آموزش فلسفه با ابرقهرمانان کمیک بوکی!

آموزش فلسفه با ابرقهرمانان کمیک استریپی

شرح عكس: جوکر انسانی روان پریش است و شاید سیاه ترین کاراکتر عالم کمیک بوک باشد. او هیچ هدف خاصی در زندگی ندارد. کتک می خورد ولی همچنان می خندد. او انگیزه ای هم ندارد، نه پول نه ثروت نه احترام و نه قدرت و جاه و مقام. او فقط وقتی لذت می برد که جهان بسوزد و برای این کار هر کاری می کند. به نظر شما آیا به نفع بشریت نبود اگر بتمن خیلی وقت پیش چنین موجودی را می کشت؟

مقدمه: سال های سال است که هواداران بتمن به نکته ای فکر می کنند که شاید کلیدی ترین رمز کمیک بوک های شوالیه سیاهپوش باشد: آخر چرا بتمن دشمن شماره یک خود یعنی جوکر را نمی کشد و خودش و دنیا را از شر این قاتل روان نژند رها نمی کند؟ در حقیقت این دو کاراکتر مدتهاست که درگیر یک موش و گربه بازي کشدار شده اند: جوکر همیشه دست به جنایت می زند، بتمن با مشقت فراوان او را شکست می دهد و به زندان می اندازد و سپس جوکر برای هزارمین بار از زندان می گریزد. آیا واقعاً ساده تر و مفیدتر نبود اگر بتمن جوکر را می کشت؟ چه چیزی مانع او می شود؟

اما این تنها هواداران کمیک بوک نیستند که به سؤالاتی از این دست می اندیشند و امروزه مضامین مشابه ای در تعداد فزاینده ای از کلاس های درس فلسفه مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. در واقع مطالعات فرهنگی و رسانه ای راه را هموار کرده اند تا دانشگاهها فرهنگ پاپ و مباحث مربوط به آن را وارد برنامه درسی خود کنند. در نتیجه اکنون اساتید فلسفه به ابرقهرمانان و کمیک بوک ها به عنوان ابزارهای فوق العاده ای براي درک بهتر مباحث پیچیده اخلاقی که قرن هاست ذهن فلاسفه را به خود مشغول ساخته اند، می نگرند. به عبارتی دیگر، ابرقهرمانان باعث شده اند تا دانشجویان به دروس و مفاهیمی علاقمند شوند که پیشتر تنها خوراک آدمهای خشک و عصا قورت داده پنداشته می شدند.

ویلیام ایروین از اساتید فلسفه در کینگ کالج پنسیلوانیا، ویرایشگر کتبی در زمینه فلسفه است که در آنها فصولی تحت عنوان «بتمن و فلسفه» و «مردان ایکس و فلسفه» یافت می شود. به عقیده او هیچ چیز عجیبی در بکارگیری ارجاعات برگرفته از فرهنگ پاپ به منظور تشریح تئوریهای دشوار وجود ندارد.

او در این باره می گوید: “این دقیقاً همان کاری است که فلسفه از ابتدا قصد انجامش را داشته است. در واقع سنگ بنای فلسفه با سقراط و جلسات او در خیابانهای شهر آتن نهاده شد، جایی که او سعی می کرد پیام خود را در قالب مردمی و به زبان ساده، همه فهم و با بهره گیری از تشبیهات و تمثیل های مرتبط با زراعت و اسطوره هایی قدیمی به مردم عادی منتقل نماید. در حالیکه در طی قرون گذشته فلاسفه به محافل آکادمیک رانده شدند و چنان واژگان پیچیده و کلام غامضی خلق کردند که حتی براي دانشجویان سال آخر فلسفه هم ناآشنا می باشد، مثل همین "اخلاق فریضه شناسانه" (Deontological Ethics) که مبحث درهم بافته و گره داری است”.

کریستوفر بارتل استادیار فلسفه در دانشگاه دولتی آپالاچیان (Appalachian State University)، از دانشجویان خود می خواهد تا رمان گرافیکی مشهور آلن مور یعنی "نگهبانان" (Watchmen) را بخوانند تا بتوانند بهتر به مسائل مربوط به متافیزیک و معرفت شناسی (Epistemology) بپردازند. او در کلاس هایش از کاراکتر «دکتر منهتن» در نگهبانان که ادعا می کند همه چیز از جمله روان انسانها از طریق علیت (Causality) مقدر شده است، بهره می گیرد. او با این کار تلاش دارد تئوری هایی مثل جبرگرایی (Determinism) یا اراده آزاد (Free Will) و مسئولیتهای اخلاقی که چنین جهان بیني هایی ایجاب می کنند را بهتر تدریس کند. به عقیده آقای بارتل، دوره درسی او که «فلسفه، ادبیات، سینما و کمیک بوک» نام دارد، وسیله ای خارق العاده در جذب دانشجویان به سوی فلسفه است و باعث شده تا تعداد دانشجویانی را که وارد رشته فلسفه می شوند و در آن باقی می مانند و ترغیب می شوند تا در آینده نیز به آن بپردازند، روز به روز افزایش یابد. او می گوید: “من اغلب از دانشجویان می خواهم آثار افلاطون، ارسطو و هیوم را به عنوان درآمدی بر فلسفه بخوانند. آنها اغلب ابتدا از مباحث خوششان می آید ولی خیلی سریع به دلیل پیچیدگی مطالب، فراری می شوند. اما کمیک بوک می تواند توضیحات و نمونه های بسیار خوبی را به آنها بدهد، بدون آنکه کسی را با پیچیدگی هایش بترساند”. به عقیده وی، همیشه دانشجویانی هستند که تصور می کنند چنین دوره هایی جان می دهند برای گرفتن نمره ۲۰، اما آنها خیلی زود متوجه می شوند که کمیک بوک با وجود ماهیت مفرحش، مایه های کاملاً جدی دارد که شوخی بردار نیست.

برای آقای کریستوفر روبیچاد که در دانشگاه هاروارد درس می دهد، مکاتب فکری بر آمده از کمیک بوک های ابرقهرمانانه می توانند به مردم کمک کنند تا با سردرگمی های اخلاقی به گونه ای کاملاً ملموس و در عین حال غیرشخصی، مواجه شوند. به طور مثال او از دانشجویانش می خواهد تا خود را جای پیتر پارکر (هویت مخفی اسپایدرمن) بگذارند و تصور کنند که ناگهان مثل او صاحب نیروهای فوق بشری شده اند. سپس از آنها می پرسد: ” آیا اکنون برایتان نوعی تعهد اخلاقی به وجود آمده است که از این نیروهای جدید برای کمک به دیگران استفاده کنید یا خیر؟”

آقای روبیچاد در ضمن در یکی از مقالات به چاپ رسیده خود از پرسش فوق استفاده کرده است تا درباره نتیجه گروی (Consequentialism) یعنی نگرشی که طبق آن اخلاقی بودن یک فعل تنها به وسیله نتایج آن فعل تعیین می گردد، کنکاش نماید. او در مقاله اش می نویسد: “یک نتیجه گرا احتمالاً در پاسخ خواهد گفت که پیتر پارکر مسئولیتی اخلاقی دارد تا اسپایدرمن باشد زیرا این تصمیم او منفعت جمعی را به ارمغان می آورد. اما باید در نظر داشت که پیتر پارکر در ضمن یک دانشجوی مستعد و با آینده نیز می باشد، بنابراین یک غیر نتیجه گرا (Non-Consequentialist) می تواند ادعا کند که دستیابی او به حرفه ای مرتبط با چنین استعدادهایی می تواند فی نفسه گزینه ای مناسب و مشروع برای او باشد و در حقیقت وظایف اسپایدرمنی او هستند که همواره سدی راه شکوفایی استعدادهای علمی او شده اند”. از یاد نبریم که سردرگمی ها و دلمشغولی هایی از این دست همیشه جوهره اصلی ماجراهای کمیک بوکی پرطمطراق اسپایدرمن را در بیش از 50 سال گذشته شکل داده و باعث شده اند تا این کاراکتر محبوبترین ابرقهرمان مارول کامیکس و یکی از شناخته شده ترین مظاهر تخیلی عصر معاصر لقب گیرد. در ضمن حضور اسپایدرمن در عرصه های مختلف سرگرمی مثل سینما، انیمیشن و بازی های رایانه ای موجب شده تا دانشجویان و مخاطبان عام کاملاً با او آشنایی داشته باشند.

شرح عكس: برخلاف بسیاری از ابر قهرمانان دیگر، پیتر پارکر هرگز دل خوشی از نیروهای فوق بشری اش نداشته و حتی گاهی آنها را به منزله نوعی نفرین تلقی کرده است زیرا نزدیکان او همواره در معرض خطر قرار دارند ولی او قویاً باور دارد که "قدرت زیاد مسئولیت زیادی به همراه دارد". سؤال این جاست که آیا او حق ندارد هویت اسپایدرمن را رها کند و زندگی آرام و بی دغدغه ای داشته باشد؟ پس مسئولیت او در قبال خود و نزديكانش چه می شود؟

 

البته آقای روبیچاد از دانشجویان خود می خواهد تا در این سطح متوقف نشوند و چارچوبی که فراگرفته اند را برای تصمیماتی که در زندگی شخصی و حرفه ای خود می گیرند، بکار ببرند. او می گوید: “اخلاقیات از مقولات دشوار در تدریس است زیرا آموختنی های آن برای بسیاری از دانشجویان جنبه شخصی پیدا می کند. اما اگر در آغاز مثالها و نمونه های تخیلی و تصنعی به آنها بدهید، آنوقت قادر می شوند با وضوح و واقع بینی بیشتری نسبت به موضوعات بیاندیشند”.

