20 خبیث برتر فیلم های کمیک بوکی مارول (Top 20 Marvel Movies Villains)

15 ویلین برتر فیلم های کمیک بوکی مارول (Top 15 Marvel Movies Villains)

اینا برترین خبیث های آثار سینمایی مارول هستند.

مقدمه : مارول استودیو از سال 2008 با فیلم اول مرد آهنی کار خودشو آغاز کرد، اما سال ها قبل از اون کمپانی های دیگر فیلم هایی با محوریت کاراکتر های مارول ساخته و روانه پرده سینما کرده بودند. از حدود دو دهه پیش، عالم سینمایی کمیک بوک اوج گرفت و فیلم های موفقی بیرون اومد. از همون موقع هم بود که فیلم های با ژانر ابرقهرمانی رونق گرفت و در سر تا سر جهان طرفداران زیادی پیدا کرد. قدیم ها طرفداران کمیک به دو دسته تقسیم میشدند : اونایی که هوادار مرد عنکبوتی هستند. اونایی که هوادار سوپرمن و بت من هستند ! اما الان شخصیت هایی چون ولورین، مرد آهنی، کاپتان آمریکا، واندر وومن و... رو بورسن (!) و بیشتر از قبل شناخته شدند. اما پشت هر قهرمانی، یه ویلین تهدید آمیز قرار گرفته ! حتی خیلی ها هستند که ویلین ها رو به قهرمانان ترجیح میدند ! خوشبختانه در دنیای کمیکی مارول ویلین هایی با پتانسیل بالا و پر ابهتی وجود داره که جون میده واسه عالم سینما.

تا به حال هم آثار مارول میزبان ویلین های مناسب و تو دل برو ای بوده ! اخیرا هم شنیدیم که اثر جدید مارول باز موفق شده (تور : راگناروک) و همگی بی صبرانه منتظر تماشا نقش آفرینی کیت بلانشت در قالب هلا به عنوان خبیث اصلی داستان هستیم و امیدواریم به یک ویلین تاثیرگذار برای فیلمهای مارول تبدیل بشه. اما در این مقاله ما مروری بر ویلین های آثار مارول (شامل اثر های کمپانی های مارول استودیو، فاکس، سونی و...) کرده و 15 تن از آن ها را معرفی میکنیم. از ویلین های نه چندان تاثیرگذار تا ماندگار ترین آن ها...

 

20- هایدرا (Hydra)

هایدرا (Hydra)

هایدرا سازمانی قدرتمند می باشد که توسط نازی ها تاسیس شده و تهدیدی برای تمام جهان و جهانیان محسوب می شود. هایدرا معمولا در مقابل کاپتان آمریکا قرار گرفته و بیشتر به فیلم های او مربوط می شود. این سازمان را در مارول استودیو شاهد بودیم و فیلم اول و دوم کاپتان آمریکا، تصویری واضح از سازمان هایدرا نشان داد. تا به حال به طرز قابل قبولی در آثار مارول، هایدرا و خباثت هایش را دیده ایم.

توی لیست 15 Top قرارش ندادم چون بیشتر یک تجمع خبیث در مقابل قهرمانان به حساب میاد تا یک ویلین. اما خب هایدرا تا به حال نقش مهمی در MCU داشته و بخش پررنگی از آن را به خود اختصاص داده. اغلب به عنوان یک دشمن در برابر سازمان شیلد نشون داده میشه. یعنی دقیقا همونطوری که در دنیای کمیک بود. در کل تقابل این دو تشکیلات یکی از دشمنی های هیجان انگیز در دنیای سینمایی ماروله.

 

19- رونان (Ronan)

رونان (Ronan)

رونان یا رونان متهم کننده ویلین قسمت اول نگهبانان کهکشان بود. جیمز گان کارگردان بزرگیه و به خصوص در بخش کیهانی مارول، استعداد بی نظیری برای رونمایی داره. امسال با فیلم دوم نگهبانان کهکشان دوباره خودنمایی عظیمی کرد. راستش رونان توی فیلم اول کمی بی بخار بود. نه اینکه بگم از نقطه ضعف های فیلم بود، هرگز؛ منتها نقطه مثبتی هم نبود. ضرری به فیلم نرسوند ولی سودی هم براش نداشت.

هر چند بهتر بود دشمنی عمیق تر از رونان رو به عنوان ویلین قسمت اول می دیدیم ولی در کل یک ویلین "خوب" بود. در فیلم با عقاید و احساسات افراطی خودش سمبل و نمادی از رادیکالیسمی در جهان کنونی رو به تصویر کشید. شخصیتش حس افراطی و تنفر رو به نحو قابل قبولی در خود داشت و همین نکته باعث شد تبدیل به یک فاجعه نشه و بخشی از حال و هوای کاراکترش در دنیای کمیک رو به وجود بیاره.

 

18- کایسیلیوس (Kaecilius)

 کایسیلیوس (Kaecilius)

واقعا نمیشه نقش منفی اصلی فیلم اول دکتر استرنج رو دورمامو دونست. دورمامو فقط چند دقیقه تو فیلم بود و مارول فقط برای حضور پررنگ تر او در آینده فیلم های سینمایی اش مقدمه چینی کرد. ویلین فیلم کایسیلیوس بود. جادوگری نیرومند که با نام مستعار Zealot The هم شناخته میشه. نقش او را در فیلم مدس میکلسن بازی میکنه. کایسیلیوس به دورمامو خدمت می کرد و در این راه با دکتر استرنج و دیگر جادوگران می جنگید تا به اهدافش برسه. از پس این نقش خوب بر اومد.

خبیثی نبود که تبدیل به یه ویلین ماندگار بشه اما ضعیف هم نبود. یعنی یک ویلین ایده ال و خوب بود که با داستان فیلم تطابق داشت. دیگه شخصیتش بیشتر از این وسعت نداشت و همین حدش بود و در همین چارچوب شخصیت پردازی مناسبی داشت. کلا فیلم نخست دکتر استرنج با توجه به اینکه اریجین استفان استرنج یک منشاء گسترده است نیاز نداشت حتما ویلین عظیمی چون دورمامو و کابوس در طول فیلم حضور داشته باشند و تمرکز اصلی روی خود استرنج بود.

 

17- سباستین شاو (Sebastian Shaw)

سباستین شاو (Sebastian Shaw)

ایکس من : کلاس اول یکی از اون فیلم هایی بود که تا لحظه ای قبل از اکرانش هم کسی فکر موفقیتش رو نمی کرد. بعد از اینکه قسمت سوم و فیلم اریجین ولورین اینچنین شکست خوردند، مردم از موفقیت آثار بعدی ایکس من ناامید شده بودند. اما این فیلم ورق رو به نفع خودش برگردوند. ویلین داستان در طول فیلم سباستین شاو بود. جهش یافته ای که انرژی رو جذب و ازش استفاده میکنه. از حق نگذریم ویلین جذابی بود اما یه خبیث همه چی تمام یا آن چنان ماندگار نبود. یعنی ویلین های بهتر از اینم در دنیای سینمایی ایکس من داشتیم.

اما می شد اون حس قدرت طلبی رو درش دید. به دنیای جهش یافته ها علاقه داره و جهش یافته بودن رو پذیرفته و ازش به عنوان یک سلاح استفاده میکنه. این قدرت ها رو یک نعمت میدونه که نباید هدر داده بشن. جدا بودن دنیای جهش یافته ها از دنیای انسان هارو قبول کرده. کینه ای که از انسان ها داره باعث شده به فکر فرمانروایی بر دنیایی که دنیاشونو قبول نمی کنن بیفته. نفرت انسان ها از میوتانت ها رو به چشم دیده و ضربه خورده و خودشو در جبهه مقابل انسان ها قرار داده. این ویژگی ها ازش شخصیتی متناسب با داستان فیلم ساختند. اگر از تمام جهات کمی عمیق تر بود قطعا تبدیل به یک خبیث فوق العاده تاثیرگذار می شد.

 

16- ویلیام استرایکر (William Stryker)

 ویلیام استرایکر (William Stryker)

بهترین و ماندگار ترین فیلمی که تا به حال از روی مردان ایکس ساخته شده یقینا ایکس من 2 : مردان ایکس متحد می  باشد بدون احتساب آثار اختصاصی لوگان یا فیلم ددپول) این فیلم یک اثر بی مانند بود. همونطور که میدونید خبیث داستان مگنیتو به حساب نمیامد. در واقع ویلیام استرایکر ویلین این فیلم بود. اولین دیدار ولورین و استرایکر در فیلم مربوط به صحنه ای میشه که ولورین از پناهگاه ایکس من در برابر سربازان محافظت میکنه. دیدار آن ها یک پانل بی همتا بود.

در حقیقت استرایکر این بلا رو سر ولورین آورده. ولورین هم چیزی یادش نمیاد و بعد برای تحقیق درباره سازمان سلاح ایکس دست به کار میشه و همه چیز رو میفهمه. برد رولی نقش استرایکر را بازی کرده. شخصی آرام و بی عاطفه. کسی که ولورین را زیر شکنجه های طاقت فرسایی برده. نیرویی برای جنگیدن در برابر جهش یافته ها و نابودی آن ها. راستی تو فیلم ایکس من اپوکالیپس هم شاهد نسخه جوان تر این شخصیت هستیم که جاش هلمن نقش او را بازی کرد. 

 

15- هلا (Hela)

هلا (Hela)

فیلم ثور راگناروک یک اثر کمیک بوکی جامع و کم نظیر بود. من عاشق این فیلمم و واقعا دست تایکا وایتیتی به خاطر ساختن همچین فیلمی درد نکنه! خصوصا تحول و رشد شخصیت های داستان که به بهترین نحو ممکن انجام شد. اما متاسفانه بزرگترین ضعف این فیلم خبیث داستان بود ! به همین دلیل هم هست که من رتبه آخر رو برای هلا در نظر گرفتم. هلا خبیثی عمدتا غیرقابل باور و صد البته کلیشه ای هست ! انگیزه مطلوب و باورپذیری هم نداره و فقط به جریان و روال داستان کمک میکنه، همین و بس ! هر چند این شخصیت از نظر بصری یک خبیث هراسناک و پررنگ رو به تصویر میکشه، بازی کیت بلانشت هم در این نقش انصافا خوبه اما مشکل از خود شخصیت هلاست که ویلنی سطحی رو به ارمغان آورده. شما اگر به صحنه های اکشن این شخصیت در فیلم نگاهی بی اندازید مسلما نبرد هایی نفس گیر و تماشایی را مشاهده میکنید، از این نظر به علاوه ویژگی های ظاهری هلا کم و کاستی نداره. بلکه او خبیثی بدون عمق و اهداف درست و درمونه! همین هم سبب شده تا این حد مضحک و غیر قابل باور به نظر بیاد.

 

14- اوبادیا استین (Obadiah Stane)

اوبادیا استین

اوبادیا استین یکی از دشمنان بزرگ مرد آهنی در دنیای کمیک بوک است. با نام مستعار آیرون مانگر هم شناخته می شود. او شریک پدر تونی استارک، هاوارد استارک بود. در فیلم نخست مرد آهنی به عنوان ویلین داستان انتخاب شده بود. نقش این شخصیت خبیث را در فیلم جناب جف بریجز ایفا نمود و موفق شد ویلین خیلی خوبی برای این فیلم بسازه. اوایل کار میبینیم که چطور مثل یک دوست با استارک برخورد میکنه و چهره و نیت اصلی خودشو پنهان میکنه. و بعد از اون قصد و غرضش مشخص شده و به دشمنی برای تونی استارک تبدیل می شود.

همونطوری که باید بود. یک شخصی که تا به حال داشته فیلم بازی می کرده و اهداف حقیقی خودشو مخفی نگه میداره و در فرصت مناسب زهر خودشو میریزه. نبرد حماسی انتهای فیلم بین او و مرد آهنی هم واقعا بی نظیر بود. راستش من یکی، اصلا ویلین های دو فیلم بعدی مرد آهنی رو قبول ندارم. خیلی کلیشه ای و بی روح بودند. ولی بر خلاف اونا استین یکی ویلین قابل قبول و مناسب برای اثر مرد آهنی بود. 

 

13- سرباز زمستان (The Winter Soldier)

سرباز زمستان (The Winter Soldier)

فیلم اول کاپتان آمریکا دوستی و صمیمیت استیو و باکی رو به درستی نشون میده. دوستی این دو مثل و مانند نداشت. بعد هم دیدیم که بعد از اینکه استیو راجرز نحیف به کاپتان آمریکا حجیم و قدرتمند تبدیل میشه در یکی از ماموریت هاش که همراه باکی و دیگر افرادش در حال صورت گرفتنه، باکی از واگنی در کوهستان سقوط میکنه و به ظاهر کشته میشه. ولی در واقع سازمان هایدرا او را پیدا میکنه و بعد از انجام آزمایشاتی روش، به فردی مطیع آن ها تبدیلش میکنند. سرباز زمستان رو نمیشه مثل بقیه ویلین ها دونست. بقیه با میل و اراده خودشون دست به کار های خبیثانه میزنند اما سرباز زمستان به این شخص تبدیل شده و تحت تاثیر آزمایش هاییه که روش انجام گرفته. به همین دلیل هم هست که توی رتبه بالاتری قرارش ندادم، وگرنه واقعا هیچ کم و کسری نداشت.

با این حال به عنوان نقش منفی فیلم دوم کاپتان آمریکا خوش درخشید. شخصیت پردازی او باید با ظرافت بالایی انجام بگیره. سرباز زمستان شخصیتیه که در عبارت "یک قاتل به تمام عیار" میشه خلاصش کرد. شاید ساده به نظر برسه اما مطمئنا به تصویر کشیدن همچین شخصیتی کار دشواریه که مارول به خوبی از پسش بر اومد. "کسی که در نهایت خونسردی آدم میکشه تا به خواسته اش برسه. مبارزی ماهر که از تمام مهارتش در راه قتل و کشتن استفاده میکنه" به این میگن یه سرباز زمستان واقعی !

 

12- بارون زیمو (Baron Zemo)

بارون زیمو (Baron Zemo)

ویلین فیلم کاپتان آمریکا : جنگ داخلی. البته بخشی از دردسر های پیش اومده و جنگ های طول فیلم به ضمیر قهرمان ها مربوط می شد. اما زیمو هم به ویلین خوب و منحصر به فردی برای MCU تبدیل شد. او خاص بود و با ویلین های قبلی فرق داشت. بارون زیمو ویلینی بود که با دست خالی و در قالب یک انسان معمولی مثل همه ما برای مقابله با قهرمانانی رفت که هر کدوم قبلا با اشخاصی چون ربات های پیشرفته و موجودات فضایی جنگیده بودند ! این که با این نوع شخصیتش تونست چنین فاجعه ای پدید بیاره شاید کمی دور از ذهن به نظر بیاد (البته عده ای این رو نقطه قوت میدونند)

ولی اینکه به نظرم زیمو شخصیتی رو نشونمون داد که احساساتشو تونستیم درک کنیم و بفهمیم برای چی داره میجنگه، این خیلی مهمه. انصافا کار های خباثت آمیز فیزیکی هم کم نداشت. مثلا اول فیلم جایی که اون شخص رو در آب خف میکنه، یا وقتی که اون پیش خدمته جنازه خونین شخصی رو توی وان می بینه، جلوه هایی از چهره بی رحم زیمو رو آشکار می کنند. کاراکترش درد کشیده بود و چون شخصیتی بود که میشد باهاش ارتباط برقرار کرد، دردش رو درک کردیم و در یک کلام، زیمو رو فهمیدیم. این میتونه بزرگترین دستاور بارون زیموی جنگ داخلی باشه.

 

11- الترون (Ultron)

الترون (Ultron)

الترون یکی از ویلین های مورد علاقه من در دنیای سینمایی ماروله. نمیدونم، اما به نظرم جنبه خبیثی که در فیلم دوم اونجرز به نمایش گذاشت، رنگ و بوی یک تهدید واقعی رو می داد، یک شخصیت خبیث حقیقی. نمیدونم چرا بعضی ها الترون رو جز نقطه ضعف های فیلم میشمارند. به عقیده من الترون خیلی خوب بود. ربات مرموزی که به فکر تغییر افتاده. رباتی که الگوریتمش بر اساس نابودی و انقراض جهان تغییر کرده و نجات بشریت رو در تغییرش میدونه. هدفی که نتیجه اش دنیایی خشک و بدون احساسه. دنیایی بدون انسان ها و پر از فلز و آهن !

این چیزیه که میخواد و به عقیده خودش، هدفش نجات دنیاست. انصافا عالی نیست ؟ از ظاهرش هم واقعا نمیشه ایراد گرفت، البته درسته که هنوز جا داشت بهتر بشه، ولی این دلیل نمیشه که خبیث ضعیف و یا حتی "خوبی" بود، الترون یک ویلین تاثیرگذار بود. به خوبی ویلین قسمت قبلی نبود اما تونست گلیم خودشو از آب بیرون بکشه. اهدافش با شخصیتش همخونی داشت و همین ازش تهدید جدی ای ساخت.

 

10- دیکن فراست (Deacon Frost)

دیکن فراست (Deacon Frost)

اگر از طرفداران پرو پا قرص فیلم "بلید" باشید، حتما این شخصیت جذاب و به یاد ماندنی رو میشناسید. دیکن فراست. خبیث سطح اول فیلم بلید. یک شخصیت خبیث بزرگ که معنی واقعی شرور بودن رو در فیلم نمایش داد. استیفن دورف کسی بود که نقش این کاراکتر را ایفا کرد. خون آشامی ترسناک و نیرومند. او در کمیک توسط مارو ولف من و جین کلمن در سال 1973 خلق شد. البته یقینا تا قبل از اینکه استیفن دورف نقش او را اینچنین فوق العاده بازی کند، شخصیت چندان محبوبی نبود. ولی پس از آن؛ این ویلین بیشتر جا افتاد و در دنیای بازی ها هم حتی وارد شد. یا اینکه در انیمه سریالی هم او را وارد کردند. در کل موفقیتش در فیلم بلید فراست رو به اوج رساند. حتی خبر هایی مبنا بر اینکه قرار بود مجموعه فیلم های اختصاصی درباره او بسازند به گوش می رسید.

در فیلم هم خون آشامی بد کار و بسیار شیطانی است. نوع شخصیت او به گونه ای بود که حتی خون آشام های دیگه هم ازش هراس داشتند و او در راس قرار داشت. اینکه حتی بین همنوعان خودش یک خبیث وحشت آور محسوب میشه از نکات مهمیه که تا این حد اونو جذاب جلوه داده. متاسفانه عده زیادی نیستند که با او آشنایی کامل داشته باشند و اکثرا حتی نمیشناسنش ! اما این یک حقیقت است که ویلینی که برای اون فیلم ساخت، به یک شخصیت تاریخی و به یاد ماندنی تبدیل شد و هرگز فراموش نمی شود.

 

9- والچر (The Vulture)

مایکل کیتون

امسال مارول با فیلم جدید مرد عنکبوتی، برای اولین بار اونو توی خونه خودش به ما نشان داد. فیلم بازگشت به خانه خصوصا به عنوان یک قسمت نخست، پیروزی بزرگی به حساب میاد. یک موفقیت دیگه برای مارول. اما نباید از یاد برد که مایکل کیتون کبیر تا چه حد در این موفقیت و پیروزی سهیم است. بخش عظیمی از این پیروزی را مدیونش هستیم. درباره خبیث های فیلم های قبلی مرد عنکبوتی، اگر بخوای میانگینشون و حساب کنی، بگی نگی "خوب" بودند. راستش بعد از دو قسمت اول سم ریمی ما حسرت دیدن یک ویلین عمیق و موثر رو داشتیم تا اینکه امسال والچر چیزی که منتظرش بودیم رو نشونمون داد.

حقیقتش دیدن نبرد مرد عنکبوتی با والچر در عالم سینما خیلی لذت بخشه. یعنی مارول اونو به عنوان خبیث داستان انتخاب کرد تا تنوعی رو حاصل کنه. شخصی که با بال های مکانیکی اش در آسمان، پرواز کنان با مرد عنکبوتی تازه وارد میجنگه. همچین چیزی رو در آثار قبلی مرد عنکبوتی به "این شکل" ندیده بودیم. اما نکته مهم درباره شخصیت آدریان تومز اینه که درگیر مشکلاتی شده که با عقل کاملا جور در میان و شاید بعضی حتی با چشم نظیر اونارو دیده باشن. او از جامعه ضربه خورده و در این راه تغییر کرده و به خباثت روی آورده. به همین دلیل هدف از کاری که داره انجام میده رو درک میکنیم و باهاش همراه میشیم. به اضافه اینکه تصمیمات و عقاید و کار های آدریان تومز در داستان اونو تاثیرگذار تر کرده و ازش خبیثی ساخته که میتونیم به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنیم. MCU باید به داشتن همچین ویلینی افتخار کنه !

 

8- رد اسکال (Red Skull)

رد اسکال

به جرئت میشه گفت سه گانه کاپتان آمریکا موفق ترین سه گانه جهان سینمایی کمیک می باشد. هر قسمت از قسمت قبلی بهتر و بدون هیچ شکست یک سه گانه منحصر به فرد از شخصیت "کاپتان آمریکا" ساخته شد. قسمت اول آن در سال 2011 اکران شد و همانطور که میدانید ویلین داستان بزرگترین دشمن کاپتان آمریکا یعنی رد اسکال بود. رد اسکال از دشمنان دیرینه کاپتان آمریکاست که عمیق ترین دشمنی رو باهاش داشته. رد اسکال فیلم هم بی نظیر بود. یعنی در سطح خود شخصیت رد اسکال یک شاهکار به حساب میاد. چرا که واقعا رد اسکال شخصیت چندان پرباری نداره که بگی بشه از روش یک ویلین توپ در سینما به وجود آورد و فاقد از پتانسیل می باشه. ولی در فیلم با تغییر و دستکاری در اریجین او یک شخصیت خاص که داستان فیلم را تقویت می کند را نظاره کردیم.

این نوع به تصویر کشیدن رد اسکال باعث شد بیشتر با جوهره و ذات شخصیت او و حتی استیو راجرز آشنا بشیم و تفاوت رو بین اونا درک کنیم. هیوگو ویوینگ (بازیگر نقش رد اسکال) هم بازی قابل قبولی داشت. شاید از دید برخی کمی بازی او یکنواخت و کسالت آور به نظر رسد، اما باید در نظر گرفت که رد اسکال در دنیای کمیک هم چیزی بیشتر از این نبود و اتفاقا، به نظرم ویوینگ با اون محدوده شخصیتی رد اسکال، بازی جذابی ارائه داد.

 

7- ایگو (Ego)

ایگو

ویلین محبوب من ! قسمت دوم نگهبانان کهکشان شاید از نظر برخی پارامتر ها پایین تر یا برابر قسمت اول آن باشد، اما مطمئنا این حکم برای ویلین های دو قسمت صدق نمی کند. ایگو یک ویلین بسیار کاریزماتیک و عمیق بود. راستش قبل از اینکه فیلم رو ببینم، با خودم میگفتم چطور ممکنه ویلینی با این ویژگی ها رو بشه روی پرده سینما آورد ؟ مگه میشه یه سیاره نقش خبیث اصلی داستان باشه ؟ اما جیمز گان خیلی خلاقانه و به شیوه ای قانع کننده ایگو رو به تصویر کشید. و نه تنها خراب نشد بلکه به یک ویلین استثنایی و یگانه تبدیل شد. واقعیتش هرگز از بازی کرت راسل تا این حد لذت نبرده بودم ! بسیار خوش درخشید و طوری شخصیت ایگو رو جلوه داد که انگیزه ها و اهدافش برامون عین روز روشن میشه و متوجه میشیم واقعا دنبال چیه.

توضیحاتی که درباره شخصیت خودش توی فیلم میده به نظرم تاثیر بالقوه ای روی سطح شخصیتش و درک بهتر ما از اهدافش دارن. مدام در حال حرکته و برای رسیدن به هدفش دست به هر کاری میزنه. یکی از دیالوگ های مورد علاقه من جاییه که پیتر از ایگو میپرسه : جاودانگی کسل کننده نیست ؟! و در جواب میشنوه : نه اگر براش هدف داشته باشی ! بی صاحاب عجب چیزیه ! از طرفی نیرو و قدرت هاش در فیلم شگفت انگیزه و باعث شده نبرد انتهایی فیلم جذاب و متمایز از دیگر نبرد های آثار مارول بشه (یکی از اون پانل های فوق العاده ی مربوط به ایگو، قسمتیه که ایگو خشمگین و علیه نگهبانان شده و تصویری از بیرون سیاره میبینیم که چهره سیاره ای ایگو رو نشون میده، واقعا زنده کردن تصویر کمیکی اش بود)

ایگو سیاره زنده

  

6- نورمن آزبورن (Norman Osborn)

گرین گابلین ویلم دافو

ویلم دفو قطعا بهترین گزینه برای ایفا نقش نورمن آزبورن / گرین گابلین بود. همانطور که آگاه هستید گرین گابلین بزرگترین دشمن مرد عنکبوتی است و سم ریمی به عنوان فیلم اول مرد عنکبوتی اونو مد نظر داشت. راستش انتقاد های زیادی از شخصیت او شده. مثلا اینکه جملات و دیالوگ های او در طول داستان اعصاب خورد کن و کلیشه ای هستند. یا اینکه لباس او بسیار مزخرف و مسخره  است. اما همه میدونیم که شخصیت پردازی قوی فقط توی این ویژگی ها خلاصه نمیشه، دفو یک بازی بی نظیر از نورمن آزبورن ارائه داد. رفتارش، حرکاتش، لحن و نوع بازی او یک نورمن آزبورن واقعی رو خلق کرد. به زبان ساده تر؛ دفو موفق شد اون ذات درونی آزبورن رو به بینندگان القا کنه. به علاوه از زمانی که متوجه میشه پیتر همان مرد عنکبوتیه، دشمنی و کینه بین آن ها جذاب تر میشه و بیشتر حال و هوای دشمنی گرین گابلین - مرد عنکبوتی رو پیدا میکنه.

طرز برخورد او با پسرش هری هم از دیگر نکات قوت این شخصیته. یعنی او معمولا پیتر رو بالا میبره و از هری توقعات بیشتری داره و اونو زمین میزنه. پیتر همون استایل شخصیه که نورمن آرزو داشت پسرش اینطوری بود. اما در کنار اینا، اون لحظاتی که نورمن با خودش خلوت میکنه و رو به روی آینه تصویری شفاف از شخصیت دو گانه اش رو نمایان میکنه قطعا از دیدنی ترین لحظات فیلمه و دیفو با نقش آفرینی سطح بالای خودش این لحظات رو به پانل های فراموش نشدنی ای تبدیل کرد. قطعا اگر لباسش تا این حد رو مخ نبود (!) به راحتی جز رتبه اول تا سوم قرار می گرفت، چون واقعا این شخصیت قربانی کاستوم مسخرش شده و به کل ظاهرش تخریب شد؛ و سطح ظاهری یک شخصیت در سینما از مهم ترین نکات است.

 

5- اریک کیل مانگر (Erik Killmonger)

 اریک کیل مانگر

کیل مانگر بزرگترین دشمن پلنگ سیاه در دنیای کمیکه (اینجا میتوانید با بهترین دشمنان پلنگ سیاه آشنا شوید) به همین دلیل هم در فیلم اختصاصی پلنگ سیاه از او به عنوان خبیث اصلی داستان استفاده شد. اول بگم که فیلم پلنگ سیاه یک موفقیت چشمگیر برای مارول بود و کوین فایگی (رئیس مارول استودیو) پیش از جنگ بی نهایت میگفت که بهترین فیلمشونه! اینو از رتبه این فیلم در متاکریتیک هم میشه فهمید که موفقیت بزرگی برای ماروله. هرچند همانطور که پیش از این بحث شد، دیده شدن بیش از حد این اثر به دلیل تفاوت او با دیگر فیلمها و دور شدن از کلیشه های متداول کمیکی می باشد. خوشبختانه کیل مانگر یک ویلن همه فن حریف رو به تصویر کشید. راستش خیلی ها دیگه درباره او زیاده روی کردند و میگفتند که بهترین ویلن دنیای ماروله و... درسته بهترین نیست اما یقینا یکی از بزرگترین های MCU می باشد ! اهداف او در طول داستان هم منحصر به فرد و متفاوته و طوری هست که به راحتی میشه درکش کرد و تک بعدی نیست. نکته جالب دیگه اینه که همانطور که در طول فیلم تچالا اشاره کرد، این بشر حاصل کارای خودشونه ! یعنی کیل مانگر هیولایی هست که توسط خود اونا شکل گرفته و حالا اومده قد علم کرده و قصد داره تا واکاندا رو از چیزی که بود دور کنه و از نو بسازش ! هر چند جا داشت هنوز بهتر باشه و شرارت های پررنگ تری ازش ببینیم، بازم میگم او قطعا بهترین MCU نیست اما جز بهترین هاست.

 

4- دکتر اختاپوس (Doctor Octopus)

دکتر اختاپوس

فیلم مرد عنکبوتی 2 کامل ترین فیلم کمیک بوکی تاریخ سینماست. در این مورد شکی نیست. ویلین داستان هم یکی از دشمنان بزرگ و معروف مرد عنکبوتی یعنی اتو اکتاویوس ملقب به دکتر اختاپوس می باشد که بخش اعظمی از این موفقیت را یدک کشید. سازندگان به خوبی از این شخصیت، یک خبیث سمپاتیک و کم نقص ساختند. دانشمندی که در کنار کار هاش، یک زندگی معمولی در کنار همسرش داره. که بعد از کار بر روی پروژه علمی خودش در اثر حادثه ای اتفاقی به دکتر اختاپوس تبدیل می شود و تغییر می کند. روند تغییر او از شخصی مهربان و آرام به دکتر اختاپوس شرور بسیار باور پذیر است و رابطه ای که با پیتر داشت بعد ها دشمنی اونارو جذاب تر کرد.

سم ریمی و عوامل داستان یک ظاهر شگفت انگیز از دکتر اختاپوس خلق کردند، به خصوص برای سیزده سال پیش. دکتر اختاپوس جلوه ظاهری مجذوب کننده ای داشت. بازوان مکانیکی بسیار واقعی او را واقعا نمیشه از یاد برد. شاید بشه بزرگترین ویژگی این ویلین در فیلم را سمپاتیک بودنش دانست. او ویلین عمیقی بود که باهاش همذات پنداری می کردیم. در حقیقت یک ویلین باید اینگونه باشد. با هدف جلو برود و ما بتونیم باهاش ارتباط برقرار کرده و براش دلسوزی کنیم. او صد در صد بهترین ویلین آثار مرد عنکبوتیه و هنوزم رو دست نداره. امیدواریم در آینده؛ مارول استودیو بتونه خبیثی در سطح دکتر اختاپوس یا حتی بالاتر از آن را برای فیلم های مرد عنکبوتی بسازه.

 

3- لوکی (Loki)

لوکی

لوکی از بزرگترین خبیث فیلم های سینمایی مارول است. از سال 2011 و حضورش در فیلم اول تور شاهد شخصیت پردازی بی نظیر او بودیم. تام هیدلستون با بازی برجسته خود، سبب شد شخصیت لوکی در عالم سینما عالی ظاهر شود. لوکی ویلین اصلی فیلم اونجرز هم بود. دلیلی که باعث شده این شخصیت تا این حد روی پرده موفق ظاهر شه اینه که به نحوی احسنت ذات حقیقی لوکی رو نمایان کردند. او ویلینی دو رو و گول زنک، نیرنگ باز و دروغ گوئه. در سینما هم عینا همینگونه است. مثلا انتهای فیلم نخست اونجرز هنگام نبرد پایانی، وقتی که با تور باهاش درگیر میشه و بعد بهش پیشنهاد اینو میده که عوض بشه و برای هم مثل دو تا برادر واقعی بشن، ما تقریبا باور کرده بودیم که لوکی تصمیم بر تغییر گرفته اما...

از طرفی هیدلستون با فهم صحیحی که از این کاراکتر پیدا کرده، در جاهایی که باید؛ خونسرده و به موقع اش هم خشمگین و هراسناک میشه. در کنار اینا، ما میتونیم عطشی که لوکی برای دستیابی به درجه پادشاهی داره رو به صورت شفاف درش ببینیم. او همیشه دوست داشته بالاتر از بقیه باشه و بر تخت شاهی بنشینه. به تور حسودی میکنه و از هیچ فرصتی برای تخریب اءش دریغ نمی کنه. در دنیای کمیک هم لوکی همچین شخصیتی داره. یه فرد بدذات و فریب کار که دوست داره همیشه در راس باشه. البته چنین شخصیتی واقعا پتانسیل بالایی برای دنیای سینما داره و وقتی هم نقش او به دست تام هیدلستون با استعداد بیفته، نتیجه اش قطعا یک شاهکار میشه !

 

2- مگنیتو (Magneto)

مگنیتو

مگنیتو را نه تنها میتوان یکی از برترین خبیث آثار مارول لقب داد، بلکه میتوان او را یکی از عظیم ترین ویلین های تاریخ سینما  دانست . شخصیت مگنیتو تا به حال در 6 فیلم مردان ایکس حضور پررنگی داشته و همواره از محور های اصلی داستان محسوب می شده. حتی در اثر شکست خورده مردان ایکس : اپوکالیپس، مگنیتو عالی ظاهر شد و شاید تنها شخصیت موثر داستان بود ! اما چرا مگنیتو تا این حد ویلین خوبی از آب دراومده ؟ او یک شخصیت چند وجهی و عمیق داره. شخصیت خبیث باید انگیزه کافی برای اعمالش رو داشته باشه و این حس رو به بیننده منتقل کنه. خبیثی که بدون هدف پیش میره، بدرد نمیخوره ! نتیجه اش میشه ویلینی تک بعدی چون ونوم ! بین ! لوثر ! دووم و...

این هدفه که محرک ویلینه. در واقع زیاد مهم نیست که اون شخصیت خبیث به دنبال چیه ! مهم اینه که تا چه حد اون انگیزه ی دستیابی به خواسته اش رو واضح نشون بده. یعنی چی ؟ یعنی فرق نداره هدف ویلین تو چه راهی قرار داشته باشه، مهم انگیزه اونه، انگیزه ویلین باید طوری باشه که تماشاچی بپذیرش. درکش کنه. این حکم درباره مگنیتو شدیدا صادقه. او برای تک تک کار ها و برنامه هاش دلیل و هدف داشت. و در این راه خباثت درونش رو آشکار ساخت. اصلا این هدف های مگنیتو بود که داستان فیلم رو میچرخوند. از نظر ظاهری که هم واقعا کم نداشت. مگنیتو که مثل مرد آهنی لازم نیست زره فلزی ظریف و دقیقی داشته باشه، با یه کلاه خود و چهار تیکه پارچه سر و ته قضیه هم میاد، مهم صحیح جلوه دادن ذاتشه. این نکته رو هم نباید از یاد برد که هم جناب مایکل فاسبندر و هم ایان مک کلن در ایفای این نقش شگفت انگیز بودند. ما هر دو ورژن مگنیتو رو در بالاترین سطح مشاهده کردیم و ترکیب این دو، شخصیت مگنیتو را در دنیای سینما بالا برد و از او یک ویلین ماندگار ساخت.

 

1- ثانوس (Thanos)

تانوس

اینم از بهترین و بزرگترین ابرخبیث فیلم های مارول ! ثانوس نه تنها بهترین خبیث فیلم های ماروله، بلکه بهترین ابرخبیث تاریخ آثار کمیک بوک و یکی از بزرگترین های سینماست !! قبل از هر چیزی بگم که جنگ بی نهایت یک اثر همه چی تمام بود ! شاهکاری که بعید میدونم دیگه تکرار بشه ! به عقیده من این فیلم بزرگترین فیلم کمیک بوکی تمام دورانه ! بهترین ویژگی مثبت فیلم هم خبیث داستانه ! ثانوس شخصیتی هست که به فیلم گرما میده. ابر خبیثی چند لایه و عمیق با انگیزه های محسوس و باور پذیر ! کاراکتری کاملا تفکر برانگیز !واقعیتش من عاشق شخصیت هایی هستم که یه سری قانون ها و عقاید خاص و منحصر به فرد دارن ! ثانوس روی بحث "تعادل" خیلی تاکید داره و سعی داره در هر چیزی تعادل برقرار باشه ! اهداف و نگرش او بی نظیره و همین باعث شده از ورژن کمیکی خودش سبقت بگیره ! این میتونه بارز ترین نکته درباره او باشه. شما وقتی پای این فیلم بشینید کم کم او را درک میکنید و باهاش همذات پنداری میکنید، حتی ممکنه گاهی باهاش هم عقیده شوید ! او یک هیولای بی رحم و خبیثه ؟ درست، اما به مرور میفهمید که چقدر کاراکتر عاطفی ای داره و میتونه بااحساس باشه ! لحظه مرگ گامورا گویا و مدرک تمام صحبت های منه ! واقعا پیش از او کدوم خبیثی اینجوری بوده ؟ کدوم خبیثی تا این حد هراسناک و با تفکر های خصمانه اما در شرایط خاص احساساتی و باعاطفه بوده ؟ هیچ کدوم ! پس وقتی میگم او بهترین خبیثه باید حرفمو باور کنید ! ثانوس از نظر ویژگی های ظاهری و بصری هم حرف نداره ! همونطور که قبلا هم گفتم باید از روسو ها مجسمه طلا ساخت ! اونا از نهایت پتانسیل این شخصیت استفاده کردند و ویلنی شگفت انگیز و فیلمی به شدت جسور تحویل ما دادند.

 

و در آخر نظر شما چیست ؟ با رتبه بندی موافق بودید ؟ رتبه بندی شما چیست ؟ شما چه ویلین های دیگری را لایق این لیست میدانید ؟ به نظر شما برترین ویلین فیلم های کمیکی مارول کدام است ؟ منتظر خوندن نظرات شما هستم و اگر سوالی داشتید حتما در قسمت نظرات مطرح کنید تا پاسخ بدم. خدافظ !

 

نویسنده : Cap-Spider Potter

Copyright © 2017 spidey.ir All rights reserved

(هر گونه کپی برداری از مطالب و تصاویر تنها با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز می باشد)

 

مطالب مرتبط:

رتبه بندی دشمنان مرد عنکبوتی در فیلم های سینمایی

برترین خبیثان فیلم های کمیک بوکی

15 شخصیت مارول که توسط دیگر استودیوهای هالیوودی نابود شدند!

نقد و بررسی فیلم های سینمایی مرد عنكبوتی

10 ابر خبیث برتر دنیای کمیک بوک

10 ابر شرور نيرومند مارول

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn