معرفی-شخصیت-های-مکمل-کمیک-های-«ونوم»

این مقاله به مناسبت انتشار نسخه Blue-ray "ونوم 2: بگذارید کارنیج بیاید" تقدیم شما میشود.

برای درک بهتر داستان های ونوم لازمه با این شخصیت ها آشنا بشوید.

همچنین برای آشنایی با ونوم در دنیای کمیک این مقاله، این مقاله و این مقاله و برای آشنایی با بهترین داستان های او این مقاله را بخوانید.

همچنین 10 دشمن برتر ونوم در این مقاله معرفی شده اند. اولین حضور ونوم در دنیای کمیک هم اینجا ترجمه شده است.

- کارل براک (Carl Brock)

کارل براک (Carl Brock)

«کارل براک» پدر ادی براک است. او مردی بود که عواطف و احساسات نداشت تا اینکه با همسر آینده اش «جِیمی» ملاقات کرد و عاشقش شد و برای اولین بار در زندگی خودش احساس خوشبختی کرد متاسفانه همسرش هنگام زایمان درگذشت و همین باعث شد تا از همان ابتدا از پسرش ، ادوارد (ادی)، خوشش نیاید زیرا او را مقصر مرگ همسر عزیزش میدانست. به همین دلیل همیشه با ادی بدرفتاری میکرد و او را نادیده میگرفت. وقتی هم که ادی به عنوان یک خبرنگار سر قضیه هویت واقعی «سین ایتر» دچار بی آبرویی و اخراج از محل کارش شد ، کارل او را کاملاً طرد کرد و اظهار داشت که دیگر پسری به نام ادی ندارد! در داستان های اخیر ونوم نوشته «دانی کیتس» فاش شد که کارل یک تاجر موفق بود تا اینکه ادی در دوران نوجوانی موقعی که داشت در حین مستی رانندگی میکرد، یک بچه را زیر گرفت و کشت و همین موضوع و هزینه های ناشی از آن باعث شد ورشکسته و از ادی بیشتر متنفر شود (وقتی ادی میخواست در دادگاه به جرم خود اعتراف کند، کارل او را به شدت کتک زد تا نظرش عوض شود!).

- دیلان براک (Dylan Brock)

دیلان براک

پس از آنکه همسر ادی براک به نام «آنه وینگ» به شدت از سوی «سین – ایتر» زخمی شد، ادی براک سیمبیوت ونوم را به او منتقل کرد تا زندگی اش را نجات دهد و با این کار او را به هیولایی به نام «شی – ونوم» تبدیل ساخت (این مقاله را بخوانید). آنها برای چند لحظه به طور همزمان با سیمبیوت ونوم پیوند داشتند و به طور فیزیکی و ذهنی به هم متصل شدند. پس از آنکه سیمبیوت نزد ادی بازگشت، بخشی از خودش را در قالب کدکس در وجود آنه باقی گذاشت. آنه هم متعاقباً متوجه شد به طور ناگهانی و مرموزی باردار شده است و پسری به دنیا آورد به نام «دیلان» (Dylan) که در حقیقت یک نمونه ژنتیکی از سیمبیوت بود که در قالب جنینی انسانی به دنیا آمد! آنه که به شدت شوکه شده بود ، فرزند نوزادش را پیش پدر ادی (کارل براک) گذاشت و رفت و بعدش هم خودکشی کرد. کارل به عنوان پدربزرگ دیلان او را بزرگ کرد و سعی داشت محبتی که از پسر خودش دریغ کرده بود را به او بدهد ولی گاهی اوقات به شدت عصبانی میشد و کتکش میزد. دیلان برای 9 سال از وجود پدر واقعی اش بی خبر بود تا اینکه ادی در حالی که از دست مامورین دولتی در حال فرار بود به درب خانه پدرش آمد و با او ملاقات کرد ولی پدر بزرگش به او نگفت که ادی پدرش است. دیلان اولش فکر میکرد ادی برادر ناتنی اش است اما هردوی آنها به حقیقت پی بردند و از آن زمان تا به حال ادی دارد سعی میکند تا رابطه اش را با پسرش بهتر کند و بهش قول داده تا به هر قیمتی که شده ازش محافظت کنه و در بخش فینال رویداد "کارنیج مطلق" دیدیم که وقتی بین نجات دنیا و نجات پسرش گیر کرده بود، دیلان را انتخاب کرد.

دیلان یک موجود منحصر به فرد است زیرا نحوه تولد خاصی داشته که باعث شده به نوعی موجود ترکیبی از انسان/سیمبیوت تبدیل شود. او شبیه به انسان است ولی در واقع یک سیمبیوت ونوم است که در شکلی انسانی قرار گرفته. او اولش قادر نبود به طور خودآگاه قدرت هایش را کنترل کند و این قدرت ها وقتی استرس داشت یا جانش به خطر میفتاد خود به خود بروز پیدا میکردند. ولی با تمرین و به کمک راهنمایی های کنال تونست راهش رو یاد بگیره. وقتی قدرت های منحصر به فرد او فعال میشوند چشمانش به رنگ سیاه در می آیند و نوعی شاخک هایی سیمبیوتی هم ازش خارج میشوند (این عکس را ببینید).

او همچنین میتونه سیمبیوت های دیگر را حس کنه و میتونه سیمبیوت هایی را که میخوان باهاش پیوند بخورند را دفع و حتی تحت کنترل خودش دربیاره و به راحتی آنها را بکشه. او نمیتونه با سیمبیوت ها پیوند بخوره و اگر قدرت هاش فعال شده باشند و در مجاورت سیمبیوت ها باشه دچار درد شدیدی میشه. دیلان همچنین میتونه سیمبیوت ها را از راه دور کنترل کنه و از طریق چشمان آنها ببینه (کاری که فقط کنال از پس انجامش برمیاد) او این کار را از طریق برقراری ارتباط با ذهن کندویی سیمبیوت ها انجام میده. بنابراین همیشه این خطر وجود داره که کنال با برقراری ارتباط با دیلان او را تحت نفوذ خودش بگیره؛ کاری که قبلا به طوری محدودی آن را انجام داده! پس از شکست خوردن کنال در رویداد "پادشاه سیاه پوش" و جانشینی او توسط ادی براک به عنوان خدای سیمبیوت ها به نظر میاد این خطر هم رفع شده باشد زیرا اِدی با قدرت های کیهانی خود آثار کنال را از وجود دیلان پاک کرد و اون قدرت ها و قابلیت هایی که ذکر شد از او گرفته و دیلان مثل یک پسر بچه عادی شد (اینجا را ببینید). ولی در شماره 200 از کمیک ونوم دیدیم که دیلان تیر خورد و سیمبیوت ونوم سعی کرد نجاتش بده و در نتیجه باهاش پیوند خورد و بدین ترتیب دیلان تبدیل به ونوم شد! (عکسش اینجاست). همچنین دیدیم که دیلان در دبیرستان معروف میدتاون درس میخواند و مدام هم با هم کلاسی قلدر خودش وارد درگیری میشود!

- رِکس استریکلند (Rex Strickland)

رِکس استریکلند (Rex Strickland)

در شماره 1 از کمیک "سرگذشت ونوم: ویتنام" (که اینجا ترجمه شده است)، نیک فیوری و ولورین به طور تصادفی با نخستین نشانه های خدای سیمبیوت ها یعنی «کِنال» در دنیای ابرقهرمانان مدرن مارول روبرو شدند. در واقع ارتش آمریکا سعی کرد موفقیت خودش در خلق ابرسربازی به نام کاپیتان آمریکا را با سربازان سیمبیوتی (sym-soldiers) تکرار کنه و آدم های عادی را با سیمبیوت ترکیب میکرد. این سیمبیوت در واقع بقایای کشف شده از همان اژدهای گرندل بود که در مورد شماره 5 از این مقاله بهش اشاره شده است. یکی از این آدم ها «رکس استریکلند» نام داشت که جان خودش را برای نجات دوستانش از دست داد ولی با یک سیمبیوت پیوند خورد و زنده شد و اسم رمزش رو «تیرانوسوروس» گذاشتند. متاسفانه نفوذ کنال روی سربازان سیمبیوتی اونقدر زیاد بود که حتی به نیروهای خودشون در ویتنام هم حمله کردند و قتل و خونریزی زیادی به راه انداختند. رکس در نبرد کشته شد ولی سیمبیوت تیرانوسوروس به خاطر اعمال خودش دچار عذاب وجدان شد. او سالها وانمود کرد که همان استریکلند است و به زندگی ادامه داد. این سیمبیوت در نهایت به لطف شرافت استریکلند از زیر کنترل کنال (خدای سیمبیوت ها) خودش را رهایی داد و علیه او شد و برای نجات جان ادی براک، آواتارِ کنال را گرفت و داخل کوره آتشین انداخت و اینجوری جان خودش را فدا کرد. در شماره 32 از کمیک های ونوم (اینجا ترجمه شده) دیدیم که سیمبیوت تیرانوسوروس و رکس استریکلند در ذهن کندویی سیمبیوت ها دوباره به هم رسیده اند.

- بِک آندروود (Beck Underwood)

بِک آندروود (Beck Underwood)

«ربکا "بِک" آندروود» یک وکیل جوان بود که به یاری ستمدیدگان در شهر سان فرانسیسکو می شتافت. او با ادی براک دوست و رابطه رومانتیک کوتاه مدتی با او وقتی که ونوم لقب «محافظ مرگبار» شهر زیرزمینی را یدک میکشید برقرار کرد. در داستان The Madness، ویروس شرکتی به نام «مرکوری» باعث میشه ادی حسابی قاطی کنه و ونوم هم از کنترل خارج بشه و بخواد به نوعی خانم آندروود تجاوز کنه (!) (ونوم صورت ربکا رو جوری لیس زد که باعث شد ازش به شدت وحشت پیدا کنه! عکسش اینجاست). سپس وقتی ادی دوباره حالش خوب شد از او معذرت خواهی کرد و او هم قبول کرد ولی باهاش بهم زد! ادی هم برای اینکه دیگه در قالب ونوم جان او را به خطر نیندازه، ولش کرد و به نیویورک برگشت.

- آنه وینگ (Anne Weying)

آنه وینگ

«آنه وینگ» (Ann Weying) همسر سابق ادی براک بود که هم برای مدت کوتاهی سیمبیوت ونوم را بر تن کرد و به She-Venom تبدیل شد! (در مورد مربوط به «دیلان براک» گفتم که «سین ایتر» به آنه شلیک کرد و ادی مجبور شد سیمبیوت رو بهش پیوند بزنه تا جانش را نجات بده). او به عنوان شی – ونوم مرتکب قتل میشد ولی از این قتل ها لذت نمیبرد (خودش اعتقاد داشت سیمبیوت مجبورش کرده این کارها رو بکنه ولی ادی بهش گفت تا میزبان خودش نخواد، سیمبیوت نمیتونه اونو وادار به قتل کنه!). او پس از اینکه سیمبیوت ترک اش کرد دچار عذاب وجدان و اختلالات روانی شد و دست به خودکشی زد (خودش رو از پنجره پرت کرد بیرون. این تصویر را ببینید). جالبه که بدونید خانم وینگ در اولین حضورش در دنیای کمیک با موهای مشکی به تصویر کشیده شد و عینک داشت ولی سپس با موهای بلوند و بدون عینک به تصویر کشیده شد تا جذاب تر به نظر برسه! او یک وکیل موفق بود. همچنین به صورت فلش بک در کمیک های ونوم نوشته «دانی کیتس» (که اینجا ترجمه شده اند) دیدیم که وقتی آنه با سیمبیوت ونوم پیوند خورده بود از ادی براک بچه دار شده بود و وقتی بچه اش یعنی دیلان را به دنیا آورد آن را به کارل براک داد تا ازش مراقبت کنه و بهش قول داده روزی دوباره برگرده پیش پسرش ولی همانطور که گفته شد دست به خودکشی زد و دیگر نتونست پیش دیلان برگرده.

- جِنا کول (Jenna Cole)

جِنا کول (Jenna Cole)

یک دختر نوجوان معتاد به هروئین که وقتی ادی براک در قالب آنتی ونوم فرو رفته بود باهاش دوست شد (اولش وقتی آنتی ونوم را دید فکر کرد به خاطر مصرف مواد مخدر توهم زده!) او که به نظر میرسید اعتیادش به لطف آنتی ونوم خوب شد، به ادی کمک کرد به داخل کارتل های مواد مخدر نفوذ و نابودشون کنه ولی به طور مخفیانه همچنان مواد میزد! تا اینکه به دست قاچاقچی ها افتاد. سپس ونوم با پانیشر تیم آپ کرد تا نجاتش دهند. این اتفاق در داستان New Ways to Live رخ داد و از آن موقع به بعد دیگر خبری از این شخصیت نداریم.

- دکتر استیون (Dr. Steven)

دکتر استیون (Dr. Steven)

یک اخترزیست‌شناس (Astro-Biologist) در شرکت "الکمکس" که «لیز الن» او را به خدمت میگیره تا به ادی براک کمک کنه سیمبیوت خودش را تحت کنترل بگیره. او روی ویلچر میشینه بسیار باهوش است و اطلاعات بسیار خوبی درباره سیمبیوت ها داره و یک بار تونست ظرف چند ساعت یک علاج موقتی برای فروپاشی سیمبیوت پیدا کنه. دکتر استیون همیشه به لیز الن غُر میزنه که دپارتمانی که مسئولشه بودجه کافی نداره. جالبه که همیشه بهش میگن دکتر استیون ولی هیچ وقت نام کوچک او فاش نشده است! به نظر میاد او آدم بدی نباشه و انگار سعی داره به میزبانان سیمبیوت مثل فلش تامپسون یا ادی براک کمک کنه ...

- تانا (Tana)

تانا (Tana)

یک زیست شناس حیوانات اهل اسپانیا (با نام اصلی «جولیا فونتانا») که به عنوان نمونه آزمایشگاهی برای تست سرم دایناسوری «استگرون» مورد استفاده قرار گرفت و به یک دایناسور پرنده از نوع پتروسور تبدیل شد اما ونوم، تانا را از دست استگرون آزاد کرد و به متحد وی تبدیل شد. چندین بار هم از سوی «کریون شکارچی» مورد حمله قرار گرفته است.

- مِلانز (M'lanz)

مِلانز (M'lanz)

یک جنگجوی نیرومند از نژاد اسکرال که در داستان "ونوم : نخستین میزبان" اهمیت پیدا کرد که در آن پی بردیم میزبان اولیه سیمبیوت ونوم ، یک جنگجو از نژاد کری به نام «تِل-کار» بوده است (حتما این مقاله را بخوانید). تل-کار به دنبال باز پس گیری سیمبیوت خودش از ادی براک بود که ملانز سعی کرد جلویش را بگیرد. سپس شاهد تیم آپی بین ملانز و ادی علیه تل-کار بودیم. اولش همکاری آنها پر تنش بود ولی کم کم با هم دوست شدند (ادی هم با سیمبیوت «اسلیپر» پیوند خورد). سرانجام، با کمک ملانز، تل-کار خلع سلاح شد و در نهایت، توسط خودِ نژاد کری به عنوان یک جنایتکار جنگی شناخته و به سفینه‌اش تیراندازی شد! ادی و ملانز توانستند با 2 سیمبیوت‌شان به زمین بازگردند. (ملانز برای مدتی کوتاه با اسلیپر پیوند خورد!).

- جوبولیل ون اسکاتر (Jubulile van Scotter)

جوبولیل ون اسکاتر (Jubulile van Scotter)

یک دختر جوان اهل آفریقای جنوبی که پدرش بهش یاد داد چطور یک ملوان خوب باشد. پس از مرگ پدرش و وقتی داشت در اقیانوس آرام دریانوردی میکرد، با میزبان اصلی سیمبیوت کارنیج یعنی «کلیتوس کسدی» روبرو شد که زخمی شده بود ولی جوبولیل ازش پرستاری کرد تا اینکه به مقصدی که کلیتوس در نظرش بود رسیدند و آنجا سعی کرد به کمک کتاب شیطانی "دارک هولد" جوبولیل را دستیار سیمبیوتی خودش تبدیل کند ولی نقشه اش آنطور که میخواست پیش نرفت. اما در نهایت معلوم شد او آلوده سیمبیوت کارنیج شده و میتونه حضور کارنیج را حس کنه و یا وارد حافظه اش بشه و این باعث شد بسیار رنج بکشه. تا اینکه با ادی براک آشنا شد و دوستی خوبی بین آنها شکل گرفت. سپس وقتی خدای شیطانی به نام «کثان» یا Chthon زنده شد، ادی مجبور شد سیمبیوت تاکسین رو بهش بده و قدرت هایش در نهایت اونقدر ارتقا یافت که تونست به کمک ادی، کثان را شکست بده. او در نهایت به زادگاه خودش در آفریقای جنوبی برگشت.

- لِیدی هِل بِندر (Lady Hellbender)

لِیدی هِل بِندر (Lady Hellbender)

یک خانم بیگانه جنگجو‌ و نیرومند با نام اصلی مارگورت که به تازگی در کمیک های مارول خلق شده و اولش به عنوان دشمن هالک چینی (آمادیوس چو) معرفی شد ولی سرگذشت او در کمیکی از ونوم روایت شد و از طریق آن فهمیدیم که در سیاره ای زندگی میکرده و یک هیولا داشته که ازش به عنوان حیوان خانگی مراقبت میکرده و خیلی هم دوستش داشته ولی این‌ حیوان توسط پدر قماربازش قربانی میشود و این باعث میشه قلبش بشکنه. همیشه هم به عنوان یک خانم با اراده در کهکشان که علاقه زیادی به جمع آوری هیولاهای مختلف داره معرفی شده. ضمن اینکه در اغوا کردن دیگران هم ماهره! او به رابطه بین سیمبیوت ونوم و میزبانش علاقه مند شد ولی سپس چندان از سیمبیوت خوشش نیومد و در عوض شیفته ادی براک شد. ولی ادی علاقه ای بهش نشون نداده!

مهدی ترابی مهربانی