با این حال، بکارگیری ابرقهرمانان در دروه های فلسفه منتقدین خاص خودش را نیز داشته است. بدیهی است که وقتی اساتید دانشگاهی به سختی می توانند مشتریان پر و پا قرصی برای دروسی همچون «شعر قرون وسطایی» بیابند ولی از سوی دیگر کلاس های درس برخی از همکارانشان که مثلاً دورهای همچون «معانی و بیان ابرقهرمانانه» درس می دهند مملو از دانشجو است، آنوقت در راهروهای دانشگاه پچ پچ های انتقادانه به راه خواهد افتاد. پروفسور مارک وایت از دانشگاه سیتی شهر نیویورک می گوید که اطمینان دارد دوره «بتمن و فلسفه» او قطعاً خنده و تمسخر برخی همکاران را در پی داشته است و در عین حال متذکر می شود که مشغول تدریس فلسفه کمیک بوک نیست بلکه از کمیک بوک استفاده می کند تا فلسفه درس بدهد.

ویلیام اروین هم کاملاً با این موضوع موافق است و میان کار خود و مطالعات تئوریسینهای فرهنگی (Cultural Theorists) تشابه قائل می شود و می گوید: “امروزه پژوهش هایی که در باب فرهنگ انجام می شوند، مقوله فرهنگ پاپ و نمادهای آن را بسیار جدی می گیرند. البته ما نمی گوییم که مثلاً کمیک بوک های سوپرمن معادل آثار هومر یا دانته هستند و یا اعتقاد نداریم که کمیک بوک های ابرقهرمانانه باید جایگزین آثار افلاطون و سقراط شوند ولی هدفمان این است که از آنها برای جذب مردم به سوي فلسفه بهره بگیریم و با زبانی با آنها سخن بگوییم که برایشان آشناست”.

آقای روبیچارد تحمل منتقدانی را که می گویند آثار و کلاسهای درس او مباحث سنتی فلسفی را به ابتذال می کشاند، ندارد. او می گوید: ” در فلسفه ای که من در آن تخصص دارم یعنی فلسفه تحلیلی (Analytic Philosophy) همواره از آزمایش های فکری (Thought Experiments) استفاده می شود. پس اگر مثالی که می آوریم به خوبی در خدمت فلسفه ناب باشد، آنوقت واقعاً چه اهمیتی دارد که آیا از دل فرهنگ پاپ آمده یا مثلاً از رمان Middlemarch اثر جرج الیوت گرفته شده است؟

شان تریت هم که در دانشگاه نورث تگزاس تدریس می کند به هیچ وجه از بالا رفتن ابروهای منتقدانش دلگیر نمی شود. او می گوید: “وقتی دانشجویان در دنیای قهرمانان شنل پوش و نقابدار کمیک بوکی قرار میگیرند، به طرزشگفت انگیزی به مباحث عمیق علاقه نشان می دهند. این برای من کافی است زیرا میدانم اینگونه بهتر مهیای دروس سنگین تر می شوند”.

 

 مهدی ترابی مهربانی

منبع مقاله:

سایت BBC

لینک مقاله به زبان انگلیسی 

  All rights reserved © Spidey.ir 2016

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

کشتن شخصیت خبیث توسط یک قهرمان چه تبعاتی در پی دارد؟

"مرد عنکبوتی : راهی به خانه نیست" ثابت میکند گرین گابلین از جوکر خبیث بهتری است

چه می‌شود اگر قهرمانان مارول دشمنان‌ خود را به قتل برسانند؟

بزرگترین قاتل كمیك های مارول كیست؟

15 مرد عنکبوتی دارک در دنیای کمیک!  

5 چیزی که همیشه در كمیك های کارنیج یافت میشود!

15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده

آموزش فلسفه با ابرقهرمانان کمیک بوکی!

10 دفعه ای كه ابرقهرمانان مجبور شدند به خاطر "منفعت جمعی"، ابرقهرمانان دیگر را بكشند

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn