10 صحنه آغازین (سکانس افتتاحیه) برتر در فیلم های کمیک بوکی/ابرقهرمانی

10-صحنه-آغازین-سکانس-افتتاحیه-برتر-در-فیلم-های-کمیک-بوکی-ابرقهرمانی-opening

با وجود زور بازوی بسیار و قدرت های خارق العاده، ابرقهرمان ها همیشه باید برای ورودی درخور به صحنه، سعی های بسیار کنند!

 

مقدمه: با در نظر گرفتن تعداد بسیار زیاد فیلم های ابرقهرمانی که هر سال به پرده سینما راه پیدا میکنند، هر کدام ناچار است که توجه تماشاگران را در همان لحظات ابتدایی فیلم جلب کند؛ چه بخواهد یک شخصیت ماندگار را معرفی کند، یک صحنه نبرد خارق العاده خلق کند، یا طرفداران را با کمی کمدی، وحشت یا ایده های زیرکانه موسیقیایی سورپرایز کند، به هر حال تصویر نخستی که از خود ثبت میکند یکی از نکات کلیدی موفقیت آثار سینمایی ابرقهرمانی است. با در نظر گرفتن همه این موارد، در این مقاله به بررسی تعدادی از بهترین سکانس های افتتاحیه آثار ابرقهرمانی میپردازیم.

مقاله زیر را هم حتما بخوانید:

20 پایان برتر در فیلم های کمیک بوکی/ابرقهرمانی

رتبه بندی صحنه های آغازین (سکانس افتتاحیه) در فیلم های مردعنکبوتی

رتبه بندی صحنه های پایانی (سکانس اختتامیه) در فیلم های مردعنکبوتی

 

10- بلید (1998)

بلید

مدت ها قبل از ساخته شدن آثاری مانند آیرون من یا انتقام جویان، حتی پیش از اسپایدرمن یا ایکس من، اثری ساخته شد به نام بلید که اولین اثر موقیت آمیز مارول به حساب می آید.

این اثر که به کارگردانی استفن نورینگتون ساخته شد، اثری اکشن و دلهره آور بود که جایگاه فیلم های ابرقهرمانی کنونی را به این شکلی که میشناسیم رقم زد. فارغ از آن این اثر در جذب مخاطبینش و غرق کردن آنان در این جهان آغشته به خون نیز موفقیت آمیز عمل کرد. به عقیده بسیاری از منتقدان، صحنه نبرد در افتتاحیه فیلم یکی از بهترین ها در میان تمامی فیلم ها و بهترین قطعه کامل کننده تاریخچه کمیک بوک است. از این رو چه طرفدار فیلم باشید چه نباشید، باید قبول کرد چند لحظه نخست این اثر لحظات به یادماندنی آمیخته با وحشتی خلق کرد.

فیلم با ورود به یکی از زننده ترین کلوپ های شبانه شروع میشود؛ جایی که سالیان سال پیش باید بسته میشد اما بدلیل خورده شدن بازرسان سلامت توسط مشتریان این کلوپ هیچ گاه این واقعه رخ نداد! ما شاهد مردی هستیم که توسط دختری به این کلوپ دور افتاده وارد میشود. پس از ورود به کلوپ و مشاهده جسد های سلاخی شده حیوانات و حتی انسان ها و عدم توجه به همه اینها! به خود کلوپ وارد میشود تا اینکه توجهش به خونی که بر روی صورتش میریزد جلب میشود و ناگهان خون از سقف بالای سرشان شروع به ریختن به روی افراد درون کلوپ میکند. وحشت زده و منزجر از واقعه ای که رخ میدهد، جمعیت اطرافش شروع به نشان دادن نیش هایشان میکنند، و مرد بیچاره خبر ندارد که لحظاتی دیگر به شام این افراد در می آید.

اما درست پیش از آنکه ضیافت آغاز شود، این انسان بیچاره توسط ابرقهرمان شمشیر بدست نیمه خون آشام نیمه انسان، بلید (با بازی وزلی اسپاین) نجات پیدا میکند. ابرقهرمانی که زندگی خود را صرف کشتن هر خون آشامی کرده که به چشم ببیند. در این مبارزه، او با به تیغ کشیدن این موجودات در سینه، بریدن گلوی خون آشام های ابلهی که جرئت حمله به او کرده اند (به کمک خنجر کتانا اش) و منهدم کردن آنها با گلوله های نقره ای خارج شده از شات گانش صحنه دیدنی ای را رقم میزند. او حتی اجازه لبخند زدن تماشاگران را نمیدهد و اتاقی مملو از خون آشامان را به کمک بومرنگ خنجر مانندش از بین میبرد. صحنه افتتاحیه بلید توجه شما را از همان ابتدا جلب خودش میکند.

 

9- شگفت انگیزان (2004)

شگفت انگیزان (2004)

آثار خارق العاده ای هم از سوی مارول و هم دی سی تا کنون خلق شده است؛ اما این دو کمپانی بزرگ هرچه هم تلاش کنند موفق به خلق انیمیشنی به شگفت انگیزی، شگفت انگیزان نمیشود. این انیمیشن ساخته شده توسط پیکسار هم اثری حاوی زیرکی های بسیار در ژانر طنز است و هم ادای احترامی در خور به ژانر ابرقهرمانی است. اما این تمام ماجرا نیست، این اثر در عین حال به اعماق مفاهیم بسیار سنگینی (با در نظر گرفتن اینکه این انیمیشن برای کودکان است) میپردازد. از این موارد میتوان به مفاهیم متناقض نمایی چون عادی پنداری و منحصر به فرد بودن، خانواده و پرداختن به خود و... اشاره کرد. اما چه چیزی این اثر را تاثیر گذارتر میکند؟ بسیاری از ایده های خارق العاده فیلم در همان 90 ثانیه نخست فیلم جمع شده است.

فیلم پانزده سال پیش از وقایع اصلی فیلم آغاز میشود، سبک سکانس نخستین اثر مستند مانند است، بدین شکل که ما سه قهرمان اصلی داستان، که در آن زمان، جوان تر، قدرتمند تر و همچنین جذاب تر بوده اند را میبینیم که در مصاحبه ای شرکت کرده اند و نظرات خودشان را درباره اینکه چه چیزی باعث میشود شما برتر و اصطلاحاً < ابر> باشید اعلام میکنند. با همان اولین نگاه به آقای شگفت انگیز(Mr.Incredible) (با صدای Craig T.Nelson) که در تنظیم کردن میکروفونش دچار مشکل شده است بلافاصله در میابیم که با وجود این قدرت ها و زور بازو ها، این قهرمانان هم تا حدود بسیاری مانند دیگر انسان ها هستند؛ آنها نیز به خاطر مشاغلشان مضطرب میشوند، آنها نیز به خرید میروند و درست مانند هر شهروند دیگری در روابط اجتماعی شان دچار مشکلاتی هستند.

در یکی از نقاط همین مصاحبه، آقای شگفت انگیز با عصبانیت اما در قالب شوخی میگوید: "میدونی... مهم نیست چند بار دنیا رو نجات بدی، این لامصب هر طور شده دوباره یه خطر جدید براش پیدا میشه... بعضی وقتا تنها چیزی که میخوام اینه که یه بارم شده همونطوری که هست بمونه"

و ناگهان مصاحبه با آقای شگفت انگیز قطع میشود و ما الاستیک گرل را میبینیم که با او درباره اینکه آیا او و آقای شگفت انگیز روزی تشکیل خانواده میدهند یا نه صحبت میکنند. ادامه داستان که پانزده سال بعد از این مصاحبه صورت میگیرد، یک دنباله عالی برای فیلم است؛ زمانی که قهرمانان ما سرانجام با یکدیگر ازدواج میکنند، بچه دار میشوند و در نبردی با عادی انگاری و ربات های غول پیکر خود را میابند.

 

8- واچمِن (2009)

واچمِن (2009)

این اثر اقتباس قابل تحسینی از رمان های گرافیکی آلن مور و ساخته شده توسط زک اسنایدر بود، با وجود تمام فراز و نشیب های فیلم، زیبایی افتتاحیه فیلم غیر قابل انکار است و به خوبی ضرب آهنگ این اثر آلن مور را تداعی میکند. فیلم با تمرکز روی کمدین (با بازی جفری دین مورگان)، ابرقهرمانی که کارهای کثیفی که در زندگی اش کرده بیشتر از کارهای قهرمانانه اش بوده، آغاز میشود. این پوچ گرای کهنه کار در حالی که به تنهایی در آپارتمان خود نشسته و سیگار میکشد و تلویزیون تماشا میکند تا اینکه در خانه اش ناگهان باز میشود و او میداند که کارش تمام است.

یک مهاجم اسرار آمیز ناگهان به اتاق وارد میشود و با وجودی که حاضر جوابی کمدین را ندارد و علناً هیچ حرفی نمیزند، اما با مهارت های رزمی خود به حساب شخص مقابلش میرسد. این مهاجم ناشناخته ظاهراً میتواند تک تک حرکات شخص مقابلش را پیشبینی کند و هر مشت زدنی و یا خنجر پرتاب کردن او را جا خالی دهد. با به کار گیری از فیلم برداری slow motion در طول این مبارزه، آدم کش که لحظه به لحظه به خاتمه زندگی این کهنه سرباز نزدیک میشود صحنه های زیبایی خلق میشود. اما این تنها نکته مثبت این مبارزه رو در رو نیست؛ در طول تمام این مبارزه قطعه توِ فراموش ناشدنی (Unforgettable You) اثر نت کینگ کول پخش میشود که با این مبارزه کاملاً هماهنگ است.

در نهایت امر، هنگامی که کمدین دیگر توانایی ایستادن را هم ندارد، این آدم کش ناشناس او را از زمین بلند و او را به پنجره پرتاب میکند، پنجره میشکند و پیرمرد به کف زمین سقوط میکند و نهایتاً جان میدهد. صحنه با نمایش سنجاق سینه او به پایان میرسد: چهره خندانی که آغشته به خون شده است. پایانی که هیچ کدام از طرفداران این ژانر فراموش نمیکنند.

 

7- ددپول (2016)

ددپول (2016)

تقریباً همه ما میدانیم که ددپول شخصی سرکش است که نه تنها از ساختار های پذیرفته شده اجتماعی تبعیت نمیکند بلکه ساختار های طبیعی فیلم سازی را هم تصمیم ندارد بپذیرد. شروع فیلمی، درباره یک آدم کش جهش یافته، تغییر شکل داده با آهنگ فرشته صبحگاهی (Angel of the morning) اثر جوس نیوتون به یقین، تصمیم خلاقانه و همچنین طنزی بود. فارغ از اینکه در همان ابتدا ما تصاویر slow mo متعددی از آدم های کشته شده و گلوله های معلق در هوا و سیگار های سوخته شده را میبینیم که هیچ تناسبی با این آهنگ ندارد. نکته دیگر در همین ابتدا و پیش از شروع فیلم تیتراژ طنز آن است که به جای اسامی واقعی، جوک های بامزه ای نوشته شده از قبیل اینکه به ما اخطار میدهد که مراقب کامل ترین احمق خلق شده توسط خدا و شرور بریتیشی باشیم.

مشخصاً زیبایی این افتتاحیه همین جا خاتمه نمیابد، بلافاصله پس از تیتراژ فیلم، این آدم کش وراج را میبینیم که همان طور که زیر لب آهنگی را زمزمه میکند در حال نقاشی تصاویر نسبتاً خشونت آمیزی است. ناگهان با شکستن دیوار چهارم، ددپول به تماشاگران سلام جمع و جوری میکند و درباره اینکه چگونه در نهایت فیلمش ساخته شده جوکی سر هم میکند و ... پس از آن توجهش به ماشین هایی که در آزاد راه زیر پایش در حال حرکتند جمع میشود و میگوید وقت کشتن آنها است.

به پایین میپرد و مستقیم به درون وَن پر از جنایتکاران مختلف وارد میشود و در اینجاست که ما متوجه میشویم تمام آن چیزی که در تیتراژ دیدیم اینجا در حال رخ دادن است. ددپول شروع میکند و تک تک، هر کسی که به چشم می آید را سلاخی میکند و صحنه های تیتراژ فیلم را بازسازی میکند. صحنه ای خون آلود و هیجانی که کامل با ضرب آهنگ فیلم هماهنگ است و مخاطب را جذب خود میکند.

 

6- محافظین کهکشان، قسمت دوم (2017)

محافظین کهکشان قسمت دوم

وقتی فیلمی که در سال 2017 ساخته شده است با کرت راسل (بازیگر نقش ایگو) با چهره ای در سال 1980 شروع میشود، میشود فهمید که کارگردان کارش را دارد به خوبی پیش میبرد. فیلم در مکانی به اسم میسوری (Missouri) آغاز میشود. شخصیت جدیدی به نام ایگو، سیاره زنده که در آن لحظه او را نمیشناسیم را همراه مردیث کوییل (مادر پیتر کوییل) میبینیم که در حال دویدن به سوی عمق جنگل هستند. با وجود اینکه کارگردان چشمه ای از نقشه شرورانه ایگو به ما نشان میدهد و ایگو نوعی گیاه در این جنگل میکارد، اما در آن لحظه تنها چیزی که توجه مخاطب را به خود جلب میکند عشق بین مردیث و ایگو است. اما این بعد از ظهر دل انگیز چندان ادامه نمی یابد و ما ناگهان به 34 سال بعد حرکت میکنیم و یکی از مورد علاقه ترین گروه های فیلم های کمیک بوکی را میبینیم که در حال آماده شدن برای مبارزه با یک هشت پای فضایی هستند که غذایش باتری هایی به اسم Anulax batteris هستند. پیتر کوییل در حین توضیح نقششان چندان احساس خوبی نسبت به تفنگ جدید گامورا ندارد و در ادامه نیز گروه شروع به ایراد گیری از سیستم صوتی راکت میکند. اما به محض اینکه آبلیسک (Abelisk) از وسط زمین و آسمان پدیدار میشود، محافطین با پس زمینه آهنگ آقای بلو اسکای (Mr. Blue Sky) شروع به مبارزه با آن موجود میکنند.

اما یکی از خنده دار ترین و قشنگ ترین بخش های این افتتاحیه، بچه گروت است؛ پشت سر محافظین که در حال جنگیدن با این موجود عظیم الجثه اند، بچه گروت در حال رقصیدن به این آهنگ و مبارزه با موش های فضایی است. کارگردان نیز به بهترین شکل برای پخش تیتراژ، همین صحنه ها را انتخاب میکند و همان طور که ما سرگرم تماشای مبارزه محافظین با آبلیسک و رقص گروت هستیم تیتراژ نیز در حال پخش شدن است. میتوان گفت این افتتاحیه یکی از قند در دل آب کن ترین! افتتاحیه های دنیای سینمایی مارول به حساب می آید ...

 

5- ثور: رگناروک (2017)

ثور: رگناروک (2017)

این فیلم میتوانست پس از همان افتتاحیه نخستش به پایان برسد و تماشاگران احساس میکردند که بهترین فیلم فانتزی ساخته شده پس از فیلم بازگشت پادشاه (Return of the King) را نگاه کرده اند!

این اثر ساخته شده توسط تایکا واتیتی، شخصیت خدای رعد را به طور کامل دچار دگرگونی میکند. با اهدای یک شخصیت کامل و همچنین حس شوخ طبیعی که بسیار بهبود پیدا کرده. در عین حال واتیتی، کمدی را با شمشیر و جادوگری آمیخته میکند و این ترکیب خارق العاده در همان چند دقیقه نخست به خوبی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و در نهایت لحظات به یادماندنی ای را خلق میکند.

فیلم اینگونه آغاز میشود که ما ثور را در دنیای زیرین (underworld) در غل و زنجیر میبینیم درحالی که با خودش صحبت میکند. تا اینکه خود را در حضور سارتور، شیطان آتشین که قصد پایان آزگارد را دارد میابد. همان طور که در پس زمینه آهنگ The Immigrant Song ثور چکش افسانه ای خود را احضار میکند و پس از اینکه تعدادی از نیمه اهریمن هایی که در آنجا هستند را نابود میکند، به حمله ای رو در رو با سارتور میرود و در نهایت سر او را از بدنش جدا میکند.

اما پس از اینکه سر سارتور را از بدنش جدا میکند، ثور هنوز مشکلات بزرگی دارد که باید با آنها دست و پنجه نرم کند. متاسفانه پس از اینکه از هایمدال درخواست میکند که بایفراست را به سمت آزگارد برایش باز کند، اتفاقی نمی افتد. بعداً متوجه میشود که به جای هایمدال، اسکورج (با بازی کارل اوربن) مسئولیت کنترل بایفراست را بر عهده دارد، اما در آن لحظه مشغول سرگرم کردن بانوان آزگاردی با اصطلاحا اسباب بازی هایی است که از اصطلاحاً تکس آس آورده است. از این رو ثور مجبور میشود که با میولنیر به آزگارد پرواز کند درحالی که ردی از آتش به پشت سر خود میگذارد. سرانجام اسکورج تفنگ ها و سایر به اصطلاح اسباب بازی هایش را کنار میگذارد و بایفراست را باز میکند. و در نهایت در ادامه فیلم ما شاهد بزرگترین ماجراجویی های ثور متشکل از غول ها، پهپاد ها و الهه مرگ هستیم.

 

4- انتقام جویان: عصر اولتران (2015)

عصر اولتران

مطمئناً هرچه سال ها جلوتر رفتند و فیلم های بیشتری از دنیای سینمایی مارول ساخته شد هر کدام از دیگری افتتاحیه بهتری را ارائه کرد. اما این افتتاحیه حسی خاص را دربر دارد. در حالی که مستقیم و بدون هیچ مقدمه ای مستقیم سراغ اصل مطلب میرود و مخاطب خود را در وسط یک مبارزه در حضور محبوب ترین ابرقهرمانانش میبیند که خودش دلیل کافی است؛ اما با این وجود این تنها نکته ای نیست که افتتاحیه "انتقام جویان 2" را درخشان میکند. تک تک صحنه های اکشن فیلم به شکلی به تصویر کشیده شده اند که گویی درست از یکی از کمیک های انتقام جویان بیرون آمده باشد. پرداختن به تک تک ابرقهرمانان و در عین حال انتقال داستان از یکی به دیگری به بهترین شکل ممکن صورت میگیرد و باعث میشود در همان ابتدای فیلم مخاطب را در صندلی خود میخکوب کند. و او را به فکر وا دارد که چه چیزی ممکن است رخ دهد.

 

3- اسپایدرمن 2 (2004)

اسپایدرمن 2 (2004)

اسپایدرمن همیشه در میان شخصیت های کمیک بوکی یک شخصیت منحصر به فرد بوده، چرا که در زیر این نقاب و لباسی که او میپوشد یک بیگانه فضایی یا یک میلیاردر خوش گذران نیس، او فقط یک انسان ساده با مشکلات عادی است. تا زمانی که با شخصیت هایی مثل یک دانشمند دیوانه چند بازو نمیجنگد، جوانی است که در مدرسه با مشکلات خودش به سر میبرد، در تلاش برای نگهداری شغلش است و در عین حال به دنبال اثر گذاری بر عشق زندگی اش است. این مسائل بخش بزرگی از دلایل این است که افراد بسیاری میتوانند با اسپایدرمن همذات پنداری کنند. صد البته اثری همچون اسپایدرمن 2 که به عقیده بسیاری از منتقدان یکی از بهترین آثار کمیک بوکی تاریخ است، یکی از بهترین افتتاحیه های آثار ابرقهرمانی را نیز به خود اختصاص میدهد.

در این اثر کارگردانی شده توسط سم ریمی، ما پیتر پارکر (توبی مگوایر) را در یک گرفتاری بزرگ می یابیم. درحالی که در روز رویای به مری جین پیوستن را میبیند، در نقش مبارز با جنایت ها در محله شما درحال نقش آفرینی است، به خصوص از زمانی که این نقش زندگی او را به یک آشفته بازار تبدیل کرده. او به قدری در آشفتگی به سر میبرد که در شرف از دست دادن شغلش در پیتزا فروشی محله اش است. جهت نجات شغلش ناچار میگردد که در هفت و نیم دقیقه پیتزا ها را به دست مشتریانش برساند. به همین جهت لباس اسپایدی را بر تن میکند و با تاب خوردن در سرتاسر شهر منهتن به سراغ رساندن پیتزا ها به مشتریان میرود.

صد البته که طبق معمول کار اسپایدرمن هیچ گاه اتمام نمی یابد، و او لحظاتی از وقت تعیین شده را جهت نجات جان تعدادی از بچه هایی که در شرف برخورد به یک کامیون بودند از دست میدهد و در نتیجه شغلش را. این واقعه به خوبی تمام مفهوم معمای موهبت و نفرینی که پیتر به آن اشاره میکند را در بر میگیرد. در همین یک صحنه ما در میابیم که برتر بودن (اَبر بودن) همیشه خوش و خرم بودن نیست، به خصوص وقتی انسانی باشید تنها و خسته از نجات دادن هرکسی جز خودتان، بماند که آه هم در بساط نداشته باشید! و این همان ذاتِ دوست داشتنی پیتر پارکر است.

 

2- انتقام جویان: اینفینیتی وار (2018)

اینفینیتی وار

درباره این فیلم بسیاری حرف های بسیاری زده اند که خود این مسئله نشان از بزرگی این اثر دارد. هنگامی که نخستین پایه های دنیای سینمایی مارول بنا نهاده شد شاید حتی خود کوین فایگی هم فکر نمیکرد که داستان را تا این حد حماسی و عظیم کند که نتیجه آن یکی از پرفروش ترین آثار سینمایی تاریخ شود و به عقیده بسیاری از منتقدان به عنوان یکی از بهترین آثار تاریخ سینما نامیده شود. مسئله ای که دارای اهمیت است این بود که این فیلم نه به صرف یک فیلم مجرد بلکه نتیجه 10 سال برنامه ریزی حساب و کتاب شده بود که در نهایت به خلق این اثر منتهی شد.

با در نظر گرفتن تمامی این مسائل، هیچ شکی نیست که یکی از بهترین افتتاحیه های فیلم های ابرقهرمانی نیز متعلق به این فیلم باشد. داستان فیلم از همان جایی که آخرین بار در فیلم ثور: رگناروک دیده بودیم شروع میشود. همان طور که در انتهای این فیلم مشاهده کردیم پس از اینکه ثور به همراه همراهانش که متشکل از لوکی، هالک، ولکری و... بودند جهت نجات جهان از دست خواهر مرگ طلبش، راهی جز نابودی آزگارد نداشتند، مردم آزگارد را سوار سفینه فضایی ای کردند و به سمت زمین حرکت کردند تا اینکه درست زمانی که همه چیز به خوبی پیش میرفت، سفینه تانوس جلوی آنها ظاهر شد.

حال در اینجا صدای شخصی را از پشت بیسیم سفینه میشنویم که اعلام میکند این سفینه حامل خانواده های آزگاردی است و یک سفینه جنگی نیست اما هیچ کدام از این حرف ها فایده ندارد و سفینه مهاجم به آنها حمله میکند. سرانجام میبینیم که ایبانی ماو، دست راست تانوس، در حال قدم زدن بر روی خرابه ها و جنازه ها است و جملات معروف تانوس بعد از به قتل رساندن نیمی از هر تمدنی را بازگو میکند. تا اینکه سرانجام دوربین حرکت میکند و بر روی خود تایتان دیوانه قرار میگیرد. کسی که تا به این لحظه یکی از سنگ های ابدیت را به دست آورده: سنگ قدرت

تک تک لحظاتی که در این مقدمه چند دقیقه ای رخ میدهد آمیخته ای از هیجان، خشم و غصه است: نبرد بین هالک و تانوس تا شکست خوردن هالک و از هوش رفتنش، درخواست التماس گویانه هایمدال از اجدادش برای استفاده مجدد از جادوی سیاه تا بتواند هالک را به زمین منتقل کند که به عنوان اخطار عمل کند و در نهایت به قتل رسیدنش. همه و همه باعث برانگیختن احساسات مخاطبی که ده سال در انتظار این لحظات بوده میشود. اما در میان همه اینها یک لحظه غیر قابل چشم پوشی است.

درحالی که سرانجام پس از گذشت این همه سال ثور و لوکی به معنی واقعی کلمه به مفهوم برادری خود رسیده اند، اتفاقی رخ میدهد که همان ابتدای فیلم به ما اثبات میکند که این فیلم بنا نیست گل و بلبل باشد. درحالی که ثور در مبارزه با تانوس شکست خورده و دست و پایش بسته شده، تانوس درخواست سنگی بینهایت را میکند. از آنجایی که لوکی در ابتدا سنگ را به او نمیدهد، تانوس تهدید میکند که اگر به او سنگ را ندهد جان برادرش، ثور را میگیرد. در اینجاست که لحظه درخشان داستان رخ میدهد و لوکی او را از این کار باز میدارد تا سنگ را به او بدهد.

سرانجام پس از تمامی وقایع لوکی در تلاشی برای به قتل رساندن تانوس شکست میخورد، در تلاشی که خالصانه و شاید برای اولین بار در زندگیش جهت انجام کاری صحیح صرف کرده باشد و تانوس گردن او را میگیرد و شروع به خفه کردنش میکند، درحالی که لوکی، خدای شرارت و حقه، لحظه به لحظه سخت تر نفس میکشد آخرین جملات زندگیش را بر زبان می آورد: تو هرگز یک خدا نخواهی شد. و سرانجام برای اولین بار لوکی جان خود را به واقع در برابر چشم برادرش از دست میدهد.

 

1- شوالیه تاریکی (2008)

شوالیه تاریکی (2008)

افتتاحیه فیلم شوالیه تاریکی، تنها به عنوان بهترین افتتاحیه های فیلم های ابرقهرمانی به حساب نمی آید، بلکه به عنوان یکی از بهترین ها در طول تاریخ در نظر گرفته میشود، بدین معنی که با افتتاحیه هایی مانند جنگ ستارگان و پدر خوانده مقایسه میشود. این اثر فیلم برداری شده در فرمت IMAX 70mm ،ساخته شده توسط کریستوفر نولان با صحنه ای از bat-symbol در میان دودی سیاه آغاز میشود، و پس از آن داستان نه تنها ساکن نمیشود بلکه دیوانه کننده تر میشود. فیلم کات میخورد و با صحنه زیبایی از شهر گاتهام جایگزین میشود، تصویری که به نظر میرسد نشان دهنده یک روز عادی دیگر در شهر گاتهام است اما مشخص است، اتفاقی در شرف وقوع است.

درست در همین لحظه دو سارق با نقاب های دلقک مانند، پنجره یکی از آسمان خراش های شهر را میشکنند، از سوی دیگر، شخصی را میبینیم که چهره اش پشت به دوربین است و ماسک دلقک مانندش در دستانش است. ماشینی کنار خیابان می ایستد و با پوشیدن ماسکش به ماشین وارد میشود در حالی که دو سارق دیگر نیز در ماشین نشسته اند. سرانجام این سه نفر به ساختمان بانکی وارد میشوند و به همین ترتیب یک سرقت مسلحانه توسط سارقانی با ماسک های دلقک مانند در اوج آرامش شهر گاتهام شکل میگیرد. پس از اینکه به بانک وارد میشوند هر سارقی شروع به انجام نقش خود میکنند؛ تلفن ها را غیر فعال میکنند، گاوصندوق را باز میکنند، و حتی راننده اتوبوسی را درست در زمانی که باید به قتل میرسانند!

اما چیزی که هر کدام از این سارقین نمیداند این است که رییس آنها دستور قتل هر کدامشان توسط دیگری را داده است. و بدین شکل تک تک سارقان به قتل میرسند تا اینکه یکی از آنها باقی میماند. اما درست پیش از آنکه آخرین سارق ماسک به چهره با پول های دزدیده شده بوسیله اتوبوسی که راننده اش به قتل رسیده بود فرار کند توجهش به یکی از مسئولین بانک جلب میشود، زخمی و تیر خورده در طول سرقت، این مسئول بانک با خشم از سارق میپرسد که مانند هر کدام از سارقان و جنایتکاران این شهر به چه چیزی باور دارد؟ احترام؟ صداقت؟

و درست در همین لحظه است که این آخرین دلقک، ماسک از چهره بر میدارد و از چهره نمادین و وحشت آور جوکر رونمایی میکند. شاهزاده دلقک جرم و جنایت در تمام این مدت در طول جنایت حضور داشته است و در حال بافتن تمام رشته ها و کشتن تمامی این آدم ها برای رسیدن به هدف خود بوده است. همان طور که ماسک را از چهره برمیدارد به چهره وحشت زده مسئول بانک نگاه میکند و یکی از جملات برگرفته از نوشته های نیچه را به این شکل بیان میکند: حقیقتاً... من باور دارم هرچیزی که تو رو نمیکشه به سادگی... عجیب ترت میکنه! و پس از گذاشتن یک نارنجک قلابی در دهان آن مرد صحنه را ترک میکند.

 

علی معتمد

aliM

All rights reserved © Spidey.ir 2022

(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)

 

مطالب مرتبط:

20 پایان برتر در فیلم های کمیک بوکی/ابرقهرمانی

رتبه بندی صحنه های آغازین (سکانس افتتاحیه) در فیلم های مردعنکبوتی

رتبه بندی صحنه های پایانی (سکانس اختتامیه) در فیلم های مردعنکبوتی

15 مشکل سری فیلم های "شوالیه تاریکی"

50 فیلم ابرقهرمانی و کمیک بوکی برتر تاریخ سینما

پرخرج ترین فیلم های کمیک بوکی تاریخ سینما

15 تریلر برتر فیلم های کمیک بوکی/ابرقهرمانی

20 صحنهٔ پس از تیتراژ برتر فیلم های کمیک بوکی

 10 پیچش داستانی برتر در فیلم های کمیک بوکی

15 نکته ای که باید درباره انیمیشن "شگفت انگیزان" بدانید

مقالات مربوط به فیلم "مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست"

10 لحظه غم انگیز ثور در فیلم های سینمایی مارول (MCU)

15 دیالوگ غم‌انگیز و تاثیرگذارِ حماسه بینهایت (INFINITY SAGA)

15 صحنه غم انگیز، احساسی و ناراحت کننده در فیلم های کمیک بوکی

20 دیالوگ برتر فیلم های سینمایی مرد عنکبوتی

50 صحنه برتر در فیلم های سینمایی مرد عنکبوتی - قسمت اول

50 صحنه برتر فیلم های مرد عنكبوتی- قسمت دوم

برترین مبارزات مردعنکبوتی در عالم سینما

15 نقل قول برتر از "مرد عنکبوتی" در دنیای کمیک بوک

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

john constantine
#1 john constantine 1401-09-04 11:39
سلام ممنون بابت مقاله بنظرم صحنه مبارزه لوگان تو اول فیلم مردان ایکس 1 هم متونست تو مقاله باشه
نقل قول کردن
AP-omega
#2 AP-omega 1401-09-04 14:15
روح هیث لجر بزرگ شاد باد. تو اون افتتاحیه، جاودانه شد.
نقل قول کردن
Mcufan
+1 #3 Mcufan 1401-09-04 19:55
سلام به همگی و ممنون بابت این مقاله زیبا،
در بین این موارد من بیشتر از همه با صحنه افتتاحیه جنگ ابدیت حال کردم،هیچوقت لحظه ای که برای اولین بار اون سکانس رو دیدم فراموش نمیکنم حس دلهره ای که بهم منتقل شد وصف نشدنی بود مخصوصا با موسیقی خاص اون سکانس،قدرت و جسارت تانوس تو اون سکانس با شکست دادن دو تا از قوی ترین انتقام جویان به خوبی منتقل میشد و مارو برای دیدن ادامه فیلم به شدت هیجان زده میکرد.
ای کاش میشد فیلمی که دوست داری رو یه بار دیگه برای اولین بار ببینی...
نقل قول کردن
The amazing spiderman
+1 #4 The amazing spiderman 1401-09-04 23:00
مقاله عالی بود ولی واسه من دوباره ثابت کرد سایت اسپایدی فقط حرف حقو میزنه
(کدوم کفتار/لاشخور متعصبی بود میگفت اسپایدی همیشه تو تاپ لیست هاش اسپایدرمن رتبه اوله؟ اینم یه نمونه دیگه که نشون میده خیلی زر میرنن. قبلا هم بارها بتمن تو تاپ لیستا اول شده بود)
نقل قول کردن
master of mystery
#5 master of mystery 1401-09-05 06:28
بسیار عالی توصیف کردین
نقل قول کردن
master of mystery
#6 master of mystery 1401-09-05 06:28
به نقل از The amazing spiderman:
مقاله عالی بود ولی واسه من دوباره ثابت کرد سایت اسپایدی فقط حرف حقو میزنه
(کدوم کفتار/لاشخور متعصبی بود میگفت اسپایدی همیشه تو تاپ لیست هاش اسپایدرمن رتبه اوله؟ اینم یه نمونه دیگه که نشون میده خیلی زر میرنن. قبلا هم بارها بتمن تو تاپ لیستا اول شده بود)

درست زدی تو خال
نقل قول کردن
venom
#7 venom 1401-09-05 21:02
چقدر خاطراتمون با این‌مقاله زنده شد
نقل قول کردن
hassan91
#8 hassan91 1401-09-07 14:37
عالی بود. حقیقتا من خودم به شخصه اعتقاد دارم که یکی از نقاط قوت MCU همین مقدمه چینی عالی بوده.
میشه فیلم «مردان ایکس: روزهای گذشته آینده» رو هم به این لیست اضافه کرد. در واقع این فیلم مقدمه اش دو بخش بود. یه بخشش که دوره آخر زمانی رو نشون میداد که جهش یافته ها توسط رباتهای سنتینلها قتل عام میشن حتی افراد معمولی هم در امان نیستند. بخش دوم این مقدمه هم گروهی از افراد جهش یافته رو نشون دادن که چجوری از دست این رباتهای شکست ناپذیر فرار میکنن. این مقدمه به خوبی نشون داد که هیچ گزینه ای به جز سفر زمانی نمیتونه اوضاع رو تغییر بده.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید