موربیوس چیزی جز فرصت‌های از دست رفته نیست! با نقد و بررسی این فیلم همراه ما باشید.
برای خواندن نکات مخفی این فیلم روی لینک زیر کلیک کنید:
20 ایستراگ (EASTER EGG) برتر در فیلم "موربیوس" (MORBIUS)
هنوز مشخص نیست که سونی با گسترش هرچه بیشتر دنیای اسپایدرمن محور خود در نهایت چه هدفی را جز به جیب زدن پول در سر می‌پروراند اما برخلاف شخصیتی مثل «ونوم» که در ابتدای ساخت و مراحل پیش تولیدش پیشینه‌ای کاملا در آمیخته با مردعنکبوتی/پیتر پارکر داشت اما با حذف این موضوع و البته یکی از نقاط برجسته که به نحو احسن میشد در سینما از آن به عنوان برگ برنده استفاده کرد حذف شد یعنی به تصویر کشیدن صحنه‌های خشونت آمیز که با ذات این شخصیت سازگار است! این اشتباه مجددا در موربیوس تکرار می‌شود با این تفاوت که شخصیتی مثل «موربیوس» برخلاف «ونوم» به راحتی می‌توانست یک فیلم مستقل و جذاب را روایت کند. «موربیوس» در ایده فرسخ‌ها از ونوم جلوتر بود اما سازندگان با دور ریختن این مهم قدم در بیراههٔ ونوم گذاشتند. بنابراین هرگونه تلاش کاملا بیهوده بوده و نه تنها چهرهٔ بیریخت و قیافهٔ سونی را کاملا از هم می‌پاشاند بلکه باعث می‌شود آن کورسوهای امیدی که میشد برای برخی دیگر از این شخصیت‌ها داشت کاملا از بین رود.
متاسفانه پس از تاخیرهای فراوانی که به این فیلم خورد و همسو شدن تغییر برنامه‌های بنیادی سونی بعد از توافق مجددش با دیزنی؛ تنها برتری‌ای که سونی سعی داشت لااقل در تریلرهای منتشر شده از فیلم به نمایش بگذارد، کاملا از فیلم حذف شدند و خط روایت فیلم به کلی تغییر کرده بود چرا که آن زمانی که فیلم مراحل تولید خود را جلو می‌برد سونی می‌دانست که «دور از خانه 2019» آخرین همکاری آن‌ها با مارول استودیوز بوده و زین پس هرچه هست و نیست باید بر محور بازگشت مردعنکبوتی تام هالند و دنیاسازی خود و چسباندن تمام این‌ها به یکدیگر باشد. در نهایت باید دانست که حتی با وجود این اتفاقات یعنی نوعی کراس اور حذف شده از نسخهٔ اولیه فیلم بازهم با اثر خوبی سر و کار نمی‌داشتیم!
جای تعجب دارد که سونی چگونه توانسته با وجود این همه پیش زمینهٔ داستانی از این شخصیت، چنین فاجعه‌ای را تحویل مخاطب دهد که انقدر این اتفاق فراگیر و مشهود بوده به یکی از معروف ترین آثاری تبدیل شده که مایهٔ دست اندازی و شوخی سازی افراد قرار گیرد. به گونه‌ای که نمی‌شود حتی یک صحنهٔ برجسته و میخکوب کننده و یا جذاب از آن به یاد آورد اکثر اتفاقات فیلم یا خیلی حوصله سربر و کسل کننده هستند یا خیلی بی‌منطق و احمقانه. ضمن این که حجم پوچ، بی پیشینه و محتوا بودن اتفاقات فیلم بسیار زیاد است که هیچ یک از شخصیت‌های فیلم اصلا به یاد ماندنی نیستند و هرگونه تلاش بازیگران به چشم نمی‌آید. تمام پلات پوینت و نقاط مهم داستانی فیلم فقط رخ می‌دادند و فقط سعی داشتند زودتر تمام بشوند تا به داستان بعدی برسند.
در استعداد «جرد لتو» که بازیگر به نسبت تواناییست شکی نیست اما نویسندگی اثر انقدر بی‌مایه و ضعیف است که کوچکترین فرصتی به او داده نمی‌شود، تنها چیزی که به چشم می‌آید به تصویر کشیدن ظاهری معلولیت مایکل موربیوس است و دیگر هیچ! به این شکل که این شخصیت آنقدر در به تصویر کشیدن اریجینش چنان بی انگیزه عمل می‌کند که اصلا نمی‌شود آن را در دسته بندی خاصی قرار داد یعنی نه می‌شود به او گفت یک ابرقهرمان نه یک خبیث تمام عیار و نه حتی یک ضدقهرمان درست و حسابی!
از آن‌جایی که او یک دکتر است و البته دچار یک نقص بزرگ است به راحتی می‌توانیم آن را با دکتر استرنج مقایسه کنیم و ببینیم چقدر سازندگان در تصویرسازی و شخصیت پردازی ضعیف عمل کرده‌اند. به عنوان مثال «مایکل موربیوس» داستان یک پزشک است که نوعی بیماری خونی دارد و باعث شده این “نقص” به آزمایش کردن روی خودش روی بیاورد اما برخلاف فیلم دکتر استرنج ما هیچگاه آن حس همذات پنداری و عدم توان در انجام کاری را دریافت نمی‌کنیم. در دکتراسترنج عمل‌های متعدد و شکست های پیاپی او در درمان دستانش را به عینه دیدیم و درک کردیم مثلا برعکس موربیوس که فقط ظاهر را نشان داد ما چند صحنه دیدیم که لرزش دستان او و عواقبی که داشت مثل عدم انجام کارهای با ظرافتی مثل تراشیدن ریش هایش یا حتی به دست گرفتن خودکار و نوشتن نام خودش. ضمن اینکه تلاش‌های پی در پی او کاملا مشهود بود و مسیر به دست آوردن قدرت‌هایش را به بهترین نحو مشاهده کردیم. اما در «موربیوس» تمام اتفاقات سطحی و بدون هیچ گونه پیشینهٔ مناسبی روایت می‌شود، ما هیچگاه شکست‌های او در انجام آزمایشاتش را درک نمی‌کنیم او پشت یک کامپیوتر نشسته و منتظر نتیجه است یا برعکس دکتر استرنج که در ابتدای فیلمش ما یک جراحی تقریبا غیر ممکن را دیدیم اینجا فقط تعریفی از مهارت های مایکل موربیوس می‌شنویم و این اتفاق در دو صحنه خلاصه شده که یکی از آن‌ها هیچ ربطی به مهارت پزشکی او نداشته؛ و دیگری اصلا مشخص نمی‌شود چه سرنوشتی گریبان گیرش شد(به کما بردن دختر بچه!).
در مقایسه با ضدقهرمان‌هایی مثل ددپول هم ناکام می‌ماند. موربیوس بعد از بدست آوردن قدرت‌هایش به خون آشامی همیشه تشنه تبدیل شد اما از آن‌جایی که نویسندهٔ عزیز زیاد به خود زحمتی نداده ما هیچ چالشی را شاهد نبودیم. ددپول وقتی قدرت‌هایش را به دست آورد و درمان شد چهره‌اش به کلی از بین رفت و به دنبال راهی برای برگرداندن صورتش افتاد در واقع این مهم بیشتر به خاطر زندگی آینده‌اش با نامزدش بود اما اینجا ما چنین چیزی را ندیدیم و حتی معشوقهٔ موربیوس یکی از بی پیشینه ترین شخصیت های داستان بود و جلوتر با وجود چالش بزرگ خون آشام شدن مایکل هیچ تغییری در پی اتفاقات فیلم ایجاد نشد یعنی برعکس ددپول که معشوقه اش در پردهٔ پایانی فیلم به اهرم فشاری برای او تبدیل شده بود اینجا بدون هیچ منطقی شاهد کشته شدن او بودیم که فقط زمینه ساز قسمت دوم باشد.
همه چیز برای او یک لقمهٔ آماده بود. ما هیچ تلاش یا نتیجهٔ قابل درکی از جایزهٔ نوبل او دریافت نکردیم. اینکه چرا دقیقا خفاشها باعث شدند بیماری خونی او را تبدیل به یک خون آشام کند را نفهمیدیم. اصلا هیچ خطری برای آزمایشی که قرار بود انجام دهد توضیح داده نشد. او هرچیزی را که اراده میکرد به دست می‌آورد، برادر ناتنی اش در حال مرگ بود، نجات پیدا کرد؛ به رشتهٔ پزشکی رفت، جایزه نوبل (!) دریافت کرد؛ بیماری خونی داشت و اف اسکرین خون مصنوعی اختراع کرد؛ به بودجه و آزمایش وسط دریا نیاز داشت بدون هیچ چالشی آن را به دست آورد؛ به دنبال درمان بیماری‌اش بود، به سادگی به دستش آورد؛ زندانی شد، به ساده ترین و احمقانه ترین حالت ممکن با دریافت یک کیسه خون (چقدر بی در و پیکره زندان دنیای سونی) متواری شد؛ به دنبال یک آزمایشگاه بود به صورت کاملا رندوم و اتفاقی چند نفر ظاهر شدند که او بتواند آن‌ها تعقیب کند و آزمایشگاه آن‌ها را از آن خود کند. همانطور که پیش‌تر گفتم او تقریبا هیچ چیزی نیاز نداشت، و معلولیت‌ش هیچ گونه چالشی را به نمایش نگذاشت بنابراین ما اصلا درک درستی یا بهتر بگویم حس درستی از اینکه چرا دنبال این درمان رفته نداشتیم چرا که هیچ گونه فراز و فرودی در مسیر زندگی اش ندیدیم، مثلا میشد دوندگانی را نشان داد که او نیز دوست داشت مثل آن‌ها بدود هرگونه چالشی که این معلولیت می‌توانست برای او ایجاد کند.
ضمن اینکه بعد از به دست آوردن قدرت‌هایش تصویر سازی خوبی آن را از ندیدیم و پشتوانهٔ مناسبی برای پیاده سازی آن وجود نداشت مثلا کاپیتان آمریکا برای یک سرباز تمام عیار بودن به بدنی عضلانی و قدرتمند نیاز داشت اما اینجا هیچ جوره این توانایی ها به کار نیامد و معرفی تک تک آن‌ها به صورت کاملا اتفاقی نمایان شد. مثلا برای شنوایی فوق بشری او میشد یک چالش دیگر مثل آزار دهنده بودن صداها تعریف کرد. به علاوه برخلاف صحنه‌های کسل کنندهٔ کشف قدرت‌هایش میشد با افزودن هیجان و ریسکی کردن آن‌ها به راحتی مخاطب را همراه خود کرد مثلا در فیلم مردعنکبوتی شگفت انگیز دیدیم که پیتر برای تست قدرت‌های فرابشری و تاراندازی خود به پشت بام یک ساختمان بسیار بلند رفت و از آن‌جا وب‌شوتر و تاب خوردن خودش را آزمود.
متاسفانه خبیث داستان نیز هیچ انگیزه درست حسابی ندارد، او چپ و راست بدون کوچکترین دلیلی آدم می‌کشد و حتی تقابلش با مایکل کاملا بی معناست او تا قبل از این پولدار بود و در رفاه کامل به سر می‌برد فقط نعمت سلامتی را نداشت که بعد از بدست آوردن آن به جای اینکه مثل بچهٔ آدم سرجایش از زندگی لذت ببرد دست به چنین کار‌هایی زد. خلاصه کلام این است که نویسنده و کارگردان در دادن وسیله و انگیزه‌ای به شخصیت، او را به کلی بدون منطق دگرگون کرده و فقط برای خالی نبودن از عریضه از آن استفاده می‌کنند چرا کاری نکردند که این قدرت‌ها معنا پیدا کند مثلا «آلدریچ کیلیان» فیلم مردآهنی 3 قدرتهایی که کسب کرد در راستای شخصیت پردازی او در ابتدای کار بود و با او عجین شده بود.
موربیوس فیلمی است که ایده‌های بسیار زیادی برای پیاده سازی داشت اما در تمامی آن‌ها خراب کرد. حتی CGI و جلوه‌های کامپیوتری و صحنه‌های اکشن خوبی نداشت که لااقل بشود روی آن‌ها مانور داد دریغ از کوچکترین نقطه دید مثبتی در این فیلم. ضمن اینکه منطق دنیای خود و البته MCU را نیز زیر سوال برد و پر بود از حفره‌های داستانی بی پایان و سوالات بی‌جواب بسیار. اگر ونوم باعث بیدار شدن سونی از خواب زمستانی عمیق سونی نشد؛ موربیوس فرصت خوبی برای این اتفاق است البته با شایعاتی که به گوش می‌رسد بعید می‌دانیم به این زودی‌ها خبری از این اتفاق بشنویم و باید منتظر یکی پس از دیگری فیلم‌های بی‌مورد و بی‌دلیل از طرف سونی و دنیای اسپایدرمنی اش باشیم.
امتیاز: 4 از 10
احمد فقیه
P.Constantine
All rights reserved © Spidey.ir 2021
(هرگونه كپی‌برداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذكر منبع و نام نویسنده مجاز می‌باشد)
مطالب مرتبط:
20 ایستراگ (EASTER EGG) برتر در فیلم "موربیوس" (MORBIUS)
7 سوال و حفره داستانی درباره صحنه های پس از تیتراژ فیلم "موربیوس"
10 دشمن برتر «موربیوس» (MORBIUS)
10 حقیقت مهمی که باید درباره "موربیوس" (MORBIUS) بدانید
معرفی 11 فیلم مربوط به مرد عنکبوتی که پس از موربیوس منتشر خواهند شد
10 حفره داستانی بزرگ در فیلم "ونوم 2: بگذارید کارنیج بیاید"
پاسخ به 10 سئوال درباره حفره های داستانی در فیلم "مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست"
10 خبیث نامیرای برتر مارول و دی سی در دنیای کمیک
اولین حضور "موربیوس" (MORBIUS) در دنیای کمیک ترجمه شد + لینک دانلود رایگان
نسخه های عجیب و غریب از «موربیوس» در دنیای کمیک!
10 خون آشام (VAMPIRE) برتر دنیای کمیک بوک
10 حقیقت مهمی که باید درباره «بلید» (BLADE) بدانید
عكس های زیبا از دشمنان مرد عنكبوتی : موربیوس خون آشام
نگاهی به كمیك های "موربیوس خون آشام" (MORBIUS)
15 شخصیت برتر کمیک های ترسناک مارول
20 كمیك برتر ترسناك (HORROR COMICS)
داغ داغ! نخستین تصویر و اشاره به مردعنکبوتی در تریلر "موربیوس خون آشام زنده" لو رفت!!!
داغ داغ! اولین نگاه به ظاهر "جرد لتو" در قالب "موربیوس خون آشام زنده" فاش شد!
خبرهای عجیب و غریب از فیلم های جدید سونی براساس دنیای کمیک های مرد عنکبوتی
خبر داغ و فوری! «جرد لتو» نقش «موربیوس خون آشام» را بازی میکنه!
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
دیدگاه‌ها
خوشبختانه من این فیلم ندیدم و خب راستش
بعید میدونم سونی بیدار بشه و هیچ وقت بیدار نمیشه با توجه به برنامه های آینده سونی مثل کریون و ساختن قسمت ۳ ونوم و حتی مادام وب سونی باز هم گند میزنه
به هرحال این فیلم هم یک فرصت به هدر رفته هستش
تشکر
نمیتونم بگم لذت نبردم از فیلم. اصلا دلیلی که خودم فیلم رو دیدم بیشتر برای میماش بود و خب با وجود زباله بودنش واقعا خیلی جاها بهم کیف داد
اما خب بخواد ادم نقدش کنه و یکوچولو رو فیلم فکر کنه اینقدر فیلم داغونه و اینقدر حفره داستانی داره واقعا حتی 1 هم بنظرم زیاده براش. صحنه پس از تیتراژشم که قشنگ بدترین و بی منطق ترین صحنه پس از تیتراژ توی لیترلی هررررررر اثری بود. واقعا نمیدونم موقع نوشتن اون صحنه نویسنده با خودش چی فکر میکرده.
من این فیلم رو از وقتی فهمیدم یه "شاهکار" تمام عیاره دیگه دلم نیومد این "شاهکار" رو ببینم چون قطعا این فیلم یه چیزی فراتر و ماورای یک فیلم کمیک بوکی بود که اصن دنیای فیلم های کمیکی رو تغییر میده. اصلا فیلم های کمیک بوکی تا این حد به این درجه از عرفانی که موربیوس رسیده نرسیدن من چون میدونستم درکم از این حد فراتر نمیره دیگه تصمیم گرفتم نبینم چون قطعا ذهنم از هم میپاشه.
بنابراین فقط افتخار صحنه پس از تیتراژ نصیبم شد که نگاهش کنم و همون دو سه دقیقه برام کافی بود تا بفهمم چقدر یه فیلم میتونه شاهکار و بینظیر باشه. موربیوس قشنگ به مخاطب نشون میده که یک فیلم برای شاهکار شدن اصلا نیاز به منطق نداره. اصلا منطق چیه؟ منطق برای اون فیلمای سطحیه که مارول استودیوز میسازه. این شاهکار رو اصلا با اون فیلما مقایسه نکنین چون اصلا قابل مقایسه نیستن! اصلا برای همچین فیلمی دلیل و منطق نیاز نیست که شما بیاین از طلسم دکتر استرنج استفاده کنین و والچر(!) رو وارد دنیای موربیوس کنین. و اینکه یک شخصیت که بطور تصادفی وارد یک "دنیای" دیگه میشه اولویت اولش باید غذا باشه! خونواده چیه اصن؟ حتی این شاهکار سینمایی به ما فهموند که طلسم دکتر استرنج چقدر میتونه دقیق باشه که حتی لباس والچر رو هم به این دنیا منتقل کنه و والچر هم راحت پیداش کنه و هیچکس هم متوجهش نشه!
و حتی حتی به مهمترین نکته صحنه پس از تیتراژ اشاره کنم : اصلا شما اسم اسپایدرمن رو برای اولین بار میشنوی فقط باید اسمت جز اون دشمناش تو کمیک باشه و اصلا به انگیزه یا دلیل برای دشمن شدن با اسپایدرمن نیاز نداری اسمشو شنیدی باید دشمنش بشی و با دشمناش همکاری کنی!
این فیلم قطعا یک شاهکار سینمایی هست که تکرار شدنی نیست و مانند این فیلم رو دیگه نمیبینین!!!
و در پایان یک پیام دارم برای سونی عزیز: تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود!!
فیلم موربیوس رو میتونیم یک مبنا در نظر بگیریم تا هروقت فیلمی رو خواستیم توصیه کنیم کسی نبینه، بگیم در حد موربیوس هست .
قطعا این فیلم پایان فاجعه های سونی نیست و در ادامه شاهد حماسه آفرینی های بیشتری از این کمپانی هستیم.
واقعا که ویلن ششم فیلم مردعنکبوتی هم خود سونی بود!
بعدشم یه چیز رو مختر این موسیقی فیلم در برخی جاها بود که خیلی شبیه موسیقی سری بتمن نولان بود!!
الان سونی یه تبر به دستش گرفته داره تیشه به ریشه مرد عنکبوتی و هر چی که خودش ساخته میزنه. هر چی ایده و شخصیت هم تو کمیکهای اصلی و فرعی و درجه ۱ تا ۱۰۰۰ هستش براش برنامه ریخته. فعلا که سه تا فیلم ساخته دو تا ونوم و یه دونه موربیوس رو هم یه ویرانه تحویلمون دادن. ویرانه‌ای که معلوم نیست کدوم مرد عنکبوتی صاحبشه!! به دنیای توبی که اصلا نمیخوره چون اونجا گذرمون از گزند ونوم بی نصیب نمونده. تام هلند هم که خوب یه امیدی که دارم اینه که تو دنیای تام هلند دیلی بیوگل یه خبرگزاری آنلاین داره از روزنامه خبری نیست. اما بیشتر میترسم این دنیا دنیای مختص اندرو گارفیلد باشه. اگه اینطوری باشه طفلک کلا از دنیا سازی شانس نیاورده.
من نمیدونم نقش اون دوتا کارآگاه تو این فیلم چی بود مثلا؟ یکیشون که کلا تیکه‌هاش فک آدم پیاده میکرد. (منظورم اون دستیاره هستش). کلا از اول تا اخرش فقط شاهد ماجرا بودن. حالا نمیدونم این مثالم شاید درست نباشه. تو فضای داستانهای بتمن جیمز گوردن تو سرنخها کمک حال بتمن هست و اونو همیشه تو جریان میزاره. این دوتا کلا از اول تا اخرش میدونستن یه چیزی هست که نمیتونن از پسش بربیان. حتی اون دستیاره عرضه یه تعقیب ساده رو نداشت. من نمیدونم چجوری میخواستن از دوتا خون آشام وحشی بر بیان الله اعلم. همین جریانم تو فیلم ونوم ۲ بود.
واقعا حیفه که این فیلم برچسب مارول و مرد عنکبوتی رو داره.
اینجاس که بایس به سونی گفت: این ره که تو می‌روی به ترکستان است
اونقدرا هم‌بد نبود
برای من که از هر دوم فبلم ونوم بهتر و تماشایی تر بود
ویلن خوب و قابل قبولی داشت
بازی مت اسمیت رو دوست داشتم . بنطرم صحنه های نبرد هم خیلی بهتر از ونوم بود و خوشم اومد
ایده فیلم بد نیست ولی شاید در اجرا ضعف داره. از برخی دیالوگ ها هم لذت بردم و به یاد ماندنی بود
با موربیوس و جدال درونی اش که بین خیر و سر گیر کرده همذات پنداری کردم
ولی همانطور که انتظار داشتم بازی جرد لتو خوب نیس (همیشه بنظرم این آقا رو بیخود گنده ش کردن)
اصلا هم شیمی خوبی هم با بازیگر زن فیلم نداره
شخصیتای فرعی داستان هم جذاب نیستن و کمکی به پیش بردن بهتر قصه نمیکنن
ولی نقطه قوت فیلم استمرار و ثبات در سبک روایی و بصری خودشه. یعنی اگه متوسطه اما این متوسط بودن از اول تا انتها ادامه پیدا میکنه و این خودش در نهایت نوعی هویت به فیلم میده
نمره من به فیلم ۶ از ۱۰ است (اگه فیلم کلا صحنه پس از تیتراژ نداشت بهش ۶ و‌نیم یا شاید حتی ۷ از ۱۰ میدادم)
باهاتون موافقم استاد. فیلم منو خیلی کمتر از ونوم ها اذیت کرد. از نظر من خیلیا فیلمو با توجه به هایپ های قبلی و اشارات به اسپایدرمن که نهایتا از فیلم حذف شدن و البته صحنه های پس از تیتراژ مورد قضاوت قرار میدن که کار درستی نیست زیرا داستان فیلم و ایده اش فی نفسه خوبه و قابلیت زیادی داره و فیلم بدون در نظر گرفتن ارتباطاتش با دنیای mcu و سونی ورس، فیلم بدی نیس و حداقل منو سرگرم کرد ولی ایرادات ریز و درشتی هم داره
صحنه پس از تیتراژش هم با وجود اینکه یکم غیر طبیعی بود ولی باز نمیدونم چرا خوشم اومد!
۱۲#
موافقم. نباید فیلم را بخاطر براورده نکردن توقعات هواداران در برقراری ارتباط با فیلمای دیگه کوبید.
اون دیالوگ رو سونی نصف کرده و به همین خاطر بی معنی شده
تو تریلرا کاملش بود
به یارو میگفت من ونومم و بعدش هم گفت "شوخی کردم. من فقط دکتر موربیوسم ، در خدمت شما"
ولی بخش دوم رو حذف کردن که تصمیم عجیب و نادرستی بوده
t.me/spidey_Ir/54183?single
به نقل از Armin_Marvel:
والا منم بدم نیومد از فیلم اصلا دلیلی که فیلمو دیدم میماش بود شخصا و نمیتونم بگم که لذت نبردم از فیلم ولی خب لذت بردن دلیل نمیشه مشکلات اثر پوشیده بشه. هر آدم عاقلی فقط بخواد یک دقیقه منطقش رو باز کنه و راجب فیلم فکر کنه یعنی از اولین ثانیه فیلم تا اخرش اینقدر میتونه مشکل و حفره داستانی پیدا بکنه واقعا نمیدونم چی بگم lol. لیترلی داغونه فیلم. یکی بود میگفت میتونست ایده اینکه 2 نفر که بهترین دوست همن و مدت زیادی با هم بودن و در آخر جفتشون خون آشام میشن و در آخر جدال این دو دوست رو میبینیم و به یه صحنه تراژیک ختم میشه. اما شما جان من یک ثانیه بیا فکر کن. الان رندوم گای وارد بیمارستان میشه و شما به مدت 1 دیقه میبینیدش و باهاش حرف میزنید و طرف بیهوش میشه و نجاتش میدید. نمیدونم با چه منطقی کسی که شما تو کل زندگیتون 1 دیقه دیدینش رو اسمش رو بذارید "دوست" دیگه چه برسه "بهترین دوست".
از مشکلات افتضاح دیگه ی فیلم هم تدوینشه مخصوصا اوایل فیلم واقعا خیلی بده تدوین و ادیت فیلم شدیدا.
میرم سراغ چیزای دیگه ی فیلم. موربیس دقیقا چطور از دست این خفاشایی که کافیه 1 قطره حس خون کنن و یا کلا حس کنن یه موجود زنده اون اطرافه اول فیلم سالم موند و نخوردنش. هیچ منطقی پشتش نیست. از اونطرف وقتی که موربیس اومد و با استفاده از اون دختره که خودش یه متخصص بود و کلی دم و دستگاه مخصوص داشتن و اومد پشت بدنش یه جای خیلی دقیق اون دارو هه رو تزریق کرد، دقیقا مایلو چطور با اینکه هییییییچ یک از اینارو نداشت اومد و مایع رو به خودش تزریق کرد؟ اصلا اون از کجا میدونست از بین هزار تا شیشه و چیزای دیگه ای که رو میز هست حتما همون یه شیشه هه هستش که مایع درمانه و باید اونو برداره؟ اصلا مایلو چطوری پاشو گذاشت تو آزمایشگاه موربیس. یعنی واقعا یدونه نگهبانم نیست از اون جاها مراقبت کنه و هرکی هروقت عشقش کشید میتونه بیاد همچین جایی؟؟؟؟ موقعی که موربیس از اون آزمایشگاه زد بیرون و صد طبقه پله رو با قدرتش پرید بالا و رفت رو سقف دقیق چطور اون پلیسه که همون طبقه اول بود زودتر از موربیس رسیده بود اون بالا؟
اصلا واقعا منطق فیلم فوق العادست.
مایلو دقیقا چطور اصلا گذاشتن با موربیس تو زندان باهاش ملاقات کنه؟ کسی که این همه آدم کشته اصلا چطور میذارن وکیلش حتی صداشو بشنوه چه برسه به اینکه حضوری باهاش ملاقات کنه و باهاش تنها باشه و حرف بزنن. اصلا چرا گذاشته بودن مایلو یه خون مصنوعی با خودش ببره اونجا بده به موربیس؟ یعنی حتی یدونه نگهبان کت افرادی که میرن اونجا رو چکشونم نمیکنه ببینه شاید تفنگی چیزی داشته باشن؟ اینقدر بی اهمیته این چیزا برای نگهبانای توی زندان؟ جالبه.
ته فیلم هم که اصلا بینظیر بود. موربیس گفت دو تا دارو کشنده میسازه یکی برای مایلو یکی برای خودش چون این یه نفرینه. مایلو رو میزنه میکشه ولی داروی دوم رو نمیزنه به خودش. چرا؟
WHO KNOWS
و درستتتتت بعد اینکه مایلو رو میزنه میکشه با خفاشا فرار میکنه و پلیسا عین یه مشت بز نگاهش میکنن انگار "ای وای چقدر خفاش اونم که فرار کرد حیف شد
و فیلم تموم میشه! یعنی حتی بدترین فیلما هم یه جمع بندی برای پایانشون داشتن. اینجا قشنگ اینجوری بود که ویلن شکست خورد اوکی و فیلمه تمومه directed by .........
صحنه پس از تیتراژم که.......واقعا حرفی ندارم بزنم.
واقعا یک ثانیه بخواد آدم منطقی به فیلم نگاه کنه اینقدر و اینقدر و اینقدر از هر بخش فیلم اتفاقای غیر منطقی و حفره داستانی میشه پیدا کرد که واقعا هرطور حساب میکنم 1 از 10 هم برای این سطح زباله زیاده دیگه چه برسه بالاتر
دوست عزیز با پاراگراف اول نطرت شدییییدا موافقم. خیلی قشنگ و درست اشاره کردی که اصلا رابطه و احساساتی بین اون دو نفر شکل نگرفته و ما کلا منشا رابطه اون دو نفر رو یه سکانس 1 دقیقه ای میبینیم و بعدش هم که مایکل میره از اونجا!!! یعنی برخی صحنه ها رو نکردن حداقل یکم بهش فکر کنن که خب ما مثلا چند تا صحنه گذران رو نشون بدیم و مثلا موربیوس بعد چند ماه از اونجا بره. (در حالی که اگه قوی کار میشد ته فیلم هم اون نبرد میتونست خیلی جذاب در بیاد که نمونه بارزش رو علی رغم ضعف هایی که وجود داشت تا حدودی بین پیتر و هری در فیلم مردعنکبوتی 3دیدیم. نبرد خونی دو تا رفیق به شدت صمیمی)
واقعا روابط فیلم هیچ جوره حتی متوسط هم در نیومده بود به نظرم و واقعا بد بود. رابطه عاشقانه موربیوس و اون خانم دکتره هم اصلا در نیومده بود.
ولی یه چیزی در رابطه با نظرت بگم اینکه کلا تو فیلم های ژانر ابرقهرمانی-کمیک بوکی نباید انقدر با ذره بین منطق بهشون نگاه بندازی چون این خودتی که اذیت میشی. شما با این طرز نگاه و زیر ذره بین قرار دادن نه تنها به کل فیلم های این ژانر که میتونی به ژانر های دیگه مثل منطق اکشن و پلیسی- جنایی و ... ایراد بگیری.
به نظرم کلا یکم همیشه از یه سری اشکالات جزئی بگذر و انقدر برای خودت بزرگش نکن.
والا مشکلی که منطق این فیلم با منطق فیلمای دیگه داره اینه که اونا از نظر فیزیک منطق رو زیر سوال میبرن بیشتر ولی این فیلم لیترلی عقل و مغز و خالی درنظر گرفته. مثلا من نمیام گیر بدم به سپر کاپیتان امریکا که به هرجایی بخوره برگرده به دستش این منطقی نیست و فیلم بده و یا مثلا سکانسای تعقیب و گریز ماشینا که این همه اتفاق بیفته و هیچ اتفاقی عملا نیفته و راحت در برن بگم این کاملا غیر منطقی و چرته. درسته غیر منطقین ولی خب فیلم بابا فیلم اصن اکشن و علمی تخیلی طوره دیگه همچین چیزایی رو اونجوری نباید گیر داد بهشون و ذره بین روشون گذاشت. هرچند بعضی وقتا همینا هم یکم بیش از حد فیلم هندی میشن و اینم خب خوب نیست. مثالی که الان یادم باشه مثلا همین چند وقت پیش تو قسمت 11 انیمه اتک اگر دنبالش بکنید میدیدیم چند تا آدم وسط جنگ با پای پیاده دارن میدون به سمت کشتی و هزار تا یگریست که تاندر اسپیر و تفنگ دارن تو دستاشون حتی یه خش هم روی صورت اینا نمیفته چه برسه به اینکه حداقل یکیشون یه تیری بخوره بهش یا بمیره یکیشون. دیگه در این حد هم جالب نیستن اینا.
ولی موربیس لیترلی اتفاقاتی که میفتن واقعا بخشای مهمی از داستان رو تشکیل هم میدن و واقعا فیزیک رو زیر سوال نمیبره بلکه عقل رو زیرسوال میبره. به سوالات هیچ جوابی نمیده هیچ توجیهی برای اتفاقاتی که میفته نداره. واقعا زیبا نیستن اینا.
با نظرتون موافقم.
بنظر من هرچیزی منطق خودشو داره. فیزیک منطق خودشو داره، فیلم های تخیلی هم منطق خودش.
هرچیزی رو با منطق خودش باید مقایسه کرد. یعنی فیلم تخیلی رو شما میاین با دلیل و استدلال های "تخیلی" که تو اتفاقات فیلم رخ میده. وگرنه اگه بخوایم فیلم هایی مثل فیلم انت-من رو با قواعد فیزیک مقایسه کنیم تا فردا صبح میتونیم مقاله راجب غیر منطقی بودن لباس انت-من بنویسیم. در حالی که منطق فیلم این نیست و اسم ژانر "تخیلی" روش هست و ما این تخیلی بودن رو باور میکنیم پس اینکه چرا انت-من اینجوری بزرگ و کوچیک میشه ذهن ما رو درگیر نمیکنه چون میدونیم واقعی نیست.
ایکاش میتونستم بیشتر بنویسم ولی متنم خیلی طولانی میشه.
خوراک‌خوان (آراس‌اس) دیدگاه‌های این محتوا