10-ماموریت-فرعی-برتر-در-بازی-اسپایدرمن-2-spiderman-2-insomniac-games-مردعنکبوتی

در این مقاله قصد داریم 10 ماموریت جانبی برتر بازی Marvel's Spider-Man 2 رو براتون رتبه بندی کنیم.

مقدمه: وقتی سال 2018 اینسامنیاک قسمت اول بازی اسپایدرمن را به طور اختصاصی برای کنسول PS4 منتشر ساخت انگار که ماموریتی غیرممکن را ممکن ساخته بود زیرا همگان را به وجد آورد، از هواداران میلیاردی مردعنکبوتی تا منتقدین سخت گیر. داستان و پیچش های جذابش، غافلگیری ها، صداپیشگی ها، گیم پلی، کاراکتر دیزاین ها، گرافیک و ... مورد ستایش قرار گرفتند ولی بخشی از بازی بود که میتوانست بهتر باشد: ماموریت های جانبی (فرعی) یا همون Side Missions! این ماموریت ها به نظر غیرجذاب و حوصله سر بر میامدند و انگار داخل بازی قرار داده شده بودند تا فقط زمانش را افزایش دهند. اما اینسامنیاک در قسمت دوم این نقیصه را به خوبی بر طرف کرده است. در کل ماموریت ها کاملا هدفمند شده اند. یعنی برخی از آنها به داستان ربط دارند، در برخی دیگر شماری از دشمنان مشهور اسپایدرمن حضور دارند و برخی نیز برای بسته های الحاقی آتی (DLC) و یا قسمت بعدی زمینه چینی میکنند. و البته بعضی از ماموریت ها هم لحظات به یاد ماندنی و احساسی برایتان خلق میکنند و باعث میشوند از انجام دادن آنها حس خوبی بهتان دست بدهد. و من در این مقاله قصد دارم بهترین این ماموریت های فرعی را به شما معرفی کنم.

مقالات زیر را هم حتما بخونید:

نقد و بررسی بازی مردعنکبوتی 2

تسک مستر کجاست و چرا در بازی مرد عنکبوتی 2 حضور نداشت؟

ایستراگ ها، ارجاعات، اشارات و نکات پنهان بازی "مردعنکبوتی 2"

10 کاری که بعد از تمام کردن بازی اسپایدرمن 2 میتوانید انجام دهید!

رتبه بندی ضربات و قابلیت های پیتر پارکر در بازی "مارول اسپایدرمن 2"

رتبه بندی ضربات و قابلیت های مایلز مورالز در بازی "مارول اسپایدرمن 2"

رتبه بندی 10 مرگ شوکه کننده در بازی اسپایدرمن 2

10 کمیکی که الهام‌بخش بازی MARVEL'S SPIDER-MAN 2 بوده اند

معرفی تمام لباس های بازی مردعنکبوتی 2

رتبه بندی باس فایت (BOSS FIGHT) های بازی اسپایدرمن 2 (کنسول PS5 – 2023)

ناگفته پیداست که این مقاله از ابتدا تا انتها پر است از spoiler و اگر میخواهید داستان بازی برایتان فاش نشود بهتره از اینجا بروید!

10- ترقه بازی روی پشت بام (Rooftop Fireworks)

ترقه بازی روی پشت بام (Rooftop Fireworks)

یکی از اولین ماموریت های جانبی که از طریق نرم افزار "دوست خوب محله" (FNSM) دریافت میکنید "ترقه بازی روی پشت بام" نام داره که راستش رو بخواهید قضیه اش بیش از حد ساده به نظر میرسه ولی به نظرم ماموریت خوبیه جون نشون میده ذات اسپایدرمن جوریه که هر جور بتونه به مردم شهر کمک میکنه. اولش مردعنکبوتی (پیتر پارکر یا مایلز مورالز) متوجه میشه که دو نفر روی یک پشت بام دارن ترقه بازی میکنن (!) و میره پیششون. ولی ترقه ها ظاهرا مشکل فنی دارن و ناگهان منفجر میشن و یکی از اون دو نفر صدمه میبینه و مردعنکبوتی با خودش حملش میکنه تا سریعا برسونش به بیمارستان. بعدا متوجه میشیم اونا این ترقه ها رو روشن کرده بودن چون سالروز تولد برادرشون بوده که چند سال پیش فوت کرده. بعد از اینکه مردعنکبوتی فرد مصدوم رو به بیمارستان میرسونه، میره سراغ کسانی که اون ترقه های رو بهشون فروخته بودن و با باندی خلافکار مواجه میشه که باید باهاش بجنگید و دست آخر هم چند تا ترقه در حال انفجار رو به سمت رودخانه پرتاب میکنید که باعث میشه در آسمان آتش بازی به راه بیفته که به نوعی به یاد و خاطره اون برادر مرحوم هم ادای احترام میشه ... (میتونید این ماموریت را به طور کامل در اینجا تماشا کنید).

9- خاطرات مارکو (Marko's Memories)

خاطرات مارکو (Marko's Memories)

فلینت مارکو ملقب به مرد شنی از دشمنان شناخته شده و کلاسیک مرد عنکبوتیه که اولین غول (باس) این بازیه و در این مقاله گفتم که بهترین مبارزه با غول (باس فایت) بازی هم هست و بازیکنان رو شگفت زده میکنه. ولی بعد از شکست دادن او، ماموریت های فرعی مربوط به کریستال های برجای مانده از مردشنی را انجام میدهیم. یعنی به نظر میرسه ذهن مارکو دچار مشکل شده که ارتباط داره با کریستال هایی که در سطح شهر پراکنده شده اند که باید به دستشون بیاریم چون هر کدوم حاوی بخشی از خاطرات مارکو هستند و اطلاعاتی هم درباره او و دخترش و کسی که تهدیدشان میکند به ما میدهند. همانطور که در بخش مقدمه هم گفتم، اینسامنیاک گیمز در این بازی خیلی ماموریت های جانبی رو بهبود بخشیده و این ماموریت نمونه ی بارزی برای این مدعاست چون هم به نوعی به داستان اصلی ربط داره و هم اینکه در آخرش یک لحظه ی عاطفی و ماندگار خلق میکنه. البته گیم پلی اش نُرمال و استانداره و چیز خاصی نداره چون باید اغلب با موجودات شنی از سندمن بجنگید. ولی در پایان (یعنی وقتی همه ی کریستال ها رو بدست بیارید) مارکو ازمون درخواستی میکنه که در قالب مردعنکبوتی یکی از مجسمه هاش رو به نزد دخترش به نام «کیمیا» ببریم و بهش تحویل بدیم تا باباش رو به یاد داشته باشه (مردشنی از همسرش جدا شده و ظاهرا اجازه نداره دخترش رو ببینه). مردعنکبوتی هم این کار رو میکنه و در لحظه ای احساسی میبینیم که مجسمه باباش رو دم در خونه شون میذاره و از دور میبینیم که کیمیا میاد و اون رو ور میداره (برای دیدن تصاویرش برید و آیتم شماره 5 از این مقاله را بخوانید). شما میتونید این ماموریت فرعی را در اینجا تماشا کنید.

8- رُبات های کوچک عنکبوتی (Spider-Bots)

دنیای عنکبوتی در بازی اسپایدرمن 2 ps5

واقعا حتی تصورش را هم نمیکردیم که این بازی به نوعی خودش رو مرتبط کنه با انیمیشن های سینمایی تحسین شده Spider-Verse که مایلز مورالز در اونا نقش اصلی رو داره ولی این کار رو میکنه و ما رو حسابی شگفت زده میکنه! پس از اینکه شما در نتیجه ی یکی از ماموریت های جانبی همه ی اون ربات های کوچک عنکبوتی (spider-bot) را جمع آوری میکنید، «گنکی» (رفیق فابریک مایلز که در بازی برای قهرمانان داستان گجت و تجهیزات درست میکنه) به مردان عنکبوتی از یک سیگنال خبر میده که مثل یک پیام میمونه و به مکانی اشاره میکنه که مثل یک ترمینال متروی قدیمی میمونه (گنکی میگه که این مکان از دهه 80 میلادی به بعد غیرفعال بوده) و اونا میرن به محلی که سیگنال ازش میاد. در اونجا یک پورتال (دریچه) باز میشه که دقیقا شبیه به پورتال هایی هستش که در انیمیشن "در میان دنیای عنکبوتی" دیده بودیم که از طریق اونها میگل اهارا و افرادش به دنیاهای دیگر سفر میکردن. بعد در کمال تعجب با شخصیتی مواجه میشویم به نام «دلیله» (Delilah) که معلوم شده قرار بوده در انیمیشن "در میان دنیای عنکبوتی" حضور داشته باشه ولی از اون حذف شده! (عکسش اینجاست) او انگار به عنوان پیشخدمت در کافه ای بین بُعدی به نام "کافه ی بی نام و نشان" کار میکنه که در دنیای کمیک جایی هستش که شخصیت های خبیث مارول در اون نوشیدنی میخورن و با هم حرف میزنن (این مقاله را بخوانید). در ضمن، همانطور که در این مقاله گفته بودیم، قراره بوده این کافه در انیمیشن مذکور اسپات در صحنه ی پس از تیتراژِ حذف شده، به خاک و خون کشیده بشه! (مورد شماره 7 در این مقاله را بخوانید). در هر حال، دلیلا میگه که فقط یک پیشخدمته که گاهی اوقات برای دیگران یک سری کارهایی رو انجام میده و بهشون لطف میکنه. بعدشم حرف های مرموزی میزنه که واقعا نمیشه دقیقا ازشون سر درآورد و من سعی میکنم براتون ترجمه کنم: "من متوجه شده ام که ربات های عنکبوتی یاغی (از کنترل خارج شده) خطرناک هستند و برای کسب و کار خوب نیستند"! پس اونا رو از مردعنکبوتی میگیره و ازش تشکر میکنه و بهش میگه: "اگه میگل اومد دنبال این ربات های عنکبوتی بهش بگو الان دیگه مال من هستند چون اول من اونا رو پیدا کردم!.میتونید کل این ماموریت و همه ی این چیزایی رو که گفتم در اینجا تماشا کنید.

7- دردسر دیوارنوشته ها (Graffiti Trouble)

دردسر دیوارنوشته ها (Graffiti Trouble)

در یکی از ماموریت های جانبی کوتاه و جالب بازی باید با شخصیتی غیرمنتظره بازی کنید: هِیلی (Hailey)! بله همون دختر کر و لال نقاش و هنرمند که بچه محل و هم کلاسی مایلز مورالزه و از هویت مخفی اش باخبره و مایلز بهش علاقه ی رومانتیک داره! در این ماموریت، هیلی در محله گشت و گذار میکنه و به دیگران به شیوه ی خودش کمک میکنه. یعنی اگر طراحی یا نوشته ی زشت و نامناسبی روی دیوارهای شهر ببینه روشون با اسپری رنگ، طرح و نقاشی های زیبا میکشه. او حتی دختری که روی دیوارها رو خط خطی میکنی رو هم پیدا میکنه و سعی میکنه بهش کمک کنه و بهش بگه که با استعداده و ازش دعوت میکنه تا به جمع هنرمندان ملحق بشه و ... برای من بیشتر این جالب بود که این ماموریت به صورت صامت (بدون صدا) انجام میشه و این باعث میشه خود را به جای یک آدم کر و لال فرض کنید. اون شکلک هایی که روی سر هیلی ظاهر میشوند هم جالب هستن چون احساسات او را به ما منتقل میکنند. روی هم رفته، این ماموریت تنوع خوبی در گیم پلی ایجاد میکنه چون باید با اسپری نقاشی کنید یا سنگ پرتاب کنید (!) و یک سری عناصر پلتفرمینگ هم در اون هست (میتونید این ماموریت را به طور کامل در اینجا تماشا کنید).

6- هدف های شناسایی نشده (Unidentified Targets)

اتاق مخفی آفتاب پرست

اگر داستان بازی را به سه قسمت تقسیم کنیم، در بخش دوم آن یک سری ماموریت های جانبی هستند به نام "هدف های شناسایی نشده" یا Unidentified Targets . وقتی پیتر یا مایلز یکی از پهپاد های کریون را در سطح شهر دنبال کنند این ماموریت باز میشود (تعقیب برای اینکه اطلاعات پهپاد را به دست بیاریم تا از جان هدف های احتمالی که کریون دنبالشونه محافظت کنیم). اما ناگهان متوجه میشویم که اطلاعات چند نفر مختلف در فایل استخراج شده از پهپاد موجود است که باید برای شناسایی شون اقدام کرد. پس ما باید دیگر پهپادها را تعقیب کنیم تا هویت این افراد پیدا کنیم چون انگار کریون میخواد اونا رو پیدا کنه و حسابشون رو برسه. ولی هر چی جلوتر میرویم انگار همه ی آنها یک نفر هستند چون به نظر میرسه از دی ان ای (DNA) یکسانی برخوردار هستند! در نهایت به یک پنت هاوس میرسیم و با تکون دادن یک مهره شطرنج وارد اتاق مخفی میشیم (موسیقی رمز آلود هم شنیده میشه!). در این اتاق ناگهان به ماسک ها و تجهیزات مختلف برخورد میکنیم. و پیتر پارکر حتی ماسک مردعنکبوتی رو هم مشاهده میکنه و معلوم میشه که اونجا متعلق به آفتاب پرسته که از دشمنان بسیار قدیمی اسپایدرمنه و در اینجا به طور کامل معرفی شده (پیتر با خودش میگه : "فکر میکردم سالها پیش اونو انداختم زندان"!). بعد معلوم میشه که درست مثل دنیای کمیک، آفتاب پرست برادر ناتنی کریون هستش! همچنین معلوم میشه که چون پهپاد های کریون وسط تغییر قیافه دادن آفتاب پرست ازش عکس گرفته بودن، پس اون فایل به اون شکل دراومده بود و از هویت های مختلف تشکیل شده بود. در هر حال، آفتاب پرست هم حواسش به کریون بوده و ازش اطلاعات جمع میکرده و اونا با هم گذشته ای داشتن و .... در نهایت به دلیل پخش گاز سمی در اونجا مردعنکبوتی مجبور به خروج از اتاق میشه. در پایان میبینیم که مردعنکبوتی تاب خوران از اون آپارتمان خارج میشه ولی آفتاب پرست روی پشت بام مجاور دیده میشه (در حالی که در هویت فرد دیگری فرو رفته) و با دیدن مردعنکبوتی، میگه: "نگران نباش، برادر. کاری که تو نتونستی انجامش بدی رو انجام خواهم داد". این جمله ای مرموز نشون میده که قراره در قسمت بعدی یا حتی در DLC های همین بازی که بعدا منتشر خواهند شد، آفتاب پرست را ببینیم! میتونید کل این ماموریت و همه ی این چیزایی رو که گفتم در اینجا تماشا کنید.

5- یافتن بابا بزرگ (Find Grandpa)

یافتن بابا بزرگ (Find Grandpa)

این هم یکی دیگه از ماموریت های جانبی بازی که بار احساسی – عاطفی زیادی داره. یک دختر سیاه پوست از مرد عنکبوتی (پیتر یا مایلز) درخواست کمک میکنه تا پدر بزرگش رو برایش پیدا کنه. او یک عکس به مردعنکبوتی میده که به نظر میرسه 60 سال پیش گرفته شده تا شاید از طریق اون بشه فهمید که پدربزرگش کجاست. سپس باید سرنخی را بررسی کنید (یک نامه ی عاشقانه که برای پدربزرگ نوشته شده بوده) و حتی پازلی را حل کنید که مربوط به اسپری تنفسی پدربزرگ میشه تا به بتونید پیدایش کنید. تا اینکه او را در نشسته روی نیمکت در یک پارک در کنار دریاچه پیدا میکنیم. سپس مردعنکبوتی به نوه ی او زنگ میزنه و بهش خبر میده تا بیاد اونجا. بعد پدربزرگ به مردعنکبوتی میگه که اینجا همون جایی هستش که سالها پیش از همسرش خواستگاری کرد و گاهی میاد اونجا تا به یاد همسر مرحومش بیفته. بعدش درباره همسرش حرف میزنه و اینکه چقدر دوستش داشته و حتی از اسپایدرمن میپرسه که آیا تا به حال عاشق شده (من با پیتر این مرحله رو انجام دادم و او در پاسخ این سئوال گفت "آره عاشق شده ام") و ... در مجموع، یک بار دیگر ماموریتی داریم که در اون اسپایدرمن به مردم عادی در حل مشکلات شخصی شون کمک میکنه و این ذات مردعنکبوتیه و من رو تا حدودی به یاد داستان برتر مردعنکبوتی که آرزوی پسر بچه سرطانی رو برآورده میکنه انداخت (اینجا ترجمه شده) چون در پایان این ماموریت هم اون دختر به آرزوش میرسه که بار دیگر پیش پدر بزرگش بنشینه و باهاش درد و دل کنه ... (میتونید این ماموریت را به طور کامل در اینجا تماشا کنید).

4- میستریوم ها (Mysteriums)

میستریوم ها (Mysteriums)

«کوئنتین بِک» ملقب به «میستریو» از دشمنان بسیار مشهور و کلاسیک اسپایدرمنه که در این مقاله معرفی شده. مردعنکبوتی در قسمت اول باهاش نجنگید ولی اگه یادتون باشه بهش اشاره شد، اونم برای سه بار! (آیتم شماره 46 از این مقاله را بخوانید). و اما میستریو در قسمت دوم در ماموریت های فرعی حضور داره و باید در قالب مایلز باهاش بجنگید. ولی در نهایت متوجه میشیم که او (یعنی کوئنتین بک) اصلاح شده است (!) و در سرتاسر شهر یک سری مکان های سرگرمی مجازی به راه انداخته به نام Mysteriums و دو دستیار داره به نام های «بِتسی اِشنایدر» و «کول ویتمن». تا اینکه مایلز میفهمه این مکان ها، بازدید کننده ها را اسیر میکنند . سپس اشنایدر ادعا میکنه که کوئنتین احتمالا دوباره خبیث شده. در نهایت مایلز وقتی همه ی Mysterium ها رو از کار میندازه و میستریو را شکست میده، متوجه میشه که اشنایدر و ویتمن بوده اند که پشت قضیه بوده اند و کوئنتین بک بیگناه بوده! یعنی اونا بودن که برای کوئنتین پاپوش دوخته بودن! من در نقد خودم برای بازی که اینجا منتشر شده گفتم که با قضیه اصلاح شدن میستریو تو این بازی خیلی مشکل دارم ولی این نکته رو هم باید اذعان کرد که کوئنتین در انتها حرف های مبهمی میزنه درباره اینکه میستریو همیشه یک شخصیت خبیث خواهد ماند! ضمن اینکه مبارزه نهایی با او منو راضی کرد. این نبرد اولا کاملا تداعی کننده یکی از برترین داستان های مردعنکبوتیه که میستریو او را در بک شهر بازی گرفتار میکنه و باعث میشه فکر کنه کوچک شده! (آیتم شماره 1 از این مقاله را بخوانید). اینجا هم مایلز انگار در داخل یک گوی موزیکال گرفتار میشه و میستریو از بیرون گوی داره بهش نگاه میکنه و باهاش حرف میزنه که خودش به تنهایی باعث میشه از من نمره بالایی دریافت کنه. توهمات میستریو هم ما رو ناامید نمیکنن و به قدر کافی خفن و خلاقانه هستند. شخصا از بخشی که باید در میان ساختمان های واژگون تاب بخوریم و به جلو برویم خیلی لذت بردم. البته راستش را بخواهید شکست دادن خود میستریو در انتها خیلی سریع و راحته (پس از آنکه خودش رو تکثیر میکنه) که به نظرم میتونست چالشی تر و همراه با پیچش های غافلگیر کننده تر باشه. یعنی انتظار داشتم میستریو بعد از دنگ و فنگ بیشتری از پا دربیاد. اینجا میتونید مراحل مربوط به میستریو را تماشا کنید.

3- هاوارد (Howard)

هاوارد بازی مردعنکبوتی

هاوارد یکی از شخصیت های بازی های قبلی بود که یک پرنده باز است و از مردعنکبوتی میخواست در قالب ماموریت های جانبی پرنده هاش رو برایش در سطح شهر پیدا کند. در طول دو بازی قبلی متوجه شدیم که او همسر و شغل خودش رو از دست داده ولی آدم بسیار خوش قلب و مثبت اندیشی است. در این بازی، هاوارد بار دیگر مردان عنکبوتی ما تماس میگیره و بهشون میگه که میخواد به یک ماجراجویی بره و دلش میخواد قبلش پرنده هاش آزاد بشن. سپس ماموریت جانبی شروع میشه که باید پرنده ها را منتقل کنید و وسطش با هاوارد تماس برقرار میشه و بهش میگیم که پرنده هاش به نقطه ای دیگری منتقل شده اند و آزاد هستن. ولی ناگهان صدای هاوارد قطع میشه و وقتی به محلی که باهاش دیدار کرده بودیم برمیگردیم متوجه میشیم که آمبولانس آنجاست و هاوارد فوت کرده. میگن که به مرگ طبیعی مرده ولی قطعا خودش خبر داشته که از مردعنکبوتی خواسته قبل از مرگ پرنده هاش آزاد بشن. خلاصه اینکه یک ماموریت بسیار عاطفی و تاثیر گذاره که به مرگی بسیار تلخ منجر میشه ... میتونید در اینجا ویدئوی مربوط به این ماموریت فرعی را تماشا کنید.

2- شعله (The Flame)

کلتوس کسدی!

قطعا مهم ترین ماموریت جانبی این بازی، "شعله" (The Flame) نام دارد که در ابتدای آن پیتر پارکر درگیر میشه با متحد سابق خودش یعنی افسر «یوری واتانابی» که به دلیل وقایع بازی قبل تبدیل شده به یک وجلنتی که لقبش «ریث» (شبح) است (وجلنتی یعنی کسی که قانون را برای اجرای عدالت کافی نمیداند و خودش راساً و شخصا برای اجرای قانون در سطح شهر اقدام میکند)! ریث میخواهد یک فرقه خطرناک که اعضایش شیفته ی سوزاندن جهان هستند تا یک پیشگویی را محقق سازند را از بین ببرد. او حتی تمایل دارد دشمنان خودش را بکشد و همین مساله باعث نبرد او با پیتر میشود که حتما میدونید اصلا راضی به کشتن کسی نمیشه. پس از تکمیل مبارزه، ریث فاش میکنه که رهبر این فرقه چند نام مستعار داره که یکی از اونا «کلتوس کسدی» هستش که نامی آشنا برای هواداران به دنیای کمیک بوکه چون همه میدونیم، کلتوس کسدی نام قاتلی است که با تکه ای بر جا مانده از سیمبیوت ونوم پیوند میخوره و به هیولایی ملقب به کارنیج تبدیل میشه (اینجا معرفی شده). کسدی به دنبال ایجاد انفجار و آتش سوزی در سطح شهر است و مردعنکبوتی و شبح باید برای متوقف کردنش با هم متحد شوند (شبح در انتها جان مردعنکبوتی را که در زیر کامیون گیر کرده نجات میده). در انتها هم شاهد هستیم که کسدی با یکی از نمونه های سیمبیوتی متعلق به آزکورپ فرار میکنه و این باز هم نشون میده که قراره در قسمت بعدی یا در بخش DLC های همین بازی با کارنیج روبرو بشیم که میتونه اتفاق بسیار مهمی به حساب بیاد (شاید هم در بازی انشعابی ونوم که میگن قراره ساخته بشه!). میتونید کل این ماموریت و همه ی این چیزایی رو که گفتم در اینجا تماشا کنید.

1- کمک در عکاسی (Photo Help)

کمک در عکاسی (Photo Help)

در این ماموریت جانبی بسیار جالب و دوست داشتنی، مردعنکبوتی (پیتر پارکر) میره تا به دختری که میخواد یک عکاس سرشناس در عرصه ی مطبوعات بشه کمک کنه (همانطور که در آیتم شماره 16 این مقاله گفتیم، این دختر به نظر میرسه که رگ و ریشه ایرانی داشته باشه چون اولش داره با والدینش پشت تلفن فارسی حرف میزنه!!!). این دختر پیتر پارکر رو الگوی خودش قرار داده و اولین عکس پیتر از مردعنکبوتی که روی صفحه ی نخست روزنامه ی "دیلی بیوگل" منتشر شده بود را به مردعنکبوتی نشان میده و این باعث میشه که او به یاد گذشته بیفته! سپس یک ماموریت جانبی در قالب فلش بک رو شاهد هستیم که طی آن پیتر پارکر با دوچرخه پیش آقای جیمسون (ناشر دیلی بیوگل) میره تا اولین عکس خودش از مردعنکبوتی رو بهش بفروشه! ماموریت بسیار بامزه ای هم هست چون در طول مسیر پیتر با جیمسون صحبت میکنه و طبق معمول حرف های باحالی از زبان جیمسون میشنویم که مدام از پیتر میخواد عجله کنه (!) ولی پیتر به خاطر مسئولیت پذیری که داره در پارک به پسری که خلافکارهای خیابونی دارن کتکش میزنن و ازش زورگیری میکنن، کمک میکنه. من خودم خیلی از این ماموریت خوشم اومد چون چیزی از گذشته ی پیتر پارکر بهم نشون داد: اینکه چطور با جیمسون آشنا و به عکاس دیلی بیوگل تبدیل شده و من همیشه از این چیزا استقبال میکنم. ضمن اینکه از نظر گیم پلی هم متفاوت است چون باید در ابتدای آن سوار بر دوچرخه انجامش بدید که در نوع خودش جالبه. یکی دو تا ایستراگ باحال هم داره که در اینجا بهش اشاره شده. میتونید این ماموریت جانبی را به طور کامل در اینجا تماشا کنید.

مهدی ترابی مهربانی