انتخاب برترین ها از میان اینهمه سریال کمیک بوکی که مخصوصاً در سالهای اخیر پخش شده اند بسیار سخت است ولی ما این رتبه بندی را انجام داده ایم و ملاک هم عملکرد سریال در طول تمام فصول بوده است، نه فقط فصل اول!
15- تیک (Tick)
در دهه 90 میلادی از روی تعداد زیادی از كمیك های مستقل سریال های کارتونی ساخته شد (شاید دلیلش موفقیت غیر قابل تصور سریال "لاك پشت های نینجا" بود) كه همگی كم و بیش موفق بودند. ولی هیچ كدام از آنها به پای سریال کارتونی "تیک" نمیرسیدند زیرا به كمیك های The Tick وفادار بود و هم اینكه شخصیت های بامزه و جدیدی را معرفی كرد و تقریبا با تمام سریال های ابرقهرمانی دوران خودش فرق داشت و ماهیت هجو آمیز آن هم برای مخاطبین كم سن و سال جذاب بود و هم برای آدم بزرگ ها! کارتون "تیک" آنقدر موفق بود كه در طول سه فصلی كه پخش شد تعداد زیادی بازی ویدئویی و اسباب بازی از رویش ساخته شد و به بازار آمد. حتی یك سریال زنده هم از روی آن ساخته شد كه سال 2001 روی آنتن رفت. اما سال 2016، آمازون 22 قسمت جدید از روی شخصیت تیک را در قالب دو فصل عرضه کرد که با استقبال خوبی هم مواجه شد. ما بار دیگر ابرقهرمانی تقریبا شکست ناپذیر را شاهد بودیم که با لباسی آبی رنگ شبیه به کنه و ساس (!) در شهر به مبارزه با جرم و جنایت مشغول میشود. او با مردی جوان به نام آرتور دوست میشود که تبدیل به نوچه اش میشود و متوجه میشوند ابرخبیثی به نام The Terror که برای سالها مرده پنداشته دوباره برگشته و... این سریال با کاراکترهای دوست داشتنی، ترکیب جالب واقع گرایی با عناصر اغراق آمیز کمیک بوکی و شوخ طبعی منحصر به فرد خود تونست به موفقیت خوبی دست پیدا کنه.
14- گاتهام (Gotham)
سریال Gotham برای 5 فصل مهمان شبکه فاکس بود. ایدهی اصلی اولیه پشت این سریال، نگاهی به زندگی شخصیتهای مهم کمیک بوک های بتمن پیش از تبدیل شدنشان به ابرقهرمانها یا ابرشرورهای معروف بود. در ابتدای داستان، بینندگان همراه با «جیمز گوردون» معروف برای اولین بار پا به گاتهام گذاشتند. جیمز به عنوان یک پلیس تازه کار پس از فارغ التحصیلی از آکادمی پلیس، برای خدمت به گاتهام بازگشت. همانطور که جیمز طی تلاش خود برای رها کردن گاتهام از چنگ خلافکاران و مبارزه با جرم و جنایت انجام میداد، با افراد و وقایع تازهای رو به رو میشد که در نتیجه آنها بینندگان هم با چهرههایی آشنا و تاثیرگذار دنیای بتمن ملاقات کردند. بزرگترین جذابیت سریال گاتهام هم درست در همین آشناییها نهفته بود. در واقع با توجه به تمرکز و محوریت ابرقهرمانان در اقتباس های سینمایی، دیگر شخصیت ها کمتر برای عرض اندام مجال پیدا میکنند و بینندگان به ندرت از گذشتهی آنها و مسیری که منجر به تبدیل شدن این افراد به یک ابرشرور شده است، باخبر میشوند. "گاتهام" نیز با الهام گرفتن از ایده سریالهایی مثل "اسمال ویل" که خواستگاه «کلارک کنت» را پیش از شناخته شدن به عنوان «سوپرمن» بررسی میکرد، سعی داشت تا این بار بینندگان را به قلب گاتهام، پیش از پیدایش بتمن برده و آنها را تا ظهور این ابرقهرمان با وقایع مهم زندگی سایر افراد این شهر، خصوصا نحوهی پیدایش ابر شرورها همراه کند. در این میان فصل اول این سریال از همه بهتر بود ولی متاسفانه به مرور و با تمرکز روی جنبه های زائد و غیر ضروری مثل روابط ج.ن.س.ی سریال از ایده اصلی خودش خارج شد و با تغییرات گستردهای که در نحوه روایت داستان و شخصیت پردازی خود ارائه کرد، بیش از اندازه از معیارهای طرفداران بتمن دور شد و در برخی موارد حتی سادهترین اصول کارگردانی را هم زیرپا گذاشت. در هر حال، اولش ما با سریالی درام و جنائی سر و کار داشتیم ولی رفته رفته داستانک ها رنگ و بوی تخیلی و فانتزی به خود گرفتند و کمیک بوکی تر شدند. ولی شگفت انگیزترین پیچش این سریال مربوط به جایی میشه که معلوم میشه «اسوالد کابل پات» یا همان «پنگوئن»، در تمام این مدت داشته با یکی از روسای بزرگ جنایتکاری شهر یعنی «کارماین فالکونه» کار میکرده! این پیچش باعث شد تا نقشه کشیده شده بین فالکونه و پنگوئن بیش از پیش پیچیده بشه. ولی مهم تر اینکه باعث شد تا پنگوئن به یکی از بهترین و جذاب ترین شخصیت های این سریال تبدیل بشه و بهش لقب ستاره غیر منتظره (breakout star) سریال را بدهند.
13- مامورین شیلد (Agents of Shield)
سریال "ماموران شیلد" اولین فرزند تلویزیونی دنیای سینمایی مارول بوده و هست. استارتشم هم توسط جاس ویدون و برادرش جد ویدون و همسر او خورده بود با نظارت خود شخص آقای کوین فایگی! تمام این اتفاقات زمانی افتاد که هنوز جنجال سال 2015 و دعوای معروف بین فایگی و رئیس زمان مارول، آقای پرلماتر، به اوج خودش نرسیده بود (این مقاله را بخوانید). بنابراین فصل اول این سریال بیشترین ارتباط را با MCU داشت و بهترین مسیر را برای رساندن طرفدارا به فیلم های آیندهٔ مارول طی میکرد. یعنی دقیقا وقایع جوری درهم تنیده بود که بعد از فیلم "انتقام جویان" سال 2012 سریال شروع شده و هر هفته به شیوه ای روی آنتن میرفت که به فیلم های سال 2013 و 2014 ارتباط زیادی پیدا میکرد و در نهایت به وقایع بسیار مهم فیلم "کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان" ختم میشد. (از هم پاشیده شدن شیلد و آشکار شدن هایدرا) با اینکه در فصل اول کمی دست و پایش به خاطر ارتباط زیادش به MCU بسته شده بود اما اگر کلی نگاه کنیم خلا خالی بین فیلم های مارول را به خوبی پر میکرد. از فصل سوم به بعد قضیه کمی فرق کرد هم بخش تلویزیونی جدا شده هم جاس ویدونی درکار نبود. اما سازندگان ثابت کردند اگر دستشان باز شود داستان های فوق العاده ای را با حفظ ارتباطشان به MCU روایت خواهند کرد. یعنی تا به همین الان (غیر از فصل ششم) میتوانیم ادعا کنیم یکی از بهترین آثار تلویزیونی ابرقهرمانی اخیر را دیده ایم. راهی که سریال میره به شیوه ای هستش که طی هر فصل شخصیت های آن رشد بیشتری میکنند. کولسون با چالش های بیشتری مواجه میشود، دیزی هر فصل رشد بیشتری میکند، فیتز و سیمنز روز به روز باهم تغییر میکنند و به بلوغ میرسند، «می» درس های زیادی از وقایع پیرامونش میگیرد و نسبت به حال و گذشته تجدید نظر میکند و در کل به تمام شخصیت های اصلی و فرعی که وارد سریال میشوند به خوبی پرداخته میشود به گونه ای که دیگر به آن ها "تیم" شیلد نمیگوییم بلکه آن ها یک "خانواده" هستند که از اهمیت بالایی نزد مخاطب برخوردارند. فصل آخر این سریال نیز در حال حاضر پخش میشود و با سفر در زمان و گذشتهٔ شیلد بهترین خاطرات را برای هر طرفداری را رقم میزند. دیدن این سریال برای هر طرفدار مارولی واجب است.
12- آی زامبی (iZombie)
"آی زامبی" سریالی بود که اقتباسی آزاد از کمیک بوکی به همین نام که توسط انتشارات "ورتیگو" منتشر شده بود ساخته شد و برای 5 فصل و بین سال های 2015 تا 2019 روی آنتن شبکه CW رفت. داستانش نیز درباره یک دختر دانشجوی پزشکی به نام لیو مور ( با بازی «رز مکایور») که یک «ریوننت» (موجودی خیالی که در اصل از مرگ بازگشته) است که برای از دست ندادن حافظه و خاطرات و شکل ظاهری اش و در نهایت تبدیل نشدن به یک زامبی، مجبور است تا حداقل هر ماه، یکبار مغز آدم بخورد و سردخانه بیمارستان برایش حکم سلف سرویس را دارد. البته بعد از خوردن هر مغز، افکار و خاطرات صاحبش را هم جذب میکند و این نقطه جذابیت داستان است! با خوردن مغز آدمهای متفاوت در هر قسمت او مجبور بود که به قالب آنها فرو رفته و خصوصیات رفتاری آنها را از خود بروز دهد. این اصلیترین عامل برای کمدی بودن این سریال به شمار میرفت . نقش اول سریال همیشه پرانرژی و جذاب و با توانایی ناشی از خوردن مغز برخلاف آنچه همیشه از زامبیها میبینیم به کمک انسان های غیرزامبی می آمد و و ثابت میکرد که در میان زامبیها هم نوع خوب وجود دارد. این سریال با زامبیهای خوشگل و خوشتیپش، با زامبیهای خوب و بدش و با زامبیهای پلیس و خلافکارش طرفداران زیادی خصوصاً در میان نوجوانان پیدا کرد.
11- لوک کیج (Luke Cage)
دومین محصول مشترک مارول و نتفلیکس پس از سالها به انتظار هواداران «لوک کیج» پایان داد و ما سرانجام این شخصیت مهم و محبوب مارول را در قالب سریال دیدیم. سازندگان سریال به خوبی تونستند به طور وفادارانه و جذابی اریجین و سرگذشت شخصیت اصلی داستان را روایت کنند و در این مسیر یک عالمه شخصیت مکمل شگفت انگیز به ما ارائه نمودند. در این میان ما برخی از بهترین ویلن های تاریخ سریال های کمیک بوکی را شاهد بودیم: کاتن ماوث، بلک ماریا و بوش مستر! کورنل استوکس ملقب به کاتن ماوث تنها در هفت قسمت ابتدایی فصل اول حضور داشت و در این مدت مورد استقبال شدید هواداران و منتقدین قرار گرفت و از نقش او به عنوان یکی از نقطه قوت های سریال یاد کردند که متاسفانه با مرگ بی موقعش تا حدی داشت باعث افت سریال میشد که بلک ماریا توانست به خوبی جایش را پر کند. در فصل دوم نیز ویلنی متفاوت اما خارق العاده همچون بوش مستر را داشتیم که به خوبی تونست قهرمان داستان را به چالش بکشد. و اما بارزترین نکته درباره سریال "لوک کیج" شخصیت پردازی های چند لایه و عمیق کاراکترهای اصلی و همچنین پرداختن به مسائل اجتماعی مربوط به جامعه سیاه پوستان بود که باعث شد یک سر و گردن از نمونه های مشابه بالاتر قرار بگیرد.
10- قصه های سرداب (Tales from the Crypt)
در نیمه اول دهه 50 میلادی فقط یک نام بود که در عرصه کمیک میدرخشید: EC Comics. پس از افول محبوبیت ابرقهرمانان در این دهه ، کمیک های ترسناک این شرکت جانشین آنها شدند. ای سی کامیکس سه کمیک چاپ کرد که همه چیز را تغییر داد: Vault of Horror، Haunt of Fear و البته Tales from the Crypt. داستان های ترسناکی که در این عناوین چاپ شدند هنوز بعد از تقریباً 70 سال همچون کابوس هایی دهشتناک روی ذهن مخاطب جولان میدهند. اغلب هم به شکل و فرمت قصه های عبرت آموز یا انتقام جویانه عرضه میشدند که در آن شخصیتی که مرتکب خطایی بزرگ شده بود در نهایت به سرنوشتی چندش آور دچار میشد. تعدادی از بزرگان تاریخ کمیک روی این عناوین کار میکردند: والی وود، ال فلدستاین، هری هریسون، هاروی کرتزمن، جک دیویس، جو ارلاندو، و ... آنها به راستی شماری از خلاقانه ترین قصه های ترسناک تاریخ بشریت را خلق کردند که روی کارگردانان و نویسندگان بزرگی همچون استیون اسپیلبرگ، استفن کینگ، جان کارپنتر و جان لندیس تاثیر گذاشتند. سال 1989 شبکه HBO تصمیم گرفت براساس این کمیک بوک هامجموعه تلویزیونی آنتولوژی بسازد که پخش آن تا فصل هفتم و سال 1996 ادامه داشت (مجموعه تلویزیونی آنتولوژی به برنامهٔ رادیویی یا تلویزیونیای گفته میشود که در هر قسمت یا فصل آن از بازیگران و داستان متفاوتی استفاده میشود) این سریال چون از یک شبکه کابلی پخش میشد لذا مورد سانسور قرار نمیگرفت و به همین دلیل سازندگانش توانستند با فراغ بال از روی داستان های فوق الذکر اقتباس انجام دهند و در نتیجه محتوایی خلق شد که تا آن موقع در تلویزیون آمریکا دیده نشده بود. "قصه های سرداب" آنقدر موفق بود که چند فیلم و سریال و انمیشن انشعابی هم ازش ساخته شد.
9- فلش (Flash)
امروزه، این نسخه از بری آلن ملقب به فلش احتمالا معروف ترین فلش در تمام دنیا می باشد. از همان سال 2014 تا به حال، بری آلن جذاب و دوست داشتنی گرانت گاستین نه تنها قهرمان محبوب هواداران بوده، بلکه خیلی ها را هم با این شخصیت مهم دی سی آشنا کرده است. فصل اول این مجموعه بدون اغراق بسیار خوب و خوش ساخت بود و دنبال کنندگان زیادی هم داشت. در حقیقت، ماجراجویی ها و حوادث چالش برانگیزی که در طی این فصل سریال برای او رخ میدهد، ما را کاملا درگیر می کند و باعث می شود نتوانیم حتی یک قسمت از آن را هم از دست بدهیم. شخصیت های مکمل دوست داشتنی زیادی هم برای خلق شد و البته یک خبیث مرموز و جذاب به نام فلش معکوس! او در واقع به اریجین فلش ربط داشت و مسئول خلق حادثه ای بود که به او قدرت های فوق بشری داد و متوجه شد که سرنوشتش این است که بزرگترین دشمن فلش باشد و به گذشته سفر کرد تا بری آلن را بکشد ولی ناموفق بود و در عوض مادر او را کشت و برای پدر بری (هنری آلن) پاپوش دوخت و سپس در قرن 21 میلادی گیر افتاد و هویت ولز را برای خودش انتخاب و سعی کرد مرشد فلش باشد تا بتواند به زمان خودش برگردد و .. ولی متاسفانه افت وحشتناک سریال از اواسط فصل دوم به بعد شروع شد. در حال حاضر، سریال "فلش" به فصل ششم خود رسیده است و در هر حال هواداران خاص خودش را دارد (در حالی که تعداد بینندگانش به کمترین سطح خود در سالهای گذشته رسیده) و به نظر میرسد سازندگانش مدتهاست ذهنشان از ایده های بکر خالی شده است و دارند همان ایده های قبلی را قرقره میکنند!
8- هالک شکست ناپذیر (The Incredible Hulk)
قطعا یکی از مشهور ترین و محبوب ترین اقتباس هایی که از روی شخصیت هالک صورت گرفته، سریال تلویزیونی آن است که از سال 1978 تا 1982 پخش میشد. در این سریال «بیل بیکسبی» نقش بروس بنر را بازی میکرد (البته در این سریال نامش را به «دیوید بنر» تغییر داده بودند چون تهیه کننده سریال عقیده داشت بروس اسمی است که چندان مردانه نیست!!!). «لو فریگنو» هم بدنساز قوی هیکلی بود که نقش هالک را بازی میکرد (البته پوست بدنش را سبز کرده بودند). گفته میشه اولش قرار بود هالک در این سریال قرمز رنگ باشه و نقشش را «آرنولد شوارتزنگر» بازی کنه!). فریگنو تنها بازیگر تاریخ سینماست که با فیزیک و بدن خودش نقش هالک را بازی کرد. برای بسیاری از نسل های قدیمی تر این نسخه از هالک ماندگارترین است. نقش آفرینی بیکسبی هم جاودانه بود چون او به خوبی نقش شخصیتی تلخ و منزوی را به نام بروس بنر بازی کرد. بعدها چند فیلم تلویزیونی نیز براساس این سریال و با همان بازیگران ساخته شد که در این مقاله میتونید راجع بهشون اطلاعات کسب کنید. در مجموع این سریال بسیار موفق و محبوب بود (در حالی که در آن سالها به ندرت میشد سریال کمیک بوکی در تلویزیون پیدا کرد چه برسد به نمونه موفق!) و هواداران زیادی را با شخصیت هالک آشنا کرد و با امکانات محدود آن دوران توانست خاطرات شیرینی خلق کنه ("هالک شکست ناپذیر" در ضمن اولین سریال کمیک بوکی /ابرقهرمانی بود که در خارج از کشور آمریکا نیز به موفقیت دست یافت و بینندگان زیادی داشت). بسیاری نیز نقش آفرینی بیل بیکسبی در قالب بروس ... ببخشید ... دیوید بنر (!) را یکی از بهترین ها در تاریخ تلویزیون میدانند.
7- کماندار (Arrow)
"کماندار" بر پایه شخصیت «گرین اروو» از قهرمانان انتشارات دی سی، از 10 اکتبر 2012 تا 28 ژانویه 2020 از شبکه CW پخش شد. این سریال بسیار برای این شبکه مهم بود زیرا اولین سریال "دنیای مشترک کماندار" (Arrowverse) بود که به ساخت سریال های دیگری که بهم مرتبط بودند مثل "فلش"، افسانه های فردا"، "سوپرگرل" و ... منتهی شد. داستان این سریال در مورد میلیاردری به نام الیور کوئین (با بازی »«استیون امل») است که بعد از غرق شدن کشتی شان و گذراندن پنج سال از زندگیاش در یک جزیره دور افتاده به نام «لیان یو»، به شهر خود استارلینگ سیتی بازمیگردد و تصمیم میگیرد با پوشیدن لباس مبدل و استفاده از تیر و کمان جلوی جنایت و فساد در شهرش بایستد. فصل های 1 و 2 این سریال به دلیل صحنه های اکشن، نوع روایت داستان، نقش آفرینی ها ، پیچش های دراماتیک و نحوه به تصویر کشیده شدن شخصیت «دث استروک» با اقبال زیادی از جانب منتقدین و هواداران روبرو شدند اما درست از اواسط فصل سوم بود که سریال افت کرد و حتی حضور شخصیتی همچون راس الغول هم نتوانست کمکی بکند و این روند تا فصل آخر (فصل هشتم) ادامه داشت و فقط گاهی اوقات شاهد اوج گیری موقتی سریال بودیم. اما همانطور که گفته شد این سریال همچون لنگری برای دیگر سریال های کمیک بوکی انتشارات دی سی در CW عمل میکرد و این شبکه مصمم بود هر طور که شده آن را روی آنتن نگه دارد.
6- واعظ (Praecher)
"واعظ" سریال عجیبیه. از اون سریالاست که مرز دیوانگی و جنون رو رد میکنه و تم به شدت فان و باحالی داره. خب جای تعجبی هم نداره وقتی پای «ست روگن» درمیون باشه. منبع کمیک های واعظ که توسط «گارث انیس» و «استیو دیلون» خلق شدند، دارای وحشت های متافیزیکی به شکل فرشتگان و دیوها را دید یا وحشت کلاسیک را در قالب خون آشام ها یا بخش های چندش آور در قالب Meat Man یا حتی وحشت سیاه و طنز آمیز که آدم را به یاد شاهکار جاودان «سم ریمی» یعنی Evil Dead می انداخت. اما در سریال این چندش آور بودن با چاشنی به شدت طنز ترکیب شده و اون را به یکی از متفاوت ترین آثار کمیک بوکی بوکی در دنیای تلویزیون تبدیل کرده است. داستانش هم مثل کمیکش راجع به واعظی است که قدرت فرزند یک فرشته و شیطان را به دست آورده و باعث میشه هر دستوری بدهد اجرا شود. «دومینیک کوپر» در نقش «واعظ» در کنار دو شخصیت «تولیپ» و «کسیدی» با بازی به ترتیب «جو گیلگان» و «روث نگا» یک مثلث طلایی را تشکیل داده و شیمی بین این سه کارکتر فوق العاده عمل میکند. رسیدن به خدای سریال هدف اصلی آن را شکل داده و این همراه شده با عجیب غریب ترین ماجراجویی ممکنه که با یکی از بهترین اکشن های دنیای تلویزیونی کمیک بوکی ترکیب شده است. با اینکه فصل آخر سریال روایتی سینوسی داشت اما در کل یکی از لذت بخش ترین تجربه ها را برای طرفداران رقم زد.
5- جسیکا جونز (Jessica Jones)
جسیکا جونز ، قهرمانی ضربه خورده و افسرده ... فردی که زیر بار گناهانش (که هرچند غیرعمد بودند) کمرش شکسته شده که در طی اتفاقاتی متوجه میشود که بزرگترین کابوس زندگی اش زنده است ...این سریال از همان فصل اول بسیار تلاش کرد که از رده سریال های کمیک بوکی و همتا های خود جدا باشد. هنگامی که شخصیت پردازی جسیکا جونز را میبینیم و طی فلش بک هایی با گذشته او آشنا میشویم متوجه میشویم که این حد از عمق داشتن شخصیت در سریال های اقتباس یافته از کمیک بوک کم سابقه است. خوشبختانه سازندگان کار خود را جدی گرفته و برای ارتقا کیفیت فصل اول مجموعه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. بی شک مهم ترین و بزرگترین عامل موفقیت فوق العاده "جسیکا جونز" ، فیلمنامه ، پرداختن به تم های عمیق و انسانی و البته شخصیت پردازی های بی نظیرش بود که بارزترین بخش آن را در شخصیت پردازی ویلن جذاب آن مشاهده کردیم: کیل گریو ملقب به مرد بنفش با بازی به یاد ماندنی دیوید تنت. او به عقیده خودش واقعا عاشق جسیکا بود و حتی به خاطر او حاضر بود ثابت کند که میتواند یک ابرقهرمان باشد ولی هر چه بیشتر از سریال میگذشت شاهد شیطان صفت بودن این شخصیت بودیم که هیچ ارزشی برای جان آدم ها قائل نبود. قدرت او در کنترل کردن ذهن دیگران باعث شد خبیثی خلق شود که بسیار هولناک از آب درآمد. او پایه اصلی فصل نخست سریال "جسیکا جونز" بود و بر خلاف دیگر سریال های ابرقهرمانی که گاهی اوقات تمرکز از ویلن اصلی برداشته شده و به سراغ شخصیت های خبیث دیگر میرویم اما این سریال از ابتدا تا آخر تمرکزش را کاملا روی جسیکا و مرد بنفش حفظ میکند و همین موضوع نشان میدهد او چه شخصیت جذابی است که بار خباثت کل فصل را بر دوش میکشد و حتی برای یک ثانیه از حضورش خسته نمیشویم! متاسفانه شاهد سقوط کیفی این سریال در فصل های دوم و سوم بودیم (البته فصل سوم به مراتب از فصل دوم بهتر بود). ولی همچنان با در نظر گرفتن فصل اول درخشان این سریال لیاقت قرار گرفتن در فهرست بهترین ها را دارد.
4- مامور کارتر (Agent Carter)
Agent Carter سریال فوق العاده مارول بود که حالتی retro داشت و دو فصل پخش شد. در این سریال هیلی اتول بار دیگر در نقش پگی کارتر ظاهر شد (همون نقشی که در فیلم "کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام جو" داشت. در این سریال کارتر باید بین زندگی به عنوان یک مامور مخفی و زندگی یک زن تنها در دهه 40 آمریکا که به تازگی عشقش (استو راجرز) را از دست داده تعادل برقرار کند. این سریال نمرات و نقدهای خوبی هم داشت و همچنین هواداران پرشور. ولی در نهایت کنسل شد.در مجموع 18 قسمت در قالب دو فصل برای این سریال ساخته شد که بدون اغراق تمامی آنها عالی بودند و حتی یک اپیزود متوسط هم ازش شاهد نبودیم. امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز، 96 از 100 است که واقعا برای سریالی کمیک بوکی بالا است. سریال نقاط قوت زیادی داشت، از بودجه مناسب بگیر تا بازیگران عالی. ولی نقطه قوت اصلی در به تصویر کشیدن شخصیت اصلی یعنی پگی کارتر بود که بسیار قدرتمندانه به تصویر کشیده شده بود. یعنی شخصیت پردازی الویت نخست سریال بود و صحنه های اکشن در الویت های بعدی قرار داشتند. پس از سریال "مامورین شیلد" این سریال بیشترین ارتباط را با MCU داشت و شخصیت های مهمی مثل ادوین جارویس و هاوارد استارک (پدر تونی استارک) در آن حضور داشتند. نحوه روایت کلاسیک داستان نیز بسیار جالب بود و آدم را به یاد دوران طلایی سینما در دهه های 40 و 50 میلادی می انداخت. در این سریال شخصیت های گمنامی از کمیک بوک های مارول حضور پیدا کردند یا بهشان اشاره شد که در نوع خودش بسیار جالب بود (این مقاله با بخوانید). در مجموع اگر خواهان سریالی با ویژگی های و برتر دنیای سینما و تلویزیون بر پایه قصه گویی کلاسیک هستید که ادا و اطوار در نمیاره و نمیخواد خودش رو الکی دارک و خفن نشون بده و در عوض به شعور مخاطبش احترام میگذاره پس این سریال برای شما ساخته شده (از اون دسته سریال هایی است که به نظرم حتی منتقدی مثل «مسعود فراستی» را نیز به وجد میاره!).
3- لژیون (Legion)
"لژیون" که برای سه فصل از شبکهFXپخش شد واقعا معرکه بود و کلی هم جایزه برده. این سریال تومُخی که روح و روان و ذهن بیننده را درگیر میکنه، با بسیاری از سریال های ابرقهرمانی مرسوم فرق داره. درسته که براساس شخصیت لژیون که از جهش یافته های بسیار نیرومند ماروله (و اینجا درباره اش توضیح داده ایم) ساخته شده ولی برای دیدنش باید هر چی پیش فرض از سریال های کمیک بوکی دارید رو بگذارید کنار و خودتون رو آماده یک چیز کاملاً منحصر به فرد کنید که مغزتان را با ایده های عجیب و غریب خودش منفجر میکنه! در این سریال دیوید هالر با بازی دن استیونز، جهشیافتهای است که در کودکی به اسکیزوفرنی مبتلا شدهاست. او قدرت های زیادی دارد که سعی دارد کنترلشان کند ولی نیروهای خبیثی شامل یک آژانس دولتی به دنبال او و کنترل کردن قدرت هایش هستند و ... دیوید مدام کابوس شخصیتی ترسناک و خبیثی را میبیند که بهش لقب "شیطان با چشمان زرد رنگ" را داده است تا اینکه مشخص میشود او همان خبیث معروف دنیای کمیک های ایکس من به نام اماهل فاروق ملقب به شادو کینگ است سه فصل از این سریال از شبکه FX پخش شد (بین سالهای 2017 تا 2019) که هر سه فصل عالی بودند و جالبه که فصل به فصل این سریال بهتر هم شد. منتقدین عقیده داشتند لژیون سریالی "جسور، هوشمند و از نظر بصری گیرا و به طور هنرمندانه ای پندارگون است که با جسارتی مثال زدنی خودش را از کلیشه های رایچ در آثار ابرقهرمانی جدا میسازد و با غافلگیری های متعدد و پیچش های جذاب داستانی اش بیننده را میخکوب میکند".
2- مردگان متحرک (The Walking Dead)
همانطور که حتما میدانید"مردگان متحرک" یکمجموعه تلویزیونی درام، ترسناک و پسا رستاخیزی ، ساختهٔ فرانک دارابونت است. این مجموعه از روی کمیک بوک های تحسین شده با همین نام نوشته رابرت کرکمن، تونی مور و چارلی ادلرد ساخته شدهاست. داستان از آنجا آغاز میشود که اندرو لینکولن در نقش معاون کلانتر، ریک گرایمز، پس از برخاستن از کما با دنیایی مواجه میشود که پر از مردگان متحرکی است که مشابه زامبیهای فیلمهای ژانر وحشت جورج ای. رومرو، گوشت انسان را میخورند. او سعی میکند که خانوادهاش را پیدا کند و در این راه با گروهی از بازماندگان که همسر و فرزندانش بین آنها هستند برای زنده ماندن تلاش میکند و ... پخش این مجموعه از اکتبر 2010 از شبکه کابلی AMC در آمریکا آغاز شده و تاکنون ده فصل از آن پخش شده است. این مجموعه با استقبال عمومی مواجه شد و نامزد جایزههای متعددی از جمله نامزد جایزه انجمن نویسندگان آمریکا و جایزه گلدن گلوب برای بهترین مجموعه تلویزیونی درام شد و بارها رکورد پربیننده ترین سریال درام را به خود اختصاص داده است. "مردگان متحرک" به داشتن بازی های عالی، داستان جذاب و ایده های بکر معروف است. اما چیزی که سریال رو خاص کرده این است که فقط درباره زامبی ها نیست و سعی نمیکند یک اثر سرگرم کننده و زود گذر باشد. بلکه تم اصلی سریال درباره روابط شخصیت ها و حفظ انسانیت در دنیایی پسا-آخرالزمانی است. با این حال حتی هواداران متعصب این سریال نیز اعتراف میکنند از فصل 6 به بعد دچار افت شده و دیگر به سختی میتواند مخاطبین خود را سرگرم کند.
1- بی باک (Daredevil)
اولین محصول مشترک مارول و نتفلیکس بدون شک بهترین و تاثیرگذارترین سریال های کمیک بوکی به شمار می آید. داستان درباره متیو مورداک است ، وکیلی که در سنین کودکی بر اثر سانحه ای بینایی خود را از دست داد اما در عوض بخاطر در تماس قرار گرفتن با مواد رادیو اکتیو حواس دیگرش خیلی قوی شد ، به طوری که شب ها تحت عنوان یک نقابدار بنام بی باک با جرم و جنایت مبارزه میکند. بی باک با شروع به شدت طوفانی همراه بود و کلیشه های رایج را شکست. شخصیت پردازی و پرداخت به مشکلات مت مورداک در معنای واقعی کلمه شگفت انگیز به تصویر کشیده شده بود. برای اولین بار در ما شاهد ابرقهرمانی بودیم که بطرز فاجعه باری کتک میخورد و تصمیمات خاکستری میگیرد... اهداف ، تصمیمات و اعمالش کاملا قابل درک بود و... همه اینها همراه با سکانس های اکشن عالی و واقع گرایانه و نقش آفرینی های حیرت انگیز و کاراکترهای مکمل ملموس و ضروری کاری کرد که هنگام مبارزات بی باک ، ما تک تک مشت هایی که میزند یا میخورد را همراه با نفرتش از جنایت را احساس و با او همذات پنداری کنیم. بی باک در بخش کاراکتر منفی هم چیزی کم نگذاشت ! ویلسون فیسک ملقب به کینگ پین با بازی حیرت انگیز وینسنت دونافریو پا به پای بی باک توجهات را به خود جلب کرد و تمام نکاتی که برای بی باک گفتیم درباره او هم صدق میکند. او را هنوز هم خیلی ها بهترین ویلن MCU میدانند. کینگ پین جزو عمیق ترین شخصیت های خبیث سریال های کمیک بوکی است و در این سریال به روش خودش میخواهد از شهری که دوستش دارد (نیویورک) محافظت کند و مت مورداک/بی باک را سد راه خود میبیند. دونافريو نقش خودش را با نوعی سكوت تهديد آميز همراه میکرد و هر وقت هم كه حرف ميزد بسيار كم حرف بود ولي كلماتش را دقيق و سنجيده انتخاب میکرد. همه اينها باعث ميشد در دل دشمنان و حتی كساني كه برايش كار میکردند ترس بيندازد. دونافریو تک تک صحنه هایی که در آن حضور داشت را از آن خود میکرد و با قدرتی که از خود بروز میداد حتی آرام ترین صحنه ها را نیز تنش زا میکرد. او به معنای واقعی کلمه تهدید آمیز بود و تماشاچی را دچار دلهره میکرد و البته سرگذشت او در این سریال و عاشق پیشه بودن او ازش شخصیتی سمپاتیک ساخت . جدا از مواردی که ذکر شد ، "بی باک" از لحاظ داستان و فیلمنامه و به خصوص خلق شخصیت های مکمل فوق العاده هم در جایگاه بالایی قرار میگیرد و نویسندگان در بخش تاثیر گذاری آن به خوبی عمل کردند. "بی باک" در ضمن تنها سریال مارول/نتفلیکس است که هر سه فصل آن قدرتمند بود و پس از فصل نخست افت نکرد. همچنین شخصیت های مهمی مثل پانیشر و الکترا اولین بار در این سریال رونمایی شدند.
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2020
(هر كسي بدون اجازه يا بدون ذكر نام نويسنده و منبع از اين مقاله يا ديگر مقالات سايت در وبلاگ يا سايت خود استفاده كند، مورد پيگرد قانوني قرار خواهد گرفت)
مطالب مرتبط:
10 شخصیت خبیث برتر سریال های کمیک بوکی!
رتبه بندی ویلن های سریال های مارول/نتفلیکس
10 پیچش داستانی برتر در سریال های کمیک بوکی
بدترین پیچش های داستانی در سریال های کمیک بوکی
20 خبیث برتر فیلم های کمیک بوکی مارول
رتبه بندی دشمنان مرد عنکبوتی در فیلم های سینمایی
بدترین لباس های شخصیت های کمیک بوکی در سریال های تلویزیونی
بهترین لباس های شخصیت های کمیک بوکی در سریال های تلویزیونی
5 پدر بزرگ و مادر بزرگ خبیث دنیای كمیك!
بدترین شخصیت های خبیث فیلم های کمیک بوکی
20 خبیث برتر دنیای سینما به انتخاب مجله امپایر
برترین خبیثان فیلم های کمیک بوکی
15 شخصیت مارول که توسط دیگر استودیوهای هالیوودی نابود شدند!
دیدگاهها
واقعا جای این مقاله تو سایتتون خالی بود
هر جوری حساب کردم دیدم رتبه بندی کاملا حساب شده بوده و نمیشه ازش ایراد گرفت. خسته نباشید استاد
جای بقیه سریال ها هم درست بود
یه رتبهبندی بینقص بود که هیچ جوره نمیشه بهش خلل وارد کرد، رتبهها که جایی برای معرفی و سخن ندارن و همگی آشناییم باهاشون، فقط اینکه حقیر اخیرا سریال هالک رو پیدا کردم و دیدم و باید بگم نسبت به زمان خودش خیلی خوب بود و از طرفی وفاداری نسبتا موفقی رو هم نسبت به شخصیت هالک تونست بروز بده. به هر حال انتخاب از بین این همه سریال کمیکبوکی سخته؛ واقعا سخته.
البته من خودم چنتا سریال هست که خیلی دوستشون دارم و جزو تاپ لیستم هستن؛ یکیشون آمبرلا آکادمیه و دیگری هم واچمن لیندلوف که عاشقشم. البته از اونجایی که واچمن ادامه کمیک بود و از کمیک اقتباس نشده بود، حضورش در لیست توش بحثه ولی موضوع و شخصیتپردازیها در آمبرلا اکادمی رو خیلی دوست دارم و به عنوان یک هوادار مون نایت خیلی خوشحالم که شورانر این سریال قراره سکان سریال مون نایت رو دست بگیره، چرا که سریالیه با کلی تم روانشناختی که میتونه نوید خوبی برای سریال مون نایت باشه.
در کل انتخاب این سریالها از بین این خیل انبوه کار بسیار صعبی بود که جاداره همگی سپاسگزار استاد ترابی عزیز باشیم. واقعا شما هیچ سایتی رو پیدا نمیکنید که این قدر برای جامعه کمیک سنگ تموم بذاره، برای همین پیشاپیش از همه کاربران عزیز تمنا میکنم تو کامنتها دقت کنید و از ارسال اسپم و... خود داری کنین تا خستگی از تن نویسنده در بیاد. دمتون گرم
به نقل از Twisto:
دقیقا درست میگین علی آقا، منم فک میکنم پس از انتشار سریالای دیزنی پلاسی مارول، این لیست هم دچار تحول خواهد شد
ایشالا که آثار خوبی از آب در میان.
بازم ممنون از استاد نرابی گرانقدر بابت وقتی که در این چند روز گذاشتند و این مقاله جذاب و الزامیای که نوشتن
دستتون درد نکنه استاد،رتبه بندی خوبی بود ولی به نظرم آی زامبی میتونست از ماموران شیلد و گاتهام پایین تر باشه و همچنین شاید پانیشر هم میتونست در لیست قرار بگیره.
میشه گفت بهترین اقتباس از کمیک آلن مور هستش(ولی بازم هیچی به خود کمیکش نمیرسه )
فقط جای سریال واچمن خالیه
بازم ممنون
سریال دردویل واقعا زیبا بود و رتبه اول حقش بود.
به نقل از amir_avengers:
درسته که بعضی از قسمت های سریال های CW حوصله سر بر است و در کل از نظر کیفیت پایین تر از سریال های مارول/نتفلیکس هستند ؛ اما باز هم سریال های سرگرم کننده ای هستند وارزش دیده شدن را دارند.
اره سریال های سرگرم کننده ای هستن البته واقعا نمیشه بیش از یک بار تحملشون کرد. یعنی حداقل من که اینجوری ام. فقط میخوای ببینی که چی میشه. من خیلی وقتا سریال فلش رو میبینم همش میزنم میره جلو ببینم آخرش چی میشه
ببخشید یه سوال: سریال مدافعان توی این لیست قرار نمیگیره؟
مدافعین؟ چرا باید قرار بگیره؟ اون که تو سریالای مارول / نتفلیکس هم جایگاه خاصی نداره
مقاله عالی بود.
به نظرم این مقاله تو بهترین وقتش اومد چون الان که تو قرنطینه ایم واقعا وقت زیاد داریم برا دیدن این سریال من خودم تا فصل دو ماموران شیلد دیدم و خوشم اومد ولی ول کردم و احتمال زیاد با چیزایی که درموردشون گفتید برم ادامش رو ببینم
به نقل از amir_avengers:
راستش تا حدی با حرفتان موافقم مثلا سریال افسانه های فردا و سوپر گرل رو اصلا نمیدونم چرا وقت گذاشتم دیدم واقعا گند بودن(میتونستم بجاشون بشینم دردویل رو ببینم )
ولی من خودم از فصل یک دو سه سریال ارو خیلی خیلی خوشم اومد و لذت بردم مخصوصا فصل یک و دو که عالی بودن
من هم با رتبهبندی موافقم و به نظرم دردویل قویترین و پختهترین سریالِ کمیکبوکیه. شاید دردویل بود که ثابت کرد یه سریال ابرقهرمانی نه تنها میتونه در نوع خودش خوب باشه، بلکه میتونه جزو آثارِ خوب بین دیگر سریالهای تلویزیونی هم شناخته بشه.
واقعاً حیف شد که به خاطر مسائل بیزینسی چنین اثر فوقالعادهای کنسل شد. امیدوارم پتانسیلی که این سریال داره مفت هدر نره و کوین فایگی و دوستان ادامۀ این سریال رو با همین کست و عوامل توی پلتفرمی مثل Hulu ادامه بدن.
در مقایسه با Walking Dead، چند وقت پیش سایت VanityFair مقالهای منتشر کرده بود که سیزن ۲ دردویل رو با سیزن ۵ GoT و سیزن ۶ Walking Dead از یه لحاظ مربوط به روایت داستان مقایسه میکرد که به نظرم به نکتۀ جالبی اشاره میکنه:
bit.ly/2VLBZ3x
[ادامۀ این کامنت حاوی اسپویلره.]
نویسنده میگه واکینگ دد و گات (و خیلی سریالهای دیگه مثل Leftovers) برای شوکهکردن و مشتاق نگهداشتن مخاطب برای سیزن بعدی، یک کاراکتر مهم رو میکُشن و بلافاصله در فصل بعد برشون میگردونن. و این متد واقعاً قدیمی و این پیچشها قابلپیشبینی شدن. در حالی که سیزن ۲ دردویل که با مرگ الکترا تموم میشه، خواننده رو تا بازگشت الکترا توی مینیسریال Defenders، توی ابهام و خماری (!) نگه نمیداره و همون آخر سریال با نشوندادن زندهشدن این کاراکتر توسط Hand، تکلیف خودش رو با بیننده مشخص میکنه... مشابه این مورد رو در پایان Defenders هم دیدیم. (البته که سیزن ۲ دردویل چندان آش دهن سوزی نبود و یه سر و گردن از سیزن ۳ و ۱ ضعیفتر بود و هدف اون مقاله هم مقایسۀ کلّی این چندتا سریال نیست قطعاً.)
این شاید نمونۀ کوچیکی باشه از چندین و چند حرکت غیرکلیشهای و سنجیدهای که سریالهای مارول-نتفلیکس رو خاص کردن.
واقعا فوق العادس! کلا بعد از دیدن این سریال آدم به نکات منفی اثر زک اسنایدر پی میبره...
گرههای داستانی جذاب...
شخصیتپردازیها ی کمنظیر...
برا من که محبوبترین سریال کمیکی هست...
ارادتمند شما
مارمولک
سلام علی
نیستی داش چرا؟
هر چند خداییش یادم نمیاد مقاله ماندگاری ازت خونده باشم
لامصب بدجوری درگیرت میکنن
سپاس از مقاله
به قول استن لی nuff said
فیلم "اعترافات یک ذهن خطرناک" رو جدیدا زیاد میبینی، نه؟
ولی جدی و بدون تعارف هیچ وقت در حد و قواره این سایت نبودی
میخواستم بدونم که سریال هایی مثل Lucifer یا titans یا doom patrol یا constantine یا swamp thing نمیتونستن توی این لیست باشن و رتبه خوبی هم بگیرن؟
نه نمیتونستن
لوسیفر سریال خوبیه ولی از ریشه های خودش فاصله گرفته؛ شما یه چند شماره از کمیکاش رو بخون زمین تا آسمون با چیزی که تو سریال هستش فرق میکنه یه جورایی مثل فیلم کنستانتین و کمیک های کنستانتین میمونه که تفاوت مختلفی داشت با چیزی که داخل کمیکاش بود.(چه ظاهر چه تم و روایت)
ای کاش دلیل می آورید که چرا به نظرتون این سریال باید تو لیست میبود و رتبه 3 هم میبود
نمیشه که هر کی سرش رو میندازه میاد تو سایت طبق نظر و سلیقه شخصیش بگه به نظرم فلان سریال باید تو لیست میبود
واقعا این Arrowـی که تا همین چندوقت پیش پخش میشد زمین تا آسمون با 6، 7 سال پیش فرق داره.
فصل اول خیلی خوب بود و فصل دومش بیشک بهترین فصل سریاله، حقیقتا هم Deathstroke یه خبیث فوقالعاده بود، اما بعدش کمکم سریال افتضاح شد و کیفیتش بهشدت افت کرد. از زمانی هم که اومدن کلی شخصیت ریختن توش، سنگینیِ boring بودن سریال رو با بندبند وجودم حس میکردم. کاملا مشخص بود که این شخصیتها فقط برای جلوبردن داستانن، همینوبس!
دیگه هم از اون Flashback های جذاب و درگیرکننده خبری نبود. اینجا یاد سریال Lost افتادم که خودم عاشقشم و یکی از بهترینها میدونمش، توی این سریال هم تعداد شخصیتها بالاست و Flashback های زیادی هم وجود داره، اما برعکس Arrow خیلی خلاقانه و ظریف پیش میره و تعدد شخصیتها هم هیچ صدمهای به بدنهی سریال نمیزنه. به نظرم یکی از دلایلش هم اینه که Flashback های سریال بهطرز ابتکارآمیزی شخصیتهارو Flesh Out میکردند، طوریکه بعد از یهمدت هر شخصیت رو که میدیدی، حس میکردی که یه تاریخچهی دراز باهاش داشتی و کاملا باهاش خو گرفتی (هرچند، این سریال هم از فصل سوم کلا تغییر مسیر داد و نسبتبه دو فصل اول تا حدی افت کرد، اما من همچنان هم دوسش دارم)
سریالی که طرفدارای خیلی زیادی برای داستان روان و شخصیت پردازی هایی که از همون قسمت اول باهاش ارتباط برقرار میکنی و برای اثبات موفقیتش نیازی نیس توضیح بدم جز ۴ سریال پربیننده دنیاست .
اون سریال اصلا کمیک بوکی نیست که!
ایده اون سریال اصلا یه اثر اورجیناله که در ژانر علمی-تخیلی،وحشت و درام تاریخی(بهتره بگیم درام دورهای) تولید شده اما کمی المان های superheroic هم میشه درش مشاهده کرد.
به هر حال این لیست در مورد سریال های کمیک بوکی هستش(یعنی حتی دیگر سریال هایی که در ژانر ابرقهرمانی تولید شده باشند اما ریشهی کمیک بوکی نداشته باشن در این لیست جای نمیگیرن!)
Stranger Things هم کلا از رده خارجه !
درباره اش مطالعه کن و رو هوا حرف نزن
penguinrandomhouse.com/.../...
چرا باید درباره چیزی که نمیدونیم نظر بدیم
سلام. خوب هستی شما؟
البته جناب ستاری درست گفتن دوستعزیز، Stranger Things درواقع یه ایدهی اوریجینال بود. قبل از شروع سریال هم این موضوع مطرح میشه:
uplooder.net/.../...
"مجموعهای اوریجینال از سوی نتفلیکس"
بعد اواخر سال 2018 کمپانی Dark Horse از روش کمیک ساخت، این درحالیه که سریال Stranger Things از سال 2016 پخش شد. اون رمانگرافیکی هم که شما تصویرش رو قرار دادید، بهعنوان Pre-Order (پیشسفارش) گذاشته شده و اواخر امسال تازه منتشر میشه.
ماشالا چه اعتماد به نفسی داری تو! مرد حسابی هر چی ازش کمیک بوک زدن کمیک بوکیه؟ الان استار وارز این همه کمیک داره پس بیاریمش جزو فیلم های کمیک بوکی؟ مهم اینه که خاستگاه اولش کمیک بوک باشه.
به نظرم حتما باید مطالعات خودت رو زیاد کنی چون شما دیگه از رو هوا گذشته داری رو فضا حرف میزنی! چون درباره چیزی که نمیدونی حرف نمیزنی، تز دکترا میدی!
در مورد ترتیب رتبه سریال ها البته اونایی که دیدم ودر لیست بود جاشون درست بود
و عزیزانی که عاشق بتمن هستن مثل خود بنده به نظرم سریال گاتهام میتونه نظرشونو جلب کنه
میتونست رتبه 15 قرار بگیره
حس حال تینیجری که با حال و هوای سریال های نوا و کاراگاهی داشت خیلی خوب بود
البته این نظر من حتما دلیلی داشته که تو لیست نبوده
ببخشید سوالی داشتم
نظرتون درباره ی سریال punisher چیه؟ چون فک می کردم توی لیسته ولی وقتی خوندم ندیدمش انتظار داشتم توی لیست باشه چون خیلی معروف شده بود به خصوص از وقتی که آقای جان برنتال دارن نقششو ایفا می کنن و حضورشم توی سریال بی باک خیلی موفقیت آمیز بوده
البته من کلش رو ندیدم به همین خاطر الکی نظر نمیدم ولی خواستم بدونم نظرتون چیه دربارش؟
اولین کامنتم
پانیشر بد نبود. خوب بود . ولی بی ایراد هم نبود. لیاقتش تو این لیست نیست. مخصوصا بعضی جاها تو فصل 1 و 2 از نظر ریتم خیلی کند و حوصله سر بر میشد
خسته نباشید !
ببخشید که وقتتون رو میگیرم . یه سوالی داشتم که خواستم در مقاله ای مرتبط با سریال های کمیک بوکی مطرح کنم ...
هشدار : خطر اسپویل سریال وانداویژن !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
استاد سریال وانداویژن رو دیدید؟
بعضیا میگن که قسمت آخرش نا امید کننده بود به دلایلی مثل اینکه ایوان پیترز اصلاً کوئیک سیلور نبود و آخرش هم خبری از مفیستو نشد و ... ؛ ولی به نظر من که یکی دیگه از اثرات شایسته و قابل تحسین مارول بود و حداقل قسمت های ۱ تا ۸ که خیلی جذاب و درگیر کننده بودند .از قسمت آخر هم خوشم اومد و به نظرم پایانی درخور رو برای این سریال رقم زد .
حالا میخوام اگه جسارت نباشه نظر شما رو دربارهٔ این سریال که چند وقت پیش به اتمام رسید رو بدونم . به نظرتون اثری شایسته و زیبا بود یا ضعیف ؟
اگه ضعیف بود ، میشه دلایل خودتون رو توضیح بدید .
و اگر هم قدرتمند و قابل تحسین بود به نظرتون جایی در این لیست داره ؟
خیلی ممنون میشم که پاسخ بدید .
و باز هم از بابت اینکه مزاحم اوقاتتون شدم عذر خواهی میکنم .
سریالش بسیار خوب بود ولی قضیه پیترو و کوئیک سیلور خیلی رو اعصاب بود. اصلا نباید به این شکل انجام میشد
به نظرم دلیلش تغییراتی بوده که احتمالا از نظر داستانی در چند اپیزود نهایی ایجاد کردن
ولی در مجموع سریالش عالی بود
منتظریم سریال های مارول منتشر بشن تااین مقاله رو هم اپدیت کنیم
سپاس از پاسخگوییتون استاد گرامی !
یک تا سه؟
اره وانداویژن سریال عالی بود ولی یک تا سه واقعا زیاده رویه مخصوصا با پایانش که .....
یه چیزهایی هم دوست دارم درباره همین لیست بگم. اول اینکه راستش رو بخواید "مردگان متحرک" (Walking Dead) با این افتضاح هایی که توی فصل های جدیدش به بار آورده اصلا لیاقت چنین رتبه بالایی رو نداره و به نظرم باید خیلی پایین تر بیاد. چرا، سریال تا اواخر فصل پنج خیلی خوب بود اما از فصل ششم روند سقوط سریال شروع شد و این فصل های آخر که بعضی وقت ها غیرقابل تماشا میشدند. برای همین به نظرم مردگان متحرک از اون رتبه باید خیلی پایین تر بیاد. دومین چیزی هم که میخوام بگم اینه که به نظرم رتبه مامورین شیلد میتونست بالاتر باشه چون در طول هفت فصلی که داشت خیلی خوب تونست داستان های زیبایی روایت کنه و مخاطبینش رو سرگرم کنه و راستش رو بخواید من که اون رو بیشتر از لوک کیج و فلش و ارو دوست داشتم. در آخر من برای دیدن آپدیت این مقاله اشتیاق دارم و دوست دارم ببینم چه تغییراتی در مقاله اعمال میشه.
واچمن رو دوست داشتم. ولی قسمت های آخرش بنظرم توقعات رو برآورده نکرد. کلا ایده شگفت انگیزی داشت ولی اون آخرا کم آورد و حوصله سر بر شد.
مون نایت هم خوب بود. البته میتونست بهتر هم باشه
ولی برخلاف تصور خیلی ها از شی هالک خیلی خوشم اومد. دقیقا همون چیزی بود که باید باشه . یعنی مثل کمیک ها خیلی هجو آمیز بود و کلیشه ها رو میشکست و ... هر کس توقع دیگه ای داشت بنظرم اصلا شی هالک رو نمیشناسه
ممنون از جوابتون
باید بگم که بنظر من اتفاقا واچمن قسمت های اولش کسل کننده بود انگار که بجای یه سریال کمیک بوکی داشتم یه سریال پولیسی دیستوپیایی نگاه میکردم اما قسمت های آخر یکم سرگرم کننده تر شد اما بازهم پایان خوبی برای سریال نبود شخصیت خبیثش هم یجورایی کلیشه ای بود بهرحال بازهم اون شاهکاری که خیلی ها میگن نیست و فکر میکنم این نمرات بالایی که گرفته صرفا فقط بخاطر تم های ضدنژادپرستیش بوده
قسمت های اولیه واچمن رو اتفاقا واسه متفاوت بودنشون دوست داشتم. نوعی حالت مرموز و معمایی داشتن که عاشقش شدم. دقیقا شما اثر و شگرد دیمون لیندوف رو توش میدیدید و لیندوف مغز متفکر سریال محبوبم یعنی Lost هم بوده و اونجا هم همبن جوری عمل میکرد . ولی قسمت های اخر دیگه همه چی یه جورایی عادی و قابل انتظار شده بود. انگار داشتم یه سریال سوپرهیرویی معمولی میدیدم
بنده جای خالی سریال های پسران ( the boys ) و مینی سریال لایواکشن واچمن رو به شدت در این مقاله حس میکنم
بنظرتون نباید اضافه بشن ؟ یا دلیل خواصی وجود داره که قرار نگرفتن ؟
قربان، موقعی که مقاله نوشته شد این آثار منتشر نشده بودن. حالا اگه روزی قرار شد مقاله آپدیت بشه (۹۹ درصد سایتهای دنیا وقتی مقاله ای مینویسن دیگه آپدیتش نمیکنن) ممکنه به مقاله اضافه بشن. امیدوارم تونسته باشم پاسخ درخوری داده باشم. قربان!
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا