جنگجوی آمازونی، شاهدخت دایانا معروف به زن شگفت انگیز، اولین ابرقهرمان مؤنث شناختهشده در جهان کتابهای کمیک نیست و قبل از او هم ابرقهرمانان زن زیادی در کمیکها وجود داشتهاند.
مقدمه: هر وقت صحبت از اصطلاح «ابرقهرمان مؤنث» بهمیان میآید، یکی از اولین افرادی که از ذهن میگذرد زن شگفت انگیز (Wonder Woman) است. او یکی از نمادینترین ابرقهرمانان دی سی (DC) در تمام دوران است که محبوبیتش فقط با پاستر بویز (poster boys)، بروس وین (Bruce Wayne) و کلارک کنت (Clark Kent) قابل قیاس است.
واندر وومن قبل از ورود به جهان دی سی، اولین بار در کمیکهای آل استار (All-Star) و ماه اکتبر سال 1941 میلادی معرفی شد؛ امّا این جنگجوی آمازونی اهل تمیسکیرا اوّلین ابرقهرمان مؤنثی نبود که به جهان کتابهای کمیک وارد شد. قبل از شاهدخت دایانا شخصیتهای مؤنث مشهور دیگری هم در کمیکهای مارول (Marvel) و همچنین روزنامهها و مجلههایی که داستانهای کمیک چاپ میکردند، ظاهر شده بودند.
مقالات مشابه زیر را هم بخوانید:
10 ابرقهرمانی که قبل از سوپرمن خلق شدند
10 شخصیت فراموش شده دنیای کمیک که توسط جک کربی خلق شده اند
10 قهرمان برتر مارول در عصر طلایی دوران کمیک
15 دستیار فراموش شده ابرقهرمان کمیک بوکی!
10- بانوی شانس (لیدی لاک/Lady Luck)
در اولین ماههای سال 1940 میلادی، انتشارات «کوالیتی كامیكس» (Quality Comics) شخصیتی به نام براندا بروکس (Brenda Brooks) خلق کرد. این شخصیت شباهتهای زیادی به میلیاردرهای دی سی و مارول داشت. براندا دختری بسیار ثروتمند بود که از زندگی یکنواخت خود خسته شده بود، درنتیجه تصمیم گرفت ماسک و لباس مخصوص بپوشد و به جنگ پلیدیها برود.
در این مسیر رانندهی زنی هم داشت که به او کمک میکرد. بانوی شانس (Lady Luck) با اینکه قدرتهای فرابشری نداشت، ولی مبارزی بیهمتا بود. خط داستانی این کمیکها هم بیشتر دربارهی قصهی عشق و علاقهی او به رئیس پلیس شهر بود.
9- زن قرمز پوش (وومن این رِد/Woman In Red)
زن قرمز پوش (The Woman in Red) اولین بار در ماه مارچ سال 1940 میلادی در کمیکهایی به نام تیریلینگ کامیکس (Thrilling Comics) که توسط انتشارات «نِدور کامیکس» (Nedor Comics) چاپ میشد، ظاهر شد. او در کنار بانوی شانس یکی از نخستین ابرقهرمانان وجلانتی (vigilante) (پارتیزان یا قهرمان خود گماردهی قانون) مؤنث بود.
نام اصلی او پگی آلن (Peggy Allen) بود. بعد از اینکه دید جنایتکاران بیوقفه نظام قضایی را دستکاری میکنند، از این وضعیت خسته شد، خودش ماسکی به چهره زد و به مبارزه با آنها پرداخت. زن قرمز پوش هیچ قدرت فرابشری ویژهای نداشت و فقط افسر پلیسی بود که در مبارزهی تن به تن و فنون رزمی مهارت فوقالعادهای داشت.
8- فانتوما
فانتوما (Fantomah) در ماه فوریهی سال 1940 میلادی در یکی از شمارههای جانگل کامیکس (Jungle Comics) که در نشر «فیکشن هاوس» (Fiction House) چاپ میشد، نخستین حضورش را تجربه کرد. این زن که از آفریقا آمده بود، موجودی ماوراءطبیعی با قدرتهایی خارقالعاده بهنظر میرسید.
او غیر از تواناییهای فرابشریاش، میتوانست به هیولایی اسکلت مانند تبدیل شود و تله کنسیس (telekinesis) (قابلیت جابجا کردن اشیاء با ذهن) انجام دهد. فانتوما از جنگلهای آفریقا در برابر پلیدیها محافظت میکرد. بیشک اگر زمانی فانتوما در مقابل زن شگفت انگیز قرار میگرفت، میتوانست مبارزهای سخت و نفسگیر را به او تحمیل کند.
7- دوشیزه خشم (میس فیوری/Miss Fury)
مارلا دریک (Marla Drake) در ماه آپریل سال 1941 میلادی توسط «تایملی کامیکس» (Timely Comics) (که بعداً به «مارول کامیکس» (Marvel Comics) تغییر نام داد) خلق شد و جایگاه قهرمانان زن وجلانتی را در کمیکها محکمتر کرد. او هم یکی دیگر از آن دختران پولدار بود که کاری برای انجام دادن نداشت و از نوع زندگی خود خسته شده بود. به همین علت، برای خودش لباس گربهای کلاسیکی درست کرد تا به جنگ تبهکاران برود.
نام او در ابتدا خشم سیاه (Black Fury) بود، اما کمی پس از آن نامش به دوشیزهی خشم (Miss Fury) تغییر پیدا داد. مارلا با انواع زیادی از شروران، از جمله سربازهای نازی و دانشمندان پلید، مبارزه میکرد. لباس چرم چسبانش هم همیشه او را در معرض توجه قرار میداد.
6- بانوی شبح (فانتوم لیدی/Phantom Lady)
کمیک بانوی شبح (Phantom Lady) نخستین بار در ماه آگوست سال 1941 میلادی توسط «کوآلیتی كامیكس» چاپ شد. پدر او سناتور ایالات متحده هنری نایت (Henry Knight) بود و اسم واقعیاش هم ساندرا نایت (Sandra Knight) بود. ساندرا دشمنان خود را بهوسیلهی فناوری نوری کور میکرد و اینگونه با نامرئی کردن خود بر آنها برتری مییافت.
او مبارزی بسیار باهوش بود، ولی قدرت فوقبشری ویژهای نداشت. البته این مورد برای او مشکلی ایجاد نمیکرد، زیرا او با ابرشروران ترسناک و چالش برانگیز زیادی روبرو نمیشد.
5- گربه سیاه (بلک کت/Black Cat)
اولین حضور لیندا ترنر (Linda Turner) معروف به گربهی سیاه (Black Cat)، به ماه آگوست سال 1941 میلادی در کمیکهای پاکت کامیکس (Pocket Comics) که بهدست انتشارات «هاروی کامیکس» (Harvey Comics) چاپ میشد، بر میگردد. لیندا روزها در سیرک کار میکرد. او یک روز تصمیم گرفت که به گربهی سیاه تبدیل شود و هویت مالک سیرک را که جاسوس نازیها بود، فاش کند.
لیندا از این کار بسیار خوشش آمده بود و تصمیم گرفت که بهطور دائمی یک وجلانتی شود. او کمربند مشکی جودو داشت و مهارتهای آکروباتیک خود را از کار کردن در سیرک بهدست آورده بود. همچنین، او موفق شد برای خود یک دستیار شخصی به نام بچه گربهی سیاه (Black Kitten) داشته باشد.
4- گردباد قرمز (رِد تورنادو/Red Tornado)
گردباد قرمز (Red Tornado)، سال 1940 میلادی در سری کمیکهای آل امریکن کامیکس (All-American Comics) که در انتشارات «دی سی کامیکس» (DC Comics) منتشر میشد، معرفی شد. انگیزهی او برای وجلانتی شدن خیلی عجیب بود. پسرش علاقهی زیادی به گرین لنترن (Green Lantern) داشت و شاید بههمین خاطر بود که با این کار الهام بخش او شد.
گردباد فرمز لباسی بسیار غیرعادی میپوشید و قابلمهای بهعنوان کلاهخود بر سر میگذاشت. او آنچنان قوی و درشت هیکل بود که جنایتکاران فکر میکردند مرد است. او همچنین دو دستیار به نامهای سیستی (Sisty) و دینکی (Dinky) تربیت کرده بود.
3- بیوه سیاه (بلک ویدو/Black Widow)
این بیوهی سیاه (Black Widow) که در ماه آگوست سال 1940 میلادی در «تایملی کامیکس» خلق شد، ناتاشا رومانوف (Natasha Romanoff) نبود بلکه کِلِر وویِنت (Claire Voyant) نام داشت. او احتمالاً از نخستین ابرقهرمانان زنی بوده است که توسط موجودی اسرارآمیز تسخیر شدند. او و خانوادهاش بهدست رئیس یک خانوادهی مافیایی کشته شدند. کلر هم با اهریمن معاملهای کرد تا به زندگی برگردد و انتقام بگیرد. (سرگذشت این شخصیت کمی مبهم است برای اطلاع بیشتر از آن به این لینک مراجعه کنید).
بعد از این اتفاق درگیری با او کابوسی تمامعیار بود، زیرا بهغیر از مهارتهای رزمی خود، قدرتهای فوقبشری جدیدی مانند نقض و خلق قوانین فیزیک و کشتن بلافاصلهی دشمنانش تنها با یکبار لمس سر آنها به تواناییهای او اضافه شد.
2-بِتسی راس
«بِتسی راس» در کمیک های اولیه کاپیتان آمریکا در دهه 40 میلادی، دوست دختر استیو راجرز بود که سابقه حضورش به اولین کمیک Captain America در سال 1941 برمیگردد. او اولش عضو نیروهای ذخیره زنان در ارتش آمریکا بود و هر جایی که میشد به کاپیتان آمریکا کمک میکرد. تا اینکه چند سال گذشت و وقتی Cap به دستیاری جدید نیاز داشت او لباسی مخصوص بر تن کرد و اسم خودش را «دختر طلایی» (Golden Girl) گذاشت و دستیار او شد و حتی باهاش ازدواج کرد . البته این کاپیتان آمریکا، استیو راجرز نبود بلکه جانشین او به نام «جفری میس» (Jeffrey Mace) بود که تو این مقاله درباره اش توضیح داده شده (میس به بتسی یک شنل ضد گلوله هم داد). سال بعد فاش شد بتی راس، عمه ژنرال راس (شخصیت معروف کمیک بوک های هالک) بوده است!
1-شینا، ملکه جنگل
شینا، ملکهی جنگل (Sheena, Queen Of The Jungle)، جزو اولین ابرقهرمانهای مؤنث تاریخ است. شروع حضور او در کمیکها به حدود چهار سال قبل از بهوجود آمدن زن شگفت انگیز بر میگردد. او نگهبان جنگل بود و ابرقدرتهای فراوانی داشت.
در واقع «شینا» سال 1937 و به دست هنرمند بزرگی به نام «ویل آیزنر» و «جری آیگر» برای مجله کمیک بوکی انگلیسی به نام Wags خلق شد. گفته میشه که از شخصیتی به نام «ریما، دختر جنگل» (Rima, the Jungle Girl) الهام گرفته بود که ماجراهایش سال 1905 به صورت یک کتاب داستان چاپ شده بود. شینا اولین بار در شماره 1 از کمیک Jumbo Comics به مخاطبین آمریکایی معرفی شد. او دختر یک کاوشگر بود که در قاره آفریقا فعالیت میکرد که یتیم شد و توسط یک ساحر و طبیب آفریقایی بزرگ شد و سپس زبان های زیادی هم فرا گرفت. اولش لباس قرمز تنش میکرد تا اینکه دیدیم اون لباس نمادین پلنگی (!) خودش رو به تن کرد. او این قابلیت را داره که با حیوانات وحشی ارتباط برقرار کنه و در مبارزه با چاقو، نیزه، تیر و کمان و دیگر سلاح های بدوی تبحر خاصی داره و از مردم و حیوانات بی دفاع جنگل حفاظت میکنه. تا به حال چندین سریال تلویزیونی از روی این شخصیت تولید شده است و زمزمه هایی مبنی بر ساخت سریال جدید نیز به گوش میرسد.
رامین نمکی
(Rayman)
All rights reserved © Spidey.ir 2021
(هرگونه كپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
دیدگاهها
متاسفانه این روز ها خیلی ها از قهرمان های مونث به عنوان جنبه های ج.ن.س.ی داستان ها به کار میرن
انگار شخصیت هایی که در اون دوران خلق میشدند خیلی بهتر از واندروومن بودن.
اقای ترابی شما بهترین قهرمان و شرور مونث رو تو هم تو مارول و هم دی سی کی میدونین؟
خداییش همشون از نظر شخصیتی و ظاهری از واندروومن بهتر و جذاب ترن ولی متاسفانه ایشون با تکیه با بر لباس لختی (یا بهتره بگم "مایو" !) خودش تونسته شهرت پیدا کنه در حالی که هیچ جذابیت شخصیت نداره و نداشته . کافیه قسمت دوم فیلم واندرومن رو تماشا کنید تا بفهمید واندرومن چقدر از نظر شخصیتی دارای نقص و حفره هستش. به طوری که نه شخصیت فرعی جذابی داره و نه ویلن درست درمونی
ممنون بابت مقاله.
الان فکر کنم دیگه هیچ کدومشون وجود نداشته باشند درسته؟ اسم ها شون هم خیلی جالب بود چون بعضی هاشون توی اسم هاشون نکات جالبی داشتند. مثل بلک ویدو، بتسی راس ( که نسبت فامیلی هم با بتی راس داشت)، گردباد قرمز و گربه سیاه!
فقط انگیزه هاشون از ابر قهرمان شدن: خسته شدن! می خواستن یه تنوعی هم بدن! خب اگر اینطوریه که الان نصف مردم جهان باید میفتادند به عنوان قهرمان نصف دیگه که خسته نشدن رو بگیرن! البته خب فرقشون اینه که اونا پول دار هستند ولی ما فقیر فقرا چیزی نداریم. البته خب دهه 40 بوده و انتظار بالایی نمیشه داشت ولی خب تو همین دهه هم قهرمانانی خوبی درست شد ولی نامرد آخه خسته شدن؟
حالا خود واندر وومن هم واقعا چیز خاص و تم خاصی نداره از بس تغییرش دادن. کلا فکر کنم لباسش ( که باعث عذاب آقای ترابیه چون هی باید سانسورش کنن) برای بعضی ها جذاب باشه ای بی تربیت ها! (الان شبیه سوپرمن و کاپیتان نشدم که اخلاقشون توی کمیک یه طور خاصیه نشدم؟ ) اما واقعا همین مقاله 10 اوریجین مخ تلف واندر وومن رو بخونید و بفهمید چقدر شخصیت بی ثباتیه!
بعد من هر کاری نمی تونم این شخصیت رو درک کنم. یعنی من یک کریپتونی با قدرت فوق العاده رو باز به خاطر خوش قلبیش درک کنم اما واندر وومن نه. ( البته این نظر منه)
spidey.ir/.../...
ولی من فقط یک سوال از اون خالق اینا داشتم: خسته شدن؟! واقعا؟!
با تشکر
خیلی استاد عزیز
مقاله عالی بود
.
.
.
مورد ۷ ، ۳ ، ۱ رو دوست داشتم
مورد ۵ هم خوب بود. اگه یه موتور بدن دست فلیشا به نظرم باحال میشه ها یه تصوری بکنید!!
به نقل از The Lizard:
والا من گفتم قسمت دوم واندوومن رو ببینم بالاخره ابر قهرمانی هستش یه اطلاعاتی به دست میارم ولی فکر کنم ۲۰ دقیقه نشد که دیگه بستم برام خسته کننده بودش
قسمت یک رو هم ندیدم اصلا ویلن خاصی هم ازش نمیشناسم
آخه تقصیر کارگردان بیچاره نیست نمیدونه کدوم واندر وومن رو اقتباس کنه چون دی سی عزیز تقریبا هر دهه یک دونه واندر وومن داشته که هیچ کدوم هم خوب نبودن! بعد حالا فیلم اول هم به خاطر محیط اطراف قابل درکش و صد البته شخص استیو ترور جالب بود و پیچش هایی که توی گذشته و شخصیت واندر وومن به وجوداومد وگرنه اون هم ویلن خاصی نداشت مبارزه آخرش هم که خیلی بد بود.
واقعا اقتباس کردن از واندر وومن خیلی سخته.
بعد من هنوز هم نمیدونم اون رو چی فرض کنم یه قهرمان دلسوز؟ یک پادشاه؟ دختر هرکول؟ نقاش؟ چی والا؟
به قول اقای حیاتی دی سیه دیگه
و یه اسپم کوچولو :
من دیروز که قسمت آخر وانداویژن رو دیدم منظور صحنه ی بعد تیتراژ دومی رو نفهمیدم میشه یکی توضیح بده
سلام
جواب یک اسپم کوچولو:
اون صحنه هم کارش در کنترل قدرت هاش و هم زندگی ساده واندا بعد از این اتفاقات نشون داد. در حالی که قبل از این خیلی زندگی خوبی داشت.
و اینکه بعدش هم صدای پسر واندا رو شنیدیم که احتمالا به نحوی کسی نجاتش داده و نگرش داشته.
فعلا در این باره همه چیز در حد تئوری است.
آها ممنون چون داشت دارک هولد رو میخوند فکر کردم دوباره بد شده ، در کل از سریالش خوشم اومد و کاستوم اسکارلت ویچ هم خوب درست کرده بودن
منتظر دکتر استرنج 2 هستم ...
خسته نباشید مقاله جالبی بود.
به نقل از AM SM BM SM:
جواب جواب یه اسپم کوچولو:
فک نکنم اصلا اون کسی که دیدیم که داشت دارک هولد رو مطالعه میکرد واندا باشه،بلکه اسکارلت ویچه.شاید بگین واندا و اسکارلت ویچ یه نفرن ولی اگه به حرفای اگاتا دقت کنیم همش میگفت تو نمیدونی چه چیزی رو آزاد کردی و تقدیرت نابودی دنیاست.احتمالا لحطه ای واندا قدرت هاشو پس گرفت اسکارلت ویچ رو آزاد کرد توی صحنه پس از تیتراژم دیدیم که داره دارک هولد رو میخونه و شاید میخواد فرزنداشنو برگردونه.
فعلا که همه چیز در حد تئوریه و هیچ چیز ۱۰۰% نیست،باید منتظر دیگر آثار مارول به خصوص دکتر استرنج ۲ باشیم.
من دیروز که قسمت آخر وانداویژن رو دیدم منظور صحنه ی بعد تیتراژ دومی رو نفهمیدم میشه یکی توضیح بده
قسمت آخر یعنی قسمت چند؟چون من تا قسمت ۸ دیدم
چه قهرمان های بیخودی خلق میکردن ناشران کمیک در اون زمان
بنظرم لیدی فانتوم واقعا خیلی روش مضحکی رو برای شکست دادن دشمنانش داشت؛اخه با استفاده از نور
درسته که در بعضی از مواقع خیلی مفیده ولی برای ترفند همیشگی و ثابت خیلی مسخره س
ممنون از شما اقای نمکی
قسمت آخر یعنی قسمت چند؟چون من تا قسمت ۸ دیدم
قسمت آخر قسمت نهمه و احتمالا منظورت همونه چون فقط قسمت نهم دو تا صحنه پس از تیتراژ داشت.کلا این صحنه یکم گنگ بود ولی در کامنتای بالایی برخی نظرات رو میتونی ببینی
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا