این یکی از اون مقالاتیه که حتما باید توسط هواداران این دو شخصیت خونده بشه!

مقدمه: استیو راجرز و پیتر پارکر نه تنها از شناخته شده ترین قهرمانان تاریخ کمیک هستند، بلکه دو تن از خوش قلب ترین شخصیت های مارول هم به شمار میروند. هردوی آن ها اون کاری که از نظر اخلاقی درسته رو انجام میدن و همیشه دلسوز دیگران اند. بنابراین، علیرغم تفاوت هایی که این دو شخصیت باهم دارند، نقاط اشتراکی هم ببنشون وجود داره که باعث میشه ارتباط بینشون جذاب تر بشه. درباره کاپیتان آمریکا میتوان چنین گفت که او ابر سربازی میهن پرست و خوش قلبه که اراده اعجاب انگیزش زبان زد خاص و عامه! شخصیتی کاریزماتیک که نقش پررنگی در جنگ جهانی دوم داشته و بخش زیادی از عمرش رو صرف نبرد با نازی ها و انجام ماموریت های خطیر کرده. او در طی این سال ها، بار ها مهارت فوق العاده اش رو در زمینه رهبری و هدایت دیگر قهرمانان نشان داده و نماد امید و آرزویی برای تمام انسان هاست. او همیشه در کنار هم تیمی هایش میجنگه و بهشون انگیزه و قدرت میده، هرگز رهاشون نکرده و هرگز به عقایدش پشت نمیکنه، حتی اگه به قیمت ایستادن در برابر دولت کشور و امضای سند مرگش تمام بشه! بنابراین، حتی یک لحظه هم تصور نکنید که دارم درباره یک انسان عادی یا یک فرد نظامی صحبت میکنم، نه! من دارم درباره یک آرمان حرف میزنم، یک ایده! دارم درباره مردی خارج از زمان خودش حرف میزنم! و اما مرد عنکبوتی، او قهرمانیست که حتی خود کاپیتان آمریکا هم بار ها مورد تعریف و تمجید قرارش داده! کاراکتری تو دل برو و مهربان که سال هاست قلب تمام هواداران کمیک رو تسخیر کرده. مطمئنم کسی رو پیدا نمیکنید که اون رو نشناسه یا اسمش رو نشنیده باشه! چرا که به جرات میتونم بگم او شناخته شده ترین مظهر تخیلی عصر معاصر محسوب میشه. شما با خوندن کمیک بوک های عمیق و خلاقانه این شخصیت، پا به عرصه دنیایی میزارید که شالوده اش رو از سویی ماجراجویی و فانتزی و از سویی دیگه مضامین انسانی و مسئولیت پذیری تشکیل میدن. او که از طرف بی نظمی و بی عدالتی های توی جامعه و محیط فاسد پیرامونش ضرب دیده، سوگند یاد کرده که تا پایان عمر یار و یاور ستمدیدگان و دشمن سرسخت زورگویان باشه. این قهرمان روحیه ای پولادین داره و تا به حال تراژدی های متعددی رو پشت سر گذاشته و بارها شاهد نفرت مردم از خودش بوده ولی هرگز پا پس نکشیده و مسئولیت های بیشتری که به خاطر داشتن چنین قدرتی بر روی دوشش قرار گرفته است رو پذیرفته. خب، در متنی کوتاه سعی کردم شخصیت هردو قهرمان رو شرح بدم و همونطور که میبینید، اشتراک های جالبی باهم دارند. از طرفی، شاید براتون جالب باشه بدونید وقتی پیتر کوچیک تر بود، عمو بن براش چندتا از کمیک های کاپیتان آمریکا رو میخره تا بخونه! بنابراین، در کنار حرف های خردمندانه عمو بن، روحیه قهرمانانه کاپیتان آمریکا هم به شکل دادن قهرمانی که بعد ها پیتر قرار بود بهش تبدیل بشه، کمک زیادی کرده. به همین دلیل هم نوعی ارتباط جالب بینشون وجود داره که باعث میشه لحظات ماندگاری در داستان ها و فیلم های مشترکی که باهم دارند، به وجود بیاد. حالا توی این مقاله میخوایم نگاهی به تاریخچه این دو شخصیت بیندازیم و ماندگارترین لحظات میان آن ها را از دل فیلم و داستان هایشان بیرون بکشیم.

10- اهل کجایی، بچه؟!

"کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی" به عقیده خیلی ها بهترین فیلم از سه گانه کاپیتان آمریکا و یکی از برترین آثار سینمایی ماروله. یکی از مهم ترین نکات درباره این فیلم اینه که مرد عنکبوتی از طریق آن وارد دنیای سینمایی مارول (MCU) شد. او یک پسر پانزده ساله بود که استارک توانایی هایش را کشف و او را به گروهش دعوت کرد، بعد هم که شاهد نبرد نسبتا طولانی میان دو گروه در فروگاه بودیم که یکی از عظیم ترین بخش های فیلم می باشد. ولی بدون شک اون لحظه دیدار کاپیتان آمریکا و مرد عنکبوتی و بعد گفت و گوی کوچیکی که بینشون شکل میگیره از برترین و باحال ترین سکانس های نبرد فرودگاهه. جالبه که پیش از اکران فیلم، کریس ایوانز بازیگر نقش کاپیتان آمریکا به تعامل باحالی که قراره توی فیلم بین کاپیتان و اسپایدی شکل بگیره، اشاره کرده بود. همچنین از اونجایی که مرد عنکبوتی عادت نداره حین نبرد ساکت بمونه، شاهد رد و بدل شدن دیالوگ ها -یا بهتره بگم کنایه هایی- هم در این سکانس میان این دو بودیم. مثلا اسپایدی به کاپیتان میگه که استارک درباره تو خیلی باهام حرف زده و حتی راه شکست دادنت رو هم بهم گفته! البته بعد از اینکه کاپیتان میزنه دمار از روزگار اسپایدی در میاره، حساب کار دستش میاد! از طرفی، یه نکته ای که این وسط وجود داره اینه که استیو راجرز و پیتر پارکر هر دو اهل نیویورک هستند، در واقع پیتر اهل کویینز و استیو هم اهل بروکلینه که دو بخش مختلف از نیویورک رو تشکیل میدن. توی این نبرد هم بعد از اینکه کاپیتان مهارت های اسپایدی رو میبینه، بهش میگه: "تو پسر پرجربزه ای هستی، اهل کجایی؟" بعد هم که اسپایدی بهش میگه اهل کویینزه و کاپیتان متوجه میشه هر دو بومی نیویورک هستند، یه لبخند بهش میزنه و میگه: "منم اهل بروکلینم"!

9- مرد عنکبوتی از تیم انتقام جویان اخراج می شود!

در شماره 318 از داستان های انتقام جویان مشاهده می کنیم که قدرتمند ترین قهرمانان زمین در نبردی که علیه نبیولا دارند، از کمک مرد عنکبوتی هم بهره میبرند تا بلکه بتونند جلوی او را بگیرند. ولی خب از همون ابتدا مشخص بود که اسپایدی به این گروه نمیخوره! راستش تصور کردن او بین چنین قهرمانان ابرقدرت و پرتوانی یکم سخته! حقیقت هم اینه که این قدرت مرد عنکبوتی نیست که او رو از دیگر شخصیت ها متمایز میکنه، بلکه شخصیت پردازی منحصر به فردیه که داره. بنابراین، کاپیتان آمریکا به عنوان رهبر گروه تصمیم میگیره حقیقت رو بهش بگه قبل از اینکه خیلی دیر بشه. در واقع، توانایی و قدرت های مرد عنکبوتی در کنار شخصیت متفاوتی که داره باعث شد کاپیتان به این نتیجه برسه که اسپایدی مناسب گروهی مثل انتقام جویان نیست. در اینجا، دوست دارم گفتگویی که در انتهای داستان و بعد از شکست دادن نبیولا بین این دو شخصیت شکل میگیره رو خودتون ببینید:

مرد عنکبوتی: خب کاپیتان، اگر اشکالی نداره برم به همسرم بگم که همین الان با کمک من جهان نجات پیدا کرد!

کاپیتان: ببین مرد عنکبوتی، حس میکنم قدرت های تو بیشتر برای نبرد علیه جرم و جنایت مناسب باشند، مطمئن نیستم که توی یه گروه و یا علیه تهدیداتی که ما باهاشون دست و پنجه نرم میکنیم، کاربرد چندانی داشته باشند. در واقع ما خیلی خوشحالیم که تو رو به عنوان "دوست" در کنار خودمون داریم، ولی عضوی از انتقام جویان بودن نمیتونه بهترین گزینه برای تو باشه.

مرد عنکبوتی: یعنی من اخراجم؟

کاپیتان: خب... نه دقیقا

مرد عنکبوتی: مشکلی نیست، کاپیتان. متوجه ام. به هر حال هروقت سر و کله گالاکتوس پیدا شد، خبرم کنید!

در واقع کاپیتان سعی داشت بهش بگه که تو بیشتر مناسب جلوگیری از جرم و جنایت های توی شهر و مبارزه با دشمنانت هستی. همونطور هم که اطلاع دارید، در دنیای کمیک هم مرد عنکبوتی همیشه به عنوان پلی بین داستان ها و قهرمانان سطح خیابانی (Street Level) و سطح کیهانی (Cosmic Level) عمل کرده و با هر دو گروه تعامل داشته، ولی خب واقعا هم حقیقت اینه که او بیشتر مناسب جرم و جنایت های خیابانیه تا نبرد های کیهانی! البته از یاد نبریم که مرد عنکبوتی تا به حال چندین دفعه به عضویت نسخه های مختلف از انتقام جویان در آمده است، مثلا...

8- مرد عنکبوتی به انتقام جویان جدید ملحق می شود!

در سال 2005، برایان مایکل بندیس run خودش رو برای داستان انتقام جویان جدید شروع کرد. در این کمیک، شاهد نسخه متفاوتی از انتقام جویان بودیم که اعضای آن را این شخصیت ها تشکیل می دادند: لوک کیج، ولورین، سنتری، جسیکا درو و مرد عنکبوتی، در کنار کاپیتان و مرد آهنی که از اعضای بنیادین انتقام جویان هستند. داستان این مجموعه کمیکی از این قراره که جمع زیادی از خبیث های مارول که توی زندان Raft بودند، موفق می شوند با کمک الکترو از آن جهنم فرار کنند. درنتیجه، در همان ابتدای داستان شاهد یک اغتشاش و بی نظمی فجیعی هستیم! (ما این داستان را اینجا براتون ترجمه کرده ایم).اینجاست که ابرقهرمانان ما باید دست به کار شوند و تا جایی که میتونند جلوی خبیث های فراری رو بگیرند. در این میان، مرد عنکبوتی هم وارد میدان نبرد میشه و به کاپیتان آمریکا کمک میکنه. بعد از اینکه همه چیز نسبتا تحت کنترل در میاد و اوضاع آروم تر میشه، استیو سراغ پیتر میره و ازش میخواد که وارد گروه انتقام جویان بشه. بهتره گفتگویی که بینشون شکل میگیره رو خودتون ببینید:

استیو راجرز: ما داریم یه گروه جدید از انتقام جویان رو دور هم جمع می کنیم. و من میخوام که تو هم عضوش بشی.

پیتر پارکر: من... من مناسب کار گروهی نیستم، راستش بقیه ازم متنفرند.

استیو راجرز: یه سوال ازت دارم، مگه الان کار انفرادی خودت داره خوب پیش میره که میگی اهل کار گروهی نیستی؟!

پیتر پارکر: اممم، خب...

استیو راجرز: ببین باید اعتراف کنم هر بار که در کنارت جنگیدم، حسابی منو شگفت زده کردی!

پیتر پارکر: واقعا؟

استیو راجرز: توی این راه من رو همراهی کن. اگر تمایلی به اینکار نداری میتونی بری، ولی خب به خاطر منم که شده حداقل یه امتحانی بکن، ضرر نمیکنی که!

پیتر پارکر: باورم نمیشه دارم قبول میکنم عضو انتقام جویان بشم، خب... اصلا کی میتونه به تو "نه" بگه؟!

همونطور که دیدید، این یکی دقیقا برعکس داستانی هست که در شماره قبل بهش پرداختیم.

7- سخنرانی تکان دهنده کاپیتان آمریکا در "جنگ داخلی" در باب میهن پرستی

توجه داشته باشید که الان داریم درباره کمیک جنگ داخلی حرف میزنیم، نه فیلم اون. در این بخش از داستان، مشاهده میکنیم مرد عنکبوتی -که حال عضوی از گروه مرد آهنی می باشد- دنبال کاپیتان آمریکاست و در نهایت بالای یه پشت بوم گیرش میاره، درست اینجا بود که یه گپ شیرینی و ماندگاری بین این دو قهرمان به وجود اومد. در حقیقت، مرد عنکبوتی بیشتر کنجکاو بود که کاپیتان چطور داره با این حقیقت که علیه یه دولت قرار گرفته، دست و پنجه نرم میکنه. چرا که اگر دقت کنید، خود مرد عنکبوتی هم همیشه یه همچین وضعیتی داره. او در واقع هر روز صبح از خواب بلند میشه و از شهری محافظت میکنه که مردمش ازش متنفر هستند و اون رو یه تهدید میدونند! بنابراین، مرد عنکبوتی در اینجا با کاپیتان همذات پنداری میکنه و با پوست و گوشت و خونش حس میکنه کاپیتان در حال حاضر چه حسی داره. در اینجا کاپیتان آمریکا پاسخ خیلی جالبی بهش میده که یکی از ماندگار ترین مونولوگ های اوست:

اهمیتی نداره که مطبوعات چی میگن، اهمیتی نداره که سیاستمداران و یا دیگران چی میگن، حتی اهمیتی نداره اگر کل کشور یک چیز "غلط و اشتباه" رو "درست" بدونند. در هر حال، این ملت همیشه بر روی اصل و قاعده ای ورای تمام این ها استوار بوده است: اینکه تحت هر شرایطی و بدون در نظر گرفتن عواقب آن به اعتقادات خود پایبند هستند و ازشون دفاع میکنند. حواست باشه وقتی که دیگران، مطبوعات و یا کل جهان بهت میگن حرکت کن، کاری که باید انجام بدی اینه که همانند درختی استوار در کنار رودخانه حقیقت، سرجایت بایستی و به کل دنیا بگی: نه، این تویی که باید حرکت بکنی!

6- حداکثر کارنیج (Maximum Carnage)

هواداران ونوم احتمالا به خوبی میدونند داریم راجب کدوم داستان حرف میزنیم. حداکثر کارنیج کراس اوری بود که در دهه نود میلادی منتشر شد و کارنیج رو نشان میداد که از کوره در رفته و خون و خونریزی وحشتناکی به راه انداخته است. به همین دلیل هم مرد عنکبوتی که به تنهایی نمیتونست جلوی این موجود وحشی رو بگیره، مجبور شد با ونوم همکاری بکنه تا بلکه بتونند کارنیج رو متوقف بکنند. مرد عنکبوتی همچنین از کلوک و داگر، بلک کت و حتی آیرون فیست هم در این راه کمک گرفت، ولی ظاهرا کارنیج از اون چیزی که فکر میکردند، قدرتمند تر بود و تونست از پس همشون بر بیاد! درست زمانی که مرد عنکبوتی و دیگر هم تیمی هایش مجروح و شکست خورده بر زمین افتاده بودند و هیچ امیدی به پیروزی نداشتند، سر و کله کاپیتان آمریکا پیدا شد! او دستش رو به سمت مرد عنکبوتی دراز کرد و گفت:

کمک نمیخوای، پسرم؟! چون به نظر میرسه الان واقعا بهش نیاز داری!

جالبه که این شماره در اینجا به پایان میرسه و اسم شماره بعدی که ادامه ماجرا رو روایت میکرد، "امید" بود. در ادامه ماجرا مشاهده میکنیم که کاپیتان آمریکا به عنوان یک رهبر استراتژیک و مبارز به خوبی میدرخشه و بهشون کمک میکنه. درسته که انتقام جویانی در کار نیست، ولی مطمئن باشید دیدن همکاری گروه کوچک اسپایدی با کاپیتان آمریکا یکی از جالب ترین بخش های داستانه و باعث شد دوستی و ارتباط زیبای بین آن ها صمیمی تر از قبل هم بشه.

5- کاپیتان آمریکا علیه آیرون اسپایدر

درسته که نمیشه نبرد میان کاپیتان و آیرون اسپایدر توی داستان جنگ داخلی رو یه نبرد خونین و حماسی نامید، ولی این نبرد اونقدر استراتژیکی و مهیج بود که بدون شک هر کمیک فنی رو جذب میکنه. اما قبل از اینکه این نبرد شروع بشه، محاوره ای بینشون شکل میگیره که بسیار جالبه:

کاپیتان: بهت احترام میزارم، پیتر. من کاملا خودت و قلبت رو میشناسم و میدونم کاری که داری انجام میدی رو دوست نداری، ولی فکر میکنی چاره ای نداری. باید بگم که اشتباه میکنی، تو هنوز هم میتونی کار درست رو انجام بدی. ما میتونیم ازت توی گروهمون استفاده کنیم. این آخرین حرفم بود و دیگه درخواست نمیکنم.

آیرون اسپایدر ]با خودش زمزمه میکنه[: توی تمام زندگیم همه اون چیزی که واقعا میخواستم به دست بیارم، احترام افرادی بود که تحسینشون میکنم. مثل زن عمو می و مری جین، و همچنین کسایی مثل اون! بالاخره، بعد از مدت ها تونستم. و حالا هم قراره برای همیشه از دستش بدم.

بعد از این صحبت ها، نبرد شروع میشه و این دو شخصیت دوست داشتنی به جان هم میفتند. همونطور که دیدید، درست مثل فیلم جنگ داخلی، در این داستان پیتر سمت آیرون من رو گرفته و کاپیتان هم سعی میکنه متقاعدش کنه که داره کار اشتباهی رو انجام میده و یه سمت دیگه رو انتخاب بکنه. ولی پیتر زیر بار نمیره و همین مسئله باعث میشه با هم بجنگند. اما خب باید بگم که کاپیتان توی نبرد های تن به تن خیلی با مهارت تر از این حرفاست که حتی یه ضربه از طرف آیرون اسپایدر دریافت بکنه! خود پیتر هم این رو متوجه میشه و کاملا کم میاره، تا زمانی که تصمیم میگیره از زره آیرون اسپایدر که تونی استارک به طور اختصاصی برای او ساخت، بهره ببره. برخلاف کاستوم سنتی قرمز و آبی، این یکی قرمز و طلاییه و سه تا بازوی عنکبوتی مکانیکی هم داره. او با استفاده از این سلاح های کوچولو موفق میشه صورت استیو رو زخمی بکنه. درست اینجا بود که نبرد متوقف میشه چرا که کاپیتان متوجه میشه بقیه قهرمانان به کمکش نیاز دارند.

4- مرد عنکبوتی به خاطر نجات کاپیتان آمریکا گلوله میخورد!

حتی اگر کمیک خون هم نباشید و داستان های کاپیتان آمریکا رو نخونده باشید، باز هم با توجه به دنیای سینمایی مارول میتونید متوجه بشید که این ابرقهرمان تا چه اندازه فداکار و ازخودگذشته هست. این در واقع یکی از خصیصه های ذاتی اوست و ربطی هم به توانایی های فوق بشری اش نداره، همونطور که توی فیلم اول کاپیتان آمریکا دیدیم، او -که در آن زمان یه بچه لاغرمردنی و ضعیفی بیش نبود- حاضر شد برای نجات دیگران روی نارنجک بخوابه! ولی خب باید بگم که مرد عنکبوتی هم چنین شخصیتی داره و بار ها این حقیقت رو در داستان هایش اثبات کرده است. مثلا زمانی که تصمیم گرفت به خاطر کاپیتان آمریکا که در هدف گلوله پانیشر قرار گرفته بود، زندگی اش رو به خطر بندازه. در این داستان مشاهده میکنیم که پیتر پارکر داره با عجله به خونه میره تا از خانوادش در برابر خطرات احتمالی نورمن آزبورن محافظت بکنه (داستانش اینجا ترجمه شده است). ولی بعد از اینکه به خونه میره و متوجه میشه اونا در امان هستند، به سرش میزنه که بره و خود نورمن رو پیدا بکنه! در ادامه، او با کاپیتان آمریکا مواجه میشه که بالای سر نیک فیوری -در حالی که روی زمین افتاده و به شدت آسیب دیده- ایستاده. همون موقع بود که پیتر متوجه پانیشر میشه که با فاصله از آن ها ایستاده و کاپیتان آمریکا را با اسلحه اش مورد هدف قرار داده! اما قبل از اینکه کاپیتان آمریکا بتونه واکنشی نشون بده، پیتر در اقدامی شجاعانه به سمت کاپیتان شیرجه میره و خودش گلوله میخوره! بعد از اون کاپیتان آمریکا پیتر رو توی دستاش میگیره و به خاطر چنین کار قهرمانانه ای تشویقش میکنه، کاپیتان بهش میگه:

تو بدون هیچ تعلل و درنگی جلوی گلوله پریدی، پسر! شک ندارم وقتی بزرگتر بشی، به بهترین ما تبدیل خواهی شد.

3- انیمیشن "انتقام جویان: قدرتمند ترین قهرمانان زمین"

در فصل دوم سریال انیمیشنی "انتقام جویان: قوی ترین قهرمانان زمین" و درست بعد از تهاجم فضایی اسکرال ها، مرد عنکبوتی وارد داستان شده و به جمع قهرمانان ملحق می شود. جالب اینجاست که در همون قسمت ها، کاپیتان آمریکا بین دیگران چهره منفوری پیدا کرده بود! البته باید بگم که مسبب این تنفر همان اسکرال ها بودند! در واقع از اونجایی که اسکرال ها توانایی تغییر شکل دارند، بعد از اینکه به زمین میان و رو به روی قهرمانان قرار میگیرن، یکیشون خودش رو شبیه کاپیتان آمریکا در میاره و دست به یه سری کار های به شدت بد و ناپسند میزنه (دقت کردید چقدر این توانایی اسکرال ها آزار دهندست!) این وسط مرد عنکبوتی از ماجرا خبر داشت و میدونست که اون کاپیتان آمریکای واقعی نبود، تا اینکه در قسمتی از داستان این دو قهرمان توی یه فاضلاب به همراه انسان های بی گناه و انجمن مارها گیر میفتند و باهم در این باره صحبت میکنند.

مرد عنکبوتی: اونا فکر میکنند که تو همه اون کارهارو کردی!

کاپیتان آمریکا: خب اونا درباره تو هم چیزای بدی میگن!

مرد عنکبوتی: آره ولی، چطور میتونی انقدر بی تفاوت باشی؟

کاپیتان آمریکا: ببین من تو رو خوب میشناسم. من با پلیس ها، آتش نشان ها و اون آدمایی که بهشون کمک کردی حرف زدم و از زبون خودشون شنیدم که چطور زندگیشون رو نجات دادی، بدون اینکه حتی ذره ای انتظار قدردانی و تشکر و پاداش از اونا داشته باشی. گوش کن، اصلا اهمیتی نداره که روزنامه ها، سیاستمداران و یا حتی کل دنیا چی میگن و چه فکری میکنند، چون این اونا نیستند که شخصیت تو رو تعریف میکنند، بلکه خودت هستی! اونم نه با حرف زدن، بلکه با کارهایی که انجام میدی. مطمئن باش یه روز حقیقت برملا میشه، و تا اون موقع، من به جنگیدن ادامه خواهم داد، درست مثل تو!

فقط میتونم بگم چقدر حیف که این کارتون کنسل شد. (این صحنه رو میتونید اینجا تماشا کنید).

2- مرد عنکبوتی سپر کاپیتان آمریکا را به او برمیگرداند

توی همون آرک داستانی جنگ داخلی که چندی پیش بهش اشاره داشتیم، شاهد لحظه زیبا و ماندگار دیگری هم بودیم. در حقیقت بعد از نبرد به یاد ماندنی بین کاپیتان و اسپایدی، شاهد این هستیم که مرد عنکبوتی -حتی با وجود اختلافی که بینشون هست- تا چه حد برای کاپیتان آمریکا احترام قائله. در آخرای نبردی که بینشون شکل گرفت، دیدیم که اسپایدی مجبور میشه از حس عنکبوتیش استفاده کنه تا بتونه از اصابت سپر کاپیتان به خودش جلوگیری بکنه. حتی خود اسپایدی هم حین نبرد از خطرناک بودن سپر کاپیتان آمریکا -که سمبل کل کشور محسوب میشه- حرف میزنه و به این نتیجه میرسه که تنها راه مقابله با اون اینه که از امتیازی که خودش داره استفاده بکنه، یعنی حس عنکبوتیش. از این رو، وقتی کاپیتان سپرش رو به سمت او پرتاب میکنه، اسپایدی موفق میشه جاخالی بده و بعد سپر رو در کنار دیوار با تار میپوشونه تا حین نبرد از کاپیتان دور نگهش داره. اما خب همونطور که گفتیم، بعدش نبرد به طور کاملا ناگهانی متوقف میشه و کاپیتان مجبور میشه سریعا اونجارو ترک بکنه. پس در حال حاضر کاپیتان آمریکا سپرش رو در اختیار نداره و مایل ها ازش دور شده، ولی این مسئله باعث نمیشه که اسپایدی همینطوری سپر رو ول کنه و بره. در واقع، بعد میبینیم که چند تا ولگرد اومدن دور سپر و سعی دارن تارهای اطرافش رو پاره کنن و سپر رو ببرن! اما ناگهان سر و کله مرد عنکبوتی پیدا میشه و بهشون اخطار میشه قبل از اینکه آسیبی بهشون برسه، سپر رو ول کنن و برن. جالب تر اونکه مرد عنکبوتی سپر رو برمیداره و بالای دیوار قرارش میده، جایی که هیچ کس نتونه برش داره به جز خود کاپیتان! میبینید؟ حتی توی اوج درگیری هم مرد عنکبوتی برای کاپیتان آمریکا احترام زیادی قائله، احترامی که هرگز از بین نمیره.

1- شش نهایی (Ultimate Six)

شش نهایی نام داستانی هفت قسمتی به نویسندگی برایان مایکل بندیس می باشد که در سال 2003   به چاپ رسید. در این داستان، ما با ورژن دنیای آلتیمیت از شش خبیث که این بار نام "شش نهایی" را برای خود انتخاب کرده بودند، مواجه میشیم. اعضای این تیم اهریمنی عبارتند از: مرد شنی، دکتر اختاپوس، کریون شکارچی، الکترو و گرین گابلین. خب همونطور که میبینید بازم همه این آتیشا از گور نورمن آزبورن بلند میشه! راستی اگر براتون سوال شده که چرا تعداد اعضا با اسم گروه نمیخونه، باید بگم دلیلش اینه که قرار بود عضو ششم گروه خود مرد عنکبوتی باشه! در حقیقت، نورمن آزبورن پیش خودش فکر کرد که چقدر خوب میشه اگر مرد عنکبوتی رو در کنار خودش داشته باشه. اینطوری هم از مانعی مثل مرد عنکبوتی خلاص می شد و هم به گروه بسیار قوی تری تبدیل می شدند. برای همین هم سعی داشت پیتر رو مجبور بکنه که به گروهشون ملحق بشه، حتی تهدیدش کرد که اگر پیشنهاشون رو رد کنه، زن عمو می و مری جین رو میکشه! البته خوشبختانه، پیتر انتقام جویان رو هم داشت که بهشون پناه ببره و ازشون درخواست کمک کنه. ولی در ادامه میبینیم که شش نهایی میان و پیتر رو میدزدن! کلی هم رو مخش میرن و باهاش حرف میزنن اما پیتر زیر بار نمیره. تا اینکه پای عزیزاش رو وسط میکشن و راه چاره ای براش باقی نمیذارن. چیزی نمیگذره که انتقام جویان به رهبری کاپیتان آمریکا سر میرسن و نبردی بین دو گروه رخ میده. کاپیتان سعی میکنه حسابی هوای پیتر رو داشته باشه که بهش آسیبی نرسه، ولی مشکل اینجاست که پیتر قصد داره با کاپیتان بجنگه! در اینجا پیتر رو میبینیم که با چهره ای اشک آلود و غمگین، به سمت کاپیتان حمله ور میشه:

کاپیتان آمریکا: چیکار داری میکنی، بچه؟!

پیتر پارکر: مجبورم! وگرنه اون زن عموم رو میکشه!

کاپیتان آمریکا: نه، اون اینکارو نمیکنه.

پیتر پارکر: میکنه، خوبشم میکنه! اون دیوانست!

کاپیتان آمریکا: بهت میگم اون هیچ کاری نمیکنه، چون ما زن عموت رو تحت حفاظت خودمون گرفتیم. اون کاملا در امانه.

پیتر پارکر: قول میدی؟

کاپیتان آمریکا: قول میدم.

پیتر پارکر: قسم میخوری؟!

کاپیتان آمریکا ]با لحنی نیک خواهانه و ملایم[: بچه...

در ادامه پیتر کمی آروم میشه و چندتا نفس عمیق میکشه، بعد اخماشو توهم میکنه و میره چنان کتکی به شش نهایی میزنه که اون سرش ناپیدا ! بعد هم با همکاری یکدیگر موفق میشن شکستشون بدن. راستی دقت کردید که این داستان عجب پتانسیلی برای رو پرده سینما رفتن داره؟! بدون شک یه چیز محشر از آب در میاد.

 محمد امین حیاتی

Cap-Spider Potter

Copyright © 2020 spidey.ir All rights reserved

(هر گونه کپی برداری از مطالب و تصاویر تنها با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز می باشد)

مطالب مرتبط:

10 نبرد برتر کاپیتان آمریکا

10 مبارزه برتر كاپیتان آمریكا و ایرون من در دنیای كمیك بوك

مبارزات برتر فیلم های کمیک بوکی

10 صحنه برتر و تاثیرگذار فیلم "انتقام جویان: پایان بازی" 

15 حقیقتی که باید درباره کاپیتان آمریکا بدانید

معرفی شخصیت های مکمل در کمیک های کاپیتان آمریکا

 15 لباس برتر کاپیتان آمریکا

10 نسخه عجیب و غریب از کاپیتان آمریکا در دنیای کمیک !

15 سپر برتر کاپیتان آمریکا

15 کاور برتر "انتقام جویان" (THE AVENGERS)

اولین حضور کاپیتان آمریکا در دنیای کمیک ترجمه شد + لینک دانلود مستقیم

10 كمیك برتر كاپیتان آمریكا (CAPTAIN AMERICA)

معرفی 10 دشمن برتر کاپیتان آمریکا (CAPTAIN AMERICA)

10 نسخه عجیب و غریب از کاپیتان آمریکا در دنیای کمیک !

معرفی شخصیت: جانشینان کاپیتان آمریکا

این مطلب را به اشتراک بگذارید :