رتبه بندی 15 داستان شوکه کننده تاریخ مرد عنکبوتی

رتبه بندی 15 داستان شوکه کننده تاریخ مرد عنکبوتی

اسپایدی یک مقاله اسپایدرمنی دیگر را با افتخار تقدیم به شما هواداران اسپایدرمن میکند.

مقدمه : پیچش‌ها و شگفتی‌ها همیشه در دنیای کمیک بوک رخ میدهند. اما در این بین، پیچش‌های تکان‌دهنده و شوکه کننده، بسیار خاص و ویژه هستند. این صحنه‌ها هواداران را بسیار شگفت زده میکنند. اسپایدرمن تاریخچه بسیار طولانی و پر باری در دنیای کمیک بوک های مارول دارد. او محبوب ترین کاراکتر این شرکت و حتی کل عالم کمیک بوک است. به دلیل محبوبیت هولناکش، با کاراکترهای دیگر تیم‌آپ میکند، به تیم های ابرقهرمانی مثل انتقا‌م‌جویان و چهار شگفت انگیز ملحق میشود، در داستان های بسیاری به عنوان کاراکتر مهمان حاضر میشود و همینطور برترین مجموعه اختصاصی ابرشروران و حتی کاراکترهای مکمل را دارد. از دلایل این محبوبیت شگفت انگیز این است که او کاراکتری بسیار واقعی و ملموسی است که در داستان های بیشماری حضور یافته است و بسیاری از این داستان‌ها، پیچش‌های به یاد ماندنی زیادی دارند که هواداران تا به حال آنها را فراموش نکردند. اسپایدی در این مقاله به معرفی ده پیچش داستانی شدیدا شوکه کننده در داستان های مرد عنکبوتی پرداخته است.

مقالات زیر هم فراموش نشود:

10 تغییر بزرگ در دنیای کمیک بوک های مرد عنکبوتی در دهه گذشته

10 پیچش داستانی شوکه کننده در تاریخ انتشارات مارول

10 تغییر بزرگی که مرد عنکبوتی در طول عمرش تجربه کرده است

رتبه بندی 10 تراژدی بزرگ مرد عنکبوتی

 

15- دستیار مرد عنکبوتی

اندرو مگوایر الفا

همه ما مردعنکبوتی را به عنوان قهرمانی میشناسیم که دوست دارد تنها کار کند. اگرچه گاهی به گروه انتقام جویان (Avengers) یا چهار شگفت انگیز Fantastic Four)) پیوسته است، اما تنهایی را خیلی دوست دارد. او تنها راه میرود، تنها تاب می خورد، تنها مبارزه می کند و بیشتر از هر ابرقهرمان دیگری، در تنهایی با خودش صحبت می کند. تمام اینها به خاطر این دلیل است که مخفی نگه داشتن هویت مردعنکبوتی برای او بسیار مهم است. حالا اگر بشنوید که قرار است پیتر پارکر صاحب یک دستیار بشود چه حسی بهتان دست میدهد؟ در بازه‌ای از زمان، پسری 15 ساله به نام "اندی مگوایر" (اسمش خیلی عجیبه و امکان دارد که تصادفی هم نباشد) به نوعی به دستیار اسپایدرمن بدل گشت. ماجرا از این قرار است : به نوعی میتوان گفت که خود پیتر پارکر مقصر بود که اندی به قدرت های فرای بشری دست یافت. این فرصت خوبی بود که او تبدیل به یک قهرمان شود، اما او چندان مسئولیت پذیر نبود و نمی‌دانست چطور از قدرت هایش استفاده کند. به همین دلیل اسپایدرمن که خودش را مقصر میدانست تصمیم گرفت که راه درست را به او نشان دهد. اما همانطور که خودتان هم میدانید این مورد خیلی جدی نبود و هیچوقت قرار نبود که او به مدت طولانی در داستان های مردعنکبوتی حضور یابد. اما این مورد به این دلیل در این مقاله قرار گرفته که حال و هوای شدیداً شوکه کننده‌ای ایجاد کرد که اصلا با خواندن تیتر این مقاله متوجه میشود که من چی میگم.

 

14- والدین پیتر پارکر، جاسوس هستند

وقتی «پیتر پارکر» هنوز بچه بود، پدر و مادرش را از دست داد و تحت نظر عموی خودش یعنی «بن پارکر» و زن عمویش «می رایلی» بزرگ شد. برای مدتی فکر میکردیم که پدر و مادرش انسان‌های عادی بودند تا اینکه استن لی و لری لیبر، آمدند و در کمیک The Amazing Spider-Man Annual #5 نشان دادند که اینطور نبوده است. این اتفاق را نیز میتوان حرکتی شوکه کننده و غیر منتظره دانست. در واقع پیتر پارکر متوجه شد که زن عمویش زیاد از پدر و مادرش حرف نمیزند. تا اینکه پیتر در داخل يك چمدان کهنه در زیر زمین خانه شان، بریده هایی از روزنامه های قدیمی پیدا کرد که رویشان نوشته بود پدر و مادرش به کشورشان خیانت کرده اند! این اتفاق برای هوادارانی که آنها را انسان هایی عادی می‌دانستند واقعا بسیار عجیب و شوکه کننده بود. اما این اتفاق همینجا تمام نمیشد و یک شوک دیگر در راه بود. زیرا پیتر در ادامه با به دست آوردن سر نخ هایی میفهمد که پدر و مادرش مأمورانی بودند که به ظاهر برای رد اسکال کار میکردند اما در اصل مامورانی بودند که از طرف دولت ماموریت داشتند که از رد اسکال اطلاعات جمع آوری کنند.

یک داستان عجیب و غافلگیر کننده دیگر درباره والدین پیتر وجود دارد آن‌هم این است که آنها در بازه‌ای از زمان به زندگی پیتر برگشتند ولی بعداً معلوم شد که روبات‌هایی (!) بودند که توسط آفتاب پرست (به تشویق هری آزبورن) فرستاده شده بودند. این اتفاق نیز باعث حیرت هواداران شد.

 

13- لباس سیاه مردعنکبوتی، یک سیمبیوت زنده است

یکی دیگر از داستان های شوکه کننده اسپایدرمن، مربوط به لباس سیاه رنگ و محبوب او می‌شود. این لباس اولین بار به طور رسمی در شماره 252 کمیك "اسپایدرمن شگفت انگیز" بر تن اسپایدرمن رفت. البته اسپایدرمن پیشتر آن را در شماره 8 از کميك "جنگ های مخفی" Secret Wars)) پیدا کرده بود. در واقع اسپایدرمن به همراه برخی دیگر از ابرقهرمانان معروف مارول به سیاره‌ای فضایی رفته بود تا در مبارزاتی میان نیروهای خیر و شر شرکت کند. در جریان مبارزات لباس قرمز و آبی او پاره شد. بنابراین نزد دستگاهی فضایی رفت که لباس تولید میکرد. این دستگاه لباسی سیاه را به اسپایدرمن داد. این لباس سیاه فضایی میتوانست به طور نامحدودی تار عنکبوت تولید کند. ضمنا قدرت جسمانی اسپایدرمن را نیز افزایش داد و همچنین او را قادر ساخت به طور محدودی دست به تغییر ظاهر بزند و استتار نیز بکند! تا اینجا همه چیز عادی بود و هواداران فکر میکردند که این داستان برای اسپایدی چیز خاصی نیست و چندان از لباس جدید استقبال نکردند. ولی مارول بعداً مشخص کرد که این لباس یک نوع سیمبیوت فضایی است و روی ذهن و جسم پیتر تاثیر منفی میگذارد! در نتیجه هواداران شوکه شدند! هیچ کسی حتی فکرش را هم نمیکرد که مارول بتواند از همچین ایده ساده ای، داستانی مهم و عجیب خلق کند. این اتفاق در طول سالها پایه و اساس داستان ها و آرک های مهمی در سطح انتقا‌م‌جویان (!) بوده است و به نوعی علاوه بر اینکه هواداران را شوکه کرد، الان تبدیل به یک داستان مهم و ماندگار شده است.

 

12- مردعنکبوتی کاپیتان یونیورس

همگی میدانیم که پیتر پارکر ابرقهرمانی است که قدرت توانایی های فوق بشری او کاملا معقول و متعادل هستند. یعنی او نه زیاد قدرتمند است و نه خیلی ضعیف. به همین خاطر در هنگام مبارزه نه آنقدر ضعیف است که با يک ضربه نقش بر زمین شود و نه آنقدر قوی که مخاطب کاملا از پیروزی اش مطمئن باشد. به همین دلیل قطعاً وقتی می‌شنوید که او به یکی از قوی‌ترین قهرمانان کیهانی مارول تبدیل شده است، قطعا شوکه میشوید. در واقع در بازه‌ای از زمان پیتر پارکر با نیرویی (شایدم سیمبیوتی) به اسم انگیما پیوند خورده و تبدیل به کاپیتان یونیورس شده است که از قوی ترین کاراکتر های کیهانی مارول است. او در اثر این نیرو میتوانست اشعه قوی از نوک انگشتانش ساطع کند و با یک مشت خسارات عجیبی به بار آورد. او حتی با کاراکتر قدرتمندی مثل «مگنتو» جنگید و از پس او بر آمد. این قدرت ها به افراد خاصی داده میشدند تا با خطرات بزرگی رو در رو شوند و به آنها «کاپیتان یونیورس» میگفتند. «انگیما» پیتر پارکر را برگزیده بود که با تهدیدی بزرگ به نام Tri-sentinel بجنگد Tri-sentinel)روباتی فوق العاده نیرومند بود که از ترکیب سه روبات sentinel به وجود آمده بود و از طرف «لوکی» ماموریت داشت تا جای ممکن خرابی به بار بیارد). پیتر در نهایت حریف قدرتمندش را شکست داد و پس از اتمام ماموریتش قدرت هایش رفتند و او به حالت عادی برگشت.

 

11- مرگ بچه پیتر پارکر

راستش سرگذشت کلون دهه نود، کلا واسه خودش یک شوک بزرگ بود. به همین دلیل نماینده های زیادی در این مقاله دارد که در ادامه معرفی میشوند. در این داستان وقتی مارول دید که زورش به پیتر پارکر نمیرسد و نمی‌تواند به پدر آسیب برساند، تصمیم گرفت حرسش را سر بچه هنوز به دنیا نیامده او خالی کند. جریان از این قرار بود : در این داستان منفور پیتر پارکر و مری جین فهمیدند که قراره صاحب بچه بشوند. کم کم هواداران داشتند نقطه عطفی در داستان مزخرف سرگذشت کلون میدیدند. اما اوضاع بد پیش رفت و آنها حسابی شوکه شدند. درواقع وقتی ام‌جی در یک رستوران بود، پیشخدمت مرموزی به نام «الیسون مانگرین» (Alison Mongrain) یه چیزی داخل غذایش ریخت که باعث شد او به بیمارستان برود و به پیتر خبر دادند که بچه زودتر به دنیا می‌آید. ولی اوضاع ناجور بود و به همه گفتند که بچه مرده به دنیا آمده است. قطعاً هواداران حسابی از دیدن این همه بد شانسی و سختی که پیتر تحمل میکنه ولی بازم برمیگرده و با روحیه فوق‌العاده خودش دوباره به جامعه خدمت میکنه حسابی خوشحال و شوکه میشوند. این جریان یکی از تراژدی های بزرگی است که مردعنکبوتی تجربه کرده. البته این را هم بگویم که در ادامه معلوم میشه که این گابلین همیشه بهار، پشت قضیه بوده.

 

10- گرین گابلین از هویت مردعنکبوتی باخبر میشود

در کمیك های اولیه مرد عنکبوتی ، گرین گابلین نقشه های ساده ای داشت : حکومت بر شهر و در دست گرفتن کنترل گروه های خلافکار شهر. او خصومت شخصی با مرد عنکبوتی نداشت ولی ازش به شدت متنفر بود چون جلوی نقشه هاش می ایستاد. تا اینکه در شماره 39 كميك مرد عنکبوتی شگفت انگیز، گرین گابلین دست به کاری زد که تا آن موقع هیچ کدام از دیگر دشمنان مرد عنکبوتی موفق به انجامش نشده بودند : دستگیر کردن مرد عنکبوتی، برداشتن ماسك از روی صورتش و پی بردن به هویت مخفی او! در حقیقت در این کمیك، گرین گابلین و مرد عنکبوتي هر دو از هویت مخفی یکدیگر آگاه شدند. همین جا نقطه آغازی شد بر سالها خصومت و کینه عمیق بین گرین گابلین و مرد عنکبوتی. شاید بهتره بگیم بین نورمن آزبورن و پیتر و پارکر و حتی خانواده های آنها. از این جا به بعد بود که نوع رابطه و تعامل بین آنها کاملا دگرگون شد و باعث شد تا گرین گابلین دشمن شماره یک مرد عنکبوتی شود و هر جا که میتونست و هر طور که میخواست به پیتر و نزدیکانش ضربه بزنه. به قول معروف دشمني آنها دیگر بوي خون میداد! جالبه که از همون اول هم گابلین رفت سراغ یکی از نزدیکان پیتر (یعنی زن عمو می). در هر حال اگر این اتفاق نمی افتاد و گابلین از هویت اسپایدرمن آگاه نمیشد شاید دیگر بلاهایی که در این لیست به آنها اشاره شده، اتفاق نمی افتادند.

 

9- خواهر پیتر پارکر

خواهر پیتر پارکر

قطعاً وقتی به وقتی هواداران اسپایدرمن می‌گویند که او یک خواهر دارد که خودش نمیداند، حسابی حیرت میکنند و شوکه میشوند. در واقع در داستانی به اسم Spider-Man: Family Business پیتر پارکر با خواهری که هرگز ندیده است به نام «ترزا» (Teresa) مواجه میشود! سالها قبل نویسنده این داستان به نام «مارک وید» در مصاحبه ای تمامی دلایل حیرت و شوک این داستان را توصیف کرده بود که در ادامه آن را میخوانیم : برای پیتر خیلی عجیب خواهد بود که چرا زن عمو می تا به حال درباره خواهرش به او چیزی نگفته بوده! در حالیکه خواهر پیتر تقريبا با او همسن است و از نظر ظاهری هم به او شباهت دارد. پیتر در طول داستان میخواهد بفهمد که موضوع واقعا از چه قرار است ولی او و خواهرش مرتب باید از دست يك گروه جنایتکاری فرار کنند پس وقت چندانی برای کشف حقیقت ندارد. بنابراین این داستان حس و حالی جنایی و جاسوسی خواهد داشت و بی شباهت به فیلم های جیمز باند نخواهد بود! البته داستان جوری جلو رفت که گفته شد او خواهر واقعی پیتر پارکر نیست ولی صفحه آخر داستان طوری بود که باز هم ما را به شک انداخت و احتمال اینکه ترزا خواهر پیتر باشد را مطرح کرد. تا اینکه در سری کمیک بوک های Spectacular Spider-Man بار دیگر شاهد حضور این شخصیت در داستان ها بودیم. در شماره 303 این کمیک (که اینجا ترجمه شده) مدارکی پیدا شد که حاکی از این بود که ترزا واقعا خواهر پیتر پارکر است که این همه سال ازش خبری نبوده! از اون موقع به بعد آنها با هم تعاملات جالبی داشته اند زیرا ترزا هم مثل پدر و مادر مرحومشان جاسوس بوده و برای شیلد کار میکرده و نسبت به پیتر خشن تر و جسور تر است! در هر حال لازم دیدیم توصیه میشود درباره ترزا پارکر حتما این مقاله را بخوانید.

 

8- فاش شدن هویت پیتر در جنگ داخلی

همگی پیتر پارکر رو به عنوان ابرقهرمانی میشناسیم که همیشه اهمیت خاصی نسبت به هویت پنهان خود قائل بوده و در طول تمام مدت زندگی‌اش سعی کرده که هویت خودش را مخفی نگه دارد (این مقاله را بخوانید). هرچند در بعضی لحظات مصلحتی او هویت خودش را برای چند تن از دوستانش فاش کرده ولی قطعاً وقتی آدم ببینه پیتر پارکری که ما میشناسیم جلوی دوربین ها و در معرض دید میلیون ها انسان، نقاب از صورت خودش برمیدارد، حسابی شوکه میشه! کمیك "جنگ داخلی" (Civil War) نوشته «مارك میلار» پر بود از لحظات شوکه کننده ولی یکی از بزرگترین سورپریزهای این داستان مهم در پایان شماره 2 اتفاق افتاد یعنی جایی که اسپایدرمن به عنوان ابرقهرمانی که همیشه به سختی تلاش کرده بود هویت واقعی خود را مخفی نگه دارد، جلوی دوربین خبرنگاران و شبکه های تلویزیونی ماسك از صورت خود برداشت تا حمایت خود را از قانون ثبت هویت ابرقهرمانان اعلام کند! (داستانش اینجا ترجمه شده) او با این اقدام خودش را به سمت گروه «آیرون من» برد ولی به زودی فهمید که اشتباه کرده و به سمت مخالف یعنی گروه "کاپیتان آمریکا" پیوست. در هر حال، فاش شدن هویت مرد عنکبوتی زندگی شخصی او را زیر و رو کرد و باعث شد تا ابرشرورهای مارول او و خانواده اش را هدف قرار دهند. به علاوه، آیرون من و همچنین دولت آمریکا هم او را تحت تعقیب قرار دادند (برای اینکه متوجه شوید خانواده پیتر آنموقع چقدر تحت فشار بود حتما این این کمیک زیبا را که ترجمه کرده ایم بخوانید). در هر حال، بعد ها دوباره اوضاع مثل سابق شد ولی این لحظه همیشه به عنوان لحظه ای تاریخی باقی خواهد ماند چون نشان داد که اگر هویت پیتر فاش شود چه مشکلات عدیده و پیچیده ای سراغش خواهند آمد.

 

7- مرگ و بازگشت گرین گابلین

 مرگ و بازگشت گرین گابلین

مرگ گرین گابلین را نیز می‌توان از شوکه کننده ترین و البته ماندگار ترین داستان های مرد عنکبوتی برشمرد. زیرا آن زمان اتفاق نادری بود که برترین دشمن یک ابرقهرمان، که به دلایل زیادی کاراکتری مهم برای هواداران و پول ساز برای شرکت است، کشته شود. در واقع طی دو شماره (۱۲۲ و ۱۲۳ مردعنکبوتی شگفت انگیز) هواداران مرد عنکبوتی دو شوک بزرگ و پی در پی را تجربه کردند. بعد از مرگ دردناک گوئن استیسی (که در مورد ۳ به آن اشاره میشود) در شماره ۱۲۲ مرد عنکبوتی شگفت انگیز به دست گرین گابلین، پیتر پارکر با گریه‌ای دردناک بر سر جسم بی جان گوئن استیسی قسم خورد که گرین گابلین را مجازات می‌کند و انتقام مرگ معصوم ترین دختر زندگی‌اش را از او میگیرد. شماره بعد (شماره 122 از "اسپایدرمن شگفت انگیز") مردعنکبوتی چندین صحنه شوکه کننده و دردناک دیگر رقم میزند مثلاً به دلیل عصبانیت بهترین دوستش هری که نیاز به کمک داشت را ترک میکند، آن هم درحالی که هری التماس کنان به دنبال او میرود. بعداً او موفق می‌شود گرین گابلین را در مخفیگاه‌اش پیدا کند. او به شدت گابلین را كتك میزند اما در نهایت نمیتواند خودش را راضی به کشتن گرین گابلین کند. او با این کار یک پانل ماندگار کمیک بوکی را رقم میزند و همینطور درس مهمی را یاد میگیرد که همواره به آن پایبند بوده : "انتقام هیچ مشکلی را حل نمی کند". اما گابلین از این فرصت استفاده کرده، و گلایدر خود را میخواند تا از پشت سر به اسپایدرمن ضربه بزند. اما مرد عنکبوتی جاخالی میدهد و نورمن به وسیله گلایدر خودش، کشته میشود.

20 سال بعد مارول تصمیم گرفت تا در داستان شوکه کننده‌ای دیگر، نورمن را دوباره برگرداند (در واقع داستان Clone Saga آنقدر جنجال به پا کرده بود و آنقدر هواداران مرد عنکبوتی را کفری کرده بود که فقط بازگشت نورمن میتوانست چاره کار باشد!) بدین ترتیب دیدیم که جناب نورمن آزبورن کل داستان clone saga را رهبری میکرده است. با وجود اینکه بازگشت نورمن باعث تقویت و جذاب تر شدن كمیك های مرد عنکبوتی شد، اما توضیحاتی که ارائه شد چندان با عقل جور در نمی آمد : نورمن در سردخانه جای خودش را با يك جسد عوض کرده و در تمام این مدت در اروپا زندگی و علیه پیتر پارکر دسیسه چینی میکرده! حالا یکی نیست بپرسد چرا نورمن وقتی هری در قالب گرین گابلین جدید مرتب از اسپایدرمن شکست میخورد هیچ عکس العملی نشان نداد؟ یا وقتی هری مرد، کجا بود ؟؟؟؟؟؟ چرا نیروهایش را نفرستاد تا از هري مراقبت کنند ؟؟؟؟

 

6- مرگ و بازگشت زن عمو می

بی تردید یکی از شوکه کننده ترین پیچش های داستانی، مرگ و زنده شدن عجیب زن عمو می بود. البته شاید میتوان گفت رتکانی که مارول با آن زنده بودن زن عمو می را نشان داد شاید از لحاظ شوکی که به خواننده وارد کرد با همین زندن شدن معروف ترین زن عموی کمیک بوک برابری کند! بیچاره زن عمو می! تا به حال بارها تا لب گور (و حتی داخل گور!) رفته ولی زنده برگشته. ولی بلاخره در شماره 400 كمیك "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" که توسط «جی ام دی متیوس» نوشته و توسط «مارك بگلی» طراحی شد دار فانی را وداع گفت. این داستان فوق العاده زیبا بود و هنوز هق هق گریه کردن های پیتر روی پیکر بی جان زن عمو می در ذهن و خاطره هواداران مرد عنکبوتی باقی مانده. ضمن اینکه زن عمو می قبل از مرگش به پیتر گفت که مدتهاست از رازش باخبره ولی در تمام این مدت چیزی بهش نگفته بوده. خیلی ها دیگه داشتند به نبود زن عمو می عادت میکردند که ناگهان معلوم شد زن عمو می زنده است! بله دوستان در داستان Final Chapter که اواخر دهه 90 میلادی چاپ شد مارول آمد و در شوکه کننده ترین حالت ممکن گفت که نورمن آزبورن يك بازیگر زن را استخدام کرده بوده و سپس با انجام جراحی پلاستيك او را به شکل زن عمو می درآورده!!! او حتی هویت مخفی مرد عنکبوتی را به این بازیگر گفته!!!! پس اونی که مرده بود زن عمو می نبوده، اون بازیگره بوده !!!!! در واقع، نورمن زن عمو می واقعی را ربوده و يك بمب ژنتیکی هم در سرش کار گذاشته تا اگر کسی سعی میکرد خارج اش کنه، منفجر بشه!!! در ادامه نقل قولی جالب از استاد ترابی عزیز را در این باره میخوانیم : فقط میتونم به مارول بگم : لعنت به تو... یعنی از این احمقانه تر نمیشد یکی رو دوباره زنده کرد. ضمنا، گند زدی به یکی از بهترین داستان های تاریخ مرد عنکبوتی (همون شماره 400 amazing spiderman رو میگم!)

 

5- معامله با شیطان

بی تردید، بی هیچ شکی تمامی هواداران دنیای کمیک بوک باهم هم نظر هستند که یکی از بد ترین و شوکه کننده ترین داستان‌های تاریخ مردعنکبوتی، نابودی خاطرات میلیون ها هوادار عاشق اسپایدرمن به وسیله دستان هنرمند مارول است. هواداران مرد عنکبوتی در طول سالها داستان های عجیب و غریبی خوانده اند و شوکه شده اند ولی هیچ کدام از آنها به اندازه داستان One More Day آنها را ناراحت و خشمگین نکرده است. در واقع، مارول از مدتها قبل در صدد بود تا ازدواج بین پیتر پارکر و مری جین را از بین ببرد زیرا اعتقاد داشت ازدواج آنها از اول هم اشتباه بوده چون به عقیده روسای مارول ازدواج پیتر را پیر تر کرده و باعث شده تا خوانندگان نوجوان نتوانند با او به قدر کافی ارتباط برقرار کنند (!) مارول تصمیم گرفت مساله رو ریشه ای حل کنه! بنابراین داستانی نام One More Day چاپ شد که به بدترین و توهین آمیز ترین شکل ممکن ازدواج پیتر و مری جین را بر هم زد خلاصه داستان One More Day از این قرار است : پیتر پارکر برای نجات زن عموی سالخورده اش، با شیطان (که در عالم تخیلی مارول، «مفیستو» نام دارد) معامله میکند! یعنی شیطان در ازای نجات جان زن عمو می، زندگی زناشویی پیتر و مری جین را از بین میبرد و کاری میکند که انگار آنها هرگز با هم ازدواج نکرده اند! یعنی هیچ کس (حتی خود مری جین و پیتر) یادشون نمیاد با هم ازدواج کرده اند!! بعد یه داستان دیگه به نام One Moment in Time چاپ شد و در آن نشان داده شد که مفیستو تاریخ را عوض کرده یعنی پیتر در اصل سر مراسم عروسیش دیر رسیده بوده و مری جین هم دیگه از تصمیمش برای ازدواج با او منصرف شده!!! بی تردید تمامی هوادارن مارول که این شرکت را سرای ایده ها (house of ideas) می‌دانستند از این داستان حسابی عصبانی و شوکه شدند با اینکه میتوان گفت این داستان از بیخ و بن اشتباه بود، ولی شاید اگر مارول در روش انجام این پروژه دقت بیشتری به خرج میداد یعنی کاری میکرد که فرد اخلاق گرایی مثل پیتر پارکر با شیطان معامله نکند، شاید شاید از این همه ناراحتی، اندکی کاسته میشد.

 

4- ورود دکتر اختاپوس به ذهن و جسم پیتر پارکر

قطعاً بزرگترین و شوکه کننده ترین اتفاق اخیری که برای اسپایدرمن افتاده است، مربوط به وقایع مرد عنکبوتی برتر میشود. اصلا کی فکرش رو میکرد مارول بزرگترین و محبوب ترین شخصیت خودش رو بکشه و بعد یک خبیث رو داخل جسمش بذاره؟! در واقع اولین جنجالی که در دوره ای که دن اسلات نویسنده اسپایدرمن بود این بود که ذهن و حافظه پیتر پارکر با دکتر اختاپوس عوض شد. یعنی ذهن دکتر اختاپوس اومد داخل بدن پیتر پارکر/اسپایدرمن و برعکس! منتهی مساله این بود که بدن و جسم دکتر اختاپوس درب و داغون بود و در نتیجه پیتر در شماره 700 از کمیک اسپایدرمن شگفت انگیز و در حالی که در آغوش دکتر اختاپوس بود، درگذشت! خود همین مرگ یه شوک بسیار عظیم و دردناک به دنیای اسپایدی فن ها بود. در حدی که استاد عزیزمان هم دیگر کمیکی از اسپایدی نخواند. در هر حال اتفاقات جوری رقم خورد که دکتر اختاپوس وارد جسم و ذهن و حافظه پیتر پارکر شد. او سپس هویت مرد عنکبوتی برتر را برای خود انتخاب کرد و تصمیم گرفت یک جور ضد قهرمان باشد که با روش های خاص خودش جنایت را سرکوب میکند. بدش هم نمیومد کسی را که فکر میکنه باید بکشه، بکشه! البته در نهایت پیتر پارکر دوباره به جسم خودش برگشت ولی شاید هیچ شوکی بد تر و بزرگتر از اینکه جسم و ذهن (!) ابرقهرمان محبوبمان مورد تجاوز یکی از بدترین دشمنانش قرار گرفته بود که زندگی شخصی اش علیرغم آنکه از نظر ظاهری بهتر و جذاب تر از قبل شده (مثلا اکتاویوس باعث شده بود او صاحب شرکتی به نام "صنایع پارکر" بشه) خیلی زود بدتر از قبل شد!

 

3- مرگ گوئن استیسی

مرگ گوئن استیسی

مرگ دختر معصوم و پاک داستان‌های اسپایدرمن یعنی گوئن استیسی از ترداژدی های بزرگ و مهم ترین داستان های پیتر پارکر است. گوئن استیسی توسط گرین گابلین به قتل رسید و تلاش های اسپایدرمن برای نجات اولین عشق زندگی‌اش ناکام ماند. حتی فکر کردن به این اتفاق و تصور کردن آن دردناک است و اینقدر ماندگار و تاریخی است که به عنوان برترین داستان تاریخ مارول انتخاب شد. این داستان یک شوک بسیار بزرگ برای هواداران دنیای کمیک بود، در واقع وقتی پیتر پارکر به پای گوئن استیسی تار زد و او را بالا کشید، همه یک نفس راحت بسیار عمیق کشیدیم، حتی بد بین ترین هوادار مردعنکبوتی هم فکر میکرد که گوئن دیگر نجات یافته است. اما وقتی در ادامه بدن بی جان گوئن در دستان نیرومند اسپایدی را دیدیم از شدت شوکی که به ما وارد شده بود اشک در چشمانمان خشک شد. آخه کی فکرشو میکرد که در اوج معصومیت دنیای کمیک بوک، عشق نامبر وان محبوب ترین ابرقهرمان دنیای کمیک کشته شود؟ در طول سالها مقالات بسیار زیاد و بی نظیری برای این مرگ تاریخی نوشته شده است ولی هنوز هم میتوان گفت از آن صحنه‌هایی است که هر چقدر توصیفش کنیم باز هم نمیتوان کل اندوه و اهمیت این داستان را توصیف کرد. آری این داستان نه یک حقه بود، نه یک داستان خیالی و نه یک شوخی دردناک، بلکه نقطه عطفی به شدت شوکه کننده در زندگی مردعنکبوتی بود. بعد از همچین مرگ غیرمنتظره‌ای چطور میتوان به زندگی ادامه داد؟

 

2- رابطه نورمن آزبورن با گوئن استیسی

رابطه نورمن آزبورن با گوئن استیسی

راستش وقتی عنوان مقاله رو دیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد این مورد بود. سال 2004 و در لابه لای صفحات شماره های 509 تا 514 کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز داستانی عجیب و غیر قابل باور چاپ شد به نام "گناهان گذشته" (Sins Past) که در آن معلوم شد گوئن قبل از مرگ با نورمن آزبورن (گرین گابلین) رابطه نامشروع داشته و حتی از او بچه های دو قلو به دنیا آورده! سپس این بچه ها در صدد انتقام از پیتر پارکر برمیگردند چون فکر میکنند پیتر مقصر مرگ مادرشان است! قطعاً وقتی یک هوادار واقعی مرد عنکبوتی این داستان رو میخونه رگ گردنش میترکه! حالا بگذریم از اینکه چرا دختر پاک و معصومی مثل گوئن که عاشق پیتر است (و گفته میشود که رابطه اش با او در تمام آن مدتی که با هم بودند از حد خودش فراتر نمیرفته) بخواهد چنین عملی را با مردی خبیث و پلید مثل نورمن انجام دهد، ولی واقعا آدم از خودش سئوال میکنه که مگه نباید بچه های گوئن و نورمن مثلا حدود 5 سال سن داشته باشند ؟ پس چرا جوان های 20 ساله هستند؟! ظاهرا نورمن نوعی ماده خاص به DNA به اونا تزریق کرده بوده تا سریع رشد کنند. در هر حال این داستان غیر منطقی و مسخره خیلی جنجال درست کرد چون وجهه گوئن رو خدشه دار کرد و از اون مهم تر اینکه اصلا با عقل جور در نمی آمد البته نویسنده این داستان یعنی JMS بعدا گفت که اصلا قرار نبوده نورمن پدر اون بچه ها باشه چون در اصل میخواسته پیتر پدرشون باشه ولی خودش از وجود این بچه‌ها خبر نداشته باشه و بعد اونا بیان و از پدرشون انتقام بگیرن و... ولی مارول در لحظه آخر به JMS گفته اصلا اجازه همچین کاری نداره چون پیتر نباید قبل از ازدواج با کسی رابطه نزدیک میداشته و این بر خلاف شخصیت پردازی اونه. بنابراین JMS درست در دقیقه نود مجبور شده علیرغم میل باطنی خودش پای نورمن رو بکشه وسط و... و شاید عجیب تر از همه این مسائل این بوده که مری جین تمام این سالها از موضوع خبر داشته ولی به پیتر چیزی نگفته بوده تا اینجوری به روح گوئن احترام بگذاره. در هر حال این اتفاق یکی از مزخرف ترین و شوکه کننده ترین داستان های مارول بود که حتی الان هم که بهش فکر میکنیم اعصابمان خورد میشود.

البته در سال 2021 و در انتهای run آقای نیک اسپسنر در کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز این داستان رتکان شد و مشخص گردید گوئن هیچ رابطه ای با نورمن نداشته و همه این اتفاقات نقشه «هری آزبورن» بوده تا از پدرش و پیتر انتقام بگیرد. همچنین معلوم شد سارا و گابریل استیسی هم فرزندان گوئن و نورمن نبوده اند، بلکه موجودات کلون شده ای بوده اند! حتما این مقاله را بخوانید. 

 

1- پیتر پارکر یک کلون است

بی تردید این داستان از بد ترین و شوکه کننده ترین داستان های مرد عنکبوتی است. جریانات کلون ساگا خودش از بیخ و بن یه شوک بود. در واقع مارول با این داستان انواع متفاوتی از شوک ها را به هواداران داد و کلا شوک به شوک کرد. این داستان با سرگذشت کلون دهه هفتاد فرق میکند. البته همین داستان کلون ساگای دهه هفتاد هم شوک بزرگی به هواداران وارد کرد. و خلاصه مارول تصمیم گرفت ادامه این داستان رو در دهه 90 میلادی چاپ کنه و در نتیجه یکی از جنجالی ترین داستان های تاریخ قهرمان محبوب ما شکل گرفت چون در نهایت معلوم شد در تمام این دوران پیتر پارکر یک کلون بوده و یه نفر دیگه به نام «بن رایلی»، مرد عنکبوتی واقعی بوده!!! یعنی تمام اون سالهایی که هواداران با اسپایدی خاطره داشتند و به نوعی او را دنبال میکردند نابود شد. از اون بدتر اینکه این داستان که ابتدا قرار بود فقط 6 ماه به طول بیانجامه، بیش از 4 سال طول کشید در این مدت اونقدر پیچیده شد به و اونقدر شخصیت های گیج کننده ازش سر در آوردند که آدم میخواست مارول رو خفه کنه! در هر حال بن رایلی مدتی مرد عنکبوتی شد و پیتر هم با زنش تصمیم گرفت بره جای دیگه و بازنشسته بشه. ولی هواداران بیکار ننشستند و کاری کردند تا مارول غلط کردن بیافته چون اونقدر کمیک های مرد عنکبوتی رو نخریدند تا در نتیجه 60 درصد از فروششون کاسته شد و مارول مجبور شد پیتر رو برگردونه و بگه : "اشتباه شده بوده ... همش زیر سر این نورمن آزبورن پدر سوخته بوده... اون بود که نتیجه آزمایشات رو دستکاری کرده بود تا پیتر به اشتباه فکر کنه یک کلونه!! آخرشم بن رایلی توسط گرین گابلین کشته شد که شاید زیباترین و احساسی ترین لحظه در این داستان بود. بنده خودم با خواندن آن دیالوگ ها حسابی احساساتی میشوم. و با همین مرگ بن رایلی همه چیز دوباره برگشت سر جای اولش. البته این مرگ هم خیلی دوام نداشت و اخیرا در داستان توطئه کلونی دیدیم که بن رایلی زنده و (تقریباً) سر حاله.

 

نویسنده: احسان زینالی

Ehsan Spider

Ehsan Spider

All rights reserved © Spidey.ir 2021

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

10 حقیقتی که باید درباره خواهر پیتر پارکر (ترزا پارکر) بدانید

10 حقیقتی که در کمیک‌های «مردعنکبوتی شگفت‌انگیز» به نویسندگی نیک اسپنسر فاش شد!

10 تغییر بزرگی که مرد عنکبوتی در طول عمرش تجربه کرده است

15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده

مهم ترین داستان های مرد عنکبوتی در 10 سال گذشته

برترین و مهم ترین شخصیت های جدید مارول در 10 سال گذشته

مهم ترین داستان های مارول در 10 سال گذشته

10 لحظه در داستان های مارول که دنیای کمیک بوک را تکان داد!

20 دفعه ای که مارول و دی سی اینترنت را به آتش کشیدند

معرفی تمام سیمبیوت (SYMBIOTE)ها در کمیک های مارول

جنجالی ترین داستان های كمیك بوكی در 20 سال گذشته!

رتبه بندی 10 تراژدی بزرگ مرد عنکبوتی

10 حقیقتی که باید دربارهٔ داستان "اسپایدرمن: یک روز دیگر" (SPIDER-MAN: ONE MORE DAY) بدانید

تاریخچه کمیک بوک های اسپایدرمن - قسمت اول

تاریخچه کمیک بوک های اسپایدرمن - قسمت دوم

معرفی تیم‌های ابرقهرمانی برتر که اسپایدرمن سابقۀ عضویت در آن‌ها را داشته ‌است!

15 داستان برتری كه «دان اسلات» (DAN SLOTT) تا به حال نوشته

15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده

برترین شخصیت های خبیث جدید مارول در 10 سال گذشته

10 لحظه جنجالی «دن اسلات» در کمیک بوک های مرد عنکبوتی

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

Ehsan Spider
#1 Ehsan Spider 1400-05-03 14:19
سلام

خیلی ممنون از استاد عزیز

استاد میخواستم نظر شخصی شما رو راجب این مقاله بدونم؟

البته اگه مزاحمتون شدم خیلی ببخشید و اگه کار داشتید پاسخش هم واجب نیست. ولی مسئول ارتباطات بهم گفت قراره سخت گیری زیادی پای این مقاله باشه واسه همین میخواستم بدونم شما رو راضی کرده یا نه؟
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#2 AM SM BM SM 1400-05-03 15:03
سلام
ممنون بابت مقاله.
باز هم آقا احسان، باز هم یک مقاله دیگر! موضوع مقاله که واقعا ناب و عالی هست. چون در کل کمیک های اسپایدی لحظات شوکه کننده کم نداشتند و بعضا هواداران عصبانی میکردند و بعضی هم باعث میشدند تا لحظات خوبی در ذهن هواداران ثبت بشه. البته اگر مقاله رو بخونیم متوجه میشیم که خیلی از این لحظات شوکه کننده دستور مستقیم از سمت خود مارول بودند تا شاید به یک ترفندی فروش کمیک ها بره بالاتر! که البته در اکثر موارد این دستور ها نتیجه خوبی ندارند و داستان های بدی درست شدند. اما در بعضی موارد مثل داستان مرگ گوئن استیسی این ترفند از سمت نویسنده ها نتیجه های بسیار خوبی داشت و داستان های ماندگاری خلق شد. شاید هم بشه گفت که خاصیت اصلی پیچش های داستانی این هست که موارد شوکه آوری توی خودشون داشته باشند تا خواننده رو متعجب کنند که بستگی داره چه جور پیچشی باشه که قوی یا ضعیف از نظر داستانی باشه. اسپایدی هم به عنوان محبوب ترین قهرمان دنیای کمیک از این لحظان کم نداره که انگار خودمون باید چند تاش رو توی کامنت ها بگیم! اصلا شاید یکی از شوکه کننده ترین ها رو توی همون اولین کمیک اسپایدی یعنی شماره ۱۵ از سری کمیک فانتزی شگفت انگیز دیدیم. یعنی اینکه قاتل عمو بن همون دزدی هست که پیتر گذاشته فرار کنه! این پیچش خیلی کلیشه شکن و زیبا بود و البته باعث شوکه شدن مخاطب هم میشه. و بسیار دیگه از این لحظات که هواداران رو متعجب کردند.
کلا هم انگار برای این مقاله باید از داستان سرگذشت کلون دهه ۹۰ ممنون باشیم چون اونقدر لحظات عجیب و شوکه کننده داره که فکر کنم هر هواداری که کمیک هاش رو میخونه در کل اون زمان فَکِش چسبیده به زمین!!!! البته اکثر این لحظات هم چیز خوبی نشدند و انگار مارول میخواست اینطوری فروش کمیک ها رو بالا ببره که البته هواداران درس خوبی بهش دادن! خود این داستان که این همه مدت طول کشید یک شوک بزرگ به مخاطب هست! اما اگر فقط یک خوبی این داستان داشته باشه بازگشت نورمن آزبورن هست که باعث شد داستان های خوبی باهاش نوشته بشه. (که البته اونم به شکلی عجیب انجام شد!)
این رو بگم من که وقتی اسم اندی مگوآیر رو میشنوم یاد اینجا می افتم!
spidey.ir/.../...
داستان هایی مثل مرگ گوئن استیسی یا شماره ۴۰۰ کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز لحظات زیبا و ماندگار و صد البته غم‌انگیز داشتند و بعضی هم مثل داستان منفور One more day و گناهان گذشته فقط ساخته شدند که هواداران رو عذاب بدند. یا قضیه خواهر پیتر پارکر که بسیار جالب و زیبا بود و چیپ زدارسکی اون رو در کمیک های مرد عنکبوتی خارق العاده به قطعیت رسوند. در کل میشه گفت این همه لحظات شوکه کننده در داستان های اسپایدی بعضا زیبا بودند و بعضی هم اذیت کننده. یا میشه گفت اکثر وقت هایی که مارول و دی سی در کار نویسنده های و طراح ها دخالت کردند نتیجه خوب نشده.
با تشکر.
نقل قول کردن
parsa89
#3 parsa89 1400-05-03 15:21
سلام بیشترش رومیدونستم به لطف مقالات سایت
نقل قول کردن
Pooyan mirzahosseini
#4 Pooyan mirzahosseini 1400-05-03 15:33
سلام احسان جان خیلی مقاله خوبی بود
بنظرم اسپایدی به عنوان یک شخصیت مهم باید تراژدی لحظات شوکه کننده و ... زیادی داشته باشه که داره
15- راستش مردعنکبوتی شخصیتی هست که به تنها بودنش عادت کردیم و واقعاً عجیب هست که دستیار داشته باشه اما از شخصیت مسئولیت پذیر اون بعید نیست که و از اونجایی که خود پیتر در قدرت پیدا کردن اون مقصر هست اجازه نده به راه بد کشیده بشه و اون رو به راه خوب بکشه
14- راستش در این مورد من کاری به کار قضیه روبات ها ندارم از اونجایی که مادر و پدر پیتر هم جاسوس بودن میشه گفت که به صورت خانوادگی دوست دارن قهرمان بازی دربیارن :D نه ولی کلاً پیتر فکر میکرد پدر و مادرش انسان های عادی بودن اینکه اینو فهمید تغییر بزرگی بر باور زندگی اون بود که بسیار شوکه کننده بود
13- راستش لباس مشکی خیلی جالب بود اون به طور شگفت‌انگیزی قدرت های اسپایدی رو افزایش میداد همه میخواستن بدونن راز این لباس دقیقاً چیه من انتظار داشتم یک تکنولوژی پیشرفته باشه از یک نژاد که بعداً از متحدان اسپایدی به حساب بیان اما چیزی که فهمیدیم این بود که اون یک موجود زنده به نام سیمبیوت که بعداً با دیدن اثر منفی و مخربی که بر روی پیت میزاره شوکه شدیم
12- اسپایدی قدرت های متوسطی داره نه ضعیف هست نه قوی به خاطر همین تغییر در قدرت های اون میتونه حال و هوای خاصی داشته باشه مثل اونجایی که حس عنکبوتی رو از دست داد به صورت کلی تغییر در نیروی اسپایدی داستان خوبی رو می‌سازه اما تا این حد تغییر آدم واقعاً شوکه میشه
11- بنظرم سرگذشت کلون تا حدودی میتونست داستان خوبی ارائه بده که نشد خیلی مسخره بود راستش با بچه دار شدن پیتر چیز بزرگی در زندگیش تغییر میکرد که روی زندگی اون به عنوان اسپایدی هم تأثیر میذاشت بعدش که میمیره بازم میشه گفت میتونن حالت احساسی پیتر رو نشون بدن و.. تا فهمیدیم کار گرین گابلین بوده و داستان بر اثر اصابت سر با دیوار به کما رفت :D ولی مرگ شوکه کننده ای داشت
10- اینکه هویت مخفی همو بفهمن پایه خیلی خوبی بود بر کینه ای خیلی طولانی و آغاز خصومتی بین اسپایدی و گرین گابلین اما واقعاً کی انتظارش رو داره که دشمن اسپایدی اونو گیر بندازه و هویت اونو بفهمه برای همین همه خیلی شوکه شدن و واقعاً خیلی شروع خوبی برای خصومت بزرگ بین این دوتا بود
9- ببین من بالاتر گفتم بازم میگم اینا ژنشون برمیگرده به قهرمان بازی :D کلاً بنظرم داستان هایی با فضای جاسوسی خیلی جذاب هستن چون واقعاً مخاطب رو هیجان زده میکنن مثلاً بالاتر هم گفتم وقتی که پیتر فهمید که پدر و مادرش جاسوس هستن شوکه شد چون کل زندگیش چیز دیگه ای رو باور داشت اینم همونه البته این واقعاً بیشتر آدم رو شوکه می‌کنه درباره خواهر پیتر هم بگم شخصیت جالب و باحالی داره
8- واقعاً جنگ داخلی فوق‌العاده بود. اما چیزی که من بهش فکر کردم این بود که چطور اسپایدی به عواقب این حرکت فکر نکرده بود و همینطوری هویت خودش رو لو داد با اینکه میدونست ممکنه جون عزیزاش تو خطر بیوفته بخاطر همین واقعاً هم شوکه میشیم هم تا حدودی گیج
7- واقعاً از این داستان یک درس بزرگ یاد میگیریم اینکه انتقام خیلی چیز هارو حل می‌کنه چون نتیجه جفتش برای پیتر یکسان شد :lol: نه ولی واقعاً شوکه کننده بود اینکه چطوری کشتنش بنظرم میخواستن داستان رو بهتر بکنن برای همین این شخصیت رو کشتن و دوباره زندش کردن و دقیقاً زمان مناسب و به شکل خیلی خوبی برشگردوندن دقیقاً چیزی بود که لازم بود و دقیقاً چیزی بود که هوادار ها انتظارش رو نداشتن
6- نه به خدا نه این یکی رو دیگه نه :o بابا مگه داریم مگه میشه خیلی مرگ احساسی و قشنگی داشت اصلاً میگیم باشه دلت خواست دوباره اونو زنده بکنی این چه داستان مزخرفیه حداقل میگفتی آفتاب پرست بود که یکم خیلی خیلی کم از این درجه از مزخرفی کم بشه این دیگه چی بود :-|
5- خیلی عجیبه کاملاً شخصیت پیتر رو بردن زیر سوال بنظرم معامله با شیطان یکم احمقانه بود البته جا داره هم که بگم زن عمو می برای پیتر مثل مادر میمونه و برای اون کار های زیادی حاضره بکنه
4- واقعاً برای همه اسپایدی فن ها شوکه کننده بود که پیتر مرد و دکتر اختاپوس یکی از بزرگترین دشمن هاش رفت تو جسم اون ولی نکات جالبی هم داشت اما ناراحت کننده بود
3- مرگ گوئن یکی از بزرگترین تراژدی های اسپایدی بود واقعاً هم خیلی غم انگیز و عجیب بود بنظرم داستان های اسپایدی خیلی ریسک دارن که همشون هم خوب در میارن
2- این لعنتی شخصیت گوئن رو نابود کرد یعنی هرچی اسرار داشتن بر پاک دامنی گوئن استیسی این اومده همون قدر قضیه رو برعکس کرده خیلی بدم اومد
1 - باز هم این داستان منفور فکر نکنم دیگه نیاز به توضیح باشه
نقل قول کردن
بن رایلی
#5 بن رایلی 1400-05-03 18:09
احتمال حتمی هست که دوباره مارول باز هم همه رو شوکه کنه
نقل قول کردن
Ehsan Spider
#6 Ehsan Spider 1400-05-03 18:23
سلام

#۴ و #۲

خیلی ممنون بابت نظر خوبتون.
نقل قول کردن
s.p.i
#7 s.p.i 1400-05-03 21:29
سلام آقا احسان
ممنون بابت مقاله
خب بیشتر این موارد مربوط به کلون شما دهه ۹۰ میشه
مورد ۱۵ نظری ندارم خدارو شکر که دیگه خبری ازش نیست
مورد ۱۴ زندگی پیتر که عجیب هست
مرود ۱۳ مرد عنکبوتی بارها خودشو به خاطره آوردن سیمبیوت روی زمین سرزنش کرده
مورد ۱۲ خیلی جالب بود که پیتر قدرت زیاد به دست آورد
مورد ۱۱ که خیلی برا پیتر نارحت شدم البته معلوم نشد بچه زنده هست یا نه چون حتی اشاره نشد
مورد ۱۰ همین اون به بزرگ‌ترین دشمن پیتر تبدیل کرد
مورد ۹ جالب راستش اینا که خانوادگی قهرمان هستن و خوبه که پیتر خواهر داره
مورد ۸ که به نظرم خوب نبود
مورد ۷ با بازگشت نورمن که باعث شد داستان های مرد عنکبوتی از تنش برخورد شود
مورد ۶ که زنده شدن زن عمومی مضخرف بود
مورد ۵ این داستان به قدری بد بود که از بزرگترین اشتباهات پیتر محسوب میشه با شخصیت پیتر جور در نمیاد
مورد ۴ از این داستان هرگز خوش نمیومد
مورد ۳ این داستان خیلی غمنگیز بود
مورد ۲ مضخرف بود
مورد ۱ که خب شوکه کننده بود ولی کلون دهه ۹۰ خوب نبود

تشکر
نقل قول کردن
mtm
#8 mtm 1400-05-03 22:09
به نقل از Ehsan Spider:
سلام

خیلی ممنون از استاد عزیز

استاد میخواستم نظر شخصی شما رو راجب این مقاله بدونم؟

البته اگه مزاحمتون شدم خیلی ببخشید و اگه کار داشتید پاسخش هم واجب نیست. ولی مسئول ارتباطات بهم گفت قراره سخت گیری زیادی پای این مقاله باشه واسه همین میخواستم بدونم شما رو راضی کرده یا نه؟

سلام خوبی شما؟ ممنون از مقاله بسیار خوب شما. بله قطعا از مقاله راضی بودم (اگه نبودم که تو سایت قرار نمیگرفت :-* ). ولی خب اگه من بودم قطعا مورد شماره 15 رو تو مقاله قرار نمیدادم چون واقعا آلفا هیچ وقت دستیار مرد عنکبوتی نشد.
نقل قول کردن
Ehsan Spider
#9 Ehsan Spider 1400-05-03 23:28
به نقل از mtm:
به نقل از Ehsan Spider:
سلام

خیلی ممنون از استاد عزیز

استاد میخواستم نظر شخصی شما رو راجب این مقاله بدونم؟

البته اگه مزاحمتون شدم خیلی ببخشید و اگه کار داشتید پاسخش هم واجب نیست. ولی مسئول ارتباطات بهم گفت قراره سخت گیری زیادی پای این مقاله باشه واسه همین میخواستم بدونم شما رو راضی کرده یا نه؟

سلام خوبی شما؟ ممنون از مقاله بسیار خوب شما. بله قطعا از مقاله راضی بودم (اگه نبودم که تو سایت قرار نمیگرفت :-* ). ولی خب اگه من بودم قطعا مورد شماره 15 رو تو مقاله قرار نمیدادم چون واقعا آلفا هیچ وقت دستیار مرد عنکبوتی نشد.


خیلی خوشحالم که راضی بودید.

راجب مورد 15 راستش سه دل بودم که مرگ و بازگشت هری آزبورن رو بزنم یا اون داستان شماره ۸۷ مرد عنکبوتی شگفت انگیز هم‌ون تولد گوئن یا این دستیار رو و کلی مورد دیگه هم بود. راستش این مورد ۱۵ رو توی متنش هم گفتم که زیاد جدی نبود و به این خاطر انتخاب کردم چون فکر کردم خیلی بیشتر تازگی داره و حال و هوای شوکه کننده ای داشت. من خودم با خوندن تیتر این مقاله حسابی شوکه شدم :
spidey.ir/.../...

ولی خودم الان که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که موارد خیلی بهتری هم بودن واسه قرار گیری. بازم دستتون درد نکنه استاد عزیز که به بنده اعتماد کردید و یک مقاله اسپایدرمنی که توی سایت مهم ترین است رو به من سپردید.
نقل قول کردن
Ehsan Spider
#10 Ehsan Spider 1400-05-06 20:47
به نقل از خط آخر مورد ۳ :

نقل قول:
آری این داستان نه یک حقه بود، نه یک داستان خیالی و نه یک شوخی دردناک، بلکه نقطه عطفی به شدت شوکه کننده در زندگی مردعنکبوتی بود، بعد از چنین مرگ غیر منتظره‌ای چطور میتوان به زندگی ادامه داد؟
؟؟ :-* ؟؟
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#11 AM SM BM SM 1400-05-06 23:29
به نقل از Ehsan Spider:
به نقل از خط آخر مورد ۳ :

نقل قول:
آری این داستان نه یک حقه بود، نه یک داستان خیالی و نه یک شوخی دردناک، بلکه نقطه عطفی به شدت شوکه کننده در زندگی مردعنکبوتی بود، بعد از چنین مرگ غیر منتظره‌ای چطور میتوان به زندگی ادامه داد؟


؟؟ :-* ؟؟
میشه گفت فقط با اراده پیتر پارکر/ اسپایدرمنی میشه این مصیبت رو پشت سر گذاشت.
نقل قول کردن
Ehsan Spider
#12 Ehsan Spider 1400-05-07 08:07
به نقل از AM SM BM SM:
به نقل از Ehsan Spider:
به نقل از خط آخر مورد ۳ :

نقل قول:
آری این داستان نه یک حقه بود، نه یک داستان خیالی و نه یک شوخی دردناک، بلکه نقطه عطفی به شدت شوکه کننده در زندگی مردعنکبوتی بود، بعد از چنین مرگ غیر منتظره‌ای چطور میتوان به زندگی ادامه داد؟


؟؟ :-* ؟؟

میشه گفت فقط با اراده پیتر پارکر/ اسپایدرمنی میشه این مصیبت رو پشت سر گذاشت.
حرفت کاملآ درسته. پیت مرد اراده هاست

در واقع این متن به صورت مستقیم از دیالوگ یا معرفی که استن لی برای این مرگ نوشته شده (فکر کنم از ۱۲۲ مرد عنکبوتی شگفت انگیز بود یا ۱۲۱) ، برداشت شده واسه همین گفتم به عنوان یه ایسترایگ بزارمش توی مقاله.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید