در این قسمت میخوانید كه چطور مارول كاراكتر شماره 1 امپراتوری كمیك بوکی خود را یك كلون معرفی كرد و كاری كرد تا بازنشسته شود!
(پیشنهاد میشود قبل از خواندن این مقاله ابتدا با كلیك كردن اینجا قسمت اول آن را بخوانید)
مقدمه: در قسمت قبل خواندید كه چطوری پروفسوری به نام «مایلز وارن» (ملقب به «شغال») سعی كرد تا پس مرگ یكی از دانشجویانش به نام «گوئن استیسی» ، نسخه ای شبیه سازی شده (كلون) از رویش بسازد (زیرا او عاشق گوئن بود و مرگش را باور نداشت). او همچنین از روی یكی دیگر از دانشجویانش به نام «پیتر پاركر» نیز كلون ساخت و فهمید كه همان اسپایدرمن است. در نهایت در نبردی كه در گرفت، شغال و كلون اسپایدرمن در یك انفجار كشته شدند و كلون ساخته شده از روی گوئن استیسی نیز تصمیم گرفت شهر را ترك كند. پیتر هم جسد كلون خودش را داخل دودكش یك كارخانه انداخت.
تا اینكه سالها بعد یعنی در اواسط دهه 90 میلادی مارول به فكرش رسید تا دنباله این داستان را كه به "سرگذشت كلون" (Clone Saga) شهرت یافته بود، منتشر كند. بدین ترتیب داستانی پر پیچ و خم و طولانی در تمام عناوین اسپایدرمن (یعنی "اسپایدرمن شگفت انگیز"، Spectacular Spider، Web of Spider-Man و ...) به چاپ رسید كه در نهایت موجب خشم هواداران اسپایدرمن گردید. اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم :
«زن عمو می» (Aunt May) در بستر بیماری افتاده بود و آخرین نفس های عمرش را میكشید (او در شماره 400 از كمیك "اسپایدرمن شگفت انگیز" فوت كرد ولی در نهایت دوباره زنده شد!). در هر حال وقتی او به كما فرو رفته بود، جوانی ناشناس كه خودش را یكی از آشنایان قدیمی خانواده پاركر معرفی میكرد به «مری جین» (همسر «پیتر پاركر/اسپایدرمن) زنگ زد. مری جین هم فوراً وی را در جریان حال بد زن عمو می قرار داد. این جوان مرموز سپس وسایل محقر خود را برداشت، سوار موتورسیكلت اش شد و سفر طولانی اش را به نیویورك آغاز كرد. در واقع او در 5 سال گذشته به طور مخفیانه ای با زن عمو می در تماس بود و تصمیم داشت هر طور قبل از مرگ او را ببیند. او «بن رایلی» (Ben Reilly) نام داشت و خودش را كلون پیتر پاركر میدانست.
در واقع برخلاف آنچه كه تصور میشد، كلونی كه «شغال» از روی پیتر پاركر ساخته بود، در آن انفجار معروف نمرده بود و بعداً در دودكش كارخانه ای كه اسپایدرمن او را آنجا انداخته بود، بیدار شده و به دنبال زندگی جدیدی برای خود رفته بود. او كه تمام خاطرات پیتر و قدرت های فوق بشری اسپایدرمن را با خود داشت، نام بن رایلی را برای خودش برگزیده بود («بن» از نام عموی پیتر و «رایلی» از نام خواندگی پدری زن عمو می). او 5 سال تمام در شهرهای مختلف سفر كرده و به مردم نیازمند كمك كرده بود. ولی اینبار میخواست برگردد و زن عمو می را برای آخرین بار ببیند. اما بازگشت اش قرار بود تمام اساس و شالوده زندگی پیتر پاركر را برهم بریزد.
وقتی پیتر پاركر برای اولین بار رایلی را دید تقریباً مطمئن بود كه او یك شیاد است كه از طرف یكی از دشمنان قسم خورده اش مثل «هری آزبورن» (Harry Osborn) فرستاده شده تا از او انتقام بگیرد. او حتی احتمال میداد كه شاید رایلی از دنیای دیگری آمده باشد و یا روباتی پیشرفته باشد كه توسط یكی از دشمنان قدیمی اش به نام «آفتاب پرست» (Chameleon) درست شده.
در هر حال بن رایلی كم كم خودش را در دل پیتر جا كرد و حتی یكبار وقتي فهمید پیتر در خطر است برای خودش یك لباس درست كرد و به كمك او شتافت.
به نظر میرسید كه پیتر و بن شخصیت های متفاوتی دارند. به عبارتی دیگر، با وجود آنكه پیتر از تجربه بیشتری در مبارزه با جرم و جنایت برخوردار بود اما به نظر میرسید بن از مبارزه با خلافكاران و داشتن نیروهای فوق بشری بیشتر لذت میبرد. پیتر اندكی بعد قبول كرد كه بن همان كلونی است كه شغال از روی او ساخت و او در تمام این سالها فكر میكرده كه مرده بوده. از انجائیكه آنها خاطرات و نیروهای مشتركی داشتند، به تدریج مثل برادر شدند و یاد گرفتند كه چطور به یكدیگر اعتماد و اتكا كنند. به طور مثال آنها یكبار با هم علیه «كارنیج» (Carnage) متحد شدند (لازم به ذكر است كه از آنجائیكه آنها دقیقا شبیه به هم بودند، بن تصمیم گرفت تا موهایش را به رنگ زرد درآورد تا با پیتر اشتباه گرفته نشود!)
با این حال به زودی مسئله ای چالش برانگیز بروز كرد: آیا ممكن است پیتر پاركر كلون باشد و بن رایلی اسپایدرمن اصلی؟
در همین اثنا، «شغال» هم پس از مدتها غیبت به داستان های اسپایدرمن برگشت. در واقع، پس از مرگ وی در انفجاری كه در شماره 149 از كمیك "اسپایدرمن شگفت انگیز" رخ داد، خبری از او نبود اما او در یك آزمایشگاه مخفی دوباره بازگشت، در حالیكه ساختار و ژنتیك بدنش تغییر یافته و حتی به توانایی های جدیدی دست یافته بود. او مصصم بود تا تمام بشریت را با ارتشی از كلون هایی كه از سلول های پیتر پاركر خلق كرده بود، عوض كند!
شغال حتی سعی كرد پیتر و بن را به جان هم بیاندازد. به همین دلیل او ذهن آنها را تخریب میكرد و به دروغ میگفت كه میداند كدامیك از آنها اسپایدرمن واقعی است! در هر حال بن و پیتر توانستند با همكاری با یكدیگر شغال را شكست دهند.
در هر حال پس از ماه ها تردید، بن و پیتر تصمیم گرفتند آزمایش هایی انجام دهند تا بفهمند كدامیك از آنها كلون است. وقتی نتیجه آزمایش بدست آمد، در كمال شگفتي معلوم شد كه پیتر كلون است و بن، واقعی! پیتر آنقدر ناراحت شد كه به مرز جنون رسید اما به كمك همسرش مری جین، توانست بر افسردگی و عصبانیت خود غلبه كند.
از سوی دیگر او فهمید كه همسرش باردار است. بنابراین با خودش فكر كرد كه شاید بلاخره زمان آن رسیده باشد كه حرفه ابرقهرمانی را كنار بگذارد و بازنشته شود تا با یافتن شغلی ثابت و مناسب آینده بهتری را برای فرزندش رقم زند.
پس پيتر و مري جين به شهر «پرتلند» در ایالت "ارگان" نقل مكان كردند تا زندگی آرامی را آغاز كند. بن رایلی هم در نیویورك ماند تا به عنوان اسپایدرمن در خدمت مردم شهر باشد. در ضمن او خودش را «اسكارلت اسپایدر» (Scarlet Spider) نامید اما این پایان داستان نبود....
پایان قسمت دوم ...
در قسمت بعدی به تمام كلون های پیتر پاركر یعنی «كین»، «بن رایلی» و دیگران خواهيم پرداخت!
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2013
(هر كسي بدون اجازه يا بدون ذكر نام نويسنده و منبع از اين مقاله يا ديگر مقالات سايت در وبلاگ يا سايت خود استفاده كند، مورد پيگرد قانوني قرار خواهد گرفت)
مطالب مرتبط:
10 حقیقتی که باید درباره «شغال» (THE JACKAL) بدانید
کمیک "کلون ساگای نهایی" (ULTIMATE CLONE SAGA) ترجمه شد + لینک دانلود
10 اتفاق مهمی که برای «بن رایلی» پس از بازگشت از مرگ رقم خورد!
"سرگذشت كلون" – قسمت سوم: معرفی كلون های اسپایدرمن!
"سرگذشت كلون" – قسمت دوم: چه كسی كلون است؟
"سرگذشت كلون" – قسمت اول: معرفی «شغال» (The Jackal)
قسمت آخر از داستان "سرگذشت كلون" (CLONE SAGA) ترجمه شد + لینك دانلود مستقیم!
زندگی، مرگ و بازگشت بن رایلی
چه کسی زیر ماسک شغال قرار داره؟
باز هم پیش بینی نویسنده سایت SPIDEY.IR درست درآمد!
20 کلون برتر در دنیای کمیک
10 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده
ترجمه فارسی شماره آخر از کمیک "بن رایلی: اسکارلت اسپایدر" (BEN REILLY: THE SCARLET SPIDER)
لحظات ماندگار در كمیك های مرد عنکبوتی: مرگ گوئن استیسی
چرا «گرین گابلین» بزرگترین دشمن «مرد عنكبوتی» است؟
دیدگاهها
کلون سوم کیه...
خیلی مشتاق شدم که بدونم داستان این کلونا چیه.
اینا همش منو یاد بیزارو میندازن!!!!!
خوشحالم كه ما هر چي تو اين سايت مي گذاريم شما رو ياد دي سي و شخصيت هاش مياندازه
ولي فرقش اينه كه بيزارو يه شخصيت ابله و بي مغز و تفكره كه هيچ وقت یک دشمن جدی براي سوپرمن نبوده و معمولاً با حضورش فقط بار ظنز داستان رو بالا میبره در حاليكه اين كلون ها هر كدوم يه سرگذشت جذاب دارن و زندگي پيتر رو سياه كردن!
در ضمن همه كلون ها در قسمت بعد معرفي ميشن
بعد آقای ترابی یه سوال:
آیا daredevil در کارتون اسپایدرمن:مجموع ه کارتونی وجود داشت؟
ولی من فکر کنم که وجود داشت.کورم بود.
ممنون آقای ترابی
ولی دوست نداشتم پیتر کلون باشه
در قسمتی که برای پیتر پاپوش دوخته میشه حضور میابد و به کمک اسپایدرمن کاری میکنند که از پیتر رفع اتهام بشه.
راستی قدرت های جدید شغال را میگید
ﺭاﺳﺘﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻴﺘﺮ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﻛﻠﻮﻧﻪ ﺗﺎ اﺧﺮ ﻛﻠﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ
?
الان من اخبار مرتبط با فیلم KICK-A*S رو بنویسم موردی داره
صبر کن هنوز داستان ادامه داره....
دردویل همیشه کور بوده!
البته اگه اون دو تا کمیک ترجمه شده مربوط به کلون ساگا هم آپ بشه دیگه خیلی لذت بخش تر میشه!
در ضمن به همه دوستان توصیه میکنم حتما کمیک ترجمه شده از ولورین رو که تو انجمن گروه ترجمه کمیک قرار داده شده رو بخونند
جناب LSJ لظفا لینکش رو بزار
فیلم ولورین رو هم دیدم . خیلی دوست داشتنی بود (از قبلیه که خیلی خیلی بهتر بود)
اگه آخرش با اومدن اون silver samurai یه کم کارتونی نمیشد حتما تو مقاله 10 فیلم برتر کمیک بوکی قرارش میدادم
البته man of steel رو هم دیدم که خوب بود (به نظرم بهترین فیلمیه بود که زک اسنایدر تا به حال ساخته)
شاید هم چون مارول میخواست بیش از پیش شبیه یه شغال واقعی بشه. ولی بنظرم خیلی شبیه «جوکر» شده بود! خودتون ببینید:
ولی جدیداً از ظاهر شغال خیلی خوشم اومده. دوباره شده همونجوری که باید باشه:
راستی آقای ترابی بنظرم باید لیست 10 فیلم ابرقهرمانی برتر تاریخ سینما بروز کنید چون واقعا امسال فیلم های کیمیک بوکی خوبی ارائه شد مثلا همین man of steel بنظر من این فیلم برخلاف سابقه بد زک اسنایدر واقعا خوب عمل کرد برای مثال درفیلم ده ی 70و80 سوپرمن واقعا احساس می شد که قویترین شخصیت کمیک بوکی حتی یه مشتم به ابرشرور داستان نزد ولی تو این فیلم اسنایدر واقعا قدرت سوپرمن به تصویر کشیده بنظرم تنها مشکل فیلم فقدان روابط عاطفی بود
IROM MAN 3 زیبا بود
من فیلم ولورین ندیدم ولی اینطور که شما می گی باید زیبا باشه
بچه ها عمو مختار اومده ! یکی از نظراتشو که بیشتر شبیه به یه مقاله است رو هم براتون آورده!
منم درست مثل خیلی از خوانندگان و هواداران مرد عنکبوتی از clone saga ای که دهه 90 چاپ شد متنفرم و اونو یکی از بدترین داستان های تاریخ اسپایدرمن میدونم. نه فقط به خاطر اینکه معلوم شد پیتر کلونه و بن واقعیه (یعنی ما که این همه سال داشتیم داستان های اسپایدرمن میخوندیم و پیتر پارکر رو به عنوان اسپایدرمن میشناختیم، پشم! ) در واقع این داستان گیج کننده اول قرار بود فقط 6 ماه به طول بی انجامه ولی چون فروش بالا رفت مارول به نویسنده هاش گفت تا میتوننند کشش بدن! به همین دلیل هر نویسنده ای اومد یه گندی بهش زد! منم الان میخام به صورت تیتر وار به تنها بعضی از مشکلاتش اشاره داشته باشم:
- کلا اوموقع مارول خیلی سعی داشت هر جوری شده بن رایلی رو تو دل خواننده ها جا بده و به همین دلیل پیتر رو یه ادم عصبی ، تا حدی دیوانه ، خشک و حتی گاهی خشن نشون بده. به طور مثال او همش دنبال بهونه بود تا بگیره بن رایلی رو بزنه! در حالیکه رایلی همیشه خونسرد و منطقی نشون داده میشد. از همه بدتر و غیر قابل توجیه تر اینکه وقتی به پیتر میگن که کلونه اونقدر از کنترل خارج میشه که به مری جین ضربه میزنه!!! آره درست شنیدید با دست مری جین رو پرت میکنه و بعد در حالیکه مری جین روی زمین افتاده و داره خونریزی میکنه بی تفاوت راهشو میکشه و میره!
در حالیکه پیتر هرگز چنین کاری نمیکنه ولی نویسنده احمق اون شماره جوری داستان رو نوشت که اینکارو کرد.
واقعا دیدن چنین رفتاری از پیتر منو از درون متلاشی میکنه (مثل همون صحنه مشابه تو فیلم "اسپایدرمن3" که مری جین رو تو کافه پرت میکنه و هر دفعه که میبینمش حالت تهوع بهم دست میده )
به نظرم این تصویری که دیدید یکی از تاریک ترین و بدترین لحظات تاریخ اسپایدرمنه.
واقعا سخت بود که هر ماه شاهد رفتارهای عجیب و off-character پیتر بود و انگار مارول عمدا داشت او را به لجن میکشید تا خواننده ها از او متنفر شوند.
- دو تا از بدترین و بیخود ترین دشمنان تاریخ اسپایدرمن به نام های Judas Traveller و scrier تو این داستان ها خلق شدند! دو شخصیت مرموز با قدرت های جادویی که همش به صورت نامفهموم، گنگ و معماگونه حرف میزدند و آخرش هم معلوم نشد هدفشون چی بود و چی از جون پیتر ، بن رایلی و خواننده های بیچاره میخواستند!
- مارول تا میتونست این clone saga ذو مثل یه گاو شیرده و پرسود دوشید و کمیک های فرعی چاپ کرد تا فروششو بالا ببره. بعضی هاشون آنقدر بیربط و بیخاصیت بودند که قابل باور نبود. مثلا یکی بود به نام Birth of a spider-man که درباره زمانی بود که مایلز وارن برای اولین بار یه کلون اسپایدرمن خلق کرد، داستانی چندش آور و زشت که در آن کلون همانند یک حیوان زبان نفهم عمل میکرد و تحت شکنجه های جسمی و روانی شغال قرار میگرفت و آخرش هم نابود شد.
- مارول داستانی به نام Maximum Clonage چاپ کرد که قرار بود خیلی از سئوالات خواننده ها رو پاسخ بده ولی هیچی رو توضیح نداد! در عوض همش میدیدیم که شغال یه برنامه احمقانه برای تعویض نژاد بشر با کلون ها را دارد! دیالوگ های شغال افتضاح بود و غیر قابل تحمل! تازه، پیتر مثل یک شخصیت احمق که حتی به شغال اعتماد میکرد، به تصویر کشیده شده بود. از اون بدتر، بعد از این همه بلایی که شغال سر «کین» آورده بود، او حاضر بود جونش رو برای شغال فدا کنه!
- طراحی شغال تو این داستان ها افتضاح بود. هر طراح هر جوری که عشقش میکشید اونو طراحی میکرد. یکی با گوشهای عادی ، یکی یا گوشهایی که انگار یک متر تو هوا معلق بودند (!) و ...
- اصلا معلوم نشد چه بر سر کلون «گوئن استیسی» میاد! نه توضیحی نه هیچی! یکهو غیبش زد!
- در یکی از شماره ها پیتر سعی کرد مری جین رو بکشه چون شغال هیپنوتیزمش کرده بود!!!!
در کل واقعا این clone saga دهه 90 مزخرف بود (برخلاف clone saga دهه 70 که عالی بود ). داستانی بیش از حد طولانی که پس از مدتی کوتاه حتی نویسنده هایش هم نمیدانستند دارند چه غلطی میکنند
این فیلم با اینکه تا الان نسبتا فروش خوبی داشته و تو باکس آفیساش موفق بوده اما از نظر هنری تقریبا میشه گفت حرفی برای گفتن نداره
دلیلشم خب واضحه واقعا نبود Matthew Vaughn در فیلم احساس میشه
اما واقعا باید از بازی جیم کری دفاع کنم که عالی بود البته قبلا گفته بود که با خشونت بیش از حد این فیلم موافق نیست....
درباره ی MOS باید بگم مثل بقیه فیلمای اسنایدر پر CG و پر از صحنه های اکشن پر زرق و برق
ولورین هنوز ندیدم شنیده بودم پایانش بچه گانه است
کلا من موندم این WB چه گیری داده به اسنایدر؟؟؟
از نظر من که کلا این تابستون بلاک باستر پدر مادر دار نداشتیم بر عکس پارسال
ثانبا سوپرمن اینهمه تخریب و نابودی رو میبینه ولی هرگز نمیبینیم که مثلا ملت رو از زیر آوار نجات بده
صحنه های اکشنش درست مثل همه فیلم های اسنایدر گیج گننده و خیلی کامپیوتریه
شخصیت پدر سوپرمن که بلاخره معلوم نیست روحه یا تو ذهن آدم های دیگست، خیلی زائد و گاهی اعصاب خورد کن میشه
بازیگر نقش سوپرمن خیلی خوش تیپ و خوش هیکله ولی اصلا کاریزما نداره! اصلا یه لبخند کریستوفر ریوز می ارزه به کل بازی این آقا! اصلا حس خاصی رو به بیننده منتقل نمیکنه
شخصیت های فرعی به غیر از لوئیز لین، اصلا خوب پرداخت نشدن
البته از صحنه های که کوین کاستنر (پدر زمینی سوپرمن) توش بودند خیلی خوشم اومد و بسیار عاطفی بودند. فیلم خیلی خوب توضیح داد که چرا سوپرمن باید هویت خودش رو مخفی نگه میداشت
ایرون من 3 هم خوب بود، fun بود ولی در نهایت خیلی به یاد ماندنی نبود.
البته اینا همش نظر منه
(البته خداییش منتقدای بزرگ هم خیلی روی خوش به man of steel نشون ندادن!)
دستتان درد نكند، مقالهي خوبي بود، ولي يك سؤال هم داشتم: اگر پيتر كلون است، يا بهتر است بگويم بود، مارول چهطور توانست قضيهي خانوادهي او را توجيه كند؟ آخر كلونها آزمايشگاهي هستند و پدر و مادر ندارند! فكر هم نميكنم كسي حاضر شود كلوني را به فرزندي بپذيرد!
راستش به نظر ميآيد مارول اصلاً اعتقاد ندارد كه خوانندگانش شعور و احساس دارند و با خودش ميگويد: «خواننده؟! شعور؟! بوم؟! شيب؟!»
موفق باشيد.
پينوشت: بالاي قسمت نظرات نوشته شده است: «از این پس نظرات غیر مرتبط حذف خواهند گردید.» خب، بنده پيشنهاد ميكنم كه صفحهاي را در سايت قرار دهيد تا كساني كه سؤالات يا اخباري و عكسهايي دارند كه مربوط به موضوع نيست، نظراتشان را آنجا درج كنند. البته يكي از كاربران سايت، كه اسمشان را به ياد نميآورم، قبلاً اين پيشنهاد را داده بودند.
البته بازم ميگم كه فيلم خوبي بود
ولي باورت ميشه كه من صحنه هاي اكشن فيلم "سوپرمن 2" (كه از فيلم هاي ابرقهرماني تمام عمرمه) رو به اين ترجيح ميدم؟
البته شايد شما الان اين فيلمو ببينيد حالتون از جلوه هاي ويژه قديمي و از مد افتاده اش بهم بخوره. ولي به نظرم خيلي خلاقانه تر و ماندگار تر از صحنه هاي اكشن و جلوه هاي ويژه كامپيوتري فيلم اسنايدره.
اين كريستوفر ريوز هم كه انگار زاده شده بود تا نقش كلارك كنت/سوپرمن رو بازي كنه. (خدا رحمتش كنه )
داستان فيلم هم كه صد برابر از فيلم زك اسنايدر انساني تر و عاطفي تره و به معناي واقعي كلمه ذات سوپرمن رو به تصوير ميكشه
نه مثل اين سوپرمن كه كل شهر تو دعواش با شخصيت خبيث داغون ميشه ولي اصلا براش اهميت نداره!
خوب توجيه مارول اين بود كه اگه رايلي اصلي باشه و پيتر كلون پس اين پيتر بوده كه با خاطرات رايلي زندگي ميكرده ! يعني اين رايلي بوده كه پدر و مادرش كشته شده بودند و توسط عمو بن و زن عمو مي بزرگ شده بوده!
من خودم نويسنده ام و ميدونم كه نوشتن اين مطالب به اين شكل چقدر ميتونه سخت و وقت گير باشه.
ممنون از وقتي كه براي سايت ما ميزاري
دوما ايمكه با نقدت و نقطه نظراتت صد در صد موافقم. به خصوص درباره اينكه گفتي مارول اونموقع سعي ميكرد بن رايلي رو هر طور شده تو دل مخاطب جا كنه و از اونور پيتر رو غير منطقي و عصبي نشون بده!
اتفاقا همين الانم مارول و اسلات دارن همين كارو درباره اسپاك انجام ميدن تا يه جورايي نزد هوادارا عزيز بشه. ولي آينده روشنه ! من اطمينان دارم
در بخش نظراتش بحث هاي خوبي درباره اينكه چرا پيتر با كلون گوئن نموند، انجام شده
البته يادت باشه كه داستان مرد عنكبوتي 2 از روي كميك شماره 50 مرد عنكبوتي شگفت انگيز اقتباس شده
و اين كميك هم سال 1967 به چاپ رسيد . در حاليكه سوپرمن 2 سال 13 سال بعد يعني سال 1980 اكران شد! بنابراين حتما نويسندگان فيلمنامه سوپرمن 2 قبلا اين كميك رو خونده و به نوعي ازش الهام گرفته بودند!
2- سوپرمن
3- مرد پولادين
4- بازگشت سوپرمن
5- سوپرمن 3
6- سوپرمن 4
قهرمان میتونهکسی باشه که تلاش میکنه به سختی زنده بمونه [ایوان ایلیچ] ولی ناگهان از تقلای قرمان بودن دست میکشه . قهرمان میتونه فردی مثل رابینسون باشه که خودش روبه دست تقدیر سپرده وجایی از اینکه نقش قهرمانی صبور رو بازی میکنه خسته بشه . قهرمان میتونه کارآگاهی باشه [هرکول پوآرو]که از اینکه اینقدر به قانون دروغین آمریکا پایبنده روحش در آزار باشه ودر نهایت از هیبت قهرمان خارج بشه .
مطمئنا حق باشماست که سوپرمن پیش از شماره 50 مردعنکبوتی چنین داستانی نداشته , چون شما خیلی خیلی بیشتر از من مطالعه داشتید , ولی اینکه عرض کردید نخستین بار به صورت جدی کنار گذاشتن حرفه قهرمانی در شماره 50 مردعنکبوتی مطر ح شد کمی برای من سنگین بود , چن قهرمانی حرفه تمام شخصیت های اصلی داستان های مختلفه , شخصیت هایی که مطمئنا روزی از این قهرمان بودن به ستوه میان ; حالا چه آشکارا مثل "شاهزاده وگدا" وچه باتلویح مثل "روزگار سخت.
اساسا کلون ها در داستان های علمی تخیلی اینجورین که تمامی خاطارات واخلاقیات شخصیت های اصلی رو با خودشون به همرا دارن (مردعنکنبوتی هم خارج ار این مسئله نیست ) یعنی بن فکر میکنه که عموبن عموی اون بوده نه پیتر (همونطور که در فیلم های مربوطه مثل " جزیره " میبینیم )
در واقع زمانی که شغال کلون مرعنکبوتی رو میسازه اونقدر خوب عمل میکنه که کلون فکر میکنه اسپایدرمنحقیقی اونه و میخواهد به ادامه فعالیتش بپردازه که متوجه وجود اسپایدرمنی دیگه میشه . اینجا هیچکدوم فکر نمیکنن ک ممکنه کلون باشن وبرای همین همدیگرو به عنوان شیاد فرض میکنن ومبارزه سختی بین دو مردعنکبوتی در میگیره . درنهایت اونها برضد شغال باهم متحد میشن تا بتونن کلون گوئن رو نجات بدن . ولی در آخر بمبی منفجر میشه که هم شغال و هم یک از دو پیتر میمیرن , پیتری که زنده مونده فکر مینه پیتر اصلیه واز اونجایی که کار از محکم کاری عیب نمیکنه تصمیم میگیره برای جلوگیری از عواقب وجود دو پیتر کلون رو درون دودکش کارخونه بندازه وفرار کنه . بعد از اون هم مثل همیشه زندگی میکنه ...
حالا بیاید برگردیم به کارخونه , کلون پیتر به هوش میاد وفکر میکنه پیتر واقعی خودشه و کلون اون رو به درون دودکش انداخته , به هرحال میخواهد به زندگی عادی برگرده که میبینه ای داد بیداد , کلون ومری جین دچار عش پیچیده ای شدن و جونشون برای هم دیگه دی میره , این هم لوطی گری میکنه خودشو میزنه کنار واز این به بعد مثل دوره گردها زندگی میکنه ( چای شاهرخ خان وآمیتا باچان خالی ! ) برای همین اسم خودش روبه بن رایلی ( که از اول اسم عمو و آخر اسم زن عموی پیتر تشکیل شده ) تغیر میده . خلاصه اینکه با وجود این مسئله که قلبا از ترک نیویورک ناراحته ,باتعدادی از لباس های قدیمی مردعنکبوتی به حمایت از مستضعفین میپردازه وزندگی برای خودش به هم میزنه . کلا رایلی که ا بچه های نیک زوزگاره ( حتی زمانی که تبدیل به کارنیج میشه ! ) فکر میکنه همه مثل خودش ساده وچشم ودل پاکن واینجاست که زندگیش شیرین میشه ; به اطرافیانش پیدا میکنه و با دانشجویی بکه خودش رو Jaine Godbe معرفی میکنه آشنا میشه . چه فایده که خیلی زود میفهمه اطرافیانش کسانی نیستن که اون فکر میکنه , در نتیجه ددوران سیاه رایلی شروع میشه , Jaine (که بعدا شخص میشه اسم واقعیش الیزابت تاینِ )که خیلی از کارهای گذشتش نادمه ظاهراخودکشی میکنه , بن هم که خیلی افسرده است به ایتالیا میره و اونجا به تعلیم زبان انگلیسی مشغول میشه , هر چند با مافیا درگیر میشه ومجبور میشه به نیویورک برگرده که باخبر میشه زن عمو می در حال مرگه و بقیش هم دیگه خودتون میدونید ...
1-هیچ سرنخی در این مدت به خواننده داده نشد و پیرنگ داستان به طور ناگهانی به این مسیر تغیر کرد , مثلا میشد با دادن سر نخ هایی مثل اینکه مردعنکبوتی قبل از انفجار نقص ویا زخم خاصی پیدا میکرد و بعد از مرگ کلون به طرز مرموزی خوب میشد ویا اینکه شغال اشتباهی کوچیک کرده وکلون فرق کوچکی با اسپایدرمن داشته باشه مخاطب رو در جریان قرار داد.
2-مدت زمان بین دوداستان باید حد اکثر چند ماه میبود وما بعد از این چند ما متوجه میشدیم رچند ماه اخیر داستان های کلون مردعنکبوتی رو میخونیم نه خود اون رو . اما متاسفانه فاصله ای بسیار طولانی در بین دو داستان افتاد که دراین مدت هم هیچ سرنخی به خواننده داده نشد , اگر تنها این دو داستان به اندازه دو آرک داستانی فاصله داشتند آن وقت مشکلی پیش نمیامد ونیاز نبود در آخر مارول همه چیز را بازی جلوه دهد(من نبودم نورمن بود,تقصیر گابلینم بود!) اما حالا اگر مشخص میشد در فاصله بین دو " داستان کلون " ما ماجراهای کلون مردعنکبوتی را دنبال میکردیم توهینی بود به شعور مخاطب . ( یعنی ملت این 20 سال رو به جای مطالعه کمیک مس میسابیدن هم کارشون فرهنگی تر بود و هم به صرفه تر! )
بسيار بابت پاسختان متشكرم، ولي باز هم سؤال دارم! يعني پيتر/ كلون لحظهي تولد «كلوني»اش را به ياد نميآورد؟! فكرش را بكنيد! چشم باز كنيد و ببينيد كه برهنه هستيد و كلي الكترود به سينه و پيشاني و شكمتان وصل كردهاند و مردي با صورت سبز و گوشهاي يك متري، با نيشي كه تا بناگوش باز است، در چشمانتان نگاه ميكند و در حالي كه آب دهانش توي صورتتان ميپاشد، عربده ميزند: «اون زندهست! آره! اون زندهست! زودباش بلند شو مخلوق پست من! ميخوام به دنيا نشون بدم كه چيكار ميتونم بكنم! آره! آره! آره! يوهاهاها!» آدم سكته ميكند! (يا لااقل من سكته ميكنم!)
باز هم ممنون.
ممنون
بله من بودم نام کاربریم imani001 بود ولی آقای ترابی لطف کردن حرف منرا قبول کردن و نام کاربری من را کردند Ali Spidey واقعا ازشون ممنونم!
به قول شما پيتر اگر اين خاطره رو يادش نياد پس نبايد كلون باشه
منم به همين دليل گفتم ازش "الهام" گرفته و نگفتم "كپي" كرده!
(البته شايد بهتر باشه كه به جاي "حتما" از "احتمالاً" استفاده كنم)
ولي با اطمينان كامل ميگم كه تا قبل از اين داستان، اين ايده به اين شكل مطرح نبود، يعني به شكلي كه تم اصلي داستان باشه
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا