بدترین زوج های عاشق در فیلم های کمیک بوکی!

بدترین زوج های عاشق در فیلم های کمیک بوکی!

این مقاله به مناسبت روز ولنتاین بار دیگر در صفحه نخست سایت قرار میگیرد.

مقدمه: در بطن هر داستان و سرگذشت ابرقهرمانی یک قصه عاشقانه قرار دارد. یعنی ما امکان نداره فیلمی ابرقهرمانی داشته باشیم و در آن قهرمان ما یک معشوقه یا علاقه رومانتیک نداشته باشد. به همین دلیل برخی از این علایق عشقی مثل مری جین ، لوئیس لین و ... به شهرت زیادی در دنیای سینما دست پیدا کرده اند. در اقتباس های سینمایی یکی از چیزهایی که خیلی زیاد اهمیت دارد "شیمی" (Chemistry) هستش. البته منظورمون از شیمی اون درسی نیست که در دوران دبیرستان پدرمون رو در میاره! منظورمون اون کشش و جذابیتی هستش که بین دو نفر دیده میشه و باعث میشه که آدم با دیدن آنها بگه" این دو تا چقدر به هم میان"! داشتن شیمی مناسب بین یک بازیگر زن و یک بازیگر مرد خیلی مهمه و سبب میشه تا تماشاچی فیلم را با علاقه بیشتری پیگیری کنه.  به طور مثال اندرو گارفیلد و اما استون در سری فیلم های "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" خیلی با هم شیمی خوبی داشتند و آدم از دیدن آنها در کنار هم کیف میکرد و عشق شون رو باور داشت. ولی بارها شده که این شیمی بین بازیگران فیلم های ابرقهرمانی برقرار نشده. حالا دلایل زیادی داره. مثلا کارگردان نتونسته خوب ازشون بازی بگیره یا اینکه مثلا فیلمنامه رابطه اونا رو خوب تبیین نکرده یا اینکه بازیگرانی که برای این نقش ها انتخاب شده اند وقتی در کنار هم قرار میگیرند به هم نمیان! در این مقاله به 10 تا از این موارد اشاره میشه. مقالات زیر را هم بخوانید:

بدترین زوج های عاشق در سریال های کمیک بوکی!

بهترین زوج های عاشق در سریال های کمیک بوکی!

 

10- تام هالند و لورا هریر در فیلم "مرد عنکبوتی : بازگشت به خانه"

پیتر پارکر - لیز

یادتون باشه من در نقد خودم برای فیلم بازگشت به خانه که در اینجا میتونید اون رو بخونید، گفته بودم که رومانس ضعیف ترین بخش این فیلمه. راستش رو بخواهید در دنیای کمیک هم «لیز» رو هرگز نمیتوان به عنوان یکی از برترین عشق های پیتر پارکر برشمرد ولی چون مری جین و گوئن استیسی قبلا در فیلم های اسپایدرمن به کار رفته بودند بنابراین مارول این دفعه از لیز استفاده کرد. متاسفانه رومانس آنها عمق نداشت. این اولین فیلم مرد عنکبوتیه که نظر رومانس اینقدر بی رمق بود. البته من شخصا با این بخش مشکل خاصی نداشتم. چون عشق اول پیتر بود و تجربه نشون داده عشق اول تو حال و هوای دبیرستان رو نباید زیاد جدی گرفت! تو کمیک ها هم همین طور بود. پیتر اولش از لیز آلن و بتی برنت گذر کرد که به گوئن استیسی و مری جین رسید. پس زیاد عیبی نداره اگه رومانس فیلم قوی نباشه. همون بهتر که عشق اصلی رو بذارن واسه فیلم های بعد. ولی با این حال میشد شخصیت پردازی لیز رو قوی و عمیق تر کرد. شخصیت اش عمق لازم رو نداشت . البته بازیگرش (لورا هریر) بازیگر خیلی خوبیه ولی راستش آدم آخرش نمیفهمه واسه چی همچین دختری به کسی مثل پیتر دل بسته؟ در مجموع انگار سازندگان فیلم خودشون هم میدونستند که این عشق رو نباید زیاد جدی گرفت و فقط یه علاقه زودگذر دبیرستانیه! فکر کنم به همین خاطره که اکثر اوقات پیتر مشغول دزدکی زل زدن به لیزه! 

 

9- ول کیلمر و نیکول کیدمن در فیلم "بتمن برای همیشه"

 ول کیلمر و نیکول کیدمن در فیلم "بتمن برای همیشه"

بروس وین عشق بزرگی را به نام «سلینا کایل» (زن گربه ای) در فیلم "بازگشت بتمن" از دست داد . کلا به خاطر زندگی دو گانه ای که داره نمیتونه به خیلی از زن ها اعتماد کنه. ضمن اینکه نمیتونه بهشون حقیقت رو درباره زندگی و هویت واقعی خودش بگه. در این فیلم هم شاهد حضور عشقی جدید در زندگی او بودیم به نام «چیس مریدین» که نقشش را نیکول کیدمن بازی میکرد. که همانطور که میشه حدس زد چنگی به دل نزد (راستش تا به حال هیچ رومانس واقعا قدرتمند در فیلم های بتمن ندیده ایم. شاید بشه گفت فقط همان رومانس بروس و سلینا در "بازگشت بتمن" جالب و ماندگار از آب در آمد) . مریدین یک روان شناس بود و همین امیدوارمون کرد که شاید بشه یه رومانس قابل قبول ببینیم ولی متاسفانه هیچ شیمی و ارتباط معنا داری بین بازیگر نقش بروس وین (ول کیلمر) و کیدمن وجود نداشت. هر دو بازیگران خوبی بودند و هستند ولی به هم نمیان دیگه. چیکار میشه کرد! ضمن اینکه هر دوی اونا انگار به زور در یک فیلم ابرقهرمانی حاضر شده بودند و نلاش خاصی نمیکردند که رابطه شون باور پذیرتر بشه. ما حتی برای یک لحظه هم حس نکردیم که این خانم نقش حیاتی در زندگی بروس وین داره. پس چرا باید بهش اهمیت میدادیم؟

 

8- یوان گریفید و جسیکا آلبا در فیلم "چهار شگفت انگیز"

 یوان گریفید و جسیکا آلبا در فیلم "چهار شگفت انگیز"

به گروه "چهار شگفت انگیز " لقب اولین خانواده واقعی دنیای کمیک را داده اند. و طبیعی هم هست که در مرکز این خانواده «سو استورم» و «رید ریچاردز» قرار دارند. اونایی مثل چسبی میمونند که همه چیز این خانواده را به هم وصل میکنند. در سری اول فیلم های چهار شگفت انگیز نقش این دو شخصیت را «یوان گریفید» و «جسیکا آلبا» بازی میکنند. آنها در فیلم نقش دو عاشق و معشوق قدیمی را دارند که دوباره و پس از اون حادثه ای که بهشون قدرت فوق بشری میده به هم دل میبندند. البته گاهی بین آنها شیمی دیده میشود . مثلا موقعی که با هم جر و بحث میکنند! در فیلم سعی شده سو استورم و رید ریچاردز به هم از نظر شخصیتی شباهت پیدا کنند (به طور مثال سو هم مثل رید اهل علم و دانش است) ولی باز هم یه چیزی درباره اونا هست که یه جوریه! نمیدونم چطور بگم ... همون بهتره بگیم که به هم نمیان! البته به نظرم در قسمت دوم رابطه رومانتیک اونا بهتر شد.

 

7- بلیک لایولی و رایان رینولدز در فیلم "گرین لنترن"

 بلیک لایولی و رایان رینولدز در فیلم "گرین لنترن"

ببینید چی میگم ... رایان رینولدز بازیگریه که اونقدر  جذابه و کاریزما داره که با یه پاکت کاغذی خیس هم میتونه شیمی داشته باشه! جدی میگیم. پس چرا در فیلم شکست خورده "فانوس سبز" عشق او هیچ حسی در ما ایجاد نمیکنه؟ حتی یک لحظه هم در این فیلم نیست که عشق بین «هل جوردن» و «کارول فریس» (با بازی بلیک لایولی) که از قدیما عاشق هم بوده اند رو برامون جذاب نشون بده. به نظرم تقصیر بازیگرا نیست. راستش فیلمنامه مقصره چون اونقدر این فیلم شیر تو شیره که اصلا فرصتی برای توسعه و تعمیق روابط احساسی به وجود نمیاد. هر وقت هم اونا رو در کنار هم میبینیم انگار دو غریبه با هم روبرو شده اند!

 

6- فامکه یانسن و جیمز مارسدن در سری فیلم های "مردان ایکس"

 فامکه یانسن و جیمز مارسدن در سری فیلم های "مردان ایکس"

همانطور که در این مقاله گفته شد ، عشق بین «سایکلاپس» و «جین گری» از بهترین های دنیای کمیکه . و البته وقتی پای «ولورین» هم وسط میاد شاهد یکی از بهترین مثلث های عشقی در دنیای کمیک هستیم (این مقاله رو بخونید). ولی چرا این عشق و این مثلث عشقی اینقدر در سری اول فیلم های مردان ایکس بیحال و بی رمقه؟ در فیلم درست مثل دنیای کمیک معلومه که اسکات (با بازی «جیمز مارسدن» ) و جین (با بازی « فامکه یانسن») کاملا با هم بزرگ شده اند و در مدرسه اگزاویر کلی تجربه اندوزی کرده اند و به هم دل بسته اند. ولی میدونید چیه؟  عشق اونا خیلی کلیشه ای و بیمزه هستش! هیچ تنش یا هیجان خاصی در آن نیست که آدم دنبالش کنه. حتی به نظرم عشق ولورین به جین در این سری فیلم ها هم جالب نبود و اون تنش لازم رو ایجاد نکرد. البته یانسن و مارسدن خیلی سعی کردند نقششون رو خوب بازی کنند ولی چه میشه کرد که هیچ جرقه ای بین اونا زده نمیشه!

 

5- هیو جکمن و لین کالینز در فیلم "ریشه های مردان ایکس: ولورین"

 هیو جکمن و لین کالینز در فیلم "ریشه های مردان ایکس: ولورین"

کلا این فیلم X-Men Origins: Wolverine  یکی از بدترین و ناامید کننده ترین فیلم های کمیک بوکیه و من در این مقاله به مشکلاتش اشاره کرده ام. در این فیلم ولورین از دست یک برنامه دولتی در حال فراره. تا اینکه به کانادا میره و برای خودش زندگی تشکیل میده و عاشق «کایلا» (با بازی «لین کالینز») میشه . ولی وقتی کایلا کشته میشه به اون برنامه مذکور برمیگرده و روش آزمایشاتی انجام میشه. مشکل اما اینجاست که عشق بین ولورین و کایلا اونقدر جذاب و شیرین و عمیق نیست که تماشاچی باور کنه فقدان این عشق باعث شده ولورین تن به آزمایشات بده تا بتونه انتقام خودش رو بگیره. اونا مثل دو نفر میمونن که اتفاقی در کانادا گیر افتاده باشن و یه رابطه شهوت آلود بینشون ایجاد شده! یعنی نمیفهمیم چرا به هم علاقه دارند . باورش سخته که هیو جکمن که کاریزما و جذابیت از سر و رویش میباره نتونه با زنی شیمی داشته باشه ولی متاسفانه در این فیلم اینطوره.

 

4- کریستین بیل و کتی هولمز در فیلم "بتمن آغاز میکند"

کتی هولمز

همانطور که در این مقاله و این مقاله گفته شده، یکی از نقاط ضعف عمده و اصلی فیلم هایی که «کریستوفر نولان» برای بتمن ساخته در رومانس و روابط عاشقانه بروس/وین بتمن نهفته است. نولان با تریلوژی خودش حسابی وقت داشت تا روی این موضوع کار کنه و یک رومانس حسابی را وارد زندگی بروس وین بکنه. اما متاسفانه برای یک فیلم و نیم وقت خودش رو با شخصیتی غیر جالب به نام «ریچل داز» تلف کرد . بعدشم سعی شد سلینا کایل را وارد داستان کنند که اونم چنگی به دل نزد. در "بتمن آغاز میکند"، روی ریچل داز خیلی کار میشه تا یک دوست قابل اتکا از دوران بچه گی باشه ولی شخصیتش هرگز به قدر کافی تعریف نمیشه تا ما دقیقا به شخصیت پردازی و خصوصیاتش پی ببریم. او در واقع در بیشتر اوقات فیلم داره سر بروس وین داد میزنه! ضمن اینکه انصافا بازی «کتی هولمز» در نقش ریچل اصلا به گرد بازی «کریستین بیل» نمیرسه. خلاصه اینکه ما هرگز در طول فیلم حس نمیکنیم که این دختر عشق واقعی بروس وینه و به زندگی او معنا و مفهوم میده. متاسفانه این مشکل حتی بعد از جانشینی هولمز با «مگی جیلنهال» در "شوالیه تاریکی" هم حل نمیشه.

 

3- براندون روث و کیت باسورث در فیلم "بازگشت سوپرمن"

 براندون روث و کیت باسورث در فیلم "بازگشت سوپرمن"

در دنیای کمیک عشق بین سوپرمن و «لوئیس لین» تاریخی و برتره . خودم در این مقاله در رتبه دوم قرارش دادم. در دنیای سینما هم انصافا این رابطه خوب به تصویر کشیده شده ولی قضیه "بازگشت سوپرمن" فرق داره. خود «براندون روث» در نقش کلارک کنت/سوپرمن خیلی خوبه . خانم «کیت باسورث» هم در نقش لوئیس لین خیلی تلاش از خودش نشون میده ولی نمیدونم چرا اینا دو تا هر وقت در کنار هم ظاهر میشن فیلم انگار از حرکت وامیسته! تمام تعاملات آنها زورکی و غیر طبیعیه . از اون بده بستان ها و حاضرجوابی های بین لوئیس و کلارک هم هیچ خبری نیست. آدم با دیدن اونا در این فیلم یاد دو زن و شوهر سابق میفته که انگار مجبور شده اند در مکانی با هم همکار بشن و مدام به ساعت نگاه میکنند تا ببینند کی قراره اداره تعطیل بشه و برن خونه!

 

2- اسکارلت جوهانسون و مارک رافلو در فیلم "انتقام جویان: عصر الترون"

اسکارلت یوهانسون و مارک رافلو در فیلم "انتقام جویان: عصر الترون"

خیلی ها گفتند که ایجاد رابطه عاشقانه بین «بروس بنر» (مارک رافلو) و «بلک ویدو» (اسکارلت جوهانسون) در فیلم "انتقام جویان: عصر الترون") از اولش اشتباه بود . بعضی ها هم میگفتن با این کار اون اقتدار شخصیت بلک ویدو خدشه دار شده! (انگار عاشق شدن اقتدار آدم رو زیر سئوال میبره!) . ولی من شخصا ایده این رابطه رو جذاب میدونستم چون به نظرم از نظر شخصیتی میتوان بین دو کاراکتر زجر کشیده مثل هالک و بلک ویدو ارتباط برقرار کرد. ولی باید قبول کرد که این رابطه در فیلم جواب نمیده. یعنی این ایده خوب در حد اجرا دچار ضعف شده و هیچ تنش رومانتیکی بین بروس و ناتاشا به چشم نمیخوره. اونا مثل دو رفیق قدیمی میمونند که با هم رفتن سر یه قرار ولی خجالت میکشند احساسات درونی خودشون رو به زبان بیارن! نمیدونم چرا اینجوری شد چون واقعا میشد یه جور رابطه "دیو و دلبر"-مانند جالب بین این دو شخصیت به وجود آورد ولی نشد که بشه.

 

1- مارگو رابی و جرد لتو در فیلم "جوخه انتحاری"

مارگو رابی و جرد لتو در فیلم "جوخه انتحاری"

«هارلی کوئین» و «جوکر» در دنیای کمیک رابطه ای عمیقا پیچیده و دارای نقص ولی در عین حال وفادارانه ای با هم دارند و در زیر تمام رفتار و تعاملات جنون آمیز بین آنها نوعی احترام متقابل وجود دارد چون هر دو حس میکنند به هم شباهت دارند. در فیلم جوخه انتحاری آنها اکثر وقت را جدا از هم هستند ولی همش به یکدیگر فکر میکنند. «مارگو رابی» در نقش «هارلی کوئین» به اون درجه اعلا از وفاداری جنون آمیز به جوکر دست یافته. «جرد لتو» هم همچون یک نوجوان قلب شکسته میمونه! ولی هیچ ارتباط معنادار و جذابی بین آنها وجود نداره. انگار که در دو موج رادیویی متفاوت سیر میکنند و با هم مچ (match) نمیشوند. اصلا انگار در دو فیلم متفاوت حضور دارند! نمیدونم شاید به خاطر نوع شخصیت پردازی جوکره. یا شایدم به خاطر سبک بازیگری جرد لتو بوده یا شایدم جرح و تعدیل های زیاد وانر در این فیلم باعث به وجود آمدن این مشکل شده. ولی در هر حال هر چه که هست ما که هیچ نشانی از زوج محبوب گاتهام در این فیلم نمیبینیم.

 

 مهدی ترابی مهربانی

 

All rights reserved © Spidey.ir 2020

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

بهترین زوج های عاشق در فیلم های کمیک بوکی!

بدترین زوج های عاشق در سریال های کمیک بوکی!

بهترین زوج های عاشق در سریال های کمیک بوکی!

20 زوج عاشق برتر در دنیای کمیک

بدترین بازیگرانی که برای فیلم های ابرقهرمانی انتخاب شدند

بدترین فیلم های كامیك بوكی تاریخ سینما!

تمام عشق های پیتر پاركر!

اولین بار عشق های پیتر پاركر/ مرد عنكبوتی در كدام كمیك ها ظاهر شدند؟

5 مثلث عشقی برتر دنیای کمیک

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn