10-شخصیت-خبیث-برتر-مارول-که-ابتدا-زیاد-محبوب-و-شناخته-شده-نبودند

گاهی مدتی طول میکشه یک ویلن بتونه خودشو مطرح کنه و بتونه به درجه ای که الان هستش برسه!

مقدمه: ابرشروران مارول در زمره بهترین ها در دنیای کمیک هستند. این دشمنان رعب آور سالهاست که دارند قهرمانان را مورد امتحان قرار میدهند و کمک کرده اند تا مارول ناشر نامبر وان جهان کمیک بوک شود. همه عاشق و دلباخته یک ویلن خوب هستند زیرا آنها طعم و چاشنی اضافه ای به قصه می بخشند و برخی حتی از قهرمانانی که باهاشون خصومت دارند نیز محبوب تر شده اند. با این حال در این مقاله به 10 تایی میپردازیم که وقتی خلق شدند چندان مورد توجه قرار نگرفتند و چندین سال طول کشید تا درجه یک شدند!

مقالات زیر را هم حتما بخوانید:

10 قهرمان برتر مارول که ابتدا زیاد محبوب و شناخته شده نبودند!

15 شخصیت گمنام دنیای کمیک که به شهرت دست یافتند!

15 شخصیت برتر دنیای کمیک که اولش فقط یک شوخی بودند!

10- کیل مانگر (Killmonger)

کیل مانگر (Killmonger)

همانطور که در این مقاله معرفی اش کردیم، کیل مانگر از دشمنان اصلی شخصیت پلنگ سیاه است ولی او تا زمانی که در دنیای سینمایی مارول حضور پیدا نکرد هرگز از خبیث های درجه یک مارول به حساب نمی آمد. در واقع یکی از دلایل موفقیت فیلم "پلنگ سیاه" حضور کیل مانگر در آن بود. واقعا به سختی میشه گفت که در این فیلم حق با وی نبود. متدهایش عالی نبودند ولی درباره موارد دیگر حق با او بود، از اینکه واکاندا به دیگران کمک نمیکنه تا بحث نژادپرستی استعمارگونه. همین حضور ستاره گونه باعث شد تا این شخصیت از هر آنچه که قبلا بوده محبوب تر بشه. در دنیای کمیک کیل مانگر هرگز به اندازه ای که در این فیلم اهمیت داشت، مهم نبود. آره، او حضور داشت و خیلی هم با پلنگ سیاه میجنگید ولی نمیشد اصلا بهش لقب محبوب یا موفق را داد.

9- کور واک (Korvac)

کوروک

"حماسه کور واک" (The Korvac Saga) یکی از دوست داشتنی ترین داستان های مربوط به اونجرز از نظر هواداران است که در آن اونجرز با یکی از خطرناک ترین دشمنان خود دست و پنجه نرم کردند به نام «مایکل کور واک». کور واک در اصل شکست ناپذیر بود و به راحتی تیم را شکست داد. با این حال تا قبل از این داستان او فقط یک خبیث معمولی در داستان های اولیه "نگهبانان کهکشان" بود. او اهل قرن 31 میلادی و یک متخصص بسیار ماهر رایانه بود و در دنیای شماره 691 مارول زندگی میکرد. ولی در نهایت به انسان ها خیانت کرد و رفت سمت نژاد بیگانه و متخاصم «بادون» (برای آشنایی با بادون ، این مقاله رو بخونید). همین موقع بود که به دشمن گروه اریجینال "نگهبانان کهکشان" تبدیل شد (نسخه اریجینال نگهبانان کهکشان تا سالها گمنام بودند). بادون ها، کور واک را به یک سایبورگ برده تبدیل کردند و در نتیجه او علیه آنها قیام کرد و با دسترسی به منبع قدرت های کیهانی "گالاکتوس" ، به موجودی خدامانند و بسیار نیرومند تبدیل شد. سپس به گذشته سفر کرد و دشمن اونجرز شد. در واقع از وقتی این اتفاق افتاد و سر و کله اش در داستان های اونجرز پیدا شد، این شخصیت هم باحال و موفق شد.

