فیلمی سرگرم کننده که از دل دنیای کمیک بوک خارج شده است! با نقد اکوامن همراه ما باشید.
بعد از نحوست فیلم های زک اسنایدر و ریشهٔ خرابی که در دل فیلم های دی سی دواند، سران وارنر به چاره اندیشی نشستند و اگر نگاهی به برنامه های این کمپانی بیاندازیم در میابیم که وارنر از خیر شخصیت های دسته اول خود(لااقل در ظاهر) گذشته است و راهی جدید را در پیش گرفته است. فیلم اکوامن نیز به همین علت از بیخ، فرمول های اسنایدری خود را به سطل زباله انداخته و شدیدا سعی دارد خودش به اثبات همگان برساند و خاطرات بد قبلی را از بین ببرد، در این راه تا حد خوبی موفق بوده اما مشکلاتی سر راهش قرار داشته که باعث شده توسط برخی افراد شدیدا کوبیده شود و برای این افراد «شیوهٔ فیلمهای مارولی» پاسخگوی نیازمندی هایشان نبوده است.
فیلم جاستیس لیگ به همگان نشان داد که به همین سادگی ها نمی توان تمام ابرقهرمانان دست اول یک کمپانی را در یک فیلم قرار داد و با چسباندن یک صحنه پس از تیتراژ به آن، مردم را به زور به سینماها کشاند؛ از همین سو ساخت فیلم اکوامن با دشواری های بسیار زیادی همراه بود و اگر از طرفداران سینما سوال کنید با اکراه شدیدا زیادی راجع به این فیلم نظر می دهند و از دنبال کردنش صحبت می کنند. یکی از دلایلی که تریلر های این فیلم شدیدا داستان فیلم را لو می داد همین خاطرات بدی است که در ذهن همگان حک شده است شاید اگر وارنر به این شکل بازاریابی نمی کرد به فروش خوبی که در چین کرده، دست نمیافت. به هر حال بعد از دیدن فیلم متوجه خواهید شد که جیمز وان سال ها روی این فیلم فکر کرده و ایده هایش را چکش کاری می کرده که یک پک کامل از دنیای کمیک بوک های اکوامن و مخصوصا ران جف جانز را تحویل طرفداران پر و پا قرصش دهد. اکوامنی که تا همین چند وقت پیش مورد تمسخر بسیاری از فیلم ها، سریال ها و انیمیشن های معروف قرار می گرفت این بار سعی داشت تمام این تمسخر ها را از بین ببرد و آن ها را به خاکستر بنشاند. اما مشکل اصلی این است که انقدر خیل عظیم فیلم های کمیک بوکی و صد البته ایده های مشابه زیاد شده، راضی بودن و مورد پسند قرار گرفتن مخاطب به یکی از سخت ترین کار های کارگردانان و کمپانی های هالیوودی تبدیل شده است. در ادامه توضیح خواهیم داد که چرا یک ایدهٔ قدیمی در دنیای کمیک در چشم مردم حال حاضر به یک کلیشه و تکرار تبدیل شده است و این یکی از دلایل اصلی ضعف فیلم است.
متفاوت بودن این فیلم با فیلم های قبلی از همان ابتدا خودش را به اثبات می رساند و هر چه فیلم رو به جلو حرکت می کند نمود آن بیشتر مشخص می شود. فیلم ترکیبی است از داستان های بازپس گیری تاج و تخت، خودشناسی و ماجراجویی به سبک ایندیانا جونز! همه این ها دست به دست هم داده اند که در نهایت فیلم را به یک اثر کمیک بوکی تمام عیار تبدیل کنند.
متاسفانه برخلاف فیلم پلنگ سیاه که دغدغه های پادشاه یک ملت کاملا قابل درک بود و تقریبا کلیشه ای نداشت در این فیلم آن بحران و روحی که دنبال آن بودیم پیدا نمی شد و انگیزه های «اوشن مستر» به عنوان خبیثی که در لباس پادشاه ظاهر می شود بیشتر به منظور کشور گشایی احساس می شد تا نگرانی! البته آقای «پاتریک ویلسون» بازی بدی به نمایش نمی گذارد و این بیشتر مشکل از فیلمنامه است که ویلنی سمپاتیک تر را تحویل طرفداران نمی دهد. مشکل اصلی که اصلا قابل بخشش نبود چیزی است که می بایست بیشترین بحث را بین مخاطبین ایجاد می کرد ولی متاسفانه فقط وسیله ای برای روایت فیلم بود. پدیده ای مثل آلودگی آب که مستقیما به انسان ها مربوط می شود به خوبی نمی تواند سطح خطری که آتلانتیس را تهدید می کند، به نمایش بگذارد. یعنی موضوع به این مهمی تبدیل به یکی از انگیزه های سطحی خباثت ویلن داستان تبدیل می شود و در طول داستان به راحتی به فراموشی سپرده می شود چرا که نه در قلمروی اصلی آتلانتیس و نه در قلمروهای دیگر و حتی محل زندگی ترنچ ها (Trench) این تهدید احساس نمی شود. (به نوعی می توان گفت فقط برای این که دل طرفداران محیط زیست نشکنه این مورد رو اضافه کردند!)
همانطور که تا حد بسیار زیادی از تریلر ها متوجه شدیم وقایع فیلم پس از فیلم جاستیس لیگ رخ می دهد. «آرتور کری» پس از شکست «استپن ولف» به خانه اش بازگشته و در این بین گه و گاهی کارهای ابرقهرمانانه انجام می دهد اما هنوز هدف اصلی خودش را پیدا نکرده است. فیلم نیز برای انسانی تر شدن داستان، اوریجین و روایت گذشتهٔ «آرتور کوری» را به نمایش می گذارد. پسر خشکی، پادشاه دریا! فیلم دقیقا از روایت داستان عاشقانه پدر و مادر آرتور آغاز می شود؛ زنی قدرتمند از ناکجا آباد سر و کله اش پیدا می شود و مامور و محافظ فانوس دریایی ذره ذره به او دل می بندد غافل از آن که همسرش «آتلانا» خانواده ای در اعماق دریا دارد. این داستان عاشقانه کوتاه در نهایت با به دنیا آمدن آرتور کم کم، بعد از این که جنبه های انسانی آرتور را به اثبات رساند، وارد مرحله ای جدید می شود.
اما مثل هر داستان عاشقانه ای همه چی طبق خواسته عاشق و معشوق پیش نمی رود. مادر مجبور به جدایی تنها فرزندش می شود و پدر مجبور به غم خواری یادگار همسرش می شود. این قسمت ابتدایی فیلم بود که سعی داشت داستانی عاشقانه را روایت کند. در قسمت ابتدایی از فیلم بازیگری «نیکول کیدمن» به یکی از درخشان ترین و با طراوت ترین بازی های فیلم آکوامن تبدیل می شود. در داستان بعدی واقع در فیلم، شاهد معرفی قدرت های آرتور و شاهد ته دیگ باقی مانده از زک اسنایدر هستیم که بهترین نحو به روایت داستان فیلم کمک کرده است. اما این روایت بیشتر به منظور پُر کردن داستان بوده است و می توانست حتی در فیلم دوم اکوامن نیز اتفاق بیافتد به هر حال جیمز وان تصمیم گرفته که در این فیلم هر ایده ای که جواب می داده استفاده کند و آن را به رخ طرفداران “کمیک بوکی” بکشاند غافل از آن که این کارش باعث شلوغی بیش از حد فیلمنامه برای افراد “غیر کمیک بوکی” شده است.
در این قسمت بازی آقای «یحیی عبدالمتین دوم» خیلی به دل طرفداران می نشیند و دقیقا همان چیزی است که از او انتظار می رود و همان بلک مانتایی که در دنیای کمیک دیده بودیم را به نمایش می گذارد. خدا رو شکر بعد از این قسمت از فیلم، بر خلاف تصورات قبلی، همچنین چیزی که زک اسنایدر در ابتدا در نظر داشت، با اکوامنی بسیار خوب و وفادار سر و کار داشتیم و آن حالت “خفن بودن” بی خودی ای که در فیلم های قبلی DCEU که یک چشمه اش را دیده بودیم، کاسته شده بود.(البته همین تغییر باعث ایجاد مشکل دیگری شده بود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.) و البته همانطور هم که می دانید جیمز وان سر بعضی از صحنه های فیلمبرداری فیلم جاستیس لیگ حضور داشته و از اسنایدر مشورت می گرفته پس وقتی در این فیلم تغییرات مثبتی را می بینیم درک بالای این کارگردان را به عینه متوجه خواهیم شد. شخصیتی که «جیسون موموآ» در این فیلم به نمایش می گذارد در نوع خود عالی است و انگار شخصیت خود جیسون موموآ را به جای آرتور شاهد هستیم. چرا که اگر صفحات مجازی او را دنبال کنید این شباهت غیرقابل انکار را به طور واضح خواهید دید. (چیزی مثل فیلم ثور راگناروک که ما بیشتر کریس همسورث را می دیدیم) «امبر هرد» در هیبت «مرا» نیز بازیگری کاملا متوسطی را به نمایش می گذارد البته با توجه به سابقه اش می توان گفت جیمز وان شاهکار کرده و بازی خوبی را از این بازیگر بیرون کشیده است.
رابطهٔ «مرا» و «آرتور» در فیلم کمی تو ذوق می زند، یعنی آنقدری که رابطهٔ دوستی بین آن ها جذاب در آمده است، رابطهٔ عاشقانه و شیمی عاشق معشوق وارشان اصلا به دل نمی نشیند این رابطه شدیدا عجیب، ناخوشایند و هول هولکی است و این برای مخاطبان رابطه ای غریب درآمده است!!! انگار این دو نفر از دو دنیای متفاوت آمده اند تا بیشتر با هم گپ بزنند تا رابطه عاشقانه برقرار کنند(به خاطر همین دوستی بینشان جذابیت خیلی بیشتری دارد.) در این بین «ویلم دفو» به عنوان مرشد اکوامن بازی خوبی را به نمایش می گذارد و حضور او در فیلم بی ضرر است در کل بازیگری ها در این فیلم مشکلی ندارند و جیمز با توجه به این که بازیگران را خودش انتخاب نکرده بود بهترین اثر را به مخاطب تحویل داد. تغییر شخصیت پردازی در آرتور باعث شده چیزی که مدنظر اسنایدر بوده تغییر کند، لذا شوخی هایی که در فیلم می شود با این که جواب می دهند اما حالتی جلف و عجیب را به شخصیت اکوامن اضافه می کند و شاید اگر این تغییر رخ نمی داد بازیگری موموآ نیز حالتی متفاوت به خود می گرفت!
جلوه های ویژه و CGI فیلم با توجه به بودجه محدودی که جیمز وان در اختیار داشته است نسبتا خوب است اما مشکل اصلی که در آن وجود دارد شلوغی بیش از حدی است که در آن وجود دارد.
در هر صحنه ای که تماشا می کنید به جای این که از جزئیات لذت ببرید از شلوغی آن کلافه خواهید شد، به نظر می رسد که «وان» در نظر داشته این فیلم از هر لحاظ خیره کننده جلوه کند اما متاسفانه باعث غلو شدن بیش از اندازه صحنه ها شده است. یعنی اگر همین جلوه هایی که در فیلم را دیدیم را به صورت خلوت تر و جمع و جور تر می دیدیم شاید از آن تعریف هم می کردیم.
موسیقی متن فیلم کاملا با صحنه ها اتفاقات فیلم جفت و جور می شود و کاملا فضاسازی لازم را انجام می دهد. هر جا قرار باشد احساسی عمل کند احساسات مخاطب را برمی انگیزد هر کجا قرار باشد حماسی باشد، حماسی و Epic عمل می کند. موزیک متن حتی برای شخصیت های فیلم تم خاص خودش را به نمایش می گذارد یعنی از این به بعد شما هرگاه «آرتور» را ببینید موسیقی اختصاصی اش در ذهن شما مرور خواهد شد. خلاصه موسیقی متن در این فیلم فوق العاده است و به شخصه خیلی روی من تاثیر گذار بود. (خداییش فقط این قطعه رو گوش بدید!)
جدا از شلوغی فیلمنامه، وفاداری موجود در آن به کمیک بوک ها بی نظیر است و به خاطر همین هم است که می توان ادعا کرد با فیلمی کاملا کمیک بوکی سر و کار داریم که هر طرفداری از آن لذت خواهد برد و شخص انگار یک رمان گرافیکی ویدئویی را ورق می زند. اکشن فیلم عالی و با احساس است(برخلاف سوپرمن اسنایدر)؛ داستان فیلم با توجه به این که ترکیبی از داستان های دنیای کمیک بوک است و به علت آن که داستان هایی مشابه در سالهای اخیر در دنیای سینما مشاهده کردیم شاید تکراری به نظر برسد ولی هر طرفدار کمیک بوکی می داند که اتفاقات درون فیلم پیشینه ای بسیار قدیمی تر از چیزی دارد که در سال های اخیر در دنیای سینما شاهد آن بودیم. فیلمنامه خودشناسی یک ابرقهرمان بی هدف را کاملا به رخ مخاطبان می کشاند و تبدیل شدن آرتور به پادشاهی که دنیایش را نجات می دهد به بهترین نحو به نمایش گذاشته می شود همچنین فیلمنامه با اضافه کردن پدر «آرتور» با بازی «تمورا موریسون» چاشنی زمینی بود را به آن میافزاید.(چیزی که اسنایدر با وجود آن نیز نمی توانست آن را به نمایش بگذارد!!!) مشکلی که در این بین شاید برای افراد عامه به وجود بیاید، فضای غریبی است که در فیلم وجود دارد؛ اکوامن، فیلمی است که تا به حال نظیرش وجود نداشته و آن هم به خاطر دنیایی است که در اعماق دریا اتفاق می افتد. شاید ما با فیلم های محافظان کهکشان با فضای عجیب و غریبی آشنا شده باشیم اما لحنی که در آن وجود داشت زمینی و قابل درک بود. در فیلم اکوامن به علت دنیای زیرآب، امپراطوری آتلانتیس، نژاد های مختلف زیر آب و شگفتی های موجود در آن ممکن است باعث شود حسی عجیب و دور از واقعیت به شما القا شود ولی این اصلا یک مشکل محسوب نمی شود و مطمئنا در فیلم های بعدی با توجه به این که با این فضا آشنا شدیم ارتباط بیشتری برقرار خواهیم کرد.
در پایان باید گفت که آکوامن با وجود مشکلاتش فیلمی کاملا کمیک بوکی است که عملی غیر ممکن را عملی ساخت و اکوامن را به اثبات همگان رساند. ما دیدن این فیلم را به هر طرفدار کمیک بوکی توصیه می کنیم!
امتیاز: 7.5 از 10
نویسنده: احمد فقیه
P.Constantine
All rights reserved © Spidey.ir 2018
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
کمیک کان 2018: بررسی و تحلیل اولین تریلر فیلم "اکوامن" (AQUAMAN)
16 داستان كمیك بوكی كه اشكتان را در می آورد ...
15 دفعه ای که ابرقهرمانان دنیای کمیک دچار نقص عضو شدند
دیدگاهها
خدا خیرت بده جوون.
نمره من به فیلم : ۷/۱۰
کلا دیسی تو ساخت فیلم های تک نفره مشکل نداره(نمونش همین اکوامن و واندر وومن)
دست گل های زک اسنایدر که باهاش باید به باغچه کود داد گند زد به دیسی :/
شاد باشید
اگه امکانش هست فیلم پرده ای اکوامن رو همراه با زیر نویس در آپارات قرار بدید
با تشکر
به نقل از mahan tkd:
در کانال تلگرام marvel archive هم هست(خواهشمندم به دلیل تبلیغ بنم نکنید خودتون قبلا تبلیغش کردید:|)زیر نویسش هم موجود نیس در اپارات قرار خواهم داد
بسیار موافقم.
واقعا این فیلم مرا از نا امیدی دراورد.امیدوارم فیلم شزم هم مثل این بشه.یا بهتر بشه
خدایی این چرا تو پیج سایته؟
من هم گوشه هایی از فیم و دیدم که ببینم سطحش چجوریه.
بازی نیکل کیدمن اول فیلم واقعا خوب بود.
بنظر منم خیلی شلوغ بود بعضی از صحنه ها.
و یک سوال. زمان حمله استپن ولف کل کره زمین و حتی اتلانتیس تو خطر بود. و گفتید که وقایع فیلم بعد از لیگ عدالت بوده. چجوری توجیه کردن که اتلانتیس هیچ کمکی واسه دفع حملات استپن ولف نکردن؟
ایا بازم یه تئوری عجیب مثل امازون اوردن که کسی نمیتونه از اتلانتیس خارج بشه؟
هیچی از داستانو لو نداد کاملم مارو با فیلم آشنا کرد
کیفیت پرده اومده ولی واقعا صدا و تصویر خیلی خرابه.
من که نگاه نکردم.
بنظرم شما هم صبر کن تا کیفیت خوبش بیاد.
با این حال اگه خواستی توی نت هست.اکثر سایتا هم گذاشتن.
نه نیست
تشکر از نقد زیباتون جناب فقیه.
بالاخره کیفیت خوب فیلم و گیر اوردم و دیدم.
واقعا فیلم خوبی بود نسبت به پیشینه دی سی.
حتی بنظرم بهتر از واندر وومن بود.
ولی بازم نسبت به فیلمهای مارول کم و کاستی زیاد داشت.
مهم داستان اصلیه فیلم بود که بیننده رو تا اخر ترغیب به دنبال کردن فیلم میکرد.
بعضی صحنه ها واقعا شلوغ بود و بعضی جاها چیزایی نشون دادن که لازم نبود. مثلا درام زدن اختاپوس یا سفینه های عجیب و غریب از نظر شکل و ظاهر.چون سبک فیلم با بلک پانتر تشابه داشت یه جورایی میخواستن شبیه بلک پانتر نباشه ولی خوب بعضی چیزا برا بیننده ملموس نبود.
خیلی راحت تر میتونستن نشون بدن تکنولوژی اتلانتیس خیلی قویه ولی با چیزای عجیب نشون دادن بیننده رو سر در گم کردن.
جلوه های ویژه نسبت به بودجه ای ک داشتن خوب بود. ولی بعضی صحنه ها واقعا شلوغ بود که اصلا لزوم نداشت.نبردهای شلوغ و خیلی فانتری و بعضی جاهام بیشتر انیمیشن میشد تا فیلم واقعی.
در مورد انتخاب بازیگرا هم باید بگم.
انتخاب نیکل کیدمن برا نقش مادر ارتور واقعا عالی بود و هوش کارگردان و نشون میده و بازی عالی نیکل کیدمن.
جیسون موموآ هم به نظرم نقش و خوب نشون داد و مال خود کرد.
پاتریک ویلسون هم بخوبی نقش اوشن مستر و پیاده کرد و عالی بود.
بازیگر مرا و والکر و دلف لاندگرن هم در نقش پدر مرا خوب بود. ولی بازیگر پدر ارتور و میتونستن بازیگر قوی تری بذارن.
بعضی صحنه های مبارزه خیلی شلوغ بود مثلا ارتور و اوشن مستر.
صحنه ای که مرا روی پشت بام فرار میکرد هم جالب نبود و شایدم من مقایسه میکنم با نمونه های اینچنینی توی مارول.
بلک مانتا هم حضورش کم بود و میتونیم امیدوار باشیم برا اکوامن دو حضور پر رنگ تری داشته باشه.
صحنه کشته شدن پدر بلک مانتا خیلی تو ذوقم خورد که اونجوری اکوامن ولش کرد و رفت.کمک خواستن از ابرقهرمان و بی اعتنایی از سوی ابرقهرمان منو یاد سوپرمن دارک بتمن وی ای سوپرمن انداخت.در کل این صحنه جالب نبود.
میتونستن صحنه مرگشو نشون بدن که ناخواسته اتفاق افتاده.
صحنه ای که نیکل کیدمن با سربازای اتلانتیسی رفت ک شوهرش و پسرش اسیبی نبینن. میتونستن همونجا اتلانتیس و خلاصه وار معرفی کنن و نشون بدن که اتلانا مجبور به ازدواج برخلاف نظر خودش شده.
در کل توی هالیوود و فیلمهای ابرقهرمانی فیلم جدیدی بود و این فیلم جدید ساختن خیلی سخت تره تا اینکه راه دیگران و ادامه بدی.
این فیلم یه کمیکبوک زنده بود و المانهای کمیکبوکی توش به وفور یافت میشد. داستان دربارهٔ فرآیند خودشناسی «آرتور کری» به عنوان وارث تاج و تخت آتلانتیس و تکوین شخصیت اونه.
با توجه به وضعیت اسفناک DCEU بعد از فیلمهای «زک اسنایدر» و تأثیر مستقیم روی این پروژه، نتیجهٔ فیلم واقعاً خوبه؛ اما نمیشه منکر این شد که «آکوامن» از ضعف جدی فیلمنامه رنج میبره.
پِیْرنگ (معادل فارسی واژهٔ plot!) اصلاً وحدت و انسجام نداره. خیلی از اتفاقات اصلاً به طور مستقیم از اتفاق قبلی نتیجه نمیشن و سیر "علّت و معلولی" در فیلمنامه دیده نمیشه خیلی اوقات و ضربهٔ شدیدی به فیلم میزنه.
یکی از شدیدترین ضربهها به رومانس فیلم آسیب میزنه؛ رابطهٔ «آرتور» و «مرا»، که یکی از بهترینها و موندگارترینها ی دنیای کمیکه، در این فیلم به یک علاقهٔ نصفه و نیمه تبدیل شده. این تغییر طرز تفکر مِرا راجع به خشکی و آدمهای اون فقط بخاطر دیدن چندتا گیاه ـه؟! بیخیال! انقدر الکی نمیشه یه شخصیت رو پیشرفت داد که!
انگیزهٔ «اوشن مستر» به عنوان ویلن و خبیث اصلی فیلم اصلاً قابلقبول نیست. آیا واقعاً این بحران زیست محیطی اینقدر جدی ـه و برای موجودات اقیانوس تهدید آمیزه که بخوان حمله کنن به خشکی؟! چرا این وضعیت اصلاً توی قلمروهای مختلفی که توی فیلم میبینیم دیده نمیشه و همه چیز گل و بلبل ـه؟!
صحبت از مردم آتلانتیس شد؛ چرا هیچ چیزی از زندگی مردم عادی آتلانتیسی و تعاملات اونا با هم دیگه و رسوم اونا نمیبینیم؟! این یه فرصتب برای سازندگان فیلم بود که دنیای زیر آب رو برای بیننده تداعی کنن که ازش استفاده نکردن. نشون دادن تکنولوژی و المانهای باستانی آتلانتیس که برای درک این دنیای پیچیده کافی نیست و اقتباس از run «جف جانز» نباید فقط به استفاده از طراحیهای کمیکها در فضای فیلم باشه.
همینطور قلمروها و نژادهای مختلف آتلانتیس؛ واقعاً مخاطب عادی بین سینما چه فرقی بین اونا احساس میکنه به جز ظاهرشون؟! این نژادها باید هر کدوم رنگ و بوی خاص خودشون رو داشته باشن و شخصیتهای متمایز و unique. مگر نه اگر کسی درکشون نکنه، دیگه اتحاد یا جنگشون با هم دیگه چه اهمیتی داره؟! (حالا این رو مقایسه کنید با به تصویر کشیدن قبایل مختلف «واکاندا» در فیلم «پلنگ سیاه» که هر کدوم متمایز و اصیل دیده میشدن.)
اما مهمترین مشکل، ذات و شخصیتپردازی خودِ «آرتور کری/ آکوامن» ـه. اینکه اول فیلم به راحتی پدر بلک مانتا رو ول کرد تا بمیره، برای من که خیلی شوکه کننده بود. (حالا رحم کردنش به برادر ناتنیش رو میزاریم به حساب تکوین و تکامل شخصیتیش!) اما باز هم غیرقابلقبول ـه که شخصی که هیچ اِرقی به آتلانتیس ندارن و به قول خودش سراغ نیزهٔ سهشاخه آتلان اومده چون چارهای نداشته (!!!) بخواد پادشاه بر حق آتلانتیس باشه. منطقیه که اوایل فیلم بخواد بیخیال تاج و تخت و حکومت باشه، ولی چرا تا لحظهٔ آخر همچین حسی داره؟!
اما صحنه های اکشن و مبارزه خیلی خوب ولی شلوغ درست شدن. اگه کمی روی جزئیات بیشتر توجه میکردن، اکشن های قابل تحسینی رو ارائه میدادن اما الان فقط چندتا صحنهٔ خرتوخر (!) از نظر افرادی که کمیکهای آکوامن رو دنبال نمیکنن محسوب میشن!!! (خب اون منتقد حق داشته فیلم رو یه «آکواریوم شلوغ» خطاب کنه!) در کل فیلم برای افراد ناشناس آشنا با کمیک نصف جذابیتاش رو از دست داده!
در مورد بقیه موارد فنی هم که آقای فقیه توضیح دادن؛ بازیهای به زور متوسط (!)، کارگردانی هوشمندانه، موزیک متن حماسی...
با وجود تمام اینها، این فیلم واقعاً پیشرفت خوبی نسبت به MoS یا BvS کرده و میشه امید داشت تا دنیای سینمایی دیسی یه جونی بگیره. این دفعه به جای اینکه شخصیتپردازی افتضاح کاراکترهای اصلی رو ببینیم و شاهد بتمن قاتل و سوپرمن بیتفاوت به انسانیت باشیم، فقط فرصتهای از دست رفتهای رو میبینیم که این فیلم رو میتونستن به بهترین اثر DCEU تبدیل کنند ولی حیف...!
امیدوارم این فیلم شروع تازهای باشه برای عوامل وارنر و دیسی و از این اشتباهات درس بگیرن. به امید پیشرفت روزافزون فیلمهای کمیکبوکی...
نمرهٔ من به فیلم: ۷ از ۱۰
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا