتفاقا بعد از اینکه نظرم رو فرستادم با خودم گفتم که چرا پیتر بعد از این کاری که کرد وقتی جولی خواست حرف بزنه گفت "آره، دقیقا!" منظورش چی بود؟ بعد از کمی فکر به این نتیجه رسیدم که شاید یه جورایی میخواست بهش بفهمونه "از هر دست بدی، از همون دست میگیری!" همین خانم جولی در صبح مشکلی رو گردن پیتر انداخت و اصلا حرفش رو گوش نکرد و این "آره، دقیقا!" یعنی حالا بفهم کسایی که این بلا رو سرشون میاری چه حسی دارند! برای همین شاید حتی این کار ضروری هم بود! به قول شما حتی اگر هم اشتباه (که همونطور هم که گفتم شاید اشتباهی ضروری از سمت میتر برای شخصیت جولی یا حتی خودش بود) و خطا بود، اشتباهی هست که خیلی از میکنیم. جایی که فرصت رو مناسب میبینیم تا به طرف یه چیزهایی رو بفهمونیم! پیتر هم به عنوان انسانی ترین قهرمان، کاری رو میکنه که خیلی از ما بودیم میکردیم. (و همونطور هم که گفتم، شاید بدتر! شاید حتی نجاتش هم نمیدادیم!) از همه اینا هم که بگذریم خدایی شوخی بود که به خواننده کیف میده، نه؟ اینکه ببینیم یه آدم در برابر اعمال خودش قرار میگیره لحظه ای هست که دوست داریم ببینیم.
نقل قول کردن
P.B.P
+1 #11 P.B.P 1400-08-26 14:40
سلام ممنونم بابت ترجمه این کمیک
نقد شماره ۴۹۸ از کمیک های امیزینگ اسپایدرمن:
اسپویل
.
.
.
.
.
.
قسمت اول این داستان خیلی خوبی بود و جدا از سرگرمی،پیام های بسیار خوبی هم داشت مخصوصا صحبت های زن عمو می ،صحنه های فانشم که عالی بود مخصوصا امضای پیتر یا میز فرو کنم تو حلقش.

داستان از جایی شروع میشه که پیتر در حال درس دادن در مدرسه است و درباره یک کتاب حرف میزنه که مدرسه این کتاب رو برای بچه ها اشتباه خریده بعد پیتر پیش مدیر مدرسه 'جولی' میره و اونم چرت و پرت جواب پیتر رو میده بعد پیتر به خونه میره و ...
بعد حس عنکبوتی پیتر روشن میشه و پیتر میره ببینه چی شده بعد ربات هایی به نام بی مغز ها از بُعد فالتاین اومدن و شهر رو به آشوب داشتن میکشیدن (آنجا فنتستیک فور و آیرون من و ثور و سایکلاپس هم بودند)بعد رید ریچاردز یک دستگاه (به قول بن ماسماسک)میاره تا جلوشونو رو بگیرن بعد که با دستگاه کارشون رو کردن (در بین اینا پیتر ،جولی رو نجات میده و امضای خیلی خوبی بهش میده :lol: )بعد استرنج میاد و میگه نباید این کار را میکردین چون این کار ها رو مخصوصا داشتن میکردن و دشمنم معلوم شد (دورمامو) است.
ترجمه و ادیت:عالی
طراحی:عالی
منتظر قسمت بعدی هستم.
ممنونم از آقای شیخ عارفی و آقای فقیه و استاد ترابی،خسته نباشید.
نقل قول کردن
RMB
+1 #12 RMB 1400-09-01 10:59
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزانی که این کمیک رو ترجمه کردید، این کمیک واقعا احساس خوشایند و جذابی رو به آدم القا میکنه و نشون میده چقدر آقای استرانزینسکی و آقای رومیتا جونیور در کارشان تبحر دارن. این کمیک و در کل run این دو استاد به خوبی خاکی بودن پیتر رو نشون میده، روابطش با اعضای خانوادش یعنی ام جی و زن عمو می عالی، پر احساس و داری عمق هست که به زیبایی داستان اضافه میکنه، از زن عمویی با کوله باری از تجربه که همیشه به پیتر توصیه های مهم و ارزشمندی میکنه و در عین حال همیشه هوای اون رو داره و از ام جی که همیشه پشتیبان پیتر و یار و غم خوار همیشگی اونه و در تمام سختی ها کنارشه ( چرا باید همچین آدم جذاب و خوبی رو از زندگی پیتر حذف میکردی جناب مارول).همیشه دیدن پیتر به عنوان معلم دبیرستان برام خیلی جذاب بوده چون از تجربه و علم خودش در اختیار دانش آموزانش قرار میده و هواشون رو داره و در عین حال خاطرات خوب و بد دوران دبیرستان خودش هم همراهش هست و اونا رو به یادش میاره و انگار دوباره تجربشون میکنه، یا آدمای خوب و بدی که روزانه باید با اون ها سر و کار داشته باشه از جمله این جولی خدا خیر داده که آدم میخواد دست بندازه و دهنش رو جر بده.
واقعا آدم از این داستان ها کیف میکنه و لذت میبره مخصوصا من که کمیک بعد از آشنا شدن با این سایت و به پاس زحمات آقای ترابی، عمو مختار و.... بخشی از زندگیم شده و بعضی اوقات برای فرار کردن از دست این دنیا دست به دامن کمیک ها میشم.
باتشکر از همه عزیزانی که در این سایت زحمت میکشن و آرزوی موفقیت و سلامتی برای همه.
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#13 AM SM BM SM 1401-06-01 15:01
سلام
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
نقد و بررسی شمارهٔ ۴۹۹ از سری کمیک های "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" (The Amazing Spider-Man).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان، اتفاقات و شخصیت پردازی:
"تولدت مبارک" که داستانی است که در یکی از بهترین دوره های اسپایدرمن با نویسندگی جی مایکل استرازینسکی و طراحی جان رومیتا جونیور رخ داد. بالاخره مگه میشه خلاصهٔ این داستان و عواملش رو دید و براش هیجان زده نشد؟ اما این پایان کار نبود، "تولدت مبارک" با یک کمیک افتتاحیهٔ بسیار عالی چه از لحاظ هیجان خود کمیک و چه از لحاظ طراحی و چه از لحاظ شخصیت پردازی پیتر پارکر و اطرافیانش آغاز شد. شمارهٔ ۴۹۸ "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" و شمارهٔ اول این داستان، از اون کمیک هایی بود که از همون اول باعث میشد بهش اعتماد کنیم و فرمون رو بسپاریم دستش تا ما رو ببره به دل قلمروهای ناشناخته. مایکل استرازینسکی چه از لحاظ انتخاب یک تحدید فوق‌العاده برای شمارهٔ ۵۰۰ و چه از لحاظ شخصیت پردازی های جذاب و دغدغه های مهم برای شخصیت هاش توی خال زده بود و حالا نوبت شمارهٔ دومه. نکته ای که اینجا هست اینه که ساختار این کمیک به دلیل اتفاقاتی که افتاده و قراره بیفته و هضم این موضوعات، بیشتر اتفاق محور هست و ما قراره ماجراهای پیتر رو دنبال کنیم که این به هیچ وجه نکتهٔ منفی نیست. نه تنها اتفاقا دنبال کردن این ماجراها خیلی جذابه، بلکه من حتم دارم که شمارهٔ بعدی قراره شخصیت محور تر باشه و این کمیک به عنوان یک زمینه چینی کارش رو بسیار عالی انجام میده. شما واقعا عنصر تحدید رو در این کمیک حس میکنید که به دلیل این هرج و مرجی هست که در داستان هست و البته قدرت بی پایان خود دورمامو. البته من ترجیح میدادم که استرازینسکی این وسط آدم هایی رو هم نشون میداد که کشته میشن و قهرمانان قادر به نجات دادنشون نیستند و اینطوری قضیه جدی تر میشد اما در این راستا یک لحظهٔ غافلگیرکننده هست که در آینده ای نامعلوم یکی از اوت بی مغز گردن مری جین رو میشکنه و اون رو به قتل میرسونه که خیلی خوب ثابت میکنه که اگر دورمامو موفق بشه، چه فاجعه ای میتونه رخ بده. اول این رو بگم که من تیکه هایی که اسپایدی میندازه رو واقعا دوست داشتم. اصلا تعامل اسپایدی با دکتر استرنج عالی بود. کلا این دوتا به خاطر شخصیت های نسبتا متضادی که دارند همیشه تیم خوبی رو باهم تشکیل میدن و جی مایکل استرازینسکی هم با اطلاع از این موضوع این دوتا رو به جون هم انداخته و ما طرفداران رو ذوق مرگ کرده. اون جایی که پیتر در اون خلا بیدار میشه واقعا عالیه و تیکه هایی که این دوتا به هم میپرونند خیلی جذابه. اما انرژی واقعی این داستان در نیمهٔ دومش یافت میشه. وقتی که پیتر و استرنج به یک آیندهٔ جایگزین میرن داستان وارد فاز جذابتری میشه. نه تنها در یک لحظهٔ غافلگیرکننده مری جین به دست اون بی مغزها کشته میشه تا نشون داده بشه اگر دورمامو پیروز بشه چه فاجعه ای رخ میده، بلکه اینجا ما با یک مرد عنکبوتی شکسته و غمگین و خشن هم آشنا میشیم که به "آخرین ایستادگی" معروفه و حسابی داستان جذابی هم داره. وقتی گذشتهٔ پیتر پارکر سرخورده و بی آزار و آیندهٔ پیتر پارکری خشن و غمگین رو میبینیم، لحظهٔ بسیار جذابی خلق میشه و حسابی به شمارهٔ بعدی امیدوار میشیم. پس فهمیدیم که استرازینسکی نه تنها در این کمیک تونسته داستانی هیجان انگیز و جذاب خلق کنه(همون چیزی که برای یک شمارهٔ ۱۰۰ تایی انتظار داریم)، بلکه تعاملات جذابی هم بی شخصیت ها رقم میزنه و در پایان بندی کمیکش بسیار خوب برای شمارهٔ بعدی زمینه چینی میکنه و ما رو مشتاق کمیک بعدی میکنه و از این نظرها این کمیک در نوع خودش عالیه. خب...پس یعنی چیز دیگه ای نیست؟ الان یعنی ما کاسه کوزه مون رو جمع کنیم و منتظر شمارهٔ بعدی باشیم؟ خب، راستش یه چیز هست، چیزی که در طول این شماره من رو تا حدی اذیت میکرد و اون چیز، توضیحات اضافه بود. ببینید قبول دارم که این کمیک ماهیت عجیب و غریبی داره و درکش برای مخاطبین سخته و قطعا نیاز به توضیحاتی برای درک بیشترش وجود داره؛ ولی مشکل اینه که استرازینسکی نتونسته این توضیحات رو به خوبی در تار و پود داستانش ببافه. نه تنها این توضیحات فقط به صورت کلامی و حرفی و خسته کننده منتقل میشن، بلکه بعضی وقت ها واقعا اضافی میشن. بعضی جاها بود که کاملا قضیه رو متوجه شده بودم اما یک نفر بازهم به توضیح ادامه میداد. به عنوان مثال، وقتی استرنج و پیتر به آیندهٔ جایگزین میرن، پیتر قضیهٔ گربهٔ شرودینگر رو شرح میده، بعدش با اینکه قضیه رو تا جایی که نیاز بود متوجه شده بودم، اما خود استرنج هم باز وایمیسته توضیح دادن. اونم نه یکی دو جمله، بلکه اینقدر حرف میزنه تا جیغ مری جین بپره وسط حرفش! انگار استرازینسکی از اینکه ممکنه بعضی ها قضیه رو کامل متوجه نشن ترس داشته و برای همین سعی داره همه چیز رو شرح بده درحالی که بعضی وقت ها اصلا نیاز نیست و این موضوع یک جورهایی قاتل ریتم و ضرباهنگ شده. اما غیر از این مورد که به دلیل شخصی تر بودن شمارهٔ بعدی فکرنکنم اونجا خبری ازش باشه، این کمیک از لحاظ زمینه چینی و سرگرم کننده بودن واقعا عالی بود.

طراحی:
جان رومیتا جونیور تا همیشه به عنوان یکی از صاحب سبک ترین طراح های کمیک های اسپایدرمن شناخته میشه. به عنوان کسی که برخی از بهترین کمیک های اسپایدرمن رو طراحی کرده و همیشه هم به عنوان یکی از استادان طراحی اکشن به شما میره. گرچه بعضی ها ممکنه با سبک او کنار نیان، اما این هیچ‌وقت قابل انکار نبوده که اون یکی از بزرگان طراحی کمیک های اسپایدرمن بوده. این موضوع حتی دربارهٔ کمیک های قدیمیش بیشتر هم صدق میکنه. یکی از بهترین دوره های طراحی او، وقتی بود که با آقای جی مایکل استرازینسکی کار میکرد و برخی از بهترین کارهاش رو ارائه میداد و برخی از ماندگارترین طراحی هاش رو ارائه میداد. "تولدت مبارک" هم یکی از جاهایی هست که مهارت و استعداد بسیار زیاد رومیتا جونیور رو ثابت میکنه. اخیرا که طراحی های او برای سری جدید کمیک های "مرد عنکبوتی شگفت انگیز " رو نقد میکردم، از طراحی و کار او تعریف و تمجید زیادی کردم و گفتم که اون خیلی خوب تونست یه انرژی خوبی به طراحی های این سری جدید تزریق کنه؛ اما طراحی های او در اینجا کاری میکنند که طراحی های جدیدش طوری به نظر برسند که انگار به جای اینکه خود رومیتا جونیور اونا رو طراحی کرده باشه، کسی داره سعی میکنه ادای اون رو در بیاره. به عبارتی دیگه، سبک منحصر به فرد و عجیب و جدید رومیتا جونیور در اینجا شاید بیشتر از هروقت دیگه به شکل زیبایی به تصویر کشیده شده و این ثابت میکنه که رومیتا جونیور میتونه استفاده های بسیار خوبی از این سبک بکنه. نه تنها این موضوع باعث شده که دست رومیتا جونیور بازتر باشه و دست به هر حرکت عجیب و غریبی بزنه، بلکه زیبایی خاصی هم در این کمیک جریان داره که راستش رو بخواید طراحی های جدیدش هم فاقد این نوع زیبایی هستند. رومیتا جونیور در طراحی چهره ها واقعا گل کاشته، مخصوصا دکتر استرنج که رومیتا جونیور در طول این کمیک خیلی خوب تونسته احساسات چهرهٔ او و دیگر شخصیت ها رو منتقل کنه. به شخصه خیلی هم از رنگ آمیزی این کمیک با رنگ های جذاب و اغراق آمیزش که حس و حال بسیار خوب و زیبایی به این کمیک دادند لذت بردم. وقتی که باید زیبا و پرشور باشند به همین شکل هستند و وقتی هم که نوبت به دنیای "آخرین ایستادگی" میشه، حال و هوای تاریکی به خودشون میگیرند. و البته باید به نبرد بین دکتر استرنج و دورمامو هم اشاره کنم که خیلی رنگ آمیزی و طراحی جذابی دارند و آدم واقعا از دیدنشون حظ میکنه. رومیتا جونیور همیشه یکی از طراحان اکشن صاحب سبکی بوده و اینجا هم میشه گوشه ای از این موضوع رو دید. به شخصه از این فضای شلخته و درهم برهمی که اینجا وجود داره هم خیلی خوشم اومد و به جذابیت کمیک افزوده بود. راستش رو بخواید رومیتا جونیور هیچ‌وقت به خاطر لی اوت هاش معروف نبوده و این رو اینجا هم میشه دید که لی اوت ها در شگفت زده کردن مخاطب کاری از پیش نمیبرند. البته این به هیچ وجه به این معنی نیست که لی اوت ها بد هستند، بلکه حالت خوب و استانداردی دارند و در گرد کردن چشم مخاطب (فقط به وسیلهٔ خود پانل بندی ها) ناموفق هستند. یکی از افتخارات این کمیک این هست که به دستان توانای جان رومیتا جونیور سپرده شده و خوشبختانه اون هم کارش رو خیلی عالی انجام داده. رومیتا جونیور هم برای خودش نوعی "دُکی" طراحی محسوب میشه.

ترجمه و ادیت:
بسیار بی نقص و زیبا چه از لحاظ ترجمهٔ بسیار روان و ساده و عالی و چه از لحاظ ادیت که همهٔ افکت ها و دیالوگ ها رو به بهترین شکل ممکن ادیت شده بود.
خسته نباشید.

با تشکر.
نقل قول کردن
mtm
#14 mtm 1401-06-02 09:11
به نقل از AM SM BM SM:
راستش یه چیز هست، چیزی که در طول این شماره من رو تا حدی اذیت میکرد و اون چیز، توضیحات اضافه بود. ببینید قبول دارم که این کمیک ماهیت عجیب و غریبی داره و درکش برای مخاطبین سخته و قطعا نیاز به توضیحاتی برای درک بیشترش وجود داره؛ ولی مشکل اینه که استرازینسکی نتونسته این توضیحات رو به خوبی در تار و پود داستانش ببافه. نه تنها این توضیحات فقط به صورت کلامی و حرفی و خسته کننده منتقل میشن، بلکه بعضی وقت ها واقعا اضافی میشن. بعضی جاها بود که کاملا قضیه رو متوجه شده بودم اما یک نفر بازهم به توضیح ادامه میداد. به عنوان مثال، وقتی استرنج و پیتر به آیندهٔ جایگزین میرن، پیتر قضیهٔ گربهٔ شرودینگر رو شرح میده، بعدش با اینکه قضیه رو تا جایی که نیاز بود متوجه شده بودم، اما خود استرنج هم باز وایمیسته توضیح دادن. اونم نه یکی دو جمله، بلکه اینقدر حرف میزنه تا جیغ مری جین بپره وسط حرفش! انگار استرازینسکی از اینکه ممکنه بعضی ها قضیه رو کامل متوجه نشن ترس داشته و برای همین سعی داره همه چیز رو شرح بده درحالی که بعضی وقت ها اصلا نیاز نیست و این موضوع یک جورهایی قاتل ریتم و ضرباهنگ شده.

نویسنده عمدا مجبور بوده توضیحات زیادی ارائه بده تا اینکه شماره بعدی اونقدر که قراره تاثیرگذار باشه. یعنی اگه شماره بعدی (500) ، اندگیم باشه، این شماره جنگ بینهایت بود. پس باید همه چیز توضیح داده میشد تا یه فینال باشکوه در شماره بعد مهیا بشه
نقل قول کردن
SpiderGoblin
#15 SpiderGoblin 1401-06-02 09:52
این داستان خیلی خوبه ممنونم ترجمش کردین :-)
نقل قول کردن
mtm
#16 mtm 1401-06-04 10:40
داستان فوق العاده آغاز و تموم میشه. ما اسپایدرمن را در آینده ای تیره و تار میبینیم و سپس به گذشته میره و قهرمان محبوب خودمان را در مقابله با بزرگترین دشمنان خودش میبینیم و البته اون پایان شگفت انگیزی که صفحاتش بدست طراح بزرگ داستان های مردعنکبوتی یعنی «جان رومیتا سینیور» خلق شدن. شاید برخی ها این کمیک رو فقط نوستالژی بدونند ولی برای من یک ادای احترام جانانه است به شخصیت محبوبم و هر آنچه او را فوق العاده میکنه: پیروزها، تراژدی ها، روحیه، شوخ طبعی و عشقی که برای آدم های زندگی خودش داره و این باعث میشه برایم بهترین کمیک مناسبتی مردعنکبوتی باشه. تولدت مبارک مردعنکبوتی! و امان از اون کاور و اون صفحه ایی که مردعنکبوتی داره با همه دشمنانش میجنگه که هیچ وقت از دیدنشون سیر نمیشم ...
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#17 AM SM BM SM 1401-06-04 14:49
سلام
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
نقد و بررسی شمارهٔ ۵۰۰ از سری کمیک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" (The Amazing Spider-Man).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان، اتفاقات و شخصیت پردازی:
میدونید بهترین داستان های اسپایدرمن چه داستان هایی هستند؟ میدونید چه ویژگی های مختلف و مهمی دارند؟ میدونید دلیل ماندگار شدنشون چی هست؟ خب، جواب های زیادی میشه به این سوال داد و بدون شک بهترین داستان های اسپایدرمن تنها شامل یک مولفه که اونا رو موفق کنه نمیشن اما به نظر من شاید یکی از مهم ترینِ این مولفه ها این هست که بهترین داستان های اسپایدرمن اونایی هستند که پیتر پارکر رو در پیتر پارکری ترین حالت ممکنش به تصویر میکشند. اونایی که شخصیت پیتر پارکر رو به عنوان فردی دردمند و گناهکار اما کاملا مسئولیت پذیر که همیشه در تقلاست تا کار درست رو انجام بده درک کردند. اونایی که پیتر پارکر رو فقط به عنوان یک قهرمان بذله گو، بلکه به عنوان یک آدم عادی مثل همهٔ ما که با موضوعات عادی دست و پنجه نرم میکنه میشناسند و این رو در شخصیت پردازی او به کار میگیرند. بهترین داستان های اسپایدرمن اونایی هستند که دوباره به یادمون میندازند که چرا این شخصیت اینقدر جذابه و چرا ما اون رو دوستش داریم. تمام این توصیفات دربارهٔ این کمیک هم کاملا صدق میکنه. جی مایکل استرازینسکی ثابت کرده که یکی از همین افرادی هست که شخصیت پیتر پارکر رو در بهترین حالتی که باید باشه میشناسه. این کمیک از همونایی هست که باعث میشه پیتر پارکر رو بیشتر بشناسیم و در سفر و کندوکاو در شخصیت او، به جاهای مهمی برسیم. مهم ترین نکته ای که باعث شد جذب این کمیک بشم، شخصیت پردازی بسیار عالی بود. از شمارهٔ قبل هم معلوم بود که این کمیک قراره حال و هوای شخصیت محوری به خودش بگیره و حسابی احساسات ما رو برانگیزه و انتظار داشتم که از این کمیک خوشم بیاد، اما استرازینسکی تونست انتظارات ما رو هم درنورده و یکی از زیباترین کمیک های اسپایدرمن و شماره ۱۰۰ تایی های اون رو ارائه بده. اون میدونه اگر بخوای یک داستان اسپایدرمنی جذاب روایت کنی، باید دست روی تراژدی های عمیق و ناراحت کنندهٔ پیتر پارکر بذاری. این میدونه پیتر پارکر یک قهرمان کامل نیست، اما حس مسئولیت پذیریش اجازه نمیده که کار غلط رو انجام بده و در نهایت همیشه اون سعی بر انجام کار درست رو داره. اون میدونه مهم نیست چی پیش میاد، اسپایدی هیچ‌وقت دست از تلاش برنمیداره و این رو در شخصیت پردازی او در این کمیک به خوبی میتونیم مشاهده کنیم. اسپایدرمن در این کمیک یک قهرمان بسیار کامل که به جنگ آدم بدهای شرور میره نیست، بلکه با عادی ترین نیاز های بشری دست و پنجه نرم میکنه. درواقع پیتر در این کمیک ناراحت میشه، خسته میشه، اشک میریزه، ناامید میشه، بین انتخاب هاش تردید میکنه، اما در نهایت بازهم همون پیتری هست که میشناسیم. درواقع استرازینسکی یکی از مهم ترین و پایه ای ترین نکات یک داستان جذاب رو رعایت کرده: پدر قهرمان رو تا رسیدن به پیروزی چه از لحاظ فیزیکی و چه شخصیتی دربیار! درواقع برای همین پیروزی پایانی پیتر در این کمیک اینقدر شیرین و دلچسب میشه چون نتیجهٔ عرق ریختن و اذیت شدن قهرمان هست. درواقع نه تنها پیتر در این کمیک از لحاظ فیزیکی حسابی خسته و شکسته میشه و به شخصه این موضوع رو با گوشت و پوست بدنم حس کردم، بلکه اعتقادات و اخلاقش هم در بهترین لحظات این کمیک به چالش کشیده میشه و آبدیده میشه تا پیروزی پایانی او نه یک جنگ کلیشه ای، بلکه حاصل رنج و زحمت بسیار زیاد قهرمان باشه. ضمن اینکه خوشم اومد که پیتر در این کمیک مدام در بین دو جبههٔ کار درست و غلط در نوسان هست و حتی خودش هم این وسط گیج شد. اوایل کمیک که بعد از کلنجارهایی که پیتر سر اینکه جلوی نیش خوردنش رو بگیره یا نه، سراغ مرد عنکبوتیِ آخرین ایستادگی رفتیم، یه لحظه ترس برم داشت که نکنه اون بخش قبلی کلا فراموش بشه و بهش پرداخته نشه؟ اما بعدش فهمیدم که نگرانیم کاملا بیهوده بوده و استرازینسکی بخش مهمی رو به اون موضوع اختصاص داده. تصمیم پیتر پارکر در این کمیک که بازهم شخصیتش رو ثابت میکنه، لحظهٔ بسیار زیبا و جذابی هست و همون انتخاب شخصیتی هست که در پایان این کمیک باید میدیدیمش و ازش لذت بردیم؛ اما این تازه شروعی بر لحظاتی هستند که به مرور هرچه زیباتر و به یادماندنی تر و جذاب تر میشن. استرازینسکی در دیالوگ نویسی مهارتش رو ثابت میکنه. اینجا چه از لحاظ مونولوگ های پیتر پارکر که شخصیت زیر ماسکش رو برای ما بار دیگر آشکار میکنه و چه از لحاظ دیگر دیالوگ ها و تعاملات پیتر با دیگر شخصیت ها کارش عالیه. این کمیک تا خرخره پر شده از لحظات و دیالوگ های جذاب که حالا حالاها از ذهن هواداران اسپایدرمن نخواهند رفت. مرگ زیبای مرد عنکبوتی آخرین ایستادگی رو به یاد بیارید. تک تک نبردهای و تراژدی های اسپایدرمن که جلوی چشمش میاد رو به یاد بیارید. ادای احترام به صحنهٔ فوق‌العادهٔ مرد عنکبوتی زیر آوار که در این کمیک در جای بسیار درست و زیبایی دوباره نشون داده میشه و به تصویر درمیاد رو به یاد بیارید. گفت و گوی او با دکتر استرنج و عمو بن که از همیشه بیشتر شخصیت اون رو برای ما ثابت میکنند رو به یاد بیارید. یکی از زیباترین دیالوگ هایی که دکتر استرنج به پیتر میگه که به شخصه تا آخر دنیا باهاش موافقم، جایی هست که میگه:"بزرگترین هدیه ای که ما میتونیم دریافت کنیم اینه که فقط یه بار تو عمرمون، فرصتش رو داشته باشیم که دست به ایثار بزنیم". اینجا همون جایی هست که پیتر میفهمه چقدر در زندگیش خوشبخت هست. تمام مردم دنیا باید به اینکه فقط یک بار، یک بار بتونند کار درست رو انجام بدن و در لحظات آخر زندگیشون به رستگاری برسند غبطه بخورند و پیتر پارکر بارها و بارها و بارها این کار رو انجام داده. خوشبختی واقعی اینه، بقیهٔ موارد مزخرفی بیش نیستند. صحبت های پایانی عمو بن و پیتر مهر کاملی بر تغییر پیتر و این موضوع هستند که او متوجه شده زندگی واقعا و خوشبختی چیه. در این لحظه که تک تک صحبت ها و دیالوگ هاش برای هواداران اسپایدرمن ارزشمند و زیباست، عمو بن یادآوری میکنه که فلسفه وجودی اسپایدرمن چه چیزی هست و پیتر باید برای چه چیزی تا سر حد مرگ مبارزه کنه. برای همین قوس شخصیتی پیتر در این کمیک بسیار جذاب و زیبا و پرجزئیات از آب دراومده و استرازینسکی برای نشون دادن تغییر زیبای او کم و کسری نمیذاره. شخصیت های مکمل این کمیک هم با اینکه حضور زیادی ندارند اما واقعا می‌درخشند. از دکتر استرنج که تعاملات زیباش با پیتر یکی از نقاط اوج این کمیک هست و اون هم شخصیت پردازی جذابِ مخصوص به خودش رو داره(از جایی که اون از شوخ طبعی خودش به عنوان یک نشانهٔ آخرالزمانی یاد میکنه خیلی خوشم اومد) تا عمو بن که شاید بهترین لحظهٔ این کمیک همونطور که گفتم مربوط به صحبت های او و پیتر میشه. یا حتی مری جین که با وجود حضور کوتاهش در این شماره رابطهٔ شیرینی رو با پیتر داره. آدم وقتی رابطهٔ اون موقع این دوتا رو با الانشون مقایسه میکنه، قلبش به درد میاد. در نهایت باید بگم این کمیک مثل ورق زدن تاریخچه ای از دنیای اسپایدرمن هست. تمام جنگ ها، تمام نبردها، تمام اشک ها تمام تراژدی ها در این کمیک خلاصه شدند؛ همونطور که از یک شمارهٔ ۱۰۰ تایی انتظار میره. کمیکی که یادمون میاره چرا اسپایدرمن رو دوست داریم. کمیکی که باعث میشه بفهمیم چه چیزی اون رو به شخصیت جذابی تبدیل کرده. کمیکی که ما رو چندین قدم به شخصیت و دنیای او نزدیکتر میکنه. یا شاید بشه همهٔ این توصیفات رو در یک جمله متراکم کرد:"یکی از بهترین داستان های اسپایدرمن".

طراحی:
پدر و پسرِ قلم به دست به عنوان دوتا از بهترین طراحان تاریخ کمیک های اسپایدرمن، یکی از جذابترین داستان های اسپایدرمن، فرصت های زیادی که به طراح برای درخشش داده میشه، تصاویر حقیقتا سحرآمیز، یک شمارهٔ مهم و استثنایی، مسائل جادویی عجیب و غریب باهم مخلوط میشن، به علاوهٔ نمک و فلفل به مقدار لازم. نتیجه بعد از باز کردن در ظرف به عنوان یکی از زیباترین و بهترین و ماندگارترین و خوردنی ترین طراحی های دنیای اسپایدرمن از آب درمیاد. به هر حال وقتی نیروی دو جان رومیتا که هردوشون به عنوان دوتا از صاحب سبک ترین طراح های دنیای اسپایدرمن شناخته میشن برخورد میکنند، نتیجه چیزی جز یک بیگ بنگ بزرگ و تاثیرگذار در طراحی های این کمیک انتظار نمیره. جان رومیتا سینیور به عنوان کسی شناخته میشه که شاید در کنار استیو دیتکو، جریان سازترین طراح برای اسپایدرمن باشه. جان رومیتا بزرگی هست که بقیه بهترین کاری که میتونند در برابر اون بکنند، تقلید از سبک زیبای اون هست. استادی که بقیه باید از روی دست او سرمشق بنویسند. او در کنار امثال استیو دیتکو و مارک بگلی و تاد مک فارلین در نوک قله کوه اُلمپ قرار داره و به عنوان زئوسِ طراحی های زیبا شناخته میشه(همونطور که استیو دیتکو، زئوسِ طراحی های داستانگوست). از اون طرف، شاید انتظار داشته باشیم پسر خلف او، جان رومیتا جونیور زیر این همه شکوه و عظمت و انتظار دفن بشه و هیچ‌وقت نتونه از زیر سایهٔ پدرش بیرون بیاد، اما رومیتا جونیور بارها تونسته ثابت کنه که از این خبرها نیست و اون تونست سبک منحصر به فرد خودش رو به مخاطبان تحمیل و برخی از بهترین داستان های اسپایدرمن رو با طراحی های زیباش تزئین کنه. ضمن اینکه یادمون نره که رومیتا جونیور در کمیک های اسپایدرمن به عنوان "سلطانِ اکشن" شناخته میشه و این نشون دهندهٔ این هست که رومیتا جونیور به زیر سایهٔ پدر بودن و توسری خوردن اکتفا نکرده، بلکه با طراحی های بسیار جذابش تونسته بخش مهم و قابل توجهی از موزهٔ تاریخ اسپایدرمن رو به خودش اختصاص بده. پس بدیهیه وقتی که این دو نیروی عظیم به هم برخورد کنند چنان انفجار بزرگی رخ بده که همه رو در بر بگیره و این اتفاق در این کمیک افتاده. بعد از دو شمارهٔ قبلی که رومیتا جونیور به زیبایی هرچه تمام تر مهارت بی حد و حصر خودش رو در طراحی های این سری ثابت کرد، حالا در اینجا تمام اون مهارت ها رو به حد اعلا رسونده و میاونیم بگیم که اون در بهترین حالت خودش قرار داره. حرف زدن کسی مثل من دربارهٔ سبک طراحی سلسلهٔ رومیتاییان واقعا کفره و فقط باید ببینید تا متوجه زیبایی هرچه تمام ترش بشید. وای و صد وای از زیبایی های این کمیک و تصاویرش که سر هرچه بهتر و زیباتر بودن با چنگ و دندان با هم مبارزه میکنند. از روایت موازی خطوط داستان پیتر پارکر پیر و شکسته و پیتر پارکر نوجوان گرفته تا جایی که عنکبوت آغشته به رادیواکتیو پیتر پارکر نوجوان رو نیش میزنه و هر دوی پیتر نوجوان و پیتر زمان حال از شدت درد فریاد می‌زنند. از جایی که یه لشگر سرباز روی سر پیتر پارکر پیر میفتند و در نبردی نابرابر سعی در کشتن اون رو دارند تا جایی که بالاخره یکی از اون سربازان از پشت پیتر رو میکشه و ما مرگ ایثارگرانهٔ اون رو مشاهده میکنیم. از جایی که پیتر در یک خلا با دکتر استرنج حرف میزنه و یک طلسمِ راهنما سینه اش رو میشکافه تا تک تک نبردهای اسپایدرمن با دشمنان قدیمیش که همه رو به خوبی به یاد میاره. سندمنِ کله شق، والچر حسود و عقده ای، لیزارد و هالک وحشی، الکتروی پرقدرت، میستریوی دیوانه و پرحرف و عجیب غریب و گرین گابلین بی رحم و جایی که پیتر تراژدی های غم انگیزش رو دوباره تجربه میکنه و دربارش به شکل درمانده و خسته ای با دکتر استرنج صحبت میکنه(فقط به طراحی بسیار زیبای تجسم دکتر استرنج دقت کنید). از جایی که صحنهٔ ماندگار و نمادین و فراموش نشدنی رهایی اسپایدرمن از زیر آوارهای سنگین که انگار جاذبه سعی میکنه هرچه بیشتر اونا رو به پایین بکشه تا تک تک صحنه هایی که در اواخر این کمیک جان رومیتا سینیور اونا رو طراحی کرده. از جایی که قهرمانان این کمیک با به رُخ کشیدن قدرت هاشون میزنند به دل نبرد با بی مغزها تا جایی که استرنج با قدرت هاش همه رو از شر این موجودات مزاحم رهایی میبخشه.
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#18 AM SM BM SM 1401-06-04 14:49
و چی بگم از نمای فوق‌العاده و تمام نشدنی که اسپایدرمن رو در نبرد با تمام دشمنانش از ازل تا ابد قرار میده که هر توصیفی ازش بکنیم بازهم کمه. هرچی به این صحنه نگاه میکنم انگار تمومی نداره و هنوز هم چیزهای زیادی برای شگفت زده کردن مخاطب رو میکنه. واقعا اگر اغراق کنم که با دیدن این نما وسوسه شدم که یه جورایی قابش بکنم و بزنمش به دیوار اتاقم، دروغ نگفتم. جمع همه هم در این صحنه جَمعه و هر کدوم به یه شکل دارند این پیتر پارکر بدبخت رو عذاب میدن. کار "آوالون" در رنگ آمیزی این کمیک حقیقتا شگفت انگیزه و عیار طراحی رو چندین پله بالاتر برده. فقط نگاه کنید که چقدر عالی رنگ آمیزی ها بسته به شرایط تغییر میکنند و حال و هوای جدید و تازه ای به خودشون میگیرند. نگاه کنید رنگ آمیزی ها چه انرژی و جذابیتی به این کمیک تزریق کردند که آدم هرچه به تصاویرش خیره میشه، ازشون سیر نمیشه. فقط نگاه کنید که رومیتا جونیور در این کمیک از لحاظ لی اوت چقدر پیشرفت کرده و انگار کمر بسته که همهٔ موارد طراحیش رو در بی نقص ترین حالت ممکن به تصویر بکشه تا جای هیچ حرف و حدیثی باقی نمونه. یا اینکه جان رومیتاهای عزیز چقدر در طراحی چهره ها و شخصیت ها عالی و بی نقص عمل کردند و در این زمینه هیچ مشکلی به جا نذاشتند. یا ببینید کاور پر هرج و مرج و فوق‌العاده جذاب کمیک چقدر عالیه که همون اول که کمیک رو به قصد خوندن باز کردم من رو مجبور کرد تا چند دقیقه همین جوری بهش زُل بزنم و نکات جذابش رو بیرون بکشم. هرچی من بگم بازهم حق مطلب دربارهٔ طراحی های فوق‌العادهٔ این کمیک که به دست دو پدر و پسر شدیدا با استعداد انجام شده، ادا نمیشه. پس بهتره که من دیگه چیزی نگم و خودتون برید و طراحی های این کمیک رو ببینید و به جادوی "دکتر استرنج"گونهٔ اون ایمان بیارید.

ترجمه و ادیت:
بدون شک این سری یکی از بهترین کارهای سایت اسپایدی در زمینهٔ ترجمه و ادیت بود که به شکل واقعا فوق‌العاده و بی نقصی هم کار ترجمه و هم ادیت انجام شد و در هر سه شماره از این منظر هیچ مشکلی به چشم نمیومد و مخاطب های فارسی زبان میتونند خیلی راحت این کمیک رو بخونند و ازش لذت ببرند.
خسته نباشید.

با تشکر.
نقل قول کردن
ultimate.spider.amir
#19 ultimate.spider.amir 1401-06-05 10:57
یک تشکر جانانه از تیم حرفه ای اسپایدی بابت ترجمه بی عیب و نقص این کمیک‌مهم و تاریخی
نقل قول کردن
ultimate.spider.amir
#20 ultimate.spider.amir 1401-06-05 11:00
استاد یک سئوال داشتم
در این داستان شاهد نسخه دارک از آینده احتمالی پیتر پارکر بودیم که در مبارزه با پلیس کشته شد
نسخه بسیار جالبی بود که مرا به یاد الد من لوگان انداخت (میشه بهش گفت الد من پیتر! ;-) ) خواستم بدونم آیا ما بازهم شاهد این نسخه بودین و اینکه تکلیف این آینده دارک چی شد؟
با تشکر مجدد
نقل قول کردن
mtm
#21 mtm 1401-06-05 11:35
به نقل از ultimate.spider.amir:
استاد یک سئوال داشتم
در این داستان شاهد نسخه دارک از آینده احتمالی پیتر پارکر بودیم که در مبارزه با پلیس کشته شد
نسخه بسیار جالبی بود که مرا به یاد الد من لوگان انداخت (میشه بهش گفت الد من پیتر! ;-) ) خواستم بدونم آیا ما بازهم شاهد این نسخه بودین و اینکه تکلیف این آینده دارک چی شد؟
با تشکر مجدد

سئوال خوبی پرسیدی
به نظرم رسید شاید بد نباشه یه مطلبی درباره ش نوشته بشه تو سایت
نقل قول کردن
hassan91
#22 hassan91 1401-06-05 22:04
با سلام
خسته نباشید میگم خدمت تیم ترجمه.

چقدر این کمیک معرکه بود. همون صفحه اول آغاز و انتها رو به ما نشون میدن. این ایده رو سریع در ذهمون جاری میکنه که قدرتهای عنکبوتی مناسب پیتر پارکر نبودن. بهتره که پیتر پارکر همون شخص معمولی بدون قدرتهای عنکبوتی بمونه. و بعدش بارها و بارها همه دو راهیهای تاریخ زندگیش سر راهش ثبت میشن. یاد آوری مصیبتهای آدم واقعا خیلی درد آوره چه برسه به اینکه دوباره بازم اونا رو مستقیما تجربه کنی.
از جذابیتهای این کمیک این بود که ما رو با خودش برد به دل ران شگفت انگیز استیو دیتکو و استن لی. حتی طراحیها هم خیلی به فضای اون دوران شباهت داشت. انگار اصلا بعد ۴۰ سال استن لی و استیو دیتکو دوباره باهم تیم آپ کرده بودن و این شماره رو نوشته بودن.
در آخر هم پیتر پارکر بهترین هدیه عمرش رو گرفت. از ماندگارترین پانلهای مرد عنکبوتی. غیر قابل وصفه. هیچ رقمه نمیشه زیباییشو توضیح داد.

با تشکر
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

42

کمیک هویت آزبورن

کمیک های پادشاه سیاه پوش - فارسی - کامل

تولد مجدد قهرمانان

پاسخ به سئوالات مردعنکبوتی

مقالات اسپایدرمن راهی به خانه نیست

حقایق کمیک بوکی

50

 

27

کمیک امپراتوری مخفی

توطئه کلونی

دنیای ونومی

41

کمیک بوک های superman

Telegram     Facebook    Youtube red

Aparat     Instagram     Discord                                                                                   

       

 

کمیک بوک های امازینگ اسپایدرمن

14

18

بزرگان تاریخ اسپایدرمن

مهم ترین داستان های مرد عنکبوتی

006

 

38

0010

اسپایدرمن در تلویزیون

21

30

29

 لحظات ماندگار اسپایدرمن

008

009

39

24

بهترین داستان های اسپایدرمن

لباس های مختلف اسپایدرمن

دشمنان معروف مرد عنکبوتی

بررسی فیلم های مرد عنکبوتی

48

37