8- آلتران (Ultron)

التران

آلتران بی شک یکی از بزرگترین و برترین دشمنان کل تاریخ اونجرز است ولی همیشه این طور نبود! در واقع برای مدتی نسبتا طولانی او نوعی ربات خبیث کلیشه ای بود. او علیه اونجرز دشمنی داشت ولی اکثر دشمنان این تیم همین خاصیت را داشتند. در حقیقت تا وقتی که آلتران جسم خودش را با فلز آدامانتیوم ارتقا نداده بود، نمیشد او را تهدید عمده ای علیه اونجرز به حساب آورد. البته او همیشه سرسخت بود ولی بدون آدامانتیوم قادر به ایستادگی علیه اونجرز نبود. و وقتی تقریبا شکست ناپذیر شد ، سطح تهدید آمیز بودن او به سطح بالاتری رفت و تبدیل شد به یکی از ترسناک ترین خبیث های مارول!

7- کانگ فاتح (Kang the Conqueror)

کانگ فاتح (Kang the Conqueror)

کانگ فاتح یکی دیگر از ویلن های نمادین مارول است که ابتدا زیاد اینطور نبود! نسخه های متعددی از این شخصیت وجود داشته و در نخستین حضورش در دنیای کمیک اصلا با این نام شناخته نشد (این مقاله را بخوانید)! بلکه اسمش «راما تات» (Rama-Tut) بود و بسان یکی از فراعنه مصر باستان به تصویر کشیده شد! بعدا معلوم شد او همان کانگ بوده که در گذشته سفر کرده و یک فرعون شد و با چهار شگفت انگیز درگیری پیدا کرد. داستانش بد نبود ولی به نظر نمیومد این شخصیت چیزی بیش از یک خبیث یک بار مصرف باشد. با این حال چند سال بعد او به عنوان کانگ فاتح برگشت و با اونجرز بارها جنگید و اینگونه یک اسطوره زاده شد. او در نهایت یکی از مرگبارترین دشمنان اونجرز شد، فاتحی قدرتمند که اعضای تیم را تا نهایت توان خود به چالش کشید.

6- رُبات های سِنتینل (The Sentinels)

رُبات های سِنتینل (The Sentinels)

امروزه ربات های موسوم به «سنتینل» یکی از عیان ترین تهدیدها علیه گروه مردان ایکس و کل دنیای جهش یافته ها به حساب میان و در چندین دنیای موازی دیده ایم که چطور تونسته اند بر جمعیت جهش یافته ها چیره شده و حتی ابرقهرمانان غیر جهش یافته را نیز به خاک و خون بکشانند! با این حال وقتی در دهه 60 میلادی در کمیک های X-Men خلق شدند چنین خاصیتی درباره آنها به چشم نمیخورد. یعنی بیشتر شبیه ربات های معمولی بودند که ایکس من ها به راحتی شکستشان میدادند! اما نویسنده ای زبردست به نام «کریس کلرمونت» به همراه طراحی افسانه ای به نام «جان بیرن» در داستان فوق العاده "روزهای گذشته و آینده"، آنها را دگرگون ساخته و به خوانندگان نشان دادند چقدر میتونند خطرناک باشند. این موضوع باعث شد تا نگرش ما نسبت به آنها به کل تغییر کند.

5- جاگرنات (Juggernaut)

جاگرنات (Juggernaut)

جاگرنات از دشمنان بسیار قدیمی مردان ایکسه که در شماره 12 از سری اول X-men خلق شد، یعنی در دورانی که ایکس من کلا زیاد معروف و محبوب نبود و چیزی نمانده بود کنسل بشه! او چندین بار با تیم جنگید ولی اونقدرها که الان خطرناک و شکست ناپذیر به حساب میاد، تحویلش نمیگرفتند و خبیثی درجه دو به حساب می آمد! تا اینکه داستان معرکه "کسی نمیتواند جلوی جاگرنات را بگیرد" در کمیک های اسپایدرمن منتشر شد و از آن موقع به بعد او یکی از درجه یک های مارول شد و با بسیاری از قهرمانان قوی این شرکت مثل هالک جنگیده.

4- آپوکالیپس (Apocalypse)

اپوکالیپس - اخرالزمان - x-men

تا سالهای سال «آپوکالیپس» به عنوان اولین جهش یافته عالم به شمار می آمد اما بعدا معلوم شد اولین جهش یافته عالم شخصیتی به نام «سلین» است که بهش در این مقاله اشاره شده. در هر حال، آپوکالیپس نام اصلی اش «ان صباح نور» است و در مصر باستان متولد شد و شاید بتوان گفت بزرگترین تهدیدی است كه مردان ایكس باهاش روبرو شده اند. ابتدا وقتی در كمیك های تقریبا كم اهمیت X-Factor خلق شد، كسی فكر نمیكرد به شخصیت مهمی بدل شود ولی خیلی زود تبدیل شد به بزرگترین تهدیدی كه مردان ایكس تا به حال با آن مواجه شده اند چون قصد دارد تمام موجودات زنده روی كره زمین را نابود و همه چیز را از نو و به میل خودش بسازد! او اعتقاد دارد كه فقط آنهایی كه نیرومند هستند حق زندگی دارند و موجودات ضعیف باید نابود شوند.

