اتفاق بزرگ بعدی در کمیک های اسپایدرمن در سال 1988 رخ داد یعنی زمانی كه «تاد مك فارلین» طراح اسپایدرمن شد. او با سبك منحصر به فرد خود تغییرات اساسی در شكل ظاهری اسپایدرمن ایجاد كرد.
به طور مثال اسپایدرمنی كه او طراحی میكرد، چشمانی بزرگ داشت و پیچ و تابهای عجیب و غریبی در ژستها و نحوه حركتش دیده میشد. او تارهای عنكبوتی اسپایدرمن را نیز به صورت گرهدار و پیچخورده طراحی میكرد. در كل تصویر جدیدی كه او از اسپایدرمن به تصویر كشید تا سالها توسط طراحان پس از او مورد تقلید قرار گرفت. در ضمن او و «دیوید میكلینی» یكی از معروفترین دشمنان تاریخ اسپایدرمن را به نام «ونوم» (Venom) خلق كردند. ونوم از تركیب لباس سیاه رنگ اسپایدرمن و خبرنگاری به نام «اِدی براك» (Eddie Brock) كه اسپایدرمن را مسئول ناكامیهایش میدانست، به وجود آمد و به لطف ظاهر و قابلیتهای نامتعارفش خیلی سریع مشهور شد.
در ابتدای دهه 90 میلادی و به دلیل اکران چند فیلم موفق ابرقهرمانانه، کمیک بوک در نزد مردم آمریکا به محبوبیت بیسابقهای رسیده و بازار داغی برای آن به وجود آمده بود به طوری كه بعضی هواداران از هر کمیک ، بیش از یک یا دو نسخه میخریدند، به امید آن که بتوانند آنها را در آینده به قیمت بیشتری بفروشند. به همین دلیل در سال 1990، مارول به «تاد مک فارلین» اختیار تام داد تا نویسنده و طراح کمیک جدید اسپایدرمن باشد. در نتیجه شماره نخست آن آنقدر فروش كرد كه لقب پرفروشترین کمیک تاریخ را به خود اختصاص داد. یکی از دلایلی که باعث به وجود آمدن این موفقیت شد، طرحهای روی جلد متفاوت این شماره بود. در واقع شماره یک مجله اسپایدرمن با پنج طرح روی جلد متفاوت به بازار آمد و بسیاری از خوانندگان، تمامیآنها را خریدند!
ولی روی هم رفته اسپایدرمن در دهه 90 میلادی حال و روز خوشی در دنیای کمیک نداشت زیرا در آن سالها مارول اهمیت چندانی به كیفیت عناوین مصور خود نمیداد و فقط دنبال فروش بیشتر بود. در حقیقت، در این دهه مارول و رقیب همیشگیاش یعنی «دیسی» مدام به دنبال یافتن ترفندهای جدیدی برای فروش بیشتر بودند و برای این كار از هیچ تلاشی فروگذاری نمیكردند. برای مثال آنها مرتباً داستانهای عظیمی به چاپ میرساندند که در اکثر عناوینشان ادامه مییافت و بنابراین خوانندگان مجبور بودند برای پیگیری یک داستان، چند كمیك مختلف بخرند (به این نوع داستانها Crossover میگویند). به علاوه، مارول و دی سی از شگردهای خاصی به منظور جذاب کردن جلد كمیك های خود بهره میگرفتند تا مشتری جذب کنند و یا همانطور كه پیشتر نیز عرض شد، برخی شمارهها را با چند طرح روی جلد متفاوت منتشر میكردند تا علاقمندان مجبور به خرید تمام آنها شوند! حتی داستانها نیز دستخوش تغییرات شدند، به طوری که برخی از ابرقهرمانان مشهور برای مدت کوتاهی مردند ولی اندكی بعد برگشتند. در مجموع، در دهه 90 میلادی كمیك های ابرقهرمانی سطحی، پرزرق و برق و جنجالیتر شدند.
در همین اثنا، انتشارات ایماژ (Image) توسط تنی چند از مطرحترین طراحان سابق مارول و دی سی كه میخواستند خودشان مستقلاً كمیك خلق كنند، تأسیس شد و اوضاع را خرابتر كرد. در واقع، ایماژ جریانی را پایهگذاری نمود که شاید تا به امروز در دنیای کمیک ادامه دارد: تمرکز مفرط روی طراحی و آناتومی غلوآمیز. این سبك ابتدا خیلی جواب داد و ایماژ را به موفقیت فراوانی رساند. مارول و دی سی هم برای آنكه از قافله عقب نمانند، تا حدود زیادی شروع به پیروی از آن كردند. در نتیجه آثاری تولید شد که طراحیهای زیبا اما کاراکترهای خشك و تك بعدی و خطوط داستانی كشدار و آبكی داشتند. بدبختانه اسپایدرمن هم مثل بسیاری از همنوعان خود از آسیب ترفندها و جریانات مذكور در امان نماند به طوریكه داستانهایش غالباً بیش از حد طولانی میشد و تاثیرگذاری لازم را نداشت. به علاوه، در آن زمان «ونوم» به اوج شهرت خود رسیده بود. با این وجود، هواداران قدیمی و اصیل اسپایدرمن اعتقاد داشتند كه او شخصیتپردازی محكم و جالبی ندارد و منشاء فضاییاش با دنیای واقعگرایانه اسپایدرمن در تضاد است. اما مارول آنقدر به ونوم بها داد كه تقریباً تمام عناوین اسپایدرمن تحتالاشعاع حضور او قرار گرفتند و حتی كاراكتر خبیث جدید اما مشابهای به نام «كارنیج» (Carnage) خلق شد تا اسپایدرمن و ونوم مشتركاً با او بجنگند!
اما در فاصله سالهای 1994 تا 1996 مارول دست به حماقت بزرگی زد: در عناوین مختلف اسپایدرمن داستانی پیچیده و بسیار طولانی به چاپ رسید که در آن معلوم شد پیتر پارکر در تمام این مدت اسپایدرمن نبوده و در واقع یک کلون (موجودی که به طور مصنوعی و در آزمایشگاه تولید میشود) بوده است و کاراکتر دیگری به نام «بن رایلی» (Ben Reilly)، اسپایدرمن واقعی میباشد! این داستان که به "سرگذشت کلون" (Clone Saga) مشهور است (و در حقیقت دنباله داستانی به همین نام بود كه در دهه 70 میلادی در كمیك های اسپایدرمن به چاپ رسیده بود)، آنقدر طرفداران اسپایدرمن را خشمگین ساخت که دست از خواندن ماجراهای قهرمان محبوب خود کشیدند و در نتیجه به میزان شصت درصد از فروش کمیک های اسپایدرمن کاسته و مارول مجبور شد نظر خود را عوض و در داستانهای بعدی پیتر پارکر را دوباره به عنوان اسپایدرمن حقیقی معرفی کند. تقریباً در همین زمان بود که به تدریج بازار داغ كمیك های ابرقهرمانی سرد و سردتر شد، زیرا بسیاری از افرادی که قصد داشتند با خرید آنها تجارت کنند و گمان میکردند در آینده بر ارزش و قیمتشان افزوده خواهد شد، به اشتباه خود پی بردند و فهمیدند چه كلاهی بر سرشان رفته است. این موضوع سبب شد تا مارول حتی تا مرز ورشكستگی هم پیش برود.
اوضاع بد اسپایدرمن تا سالهای ابتدایی دهه نخست قرن بیست و یكم نیز ادامه یافت به طوریکه مارول مجبور شده بود قدیمیترین کمیك اسپایدرمن یعنی "اسپایدرمن شگفتانگیز" را از نو چاپ کند (به این ترفند اصطلاحاً relaunch میگویند). مارول حتی تصمیم گرفت در سال 2000 مجموعه كمیك بوکی جدیدی تحت عنوان "مرد عنكبوتي نهايي" Ultimate Spider-Man را منتشر كند كه در آن سرگذشت پیتر پاركر/اسپایدرمن از نو و به شکلی مدرن و مناسبتر با قرن بیست و یکم روایت میشد. اما در سال 2001 و با ورود نویسندگان توانمندی به نامهای JMS و «پل جنکینز» و قرار گرفتن آنها در کنار طراح چیرهدستی مثل «جان رومیتا جونیور»، کمیک های اسپایدرمن جان تازهای گرفتند. جنکینز استاد مسلم نوشتن داستانهای عمیق و احساسی اسپایدرمن بود و با تمام وجود ذات پیتر پارکر را درک میکرد. JMS هم تصمیمات خوبی گرفت که بسیار به مذاق هواداران پرشمار اسپایدرمن خوش آمد. مثلاً او «مری جین»، همسر اسپایدرمن را پس از مدتها غیبت به داستانها بازگرداند و کاری کرد تا زن عمو مِی بلاخره پس از سالها بفهمد که پیتر پارکر همان اسپایدرمن است! (این مسئله زن عمو مِی را ارتقا داد و از ژرفای شخصیتی بیشتری برخوردار نمود) در مجموع JMS مرتباً ایدههای نو و جذابی را رو میکرد و با مهارت خاصی کاراکترهای اصلی و فرعی را مینوشت به همین دلیل نخستین داستان اسپایدرمن او تحت عنوان Coming Home برنده جایزه معتبر «آیزنر» (Eisner Award) در رشته بهترین داستان مصور دنبالهدار سال گردید. سپس با نزدیک شدن زمان اکران نخستین فیلم زنده اسپایدرمن که هواداران مجلات مصور از مدتها قبل بیصبرانه انتظارش را میكشیدند، حال و هوای کمیک های اسپایدرمن هیجانانگیزتر از گذشته شد به طوریکه علاقمندان هر ماه برای خواندن شماره جدید لحظه شماری میکردند. اما در سال 2004 بود که اسپایدرمن از هر نظر به اوج رسید. در این سال، فیلم "اسپایدرمن 2" به اکران درآمد و لقب یکی از بهترین و موفقترین فیلمهای ابرقهرمانی تاریخ سینما را از سوی منتقدین تصاحب کرد. از طرفی دیگر، نویسندهای محبوب به نام مارک میلار داستانی 12 قسمتی و بسیار نفسگیر برای کمیک های Marvel Knights Spider-Man به رشته تحریر درآورد که در آن گرین گابلین تمام دشمنان اصلی اسپایدرمن را بر علیه او بسیج کرده بود. در هر حال، آن موقع علاقمندان كمیك از هر نظر به اسپایدرمن افتخار میكردند.
اما متاسفانه كمیك های اسپایدرمن خیلی زود دوباره دچار افت شدند. در حقیقت مارول در آن سالها بدترین تصمیمات ممكن را درباره اسپایدرمن گرفت به طوری كه اثرات شوم آنها هنوز هم به چشم میخورد. به عنوان مثال در سال 2006 و در جریان داستان معروف Civil War، پیتر پارکر به تشویق «مرد آهنی» (Iron Man) هویت مخفی خودش را جلوی دیدگان میلیونها ببیننده تلویزیونی فاش كرد و همه فهمیدند كه او اسپایدرمن است! در حالیکه پیش از این حفظ هویت مخفی از نان شب هم برای او واجبتر بود زیرا نمیخواست جان عزیزانش به خطر بیافتد.
سپس مارول كه از مدت ها قبل قصد داشت ازدواج پیتر و مری جین را به هم بزند تا اسپایدرمن دوباره مجرد شود و خوانندگان كم سن و سال بتوانند بهتر با او ارتباط برقرار كنند (!)، داستانی 4 قسمتی تحت عنوان One More Day به چاپ رساند كه در آن پیتر پاركر برای نجات زن عموی سالخوردهاش، با شیطان (كه در عالم تخیلی مارول، «مفیستو» نام دارد) معامله میكرد! یعنی شیطان در ازای نجات جان زن عمو مِی، زندگی زناشویی پیتر و مری جین را از بین برد و كاری كرد كه انگار آنها هرگز با هم ازدواج نكردهاند! او در ضمن هویت مخفی اسپایدرمن را به او بازگرداند! (باور كنید همین چند خط را هم به هزار زور و زحمت برایتان نوشتم چون One More Day آنقدر مضحک، غیرمنطقی و نامفهوم بود كه نمیتوان به راحتی آن را شرح داد!). خلاصه اینکه در كمیك های حال حاضر اسپایدرمن، پیتر پاركر دوباره مجرد شده و هیچ كس (حتی خود او یا مری جین) بیاد نمیآورد كه او زمانی متاهل بوده یا اینكه چندی پیش جلوی دوربین تلویزیون هویت مخفیاش را آشكار كرده است! تازه دوست صمیمی او یعنی «هری آزبورن» كه 15 سال پیش در شماره 200 مجموعه كمیكبوکی Spectacular Spider-Man درگذشت، دوباره زنده شده است! One More Day به شدت هواداران اسپایدرمن را عصبانی کرد زیرا آنها اعتقاد داشتند که مارول با چاپ این داستان نه تنها بخش عمدهای از تاریخچه قهرمان محبوبشان را حذف کرده بلکه خاطرات خوانندگانی که از سال 1987 (یعنی از زمان ازدواج پیتر پارکر و مری جین) با کمیک های اسپایدرمن زندگی کرده بودند را نابود کرده است. به همین دلیل بسیاری از آنها در حرکتی نمادین و در گروههای چند نفره کمیک های One More Day را به آتش کشیدند.
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2012
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مقالات مرتبط:
لینك دانلود شماره های 1 تا 700 كمیك "مرد عنكبوتی شگفت انگیز"!
«ونوم»، «كارنیج» و دیگر سیمبیوت ها چطور و از كجا وارد زندگی «پیتر پاركر/مرد عنكبوتی» شدند؟
تاریخچه کمیک های اسپایدرمن - قسمت اول
بزرگان تاریخ كمیك های مرد عنكبوتی
میراث "مرد عنكبوتی نهایی" (Ultimate Spider-Man)
75لحظه ماندگار در كمیك های مارول
10 كمیكی كه با بیشترین جار و جنجال منتشر شدند!
"سرگذشت كلون" – قسمت سوم: معرفی كلون های اسپایدرمن!
سری Marvel Knights Spider-Man ترجمه شد! + لینك دانلود
دیدگاهها
The Amazing Spider-Man #544, Friendly Neighborhood Spider-Man #24 , The Sensational Spider-Man (vol. 2) #41, Amazing Spider-Man #545
بیخود تیست که این داستان بدترین داستان تاریخ اسپایدرمن به شمار میاد. به قول شما معامله با شیطان (مفیستو) اصلا از بیخ و بن ایراد داره. ولی مارول مصمم بود پیتر رو دوباره مجرد بکنه. ولی نمیخواست او از مری جین طلاق بگیره چون اینجوری بدتر میشد. یعنی پیتر میشد یک مطلقه که بازهم مشکلات خاص خود رو داشت و در نزد مخاطب پیرترش میکرد. پس مارول اومد از طریق مفیستو ازدواج اونا رو بهم زد یعنی انگار اونا هرگز ازدواج نکردن!!! یعنی نه پیتر یادش میاد سالها شوهر مری جین بوده و نه مری جین یادش میاد زن پیتر بوده و نه هیچ کس دیگری! بعدها داستانی چاپ شد که در اون نشون داده میشد پیتر سر ازدواج اش با مری جین دیر رسیده و بنابراین اونا هرگز ازدواج نکردند !!!!
این یعنی اینکه تمام داستان های اسپایدرمن در 20 سال گذشته پشم! یعنی مارول به مخاطباش گفت تمام کمیک هایی که ظرف 20 سال گذشته خوندید و در آنها پیتر و مری با هم زن و شوهر بودن، هرگز اتفاق نیافتاده!!! دقیقا از سال 2007 تا الان حتی یک داستان به درد بخور از اسپایدرمن نخونده ام. الانم به خودم میگم خوب که چی؟ فرض کنیم که پیتر به مری جین یا هر دختر دیگری علاقمند بشه، آخرش که چی؟ مارول که نمیذاره اونا با هم باشن. در ضمن هر اتفاق مهم دیگه ای هم که بیفته (مثل فاش شدن هویت پیتر) مارول میاد یکهو یه حرکت مشایه میکنه (مثلا یک عمل جادویی یا یه حرکت مفیستویی!!!) و دوباره همه چی میشه مثل قبل! پس دیگه اصلا اتفاقات زندگی پیتر واسه چی باید برام مهم باشه؟؟
why the hell should I care
?
درحالیکه پیتری که من دوستش داشتم تقریبا با مخاطب رشد میکرد: دبیرستان رفت، دانشگاه رفت، فارغ التحصیل شد، عاشق شد ، ازدواج کرد، زنش باردار شد ، بجه دار شد (هر چند مارول بچه اش رو سر به نیست کرد) و ... ولی الان قراره پیتر همیشه یه جوان بیست و خورده ای ساله باقی بمونه ...
کلا به نظرم دوران طلایی کمیک های اسپایدرمن تموم شده
clone saga داستانی طولانیه که در بسیاری از عناوین اسپایدرمن چاپ شد و ادامه یافت. بنابراین یافتن یک لینک دانلود برای همه آنها غیر ممکنه. پیشنهاد من اینه که شما از اينجا استفاده كني :
spidey.ir/.../...
يه سوال ديگه هم هست
توي شماره 600 ASM كه ام جي مياد . مگه ام جي كجا بوده ؟ يكم توضيح بديد .
ببخشيد كه اين همه سوال ميپرسم
و البته متشكرم كه همه رو با مهربوني جواب ميديد .
نه خود پيتر و نه مري جين و نه هيچ فرد ديگري يادش نيست كه اونا ازدواج كردن. در واقع همه (شامل خود پيتر و مري جين) قضيه رو اينجوري يادشون مياد: پيتر از مري جين خواستگاري كرد، اونم قبول كرد. ولي پيتر سر عروسي دير رسيد. مري جين هم شاكي شد. پيتر عذرخواهي كرد ولي مري جين گفت دليل اصلي اينككه نميخاد باهاش ازدواج كنه اينه كه دوست نداره مدام نگران شوهرش باشه (چون پيتر يه ابرقهرمانه و مدام جونش رو به خظر مي اندازه)
اون شماره 600 ASM رو الان دقيقا يادم نيست. ولي مري جين جايي نبود. اونا بعد از قضيه OMD، مثل دو تا دوست خوب ميمونند كه البته به هم علاقه دارند.
راستي به نظرم بد نيست پايان همين مقاله رو هم بخوني چون درباره OMD هستش
نظرات بالا هم به نظرم برات جالب باشه
The Amazing Spider-Man #638-641
Marvel Knights Spider-Man کمیک 12 قسمتی نبود بلکه 22 قسمتی بود شما اشتباها گفتین 12 قسمتیه!
درستش میکنید؟
واقعا این گره ذهنی منو درباره اینکه (چطور ممکنه زن عمو می تو سری دوم ،بفهمه که پیتر مرد عنکبوتیه ، بعد تو سری سوم ندونه؟ ) باز کردید ، واقعا ازتون ممنونم.
اما درباره این شاهکاری که مارول با One more day زد فقط میتونم بگم و و بازم
کل این ۲۰ سال با یه کمیک ۴ قسمتی دود شد رفت هوا
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا