این ابرخبیث ها دارای بهترین سرگذشت و پیشینه در دنیای کمیک هستند.
مقدمه: ابرشرورها (Supervillians) هم درست مثل سوپرهیروها معروف هستند به داشتن منشا یا origin. اریجین یعنی نحوه به دست آوردن نیروهای فوق بشری توسط یک انسان عادی و تبدیل شدن او به یک ابرقهرمان یا ابرشرور. گفته میشود یک اریجین خوب میتواند تضمین کننده موفقیت شخصیت کمیک بوکی باشد . این برای ابرشرورها خیلی مهم است چون باعث میشود ما انگیزه های آنها را برای خباثت کاملا درک کنیم. قبلا در این مقاله بدترین اریجین های ابرخبیث های کمیک بوکی رو معرفی کرده بودیم. و الان میخواهیم به بهترین ها بپردازیم.
10- مِستر فریز (Mr. Freeze)
خیلی ها هستند که میگن "بتمن: مجموعه کارتونی" بهترین اقتباس صورت گرفته از روی شخصیت بتمن هستش (راستش رو بخواهید منم باهاشون هم عقیده هستم).در این سریال داستان های بی نظیر زیادی نقل شد که هم برای کودکان و نوجوانان مناسب بود و هم برای بزرگسالان. و البته در این میان برخی از خبیث های کلاسیک دنیای بتمن احیا شدند و با تغییرات بسیار خوب و موثری که در اریجین و پیشینه آنان به وجود آمد، ارتقا پیدا کردند. قطعا بهترین مثال برای این ادعا برمیگرده به شخصیت «مستر فریز» که همواره در کمیک بوک های بتمن یک خلافکار پیش پا افتاده و تک بعدی بود. ما در اپیزودی به نام Heart Of Ice (که برنده جایزه بسیار معتبر Emmy هم شد) شاهد بودیم که برای مستر فریز یک اریجین بسیار ظریف و هوشمندانه و تراژیک نقل شد و او را تبدیل کردند به یک دانشمند که به دنبال اینه که همسرش رو به نام «نورا» که بیماری مهلکی داره مداوا کنه. بعدش در یک حادثه آزمایشگاهی گیر کرد و در نتیجه فقط در دماهای زیر صفر میتونست زنده بمونه.
این اریجین اونقدر عالی که وارد دنیای کمیک هم شد و الان سالهاست که داره برای مستر فریز به کار گرفته میشه و باعث شده از جذابیت و عمق بیشتری برخوردار بشه.
9- اپوکالیپس (Apocalypse)
چیزی که سرگذشت و اُریجین «آپوکالیپس» را در داستان های "مردان ایکس" فوق العاده میکند این است او به عنوان اولین و نیرومند ترین میوتانت (موجود جهش یافته) تاریخ شناخته میشود و در نتیجه نكته جالب درباره او این است كه هزاران سال عمر كرده و پیشینه اش برمیگردد به خیلی وقت پیش یعنی به مصر باستان! بنابراین دست نویسندگان باز است و ما دیده ایم كه در گذشته با شخصیت های خبیث دیگر مثل «كنگ» یا حتی «دراكولا» (!) هم مواجه شده است. ابتدا وقتی در كمیك های تقریبا كم اهمیت X-Factor خلق شد، كسی فكر نمیكرد به شخصیت مهمی بدل شود ولی خیلی زود تبدیل شد به بزرگترین تهدیدی كه مردان ایكس تا به حال با آن مواجه شده اند چون قصد دارد تمام موجودات زنده روی كره زمین را نابود و همه چیز را از نو و به میل خودش بسازد! او اعتقاد دارد كه فقط آنهایی كه نیرومند هستند حق زندگی دارند و موجودات ضعیف باید نابود شوند.
نام اصلی اش «ان صباح نور» میباشد و دو بار یتیم شد! یک بار وقتی پدر و مادرش ترکش کردند و گروهی بیابان گرد وی را به فرزندی قبول کردند و یک بار هم وقتی ناپدری اش از گرسنگی در یک غار جان داد و مرد. در همین غار بود که با یک پیشگویی مواجه شد که بهش گفت «آپوکالیپس» قراره قهرمانی باشه که مردمش را از ظلم و بردگی نجان میده ولی خودش هم برده شد و در نهایت به یک حاکم پلید و ستمگر و عصبانی بدل گشت!
8- سینسترو (Sinestro)
در نگاه نخست چیز خاص و چشمگیری در پیشینه «سینسترو» به نظر نمیرسد. ولی نکته قابل تامل درباره او وقتی رخ مینماید که متوجه میشویم خودش هم روزی یکی از اعضای سپاه گرین لنترن ها (Green Lantern Corps) بوده است. همین نکته ظریف ولی بسیار کلیدی باعث شد که شخصیت جذابی بشود. یعنی همین که صاحب قدرت لنترن ها بوده ولی به دلیل سو استفاده از قدرتش از سمت خود برکنار شد ، تاریخچه و انگیزه ای قوی برایش خلق کرده تا دشمن درجه یک «گرین لنترن» باشد زیرا او به تمامی ترفندهای سپاه گرین لنترن ها واقف است ضمن اینکه او به نقطه مقابل گرین لنترن ها تبدیل شده است.
به عبارتی دیگر خواننده همواره از خودش میپرسد که چه كسی در نبرد بین شجاعت و ترس برنده خواهد شد؟ در یك سو سینسترو قرار دارد كه به نیروی مخرب وحشت مجهز است و در سمت دیگر «هال جوردن» با شجاعت مثال زدنی و حمایتِ سپاه گرین لنترن. ضمن اینكه سینسترو خودش به هال جوردن آموزش داده و بنابراین نوعی رابطه شاگرد/استادی بین انها وجود دارد.
7- رِد اسکال (Red Skull)
«یوهان اشمیت» (Johann Schmidt) ملقب به «رد اسکال» دشمن اصلی «کاپیتان آمریکا» و یکی از 10 ابرخبیث برتر دنیای کمیک است. سرگذشت او بسیار تلخ و دردناک است چرا که هرگز طعم خوش محبت مادری یا گرمای آرامیدن در بستری در خانه را تجربه نکرد. مادرش هنگام زایمان از دنیا رفت و پدر ستمگرش سعی کرد او را در آب خفه کند! از همه بدتر اینکه در دوران آلمان نازی و در دهکده ای فقیر رشد کرد و کودکی و نوجوانی اش یا در یتیم خانه ها گذشت یا در خیابان. بعدشم که مرتب به زندان میفتاد. در واقع فقط یک نفر بود که بهش توجه کرد که اونم اسمش «آدولف هیتلر» بود و بعدشم که خودتون میدونید تبدیل شد به یکی از افسران عالی رتبه نازی ها و دست راست هیتلر و البته رهبر گروه تروریستی "هایدرا".
دشمنی او با کاپیتان آمریکا به این دلیل ماندگار شده چون یکی سمبل وطن پرستی و دیگری سمبل نژادپرستي هستند. هر دوی آنها بچه هایی بودند كه به نظر میرسید تقدیر حكم به ناكامی در زندگی به آنها داده است ولی هر یك به شیوه خود به قدرت دست یافت و به شخصیت مهمی در كشور خود بدل گشت. یكی تبدیل شد به سمبل آزادی و دیگری لباسی پوشید كه قرار بود در دل ديگران ترس بیاندازد. اینچنین بود كه «استیو راجرز» شد «كاپیتان آمریكا» و «یوهان اشمیت» هم شد «رد اسكال» . آنها روی كاغد مشتركات زیادی داشتند كه باعث شد رقابت و خصومتی عمیق تر داشته باشند.
6- گرین گابلین (Green Goblin)
«نورمن آزبورن» ملقب به «گرین گابلین» بزرگترین دشمن پیتر پارکر/مرد عنکبوتی است و شاید در نگاه نخست یک اُریجین ساده و کلیشه ای داشته باشد: یک کارخانه‌دار جاه طلب که به دلیل حادثه‌ای در آزمایشگاه دچار اختلالات ذهنی شده و به نیروهای فوق بشری دست یافت. اما بعدا یک اظهار نظر جالب درباره او شنیدیم : "چه اون حادثه برایش رخ میداد یا نه، نورمن حتما یک خبیث میشد. یعنی اگر نیروی فوق بشری هم پیدا نمیکرد باز هم احتمال داشت یک قاتل سریالی یا چیزی مثل آن شود!". این مساله نشان میداد که نورمن گذشته سختی داشته که باعث شده کلی عقده های روانی داشته باشد. اولین بار در دهه 90 بود که فاش شد پدرش او و مادرش ر ا به شدت کتک میزده (این مقاله را بخوانید) و این موضوع به وضوح در کمیک "اگر گرین گابلین به دستکش بینهایت دست میافت، چی میشد؟" (که اینجا ترجمه شد)، مورد اشاره قرار گرفت.
این مسائل باعث شده تا نورمن آزبورن به بزرگترین دشمن پیتر پارکر تبدیل شود. به عبارت دیگر تفاوت اصلی گرین گابلین/ نورمن آزبورن با همه ابرشروران دنیای كمیك این است كه خصومت اش با مرد عنكبوتی كاملا شخصی است. یعنی مثلا «لكس لوثر» با سوپرمن خصومت دارد (نه با «كلارك كنت») و جوكر با بتمن (نه با «بروس وين») ، اما گرين گابلين مشكل اصلی اش با كسی است كه زیر ماسك اسپایدرمن قرار دارد یعنی پیتر پاركر. نورمن در زندگی هر كاری از دستش برآمده برای تبدیل كردن زندگی پیتر پاركر به جهنمی تمام عیار انجام داده: از كشتن گوئن استیسی بگیر تا به قتل رساندن بن رایلی ، دزدیدن دختر پیتر ، ربودن زن عمویش و ...
5- فرماندار (The Governor)
شاید با خودتون فکر کنید که در وسط یک دنیای آخرالزمانی زامبی ها که در کمیک های "مردگان متحرک" (The Walking Dead) شاهدش هستیم ، اُریجین همه شخصیت ها مثل همه و به زامبی و این جور چیزا ربط داره ولی اینطور نیست و وقایعی که قبل از اتفاق آخرالزمانی افتاده هم بسیار مهم هستند و روی شخصیت ها و انگیزه های آنان تاثیر گذاشته اند. یکی از این شخصیت ها، «فرماندارِ» خبیث است. برای درک بهتر این شخصیت در دنیای کمیک باید «فیلیپ دریک» را درک کرد. البته نام اصلی اش بود «برایان دریک». او دختری زیبا داشت به نام «پنی» و برادری به نام فیلیپ. اتفاقا خیلی هم آدم آرام و جنتلمنی بود ولی وقایعی که رخ داد و باعث شد دختر و برادرش بمیرند که به وی آموخت که در دنیای آخرالزمانی و بی رحم باید خودش را قوی کند . در نتیجه نام برادرش را برای خود برگزید چون به نظرش خودش به قدر کافی قوی نبود.
او در واقع به اختلال تجزیه هویت یا هُویت‌پَریشی (dissociative disorder) مبتلا شد و بسیاری اعمال خبیثی که انجام داده در نتیجه همین اختلال است که از ترس و اضطرار او نشات گرفته است.
4- دکتر اختاپوس (Dr. Octopus)
درسته به عقیده همه کارشناسان بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی، گرین گابلین است ولی اُریجین «اتو اکتاویس» ملقب به «دکتر اختاپوس» بهتره چون او بیشتر به مرد عنکبوتی شبیه است! در واقع اتو در زمان کودکی خیلی شبیه به پیتر پارکر بوده. یعنی او هم مثل پیتر خیلی باهوش و خجالتی بود، منزوی بود ، از سوی هم کلاسی های خودش طرد میشد، بهش زور میگفتن و ... منتهی یک فرق اساسی بین آنها بود: تربیت خانوادگی!
یعنی همانطور که قبلا در این مقاله گفته بودیم، برخلاف پیتر که از موهبت داشتن یک عمو و زن عموی مهربان و دلسوز بهره مند بود اما اتو یک پدر همیشه عصبانی داشت که اصلا از او حمایت نمیکرد. البته مادر اتو ازش حمایت میکرد ولی وقتی اتو عاشق شد و میخواست با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند مورد سرزنش مادرش قرار گرفت و شکست عشقی خورد (در حالی که «زن عمو می» همیشه در قضایای رومانتیک پشتیبان پیتر بوده و هست). ضمن اینکه هم پیتر و هم اتو اکتاویس به خاطر یک حادثه علمی به نیروهای خودشون دست پیدا کردند. بنابراین آنها بسیار به هم شبیه هستند ولی در نهایت چیزی که ازشون یک ابرقهرمان/ابرخبیث ساخته، نوع تربیت آنان است. همین موضوع دشمنی آنها را بسیار جذاب کرده است.
3- دکتر دووم (Dr. Doom)
«ویکتور وان دووم» ملقب به «دکتر دووم» در بین یک جامعه جادوگر به دنیا آمد و در کودکی یتیم شد. حاکمی که بر کشورش حکومت میکرد نیز بسیار ظالم بود و او را بسیار اذیت مینمود. عشقی که به مادرش داشت باعث شد تا به عرصه جادوگری علاقمند بشود (در این کمیک هم خوانده بودیم که برای نجات روح مادرش حتی حاضر شد به جهنم سفر کند!). سپس ویکتور در دانشگاه با «رید ریچاردز» ملاقات كرد. آنها به رقبایی برای هم تبدیل شدند ولی دووم آنقدر خودخواه و جاه طلب بود كه سعی كرد از هر راهی برتری خودش را به رید ثابت كند. به همین دلیل دست به آزمایشی خطرناك زد كه باعث انفجار شد و صورتش را از ریخت انداخت. او در نهایت ماسكی فلزی به صورت زد تا زخم های خودش را پنهان كند. سپس كشور زادگاه خودش یعنی "لاتوریا" را تصاحب كرد و فرمانروای آنجا شد (لاتوریا كشوری خیالی در شرق اروپاست) .
او حاكمی مستبد بود ولی لاتوریا را از نظر تكنولوژیكی ارتقا داد. ولی در عین حال همواره دو هدف داشت: 1- فرمانروایی بر كل دنیا 2- ثابت كردن برتری هوشی خود به رید ریچاردز و شكست دادن گروهی كه تشكیل داده بود یعنی "چهار شگفت انگیز". چیزی كه به خصومت آنها ژرفای خاصی داده اینه كه در اصل رید و دووم مثل هم بودند. یعنی هر دو نوابغی بزرگ بودند كه با هم رقابت میكردند منتهی یكی در علم تخصص داشت و دیگری در جادو و مسائل عجیب و غریب. تا اينكه دست سرنوشت باعث شد هر كدام به مسیر متفاوتی بروند و رو در روی هم قرار بگیرند. بنابراین آنها سمبل تقابل علم و جادو و یا حتی تقابل علم و مذهب هستند. اما مساله اصلی این است که دکتر دووم در ذهنش خودش را به عنوان ناجی مردمش و حتی مردم کل دنیا و عالم میبیند و بارها شده که سعی کرده به روش خودش دنیا را نجات دهد.
2- جوکر (Joker)
«جوکر» به عنوان یکی از محبوب ترین شخصیت های خبیث تاریخ دنیای کمیک تا سالها فاقد یک پیشینه و اُریجین مشخص بود. راستش را بخواهید خیلی ها عقیده دارند جوکر اصلا هم نباید پیشینه خاصی داشته باشه و اینطوری جذاب تره . تا اینکه نویسنده برجسته ای به نام «آلن مور» در کمیک "شوخی مرگبار" (که اینجا ترجمه شده است) پرده از گذشته وی برداشت و فهمیدیم که یک کمدین ناموفق بوده که زندگی سخت و یک همسر باردار داشته که در نهایت به تراژدی ختم میشه (این تراژدی نه فقط برای جوکر و اطرافیانش بلکه در نهایت برای کل شهر گاتهام بود!). بعدش دیدیم که پایش به یک سرقت معمولی باز میشه و در حالی که در هویت «رد هود» (Red Hood) فرو رفته به داخل مخزنی از مواد شیمیایی و اسیدی سقوط میکنه.
این موضوع باعث میشه که نه تنها صورتش از ریخت بیفته بلکه عقل خودش را از هم دست بده و تبدیل به جوکر بشه و دست به برخی از شنیع ترین جنایات بزنه! البته گاهی اوقات وجدان جوکر از میان گرد و غبار غلیظ ذهن او بیرون آمده و حقیقت برای خوانندگان یادآوری شده. به نظر میرسه جنون جوکره که باعث میشه دست به جنایت بزنه و هر وقت هم که دوباره عاقل شده ولی یاد و خاطره بلاهایی که بر سر دیگران آورده باعث میشه که دوباره همون جوکر سابق بشه. به این میگن دور باطلی از جنون! و البته دشمنی او با بتمن جاودانه شده است زیرا جوكر مظهر همه آن چیزی است كه بتمن با آن میجنگد، يعني هرج و مرج بی منطق و غیر قابل كنترل، یعنی دقیقاً همان چیزی كه باعث شد پدر و مادرش كشته شوند. در واقع بتمن و جوكر دو روی متفاوت یك سكه هستند: بتمن سمبل نظم ،عقل و قانون و جوكر سمبل بی نظمی، بی عقلی و بی قانونی.
1- مگنتو (Magneto)
«مگنتو» كه اسم واقعی اش «مكس آیزنهارد» است با نام های دیگری مثل «مگنوس» (Magnus) و «اریك لنشر» هم شناخته میشود. او به عنوان یکی از برترین شخصیت های خبیث دنیای کمیک بدون شک بهترین اُریجین و انگیزه را در بین دیگران دارد. خانواده او در اردوگاه های مرگ نازی ها کشته شدند و او تنها بازمانده خانواده خودش است و شاهد کشته شدن آنها بود. البته خیلی از ابرقهرمانان و ابرشروران دنیای کمیک هستند که در اُریجین آنها موضوع کشته شدن والدین در جلوی چشمان شخصیت وجود دارد ولی تفاوت مگنتو این است که خانواده اش از اردوگاهی به اردوگاه دیگر فرار کردند تا اینکه در نهایت کشته شدند. به عبارتی دیگر درد و رنج پدر و مادر او چیزی لحظه ای نبود (مثل صحنه کشته شدن پدر و مادر بتمن جلوی چشمان بروس وین) بلکه برای مدتها در جلوی دیدگان وی قرار داشت. بعدشم که اریک با شکنجه های عدیده روحی و روانی روبرو شد و او را مجبور میکردند جنازه هایی که از اردوگاه های مرگ بر جای مانده بود را دور بریزد!
سپس مردم عصبانی خانه او و عشقش را آتش زدند و باعث شدند بیش از پیش منزوی شود. بنابراین او کاملا با تعصب آشنایی دارد و دوست ندارد سرنوشتی تلخی كه برای اطرافیانش در جریان هلوكاست و اردوگاه های نازی ها رخ داد، بار دیگر برای هم نوعان جهش یافته اش هم تكرار شود. ضمنا او از دوستان خوب «چارلز اگزاویر» (رهبران گروه مردان ایکس) بوده ولی فلسفه متفاوت او با چارلز، باعث شده تا راهش را از او جدا كند. به همین دلیل مگنتو انقدر كاركتر جذابی است و آرمان هایش گاهی آنچنان محق به نظر میرسد كه آدم دوست دارد برنده شود چون برای خیلی هم از هم نوعان خودش (یعنی جهش یافته ها) یك قهرمان است و خودش را به عنوان كسی نشان میدهد كه دوست دارد جهش یافته ها از بردگی و ظلم انسان ها رها شوند.
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2019
(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
10 سرگذشت (ORIGIN) کمیک بوکی که در دنیای سینما بدتر شدند!
10 سرگذشت (ORIGIN) کمیک بوکی که در دنیای سینما و انیمیشن بهتر شدند!
10 ابرشروری که بدترین اریجین (ORIGIN) را دارند!
كودكی و جوانی نورمن آزبورن چگونه سپری شد؟
15 ابرخبیثی که اسم ضایع دارند!
10 ابرقهرمانی كه بدترین اریجین (ORIGIN) را دارند
بدترین پیچش های داستانی در فیلم های کمیک بوکی
10 ابر خبیث برتر دنیای کمیک بوک
10 دشمنی برتر در دنیای كمیك بوك
10 پیچش داستانی برتر در فیلم های کمیک بوکی
10 ابرقهرمانی كه بهترین اریجین (ORIGIN) را دارند + ویدئو
بی مصرف ترین ابرقهرمانان کمیک بوکی!
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
دو تا دلیل داره به نظرم
یا دقت من توتایپ بیشتر شده و غلط هام کمتر شده یا اینکه شما با دقت مقالاتم رو نمیخونید
مقاله خیلی جالبی بود ... من که اگه هر روز یه مقاله از این سایت نخونم راحت خوابم نمیبره
راستی چرا دیگه خبری از عمو مختار نیست ؟
مورد 4 برام خیلی جالب بود نمی دونستم انقد به پیتر شباهت داره.
ببخشید توی مورد 5 خط آخر نوشتید ترس و اضطرار فکر کنم مظورتون اضطراب بوده
مگه میشه ما مقالات شما رو نخونیم استاد
به شخصه هرچی اطلاعات کمیک بوکی دارم مدیون مقالات شما هستم
همینطور ادامه بدید و خداوند پشت و پناهتون
از شما برای همه چی ممنونیم!
من خودم به شخصه عاشق سرگذشت های نورمن آزبورن و دکتر اتو هستم. همین هم باعث شد که دست نخورده تو دنیای سینما از همون سرگذشت استفاده کنن، که عالی از اب در اومد.
آلن مور سرگذشت معرکه ای رو واسه جوکر نوشته.
مگنتوی بیچاره واقعا با این بلایی که سرش اومده حق داره تا ابد دشمن انسان ها باقی بمونه.
راستی عکس مربوط به دکتر دووم رو دیدم ناخوداگاه یاد دارث ویدر افتادم.
راستی من سرگذشت لوکی رو هم جز بهترینا میدونم. کسی که زیر پرچم برادر خودش ثور بزرگ شد. و بدتر از همه اینکه فهمید خودش قرار بوده تو یوتنهایم پادشاه باشه. همه ی اینا باعث شد که حسادتش کاملا قابل لمس باشه. واقعا هیچکسی رو تو دنیای کمیک ندیدم که نسبت به یکی انقد حسود باشه و کاری میکنه که ثور همیشه توی دردسر باشه.
به نقل از Amir097:
من تا جایی که خبر دارم مگنتو تو دنیای کمیک هم هر از گاهی دست به اعمال قهرمانانه میزنه.
بله درسته ولی توی دنیای سینمایی خیلی تکراری شده بیشتر مشکل به فیلمنامه بر می گرده به خاطر همینه که رو اعصابمه وگرنه هم شرور خوبیه هم انگیزه خوبی داره.
آره مخصوصا تو فیلم اخر عصر اپوکالیپس که معلوم نشد اصن چرا برگشت در اخر.
و اینکه تو سایت ترجمه شده؟
ممنون از مقاله ها عالی بودن
مگنیتو واقعا ارجین خوبی داده و حتی شخصیتش که برای عده قهرمان حساب میشه وبرای عده ای ویلن هم جذابیتشو بیشتر کرده
نه منظورم همون اضطرار بود به معنای درماندگی
برای کمیک X-Men: Magneto Testament هستش
ترجمه هم نشده
راستش بنظرم اریجین یک کارکتر در اهداف و زندگی اون خیلی تأثیر میزاره مخصوصاً اگر اون کارکتر یک خبیث باشه که اریجین اون روی خبیث بودن و دلیل خباثت اون و اهداف اون برای خباثت تأثیر میزاره حالا این خبیث هایی که در اینجا اومدن همشون اریجین خیلی خوبی دارن که اکثراً بخاطر مشکلات زندگی قبل از خبیث شدن بود حالا بنظر من مستر فریز اریجین خیلی قشنگی داره که احساس رو به مخاطب انتقال میده و از روی همین نمونه میتونیم تأثیر اریجین کارکتر رو روی شخصیت اون ببینیم مستر فریز قبل از اینکه این اریجین رو داشته باشه خبیث مسخره ای بود که شخصیتی تک بعدی داشت حالا میرسیم به آپوکالیپس یک نقطه قوت که داره این هست که اریجین اون برمیگرده به خیلی وقت پیش یعنی دوران مصر باستان که از این لحاظ میتونیم در اریجین اون حال و هوای متفاوتی رو ببینیم آپوکالیپس به خاطر تراژدی و مشکلاتی که در اریجین خودش داشته دیدگاه اشتباهی داره و به همین علت خبیث شده داستان جالبی هست
حالا میریم سراغ سینسترو چیزی که اریجین سینسترو رو خاص میکنه این هست که با بزرگترین دشمن خودش ارتباط داشته داستان از این قرار هست که خودش جزو سپاه گرین لنترن بود و از قدرتش سو استفاده میکنه در همون حالت به گرین لنترن هم آموزش میده بعد که بقیه متوجه میشن اون رو از سپاه گرین لنترن بیرون می‌کنن و اون تبدیل به فانوس زرد میشه که به نوعی دقیقاً مخالف فانوس زرد هست و اون با دشمن با شاگرد سابق خودش دشمن میشه حظور اون در فانوس سبز اریجین اونو خاص و متفاوت میکنه
حالا رد اسکال درباره رد اسکال باید بگم کودکی سختی داشته با یک پدر عوضی و بدون مادر همین می‌تونه دوران سختی رو به وجود بیاره برای اون و شخصیت اون رو عقده ای بکنه بعد از اون برمیگردیم به دوران اون دورانی که در اون آلمان نازی بود !! که با سختی ها و کثیفی های دوران آلمان نازی صدرد ویلن میشد و با این پیشینه واقعاً باید هم به همچین خبیثی تبدیل بشه اریجین جالبی داشت
حالا رسیدیم به عشق عمو مختار گرین گابلین راستش اون عقده های روانی که در کودکی داشت بخش بزرگی از خباثت اون رو در بر میگیره پدر اون در کودکی اون رو کتک می‌زد مادرش رو هم همینطور این ها عقده های روانی ذهن نورمن رو پر کردن و باعث شد انسان کثیفی بشه بعد در آزمایشگاه اتفاقی افتاد که اون دچار اختلالات ذهنی شد به دو قسمت تقسیم شد یکی همون بچه پاک هست و اون یکی همون شخصی هست که دچار عقده شده و مشکلات روانی زیادی داره و واقعاً اریجین قشنگی داره گرین گابلین
نوبت به فرماندار رسید راستش آخرالزمان روی شخصیت همه تأثیر می‌گذاره که عزیزانشون جلوی چشمشون کشته میشن و همه مردم به خاک و خون کشیده میشن بدتر این هست که هرکسی به فکر زندگی خودش هست و برای نجات جون خودش بقیه رو قربانی میکنه در این زمان همه بی رحم میشن و اونایی که بی رحم نیستن میمیرن این زمان خیلی بد هست و واقعاً هم زمان جالبی هست و فرماندار هم اریجین خیلی خوبی داره
اتو اکتاویس اریجین خیلی قشنگی داره و به نوعی داره به این اشاره میکنه میگه که اگر شخصیت پیتر یکم تغییر داشت میتونست تبدیل به یک شرور بشه مشکلات کودکی اکتاویس مثل پیتر هست هر جفتشون ضعیف و تو سری خور بودن هردو باهوش هستن و به علم علاقه دارن یه سری تفاوت کوچک در پشتیبان های اتو اکتاویس و پیتر بود که باعث شد اکتاویس رو به روی پیتر قرار بگیره یک تغییر کوچک در اریجین اتو شرور شدن پیتر رو نشون داد و بنظرم اریجین خیلی خوبی داره اکتاویس
میرسیم به کسی که وقتی حرف از اون باشه همیشه ماجرا مربوط به قدرت میشه کسی که یکی از برترین اریجین هارو داره جزو خبیث ترین ها هست و هوش و خیلی بالایی داره و بنظرم کامل ترین خبیث دنیای کمیک هست
ویکتور وان دووم اون از همون دوران کودکی تا حدودی اذیت میشد بخاطر زیاده روی در رقابتش صورتش از ریخت افتاد برای همین دچار کینه شد رقیب باهوش و قدرتمندی داره که هرکاری میکنه تا از اون پیشی بگیره خیلی جالب و قشنگ هست
نوبتی باشه نوبت دیوانه ای عاقل هست که تاریک ترین شخصیت دنیای کمیک هست خباثتی بی‌پایان داره و وحشت بی پایانی ایجاد میکنه و اریجین فوق‌العاده ای هم داره
جوکر ، از همون اول داستانش شروع میکنم که یک کمدین ناموفق هست در کارش که شکست خورده عزیزان و خانواده داره که به نوعی نمیتونه کاملاً ازشون مواظبت کنه و خب مشکلات خیلی زیادی داره بعدش هم که داخل مخزنی از مواد شیمیایی میوفته که هم ظاهرش هم باطنش دیوانه و پریشون بشه حتی اگر جوکر هم نمیشد از طریق عقده های زندگی کاریش و مشکلات خانوادگی که قرار بود براش به وجود بیاد یک خبیث تمام عیار میشد واقعاً همه جوره اریجین فوق‌العاده ای داره
حالا میرسیم به بهترین اریجین بین اریجین شرور ها که مال مگنتو هست مگنتو تراژدی ها و مشکلات زیادی در زندگیش داره مرگ پدر و مادر جلوی چشمان آدم خیلی بده و بعد از اون جنازه های زیادی رو به اجبار جا به جا کنی هم عذاب وجدان میگیری جون اون انسان ها گرفته شده و داره اونا رو میبره این یک شکنجه روحی هست از طرف دیگه هم همش صحنه مرگ مادر و پدرش جلوی چشماش میان که خیلی داستان غم انگیزی هست و واقعاً از بین مورد های تو لیست این واقعاً بهترین اریجین بود
خوراک‌خوان (آراس‌اس) دیدگاه‌های این محتوا