3- کینگ پین (Kingpin)

ویلسون فیسک کینگ پین

در اولین حضور کینگ پین در دنیای کمیک که در شماره های 50 تا 52 از کمیک مرد عنکبوتی شگفت انگیز روی داد، او صرفاً بسان یک ارباب جنایت توسط استن لی به تصویر کشیده شد که البته علاقه عجیبی داشت به اینکه خودش به طور عملی در فعالیت های تبهکارانه اش دست داشته باشد. در حضورهای بعدی او (که باز هم استن لی داستانش را نوشت) او بیشتر شبیه به یک ابرشرور استاندارد شد که به دنبال دستیابی به اشیاء و سلاح های خاص و باستانی بود تا برنامه هایش را بهتر به پیش ببرد ولی اسپایدرمن مدام مانع موفقیت او میشد. تا اینکه از اوایل دهه 80 میلادی و با شروع run معروف فرانک میلر در کمیک های دردویل (Daredevil)تکامل شخصیتی او نیز شروع شد و به شکل رئیس نقشه کش و بی رحم دنیای تبهکاران درآمد که همواره با دوز و کلک خودش را از چنگ قانون دور نگه میداشت. در واقع او با تبدیل شدن به تاجری كه از مقبولیت زیادی در جامعه برخوردار است برای خودش و فعالیت های مجرمانه خودش پوششی درست کرده بود. این تغییر در اهداف او واقعا شوكه كننده بود چون سخته كسی را كه همیشه با بی رحمی آدم كشته را در قالب یك تاجر و كارآفرین خوش نام دید ولی در عین حال چرخشی منطقی برای كاراكتری مثل فیسك محسوب شد و او را از نظر شخصیتی ارتقا داد و این خصوصیات او در دهه های گذشته ادامه داشته است و چند وقت پیش با انتخاب شدن فیسک به عنوان شهردار نیویورک به اوج خودش رسید!

2- سِیبرتوث (Sabretooth)

سِیبرتوث (Sabretooth)

سیبرتوث را الان به عنوان دشمن نامبر وان شخصیت برتری همچون ولورین میشناسند ولی وقتی برای اولین بار در دنیای کمیک خلق شد اینطور نبود. در حقیقت او در کمال تعجب در شماره 14 از کمیک Iron Fist خلق شد، قهرمانی که خودش چندین سال طول کشید تا محبوبیت پیدا کنه! بعدشم تا مدتها خبری ازش نبود تا اینکه کریس کلرمونت از او در کمیک های Uncanny X-men استفاده کرد و از او به عنوان حریف اصلی ولورین بهره گرفت. این باعث اتفاقات شگفت انگیزی برای سیبرتوث شد زیرا خیلی زود او را به گذشته رمزآلود ولورین ربط دادند و حتی تا مدتها معلوم نبود او چه نسبتی باهاش داره (آیا برادر ناتنی ولورین است یا حتی پدر او؟!). در هر حال، الان جوری شده که ولورین و سیبرتوث از یکدیگر جداناپذیر شده اند.

1- ثانوس (Thanos)

تانوس

ثانوس را الان یکی از برترین ویلن های کل تاریخ کمیک بوک میدانند و همیشه اوضاع به این شکل نبود. او ابتدا در شماره 55 از کمیک The Invincible Iron Man خلق شد و تا سالها فقط در چند داستان کم اهمیت ظاهر شد و کلا هر جا خالقش یعنی جیم استارلین داستان مینوشت از او استفاده میکرد. مثلا در کمیک های "آدام وارلاک" یا "کاپیتان مارول". معلوم بود که استارلین برایش برنامه داره ولی مساله اینجا بود که این کمیک ها پیش از موعد کنسل میشدند و بنده خدا استارلین فرصت پیدا نمیکرد برنامه هایش را به اتمام برسونه! درسته که ثانوس یک ویلن خطرناک بود ولی هرگز شخصیتی که الانه نبود. تا اینکه قضیه دستکش بینهایت و سنگ های بینهایت و کمیک آن پیش آمد و خوانندگان فهمیدند او چقدر تهدید آمیز است. و البته در MCU بود که ثانوس تبدیل شد به یکی از شناخته شده ترین ها در کل عالم هستی!

مهدی ترابی مهربانی