این پیچش های داستانی واقعا ما را غافلگیر کردند!

مارول از همان بدو تاسیس خود لقب "ایده سرا" (House of Ideas) را به خودش اختصاص داده و معروفه که از رو کردن ایده های جدید هراسی نداره. بنابراین بارها و بارها دیده شده که با ایجاد تغییرات ناگهانی و غیر منتظره در شخصیت های معروف خود خواننده ها را غافلگیر کرده و باعث شده تا حسابی شوکه بشوند. در این مقاله میخواهیم به شوکه کننده ترین اتفاقات داستانی در تاریخ کمیک بوک های این شرکت بپردازیم.

10- هویت «سیتیزن وی» فاش میشود!

مارول اون قدیما یعنی در در دهه 40 میلادی و دوران طلایی کمیک بوک یک قهرمان داشت به نام «جان واتکینز» که با اسم مستعار «سیتیزن وی» (Citizen V) شناخته میشد. او رهبر گروهی از مبارزین بود به نام V-Battalion که با نازی ها میجنگیدند. او در نهایت به دست خبیثی به نام «هاینریش زیمو» کشته شد. بعد از او شخصیت های دیگری لقب سیتیزن وی را به خود اختصاص دادند. تا اینکه در دهه 90 میلادی مارول کمیکی را چاپ کرد به نام "تاندربولتس" که در آن خبیث های سابق یک تیم قهرمانی تشکیل داده بودند و زیر نظر دولت کار میکردند (چون قهرمانان مارول ناپدید شده بودند). رهبر این گروه «سیتیزن وی» بود که ادعا میکرد نوه جان واتکینز است. ظاهرش هم خیلی قهرمانانه بود و مشخصات پرچم آمریکا روی لباسش به کار رفته بود (اینجا را ببینید). اما مشخص شد زیر ماسک او کسی نیست جز «هلموت زیمو» ، رهبر گروه "اربابان شرارت"! (زیمو از دشمنان معروف گروه اونجرز است که میتونید در اینجا راجع بهش اطلاعات کسب کنید). این مساله بسیار برای خوانندگان شوکه کننده بود و ماندگار شد.

9- كشتار فجيع شخصيت هاي مارول در "اولتیماتوم"

«جِف لوب» نویسنده ای است كه دوست دارد مرتب جنجال به پا كند و با انواع و اقسام ترفندها خواننده ها را شوکه کند (البته او بسیار با استعداد است و خالق سریال معروف تلویزیونی "قهرمانان" هم هست و میدانید که تا همین اواخر مغز متفکر سریال های موفق مارول در شبکه نتفلیکس بود) او یكبار در كمیك های Ultimate مارول جنجال بزرگی به پا كرد و شخصیت های «اسكارلت ویچ» و «كوئیك سیلور» را كاملا به گند كشید (متاسفانه از دادن توضیح بیشتر در این باره معذورم!) او سپس یه كمیك 5 قسمتی به نام "اولتیماتوم" (Ultimatum) نوشت كه كاملا در دنیای آلتیمت مارول جریان داشت. در این كمیك مگنتو پس از مرگ فرزندانش تصمیم گرفت دنیا را نابود كند. با وجود آنكه شماره نخست این كمیك پرفروش ترین كمیك سال 2009 شد اما خیلی زود خوانندگان و منتقدین  علیه آن جبهه گرفتند. چرا؟ چون به طرز بیرحمانه و عجیبی دنیای التمیت را به تصویر كشيد و شخصیت های معروف مارول در این كمیك به طور وحشتناك و چندش آوری كشته شدند. مثلاً شخصیت خبيثي مثل Blob مثل یك حیوان خونخوار جسد «واسپ» (Wasp) را خورد! (عکسش اینجاست) . بقیه شخصیت ها هم اعضای مختلف بدنشان قطع شد! كیفیت داستان ها هم اصلا جالب نبود تا جايي كه بسیاری از منتقدین اولتیماتوم را بدترین كمیك تاریخ میدانند. ولی از آن بدتر اینكه این كمیك میخی بود بر تابوت كمیك های التمیت و از آن به بعد هیچ كدام از عناوین التمیت نتوانستند همچون قبل بدرخشند. ولی چیزی که مشخصه اینه که خواننده ها رو هر شماره با نشان دادن قتل فجیع قهرمانان مارول شوکه میکرد! میتونید در اینجا این کمیک رو دانلود کنید.

8- دکتر اختاپوس جای مرد عنکبوتی را میگیرد!

در سالهای اخیر دكتر اختاپوس از نظر شخصیتی خیلی تغییر کرده ولی هیچ کس انتظار نداشت در شماره 700 از کمیک "مرد عنكبوتی شگفت انگیز" او موفق شود قبل از مردن، جسم و روح خود را با پیتر پاركر عوض كند! (بدین ترتیب پیتر پاركر در جسم او مُرد!). دکتر اختاپوس سپس هویت مرد عنكبوتی برتر را برای خود انتخاب كرد چون حافظه و خاطرات پیتر پارکر را هم داشت (البته سرانجام در شماره 30 از كمیك Superior Spider-Man پیتر پاركر موفق شد به جسم و ذهن خود بازگردد) در هر حال وقتی دکتر اختاپوس در جسم مرد عنکبوتی بود، از روش های بسیار خشنی برای مبارزه با جنایت استفاده میکرد. بدش هم نمیومد کسی را که فکر میکنه باید بُکشه، بُکشه. واقعا هیچ کس فکرش رو نمیکرد مارول قهرمان شماره یک خودش رو بکشه و ذهن دشمنش رو وارد جسم او بکنه! (شما میتونید کمیک های مرد عنکبوتی برتر را در اینجا و به صورت رایگان با ترجمه فارسی بخونید و لذت ببرید).

7- اسکرال ها خودشان را جای قهرمانان مارول جا زده اند!

اسکرال ها نژادی فضایی هستند که من قبلا در این مقاله معرفی شون کرده بودم. اونا میتونند شکل و ظاهر خودشون رو مثل دیگران دربیاورند و همیشه به دنبال تسخیر زمین بودند. تا اینکه در رویداد "تهاجم مخفی" که سال 2008 به دست «برایان مایکل بندیس» و «لنیل فرانسیس یو» خلق شد و 8 شماره هم بود و اینجا هم ترجمه شده، متوجه شدیم که اسکرال ها از سالها قبل نقشه کشیده بودند و با جانشینی برخی از شخصیت های مثبت و منفی مهم، در جامعه زمینی ها نفوذ کرده بودند تا مقدمات تسخیر کره زمین فراهم شود. یکی از جاهایی که ازش استفاده کرده بودند ، سیستم امنیتی«آیرون من» بود. اون موقع او به تازگی رئیس سازمان "شیلد" شده بود و وقتی کل دنیا مورد حمله قرار گرفت مردم جهان او را نالایق تشخیص دادند و گفتند که چرا نتونسته از این تهاجم جلوگیری کنه. در نتیجه پس از تمام شدن این رویداد ، «نورمن آزبورن» جای آیرون من رو گرفت! (نورمن با فریب دیگران خودش رو مسئول نجات زمین از دست اسکرال ها جلوه داده بود). حتی وقتی قهرمانان تونستند به طور موفقیت آمیزی تهاجم اسکرال ها را دفع کنند ولی باز هم آخر داستان شرورها به قدرت رسیدند! در مجموع وقتی به داستان "تهاجم مخفی" نگاه میکنیم متوجه میشویم که کل ایده اش یک پیچش شوکه کننده است که قبلا نظیرش را ندیده بودیم. واقعا کی فکرش رو میکرد که یهو متوجه بشویم بسیاری از شخصیت های مثبت و منفی مهمی که در داستان های مارول حضور داشتند، در تمام این مدت اسکرال بوده اند!

6-  «زورن» همان «مگنتو» است!

در اواسط دهه نخست قرن بیست و یكم نویسنده نامداری به نام «گرنت موریسون» سعی كرد كمیك های مردان ایكس را از نو احیا كند و بنابراین سری تحسین شده New X-men را نوشت كه خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. او در این سری جهش یافته ای جدید به نام «زورن» (Xorn) خلق كرد. او ظاهراً یك جهش یافته چینی بود كه نقاب بر صورت داشت و در كنار گروه مردان ایكس میجنگید. زورن بسیار مرموز بود و هواداران خیلی دوست داشتند بدانند چه کسی زیر ماسک او قرار دارد . تا اینکه در داستان "سیاره ایكس" او بلاخره نقاب خودش را برداشت و مشخص شد كه همان دشمن قدیمی مردان ایكس یعنی «مگنتو» است! سپس مگنتو كه تحت تاثیر اثرات یك دارو قرار گرفته، دست به كشتار میزند و حتی «جین گِرِی» را به طور مهلكی زخمی میكند اما در نهایت «ولورین» او را میكشد. اما چندی بعد ناگهان مگنتو در سری كمیك دیگری به نام Excalibur دوباره برگشت. جالب تر اینكه مدتی بعد «زورن» هم در كمیك X-men برگشت! خوانندگان گیج شده بودند چون نه تنها هیچ توضیحی برای زنده شدن مگنتو ارائه نشده بود بلكه انگار مگنتو و زورن دو شخصیت مجزا بودند! ضمن اینكه گرنت موريسون در مصاحبه های خود اعلام كرد كه همواره در نظر داشته زورن همان مگنتو باشد! ولی انگار فایده ای ندارد چون به عقیده مارول آنها دو شخصیت مجزا هستند! اما در هر حال فاش شدن هویت او برای خوانندگان واقعا شوکه کننده بود زیرا تقریباً هیچ کس احتمالش را نمیداد او همان مگنتو باشد.

5- گرین گابلین از هویت مرد عنکبوتی با خبر میشود!

در كمیك های اولیه مرد عنكبوتی، گرین گابلین نقشه های ساده ای داشت: حكومت بر شهر و در دست گرفتن كنترل گروه های خلافكار شهر. او خصومت شخصی با مرد عنكبوتی نداشت ولی ازش به شدت متنفر بود چون جلوی نقشه هاش می ایستاد. تا اینكه در شماره 39 كمیك مرد عنكبوتی شگفت انگیز، گرین گابلین دست به كاری زد كه تا آن موقع هیچ كدام از دیگر دشمنان مرد عنكبوتی موفق به انجامش نشده بودند: دستگیر كردن مرد عنكبوتی، برداشتن ماسك از روی صورتش و پی بردن به هویت مخفی او! در حقیقت در این كميك، گرین گابلین و مرد عنكبوتي هر دو از هویت مخفی یكدیگر آگاه شدند. همین جا نقطه آغازی شد بر سالها خصومت و كینه عمیق بین گرین گابلین و مرد عنكبوتی . شاید بهتره بگیم بین نورمن آزبورن و پیتر و پاركر و حتی خانواده های آنها. از اين جا به بعد بود كه نوع رابطه و تعامل بین آنها كاملا دگرگون شد و باعث شد تا گرین گابلین دشمن شماره یك مرد عنكبوتی شود و هر جا كه میتونست و هر طور كه میخواست به پیتر و نزدیكانش ضربه بزنه. به قول معروف دشمني آنها ديگر بوي خون ميداد! جالبه كه از همون اول هم گابلین رفت سراغ یكی از نزدیكان پیتر (یعنی زن عمو می). در هر حال اگر این اتفاق نمی افتاد و گابلین از هویت اسپايدرمن آگاه نمیشد شاید دیگر بلاهایی كه در این لیست به آنها اشاره شده، اتفاق نمی افتادند.

4- مرگ «کاپیتان آمریکا»

در یکی از شوکه کننده ترین و نمادین ترین داستان های 10 سال اخیر مارول یکی از بزرگترین قهرمانان خود یعنی کاپیتان امریکا را کشت. این داستان که پس از وقایع داستان مهم "جنگ داخلی" (Civil War)  چاپ شد پرفروش ترین کمیک سال شد و تا مدتها روزنامه ها، سایت ها و حتی شبکه های مختلف تلویزیونی به آن میپرداختند. پس از مدتی باکی بارنز جانشین کاپیتان آمریکا شد و البته «استیو راجرز» پس از مدت نسبتاً کوتاهی دوباره زنده شد ولی به جرعت میتوان ادعا کرد که پس از مرگ «سوپرمن» در سال 1992 تا به حال هیچ مرگ دیگری تا این حد در دنیای کمیک سر و صدا نکرده است. ضمن اینکه نحوه کشته شدن استیو هم بسیار غافلگیر کننده بود زیرا هیچ کس انتظارش را نداشت که شارون کارتر به عنوان معشوقه اصلی استیو در دنیای کمیک توسط رِد اسکال شستشوی مغزی داده بشه و از فاصله بسیار نزدیک استیو را با تیر بزنه!

3- کاپیتان آمریکا هایدرایی شده!

بدون شک سال 2017 هیچ کمیک بوکی به اندازه "امپراتوری مخفی" (که اینجا به طور کامل ترجمه شده) شوک و جنجال ایجاد نکرد. همه چیز از سال 2016 و اون لحظه ای که معلوم شد کاپیتان آمریکا به گروه تروریستی هایدرا پیوسته شروع شد (این مقاله رو بخونید). در حقیقت «رد اسکال» بوسیله ی مکعب کیهانی موسوم به "کوبیک"، گذشته ی کاپیتان آمریکا را تغیر داد و طوری گذشته اش را دستکاری کرد که انگار از اول برای هایدرا کار میکرده است و جاسوس دوجانبه بوده است. کاپیتان آمریکا وطن پرست ترین قهرمانان کمیک است پس خودتون حدس بزنید چه جار و جنجالی صورت گرفت. وقتی این اتفاق افتاد هواداران در شبکه های اجتماعی از مارول بخاطر همچین کاری انتقاد کردند بطوری که مارول از آنها خواست تا پایان داستان امپراطوری مخفی صبر کنند. خوشبختانه کاپیتان آمریکای اصلی برگشت و قضیه به خوبی و خوشی پایان یافت ولی در این بین به قدر کافی بر سر اینکه چرا شخصیت هایی مثل «ثور» و «پانیشر» به رژیم فاشیستی استیو راجرز هایدرایی پیوسته بودند ایجاد شد. و اما شاید باید گفت بیشترین دلیل شوکه کننده شدن این داستان این بود که در بدترین زمان و موقعی که «دونالد ترامپ» به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا بر سر کار آمد، منتشر شد. یعنی خیلی از هواداران حس میکردند در دوران احمقی بیشعور مثل ترامپ وقتشه که کاپیتان آمریکا یک قهرمان تمام عیار بشه، نه رهبر هایدرا !

2- «ثانوس» با اشاره انگشت نیمی از جهان را نابود میكند!

در شماره 1 از كمیك مشهور Infinity Gauntlet (که اینجا ترجمه شده است) همگان به نیروهای واقعی و وحشتناك «ثانوس» پی بردند و فهمیدند كه او چقدر خطرناك است. در این داستان ثانوس فقط با اشاره انگشت نیمی از جمعیت كره زمین را به همراه تعدادی ابرقهرمان كشت! (جالب اینكه او این كار رو كرد تا دل معشوقه اش یعنی Death را بدست بیاورد!!!). تماشاچیان سینما وقتی اقتباس این اقدام ثانوس را در فیلم "جنگ بینهایت" دیدند و شاهد پودر شدن نیمی از جمعیت عالم بودند واقعا شوکه شدند ولی این رو بدونید که خوانندگان کمیک قظعاً بیشتر شوکه شدند! چون همچین عملی هیچ وقت سابقه نداشت و به قول معروف همه چهار شاخ مونده بودند که چی شد آخه! درسته که درست مثل عالم سینما همه چیز بعد از مدتی به حالت اولیه خودش برگشت،  ولی این جسارت شوکه کننده مارول هرگز از یاد خوانندگان دنیای کمیک نخواهد رفت.

1- مرگ گوئن استیسی

درباره این یكی بارها و بارها در سایت ما مقاله نوشته شده و بحث شده  (چند سال پیش هم در یک نظرسنجی به عنوان بهترین داستان مارول شناخته شد). در کل داستان غم انگیز مرگ گوئن استیسی یكی از مشهور ترین داستان های تاریخ كمیكه و اونقدر مهمه كه آغاز گر دوره جدیدی در تاریخ كمیك شد. چه كسی فكرش را میكرد كه در اوج دوران معصومیت در عالم كمیك ناگهان عشق واقعی قهرمان شماره یك مارول كامیكس توسط دشمنش كشته بشه؟ در واقع اتفاقات شماره‌های 121 و 122 كمیك‌ اسپایدرمن شگفت‌انگیز (که به ترتیب در ماه های ژوئن و جولای سال 1973 میلادی به چاپ رسیدند و اینجا ترجمه شده اند)، نه تنها از اهمیت فوق‌العاده زیادی در تاریخ اسپایدرمن بلکه کل تاریخ کمیک‌ برخوردارند. در این دو شماره بزرگ‌ترین و خبیث‌ترین دشمن اسپایدرمن یعنی گرین گابلین بلایی بر سر اسپایدرمن آورد که به خاطر آن خوانندگان قانون جدیدی در عالم کمیک‌ یاد گرفتند: دیگر هیچ کس در امان نیست! یعنی او سرانجام ضربه نهایی را به اسپایدرمن وارد آورد: گوئن استیسی دختر پاک و معصومی که پیتر پاركر دلباخته‌اش شده بود را دزدید و به بالای پل معروف جرج واشنگتون برد. اسپایدرمن به تعقیب‌اش پرداخت ولی دیگر دیر شده بود. نورمن آزبورن یا همان گرین گابلین، دختر بیچاره را به پایین پل انداخت و او را به قتل رساند. تا آن زمان هیچ کاراکتر مکملی در داستان‌های مصور به قتل نرسیده بود. هواداران مرگ گوئن را باور نداشتند و کاملا شوکه شده بودند (آنها آنقدر شوکه شده بودند که نویسنده مجبور شد بعد از مدت کوتاهی دوباره گوئن را برگردونه، البته به صورت کلون!). آن‌ها می‌پنداشتند كه در شماره‌های بعد اسپایدرمن حتماً از خواب بیدار می‌شود و خواهد فهمید که مرگ گوئن کابوسی بیش نبوده است. اما گوئن واقعاً مرده بود. این عمل بی‌رحمانه تأثیر عمیقی بر زندگی اسپایدرمن گذاشت. در واقع این موضوع بر جو کلی کمیک‌ نیز تأثیر داشت. دیگر قهرمان بازی تنها در پوشیدن لباس رنگی و شنل‌دار و مبارزه طولانی با مرد خبیث که همیشه در انتهای داستان دستگیر می‌شد،‌ خلاصه نمی‌شد. دنیای ابرقهرمانان تاریک‌تر گشته بود. از آن پس دشمنان قهرمانان عالم مصور برای رسیدن به اهداف پلید خود دست به اعمال بی‌رحمانه‌تری زدند. خوانندگان دیگر انتظار هر گونه اتفاقی را داشتند، زیرا معصومیت کمیک‌ برای همیشه از دست رفته بود. بسیاری از کارشناسان مرگ گوئن استیسی را پایان دوره نقره‌ای كمیك‌ (Silver Age of Comics) که از اوایل دهه 60 میلادی شروع شده بود، می‌دانند.

 مهدی ترابی مهربانی

 All rights reserved © Spidey.ir 2019

   (هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

مطالب مرتبط:

75 لحظه ماندگار در كمیك های مارول

10 پانل برتر در تاریخ کمیک های مرد عنکبوتی

15 اتفاق مهمی که سال 2016 در کمیک های مارول به وقوع پیوست

جنجالی ترین داستان های كمیك بوكی در 20 سال گذشته!

15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده

10 اتفاق بدی که برای کاپیتان آمریکا افتاده است!

15 جنجال بزرگ در کمیک های مارول و دی سی در سال 2017

10 پیچش داستانی برتر در فیلم های کمیک بوکی

10 پیچش داستانی برتر در سریال های کمیک بوکی

این مطلب را به اشتراک بگذارید :