شماره 74 از سری جدید کامیک بوک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" ترجمه شد (همون 875 سابق!)

شماره 74 از سری جدید کامیک بوک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" ترجمه شد (همون 875 سابق!)

و سرانجام انتظارها به پایان رسید! این شما و این شماره پایانی از run آقای اسپنسر برای مرد عنکبوتی شگفت انگیز!

معلوم شد که از خبیث اسرارآمیز «کیندرد» در واقع دو نسخه وجود داشته، وقتی که اون‌ها هویت خودشون رو به‌عنوان «سارا» و «گابریل استیسی» فاش کردن، فرزندانِ...بگذریم...

کاشف به عمل اومد که «نورمن آزبورن» خیلی قبل‌تر از این‌که خودش رو به «گرین گابلین» تبدیل کنه با «مفیستو» معامله‌ای کرده بود: موفقیّت و شهرت در ازای روح پسر خردسال‌ش، «هری.» این معامله برای خانوادهٔ آزبورن و بسیاری دیگر به تراژدی ختم شد... هری نه تنها نقشه‌ای کشید که پیتر پارکر رو با ربات‌های مدل زندهٔ پدر و مادرش زجر بده، بلکه نقشه‌ای هم کشید که پیتر، «مری جین واتسون»، و نورمن رو با مخلوقاتی بیولوژیکی که همگی فکر می‌کردن فرزندان نورمن و «گوئن استیسی» عذاب بده.

این نقشهٔ آخری، با کمک بیشتری از «مفیستو» از کنترل خارج و به خلق «کیندرد» منتهی شد. حالا، در حالی که دکتر استرنج و مفیستو از لاس وگاس اتفاقات رو مشاهده می‌کنن، وقت‌شه که نقشه به مرحلهٔ نهایی برسه.

پیروزی به چه قیمت؟

 

در ضمن این داستان کاملا مرتبط با "جنگ خبیثان" است پس لینک زیر را هم کلیک کنید:

کمیک "مرد عنکبوتی: جنگ خبیثان" (SINISTER WAR) ترجمه شد + لینک دانلود

مقاله زیر هم فراموش نشود:

10 حقیقتی که در کمیک‌های «مردعنکبوتی شگفت‌انگیز» به نویسندگی نیک اسپنسر فاش شد!

 

The Amazing Spider-Man # 74 (875)

شماره 74 مرد عنکبوتی

مترجم: محمد صالح حیدری، A.SHRFƎ

ناظر ترجمه: مهدی ترابی مهربانی

ادیتور و گرافیست و طراح کاور: سینا محدثی

لینک دانلود مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم

لینک دانلود غیر مستقیم (مدیا فایر)

 

نظر خودتون رو درباره داستان و طراحی های این کمیک با ما در بخش نظرات در میان بذارید.

برای خوندن دیگر کمیک هایی که ترجمه کرده ایم اینجا را کلیک کنید.

 

مطالب مرتبط: 

چگونه در كامپیوتر یا سیستم اندروید كمیك بخوانیم؟

10 حقیقتی که در کمیک‌های «مردعنکبوتی شگفت‌انگیز» به نویسندگی نیک اسپنسر فاش شد!

سری کمیک های اسپایدرمن شگفت انگیز با ترجمه فارسی

کمیک "مرد عنکبوتی: جنگ خبیثان" (SINISTER WAR) ترجمه شد + لینک دانلود

مارول از رویداد «جنگِ خبیثان» رونمایی کرد

تمام عشق های پیتر پاركر!

10 حقیقتی که باید درباره رابطه گوئن استیسی و پیتر پارکر بدانید

15 بلای بزرگی كه گرین گابلین بر سر مرد عنكبوتی آورده

10 داستان جنجالی مرد عنکبوتی در دنیای کمیک

رتبه بندی 15 داستان شوکه کننده تاریخ مرد عنکبوتی

15 حقیقت مهمی که باید در مورد شش خبیث (SINISTER SIX) بدانید

معرفی معروفترین دشمنان مرد عنکبوتی

15 دشمن برتر مرد عنکبوتی که در قرن 21 میلادی خلق شده اند!

10 حقیقتی که باید دربارهٔ داستان "اسپایدرمن: یک روز دیگر" (SPIDER-MAN: ONE MORE DAY) بدانید

رویداد جدید مرد عنکبوتی با عنوان خیزش گناهان (SINS RISING) - کامل + لینک دانلود

10 حقیقتی که باید دربارهٔ «کیندرد» (KINDRED)، خبیث جدید کمیک‌بوک‌های اسپایدرمن، بدانید

رویداد اخیر مرد عنکبوتی با عنوان آخرین بقایا (LAST REMAINS) - کامل + لینک دانلود

هری آزبورن چطور زنده شد؟

نورمن آزبورن چطور زنده شد؟

رویداد جدید مرد عنکبوتی با عنوان خیزش گناهان (SINS RISING) - کامل + لینک دانلود

کمیک مقدمه "مرد عنکبوتی شگفت انگیز: خیزش گناهان" ترجمه شد + لینک دانلود

10 حقیقت مهمی که باید دربارۀ تیمارستان "راون‌کرافت" (RAVENCROFT INSTITUTE) بدانید

شماره آخر از کمیک "تیمارستان راون کرافت" ترجمه شد + لینک دانلود

معرفی شخصیت های مكمل كمیك های مرد عنكبوتی

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :

Submit to DeliciousSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

دیدگاه‌ها   

s.p.i
#1 s.p.i 1400-08-14 17:32
سلام
خیلی ممنون بابت ترجمه و ادیت و راستش خوشحالم ترجمه ادیت این کمیک تموم شد و خیلی منتظرش بودم میخواستم ببینم پایان داستان چه جوری بود
خب اول از همه همنطور که آقای ترابی گفتن مارول اجازه نداد پیتر و مرجین دوباره باهم باشن از طرف دیگه دلیل تنفر کیندرد از پیتر نفهمیدم منظورش از گناه پیتر چی بود و البته به خاطره جوکسادا پای مفیستو به زندگی پیتر باز شد و تقریبا بعد از اون همه چیز به هم خورد اورجین نورمن و دشمنی جذاب اون با پیتر به نوعی خراب شد انگیزه هری و مفیستو از فریب نورمن هم متوجه نشدم چرا هری باید از پدرش انتقام بگیره و سرش کلاه بزاره و البته مرجین هم چیزی به پیتر نگفت درحالی که تو شماره ۵۴ یا ۵۵ بود که به هری گفت پیتر چیزی یادش نمیاد پس مریجین از ازدواجش خبر داره اما چیزی نگفت فکر نکنم بعد از این شماره بهش اشاره بشه و البته همه چیزی به لطف جوکسادا و omd بهم خورد کلا داستان های پیتر از خاکی بودن دور شد و من از اون قسمت که مفیستو گفت از زمان تولد میخواست پیترو بکشه خوش نیومد چون اینجوری پیتر تبدیل به یک فرد خاص شد و حتی نمیدونم مگه دختر مریجین و پیتر نمرده بود قضیه کلون ساگا تموم کرد و قضیه omd توجیه کرد لحظه که مرجین پیتر از آوار خلاص میکنه هم جالب و زیبا بود ولی ... باز هم پای مفیستو وسطه مطمئنم مارول بازم پیتر و مریجین از هم جدا میکنه و پس فردا میگن کینگ پین و جیمسون و ... با مفستو معامله کردن راستش کلی داستان مونده از خواهر پیتر و رز بگیر به هیچکدومش پرداخته نشد و نیمه کار تموم شد قضیه بن رایلی راستش من برای بازگشتش هیجان ندارم و اصلا دوست ندارم برگرده این جایگزین کردن هم لابد شیردوشی هست خلاصه بگم میخام سریع قضیه بن رایلی تموم بشه و پیتر برگرده تا ببينم چی میشه ما که از دست مارول و مفیستو خسته شدیم

نتیجه راستش این احتمالا داستانی نبود که اسپنسر میخواست بنویسه و دخالت مارول بود و خیلی بیشتر سئوال ایجاد کرد نمیتونم بگم از ای داستان خوشم اومد یا نه به این شماره نمره نمیدم چیزی دیگه هست که میخام بگم تو کامنت بعدی
نقل قول کردن
RMB
#2 RMB 1400-08-14 18:40
سلام، خیلی تشکر میکنم از مترجمین و ادیتور این کمیک، واقعا کارتان عالی بود و خیلی زحمت کشیدید. بعد از حدودا 3 سال کمیک های مردعنکبوتی به نویسندگی آقای اسپنسر به پایان رسید و چقدر این سری عالی بود و اتفاقات بزرگ و کوچیکی داشت که همه ارزشمند بودن. این شماره به خوبی داستان کیندرد رو به اتمام میرسونه و اشتباهات احمقانه ای که بعضی از نویسندگان داشتن رو درست میکنه مثل قضیه ننگین گوئن و نورمن که خیلی مسخره بود، ولی بازهم قضیه معامله مفیستو و پیتر فیصله داده نشد که احتمال زیاد مارول دخالت کرده ولی به هرحال یسری توضیحات درباره این که چرا مفیستو انقد پیگیر پیتر هست داده شد که بدک نبود و بعد از سالیان فک میکنم اولین بار بود که به بچه پیتر و مری جین اشاره میشد و باید این رو به فال نیک بگیریم. در آخرای کمیک هم داستانی با حضور بن رایلی بود و نشون میداد که با شرکتی به نام ماوراء در ارتباطه و با اون ها همکاری میکنه و هویتش هم به اون ها گفته و تکنولوژی های جدیدی هم در اختیارش قرار دادن با همه این ها باید ببینیم کمیک های جدید مردعنکبوتی چجوری هستن و امیدوارم که عالی باشن با این که از بن رایلی اصلا خوشم نمیاد ولی باید ببینیم چه میشود. با تشکر
نقل قول کردن
Hail Comic Book
#3 Hail Comic Book 1400-08-14 19:16
خیلی دلم میخواد یک نظر حرفه ای و تخصصی بدم الان.ولی حقیقتا نمیدونم از کجا باید شروع کنم.
بزار با این شروع کنیم.
آیا طبیعی است که بعد از هزاران هزار اشاره به omd در 73 شماره این داستان رتکان نشد؟
آیا سران مارول به اسپنسر اجازه ندادند یا کلا برنامه اسپنسر از اول همین بود؟
اون گناهی که کیندرد هی میگفت بهش اعتراف کن بلاخره مربوط به گوئن بود یا omd?اگر مربوط به گوئن بود پس چرا توی اخرین بقایا اشاره به brand new day داشتیم؟
خب جواب سادست.مارول به اسپنسر اجازه نداده omd رو رتکان کنه و ما سرکار گذاشته شدیم.اگر هم دلیل دیگه ای داشته که یعنی اسپنسر خراب کرده که بعید میدونم.

و الان تکلیف نورمن چیه؟گناهاش چیشدن؟والا انقد خر تو خر شده من قاطی کردم.یعنی نورمن الان یک ادم بی نقص هستش؟دیگه هیچ گناهی نمیتونه انجام بده؟


یک چیزی که از اول این ران هی تو فکر من بوده ولی من انکار میکردم این بوده.
آیا رتکان OMD اصلا ممکنه؟!!!
ببینید omd داستانیه که پیترپارکر(قهرما ن داستان)و همچنین همسرش مری جین که همچنین روحیه قهرمانانه داره میان و با "اراده کامل خودشون" با شیطان معامله میکنن!
و شما به هیچ عنوان نمیتونه بخش "اراده کامل" رو حذف کنی چون اونطوری دیگه معامله کار نمیکنه درسته؟
و نکته این جاست شما نمیتونی مثلا بگی "کلون بودن" یا "تحت کنترل ذهن بودن" یا این جور چیزها که باهاش توجیه کنی چون باز هم معامله اونجوری کار نخواهد کرد.
پس عملا omd اومده گندی زده که قابل جمع شدن نیست و باید اینو قبول کرد.
بهترین کاری که میتونستن انجام بدن اینه پیترپارکر از کاری که کرده با خبر بشه و به اشتباهی که انجام داده پی ببره و بشه یک رشد دیگر واسه این کاراکتر.
البته توجیه شدن قضیه omd که چرا مفستیو از اول میخواست این کارو کنه زیادم بد نیست ولی بازم از مشکلی که توی شخصیت پردازی این کاراکتر به وجود اومده چیزی که نمیکنه.چون همونطور که گفتم پیتر که عملا با شیطان معامله کرد.از این موضوع هم که با خبر نشد پس تلاشی هم نکرد بهش پی ببره و پیشرفت کنه.پس برگشتیم به همون آش و همون کاسه.


در کل این ران نقاط درخشانش خیلی بیشتر از نقاط ضعفش بود.و راستشو بخواین توی همین شماره هم شخصیت پردازی کسی خراب نبود ولی چیزی که هواداران میخواستن و حقیقتا واسه خود داستان هم بهتر بود اتفاق نیفتاد...
نقل قول کردن
Agent bishop
#4 Agent bishop 1400-08-14 19:29
میخواستم نقد کنم ولی دیدم آقای صالحی تمام چیز های رو که میخواستم بگم رو با جزئیات بیشتر در مقالشون آوردند .
دست تیم اسپایدی بابت ترجمه و ادیت این کمیک درد نکنه و دم همه اونایی که برای این سری زحمت کشیدند گرم .
نقل قول کردن
hassan91
#5 hassan91 1400-08-14 19:43
بالاخره بعد از فراز و نشیبهای فراوان ران نیک اسپنسر و آرک کیندرد به اتمام رسید. واقعیش وجود دوتا کیندرد خیلی شوکه کننده بود. مخصوصا بعد از اینکه عادت کرده بودیم کیندرد همون هری هستش. به هر حال بعد از این همه موش و گربه بازی مرد عنکبوتی یه نبرد سهمگین با دو تا کیندرد انجام میده و خود هری هم به او میپیونده و قائله خاتمه پیدا میکنه.

بعد از سه سال بالاخره یه نشونی از اینکه چرا مفیستو با مرد عنکبوتی مشکل داره نشون دادن. ولی بیاین با خودمون صادق باشیم که اون موقع که آرک One more day رو نوشتن اصن به فکر همچین چیزایی نبودن و خودشون هم انتظار نداشتن که ماجرا به این شکل بسط داده بشه! به هر حال نیک اسپنسر خواسته یا ناخواسته به این شکل به قضیه فیصله داد.

دلیلی که پشت سر حضور مفیستو در داستان‌ها مرد عنکبوتی آورده شد، جنبه‌های مثبت و منفی خودش رو داره. از دید مثبت نگاه کنیم میبینیم که مرد عنکبوتی یا دختر مرد عنکبوتی در یک آینده نامشخص و در جمع خیل عظیمی از قهرمانان، دنیا رو از چنگ مفیستو نجات میده. این آینده‌ایه که خود مفیستو اینو مشاهده کرده و از اون خبرداره و من باب همین دست برده به زندگی مرد عنکبوتی. البته همین جریان رو هم نگاه کنیم باز یه باگی از توش در میاد. نمیودنم شاید زیادی وسواس به خرج میدم و مته به خشاش میزنم. منتها شما همین قضیه رو با داستان ترمیناتور مقایسه کنین. یک مامور تمام رباتی از آینده به زمان حال فرستاده میشه تا اون کسی رو که در آینده نجات بخش جهان خواهد بود رو بکشه. این چیزیه که کلیتش مشخصه. اما اسپایدی چجوری میتونه از پس یک لشکر و یک شیطان که قدرتهای ماورایی دارند بر بیاد؟ همین مبهم موندنش باعث پیچیده شدن اوضاع میشه و سردرگم شدن مخاطب! بهتر بود سران مارول مفیستو رو برای موج سوار نقره‌ای،‌ آدام وارلاک، دکتر استرنج و روح سوار یا حتی دکتر دووم کنار میزاشتن تا اینکه به این شکل اینجا بسطش بدن.

از اون طرف هم گویا سابقه حضور مفیستو به عنوان دشمن مرد عنکبوتی خیلی بیشتر از این حرفاست و حتی خودش اشاره میکنه که به خاطر نبرد با مرد عنکبوتی با نورمن آزبورن معامله کرده و در ادامه روح هری رو به تسخیر خودش درآورده. همین موضوع باعث میشه تا ویلنهای اصلی مرد عنکبوتی یعنی گرین گابلین و دکتر اختاپوس تحت شعاع حضور مفیستو قرار بگیرن.

در نهایت پایانی امیدوار کننده نصیبمون شد و پیتر و مری جین پیش هم برگشتن.
نقل قول کردن
hassan91
#6 hassan91 1400-08-14 20:05
چن خطی هم میخوام راجع به ران نیک اسپنسر بگم. انصافا خیلی خوب شروع کرد. همون اول کاری یه ویلن مخوف ارائه داد که از هویت مرد عنکبوتی خبر داشت. از همونجا هم هممون رو تو خماری نگه داشت. فضای داستانهای مرد عنکبوتی یه حالتی شبیه به فضای کلاسیک بودند. پیتر یه هم اتاقی ویلن نصیبش شده بود که در نهایت هم با مرگش در نجات مرد عنکبوتی به اتمام رسید که نشان از تاثیر شخصیت پیتر پارکر میداد. شاهد رویداد شکار شده بودیم که آرک خوب و مفرحی بود.
از همه مهمتر اینکه به رابطه‌ی جدید پیتر پارکر و جیمسون پرداخته شد که جیمسون اینبار از هویت مرد عنکبوتی خبر داشت. تلاشهای جیمسون برای خوش نام کردن مرد عنکبوتی جذاب بود. و اینکه هر از گاهی هم شاهد کل کل کردنشون باهم بودیم که نشون میداد جیمسون هنوزم همون آدم کله شق قدیمیه که اوجش تو اون مصاحبه‌ای بود که تو یک شماره با هم داشتن.
بازگشت سین ایتر و خط داستانیش خیلی جذاب بود برام. بعد از آرک آخرین بقایا بیشتر رو کینگ پین و ماموریتش پرداخته شد که در نهایت شخصیت رز رو برگردوند. اسراری از خواهر و پدر و مادر پیتر برداشته شد که کاملا نشون میداد اسپنسر کلا دوست داره تاریخچه‌های بد اسپایدی رو بشوره و ببره. در نهایت هم که چندین و چند شماره به کیندرد پرداخته شد و اخرم رازش برملا شد.

به همه مترجما و ادیتورها تبریک و خسته نباشید میگم. خیلی لذت بردم ;-) اگرم جایی کامنتم مناسب نبود یا بی ربط بود پوزش میطلبم.

با آرزوی موفقیت.
نقل قول کردن
Agent bishop
#7 Agent bishop 1400-08-14 20:22
( اینجا رو یادم نمیاد ، نمی‌دونم چرا ، اما دوست دارم گریه کنم )
انصافا این جمله بهترین جمله ای که میشه برای omd گفت . کاش این رویداد رو هم مثل گناهان گذشته جوری راست و ریس کنند که هیچ کس دیگه بهش اهمیت نده .
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#8 AM SM BM SM 1400-08-14 20:56
سلام
ممنون بابت ترجمه و ادیت این کمیک.
و درباره شماره ۷۴ از سری جدید کمیک بوک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" (شماره ۸۷۵ لگاسی).
خطر اسپویل!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
بالاخره تموم شد! چه خوب چه بد، این یکی هم تموم شد. بالاخره بعد از سه سال داستان های مربوط به کیندرد تموم شد. وقتی به پشت سرمون نگاه میکنیم، میبینیم که این پایان چقدر با چیزی که این داستان باهاش شروع شد تفاوت داره. اینکه چه آرزو ها و در نهایت حسرت هایی به جا موند. اینکه چقدر امیدوارم و اینکه آخرش ناامید شدیم. این یکی هم رفت توی تاریخچه عظیم اسپایدرمن. این یکی هم تموم شد...
شاید کلیشه ای ترین جملاتی که الان میتونم بگم اینه که چقدر ناامید شدم. چقدر برای این داستان آرزو ها داشتیم و در نهایت اون چیزی که میخواستیم نشد. در واقع شاید این شماره آخر خیلی ناامید کننده نبود. روی کاغذ با تمام مشکلات این شماره پایان خیلی بدی سر و کار نداریم. اما واقعا چرا این داستان ناامید کننده نبود؟ چون دیگه امیدی وجود نداشت. با شماره های قبلی به راحتی تونستیم دست مارول رو بخونیم و به شکلی که انگار به ما توانایی دیدن آینده رو داده بودن، میدونستیم حدس بزنیم که چی در انتظارمون هست. دیگه میتونستیم اون عجله ای که برای سر و ته آوردن این داستان به هم به کار میرفت رو ببینیم. دیگه معلوم شد قراره بیخودی به مفیستو بها داده بشه و راه هم برای بن رایلی باز بشه. اگر با شماره های قبلی اسپنسر رو به کسی تشبیه کردم که انگار داره ما رو به سمت اتاقی میبره که معلوم نیست قراره اتاق عالی و زیبایی باشه یا یه جور جهنم، اسپنسر شماره قبلی و این شماره ما رو داخل یک خلع سیاه رنگ در حالی که اکسیژنی به ما نمیرسه رها میکنه و ما آخرش نمیفهمیم اون اتاق واقعا قرار بود چی باشه. حالا در لحظات آخر زندگیمون، قبل از به پایان رسیدن اکسیژنمون، داریم خاطراتی که داستان های اسپنسر در کمیک های اسپایدرمن برای ما ساخت رو مروری میکنیم و زیر لب با خودمون میگیم:"چه حیف!" اگر درباره شماره های قبلی گفتم که نمیدونم چه حسی دربارشون داشته باشیم، درباره این شماره باید بگم که اصلا میتونم حسی داشته باشم یا نه؟! بالاخره هر موقع ما با داستانی سر و کار داریم که دخالت های افرادی بدون منطق توی اونا دیده میشه، میشه سرنوشتش رو کامل حدس زد. اینکه قراره این داستان ها چقدر زورکی به پایان برسه. برای همین میگم که اصلا آیا میتونم به چنین کمیکی حسی داشته باشم؟ و این خیلی بده. از حس بد داشتن نسبت به این کمیک هم بدتره! چون حداقل وقتی حس بدی نسبت به این کمیک داری، یعنی حداقل داستان تونسته حسی رو درونت ایجاد کنه. یعنی حداقل داستان هدفی رو داشته و به طرز بدی بهش نرسیده. یعنی حداقل داستان با روند طبیعی "فکر نویسنده و دستان طراح" تموم شده. حالا هر چقدر هم بد تموم بشه. حداقل اینه که اون داستان اونقدری هویت داشته که حسی رو در شما ایجاد کنه. اما وقتی که حسی درباره این کمیک نداشته باشی، یعنی اون کمیک در حدی ناامید کننده بوده که نتوسنته حتی حسی در تو ایجاد کنه. و چنین سرنوشتی برای یک کمیک خیلی بده. من نمیگم که نسبت به این کمیک حسی ندارم. همونطور که گفتم این سوالی هست که برام پیش اومده. به هر حال این کمیک از یه طرف شروع عالی داشته و تا همین چند شماره پیش هم با قدرت داشت پیش میرفت و لحظات زیبایی هم داشت اما از یه طرف دیگه کمیکی که کمپانی و ناشر دستور پایانش رو بده، معلومه که قرار نیست به اون چیزی که خودش میخواد تبدیل بشه. برای همین حتی به وجود اومدن چنین سوالی هم برای من بد و دردناکه. اگر درباره شماره های قبلی گفتم که نمیتونم دقیق میخوام چی دربارش بگم، خب درباره این پایان هم به همون و بیشتر اندازه گیج و منگ هستم. حالا که به عقب نگاه میکنم میتونم پایان باشکوهی که این سری میتونست داشته باشه رو تصور کنم. میتونم ببینم که چه داستانک هایی مثل قضیه بومرنگ و ند لیدز وجود داشت که یا اصل قضیه برامون مشخص نشد، یا به طرز ارگانیکی به پایان نرسید و راضی کننده نبود. این کمیک شاید پایان پیتر پارکر رو در این داستان (فعلا) خوشحال نشون داد اما امید های من رو کشت و در افق محو شد و من رو سر جنازه امید هام و آرزو هام برای این سری با ناراحتی زیاد تنها گذاشت. در واقع باید اشاره کنم که همونطور که گفتم با پایان افتضاحی سر و کار نداریم. راستش به نظرم پایانش تا حدی (تکرار میکنم "تا حدی") استاندارد هست، اما بعضی وقت ها استاندارد بودن کافی نیست. در واقع شاید اگر با سری "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" نوشته "نیک اسپنسر" سر و کار نداشتیم این همه آه و ناله نمیکردم. اگر یه سری معمولی بود، یه چند جمله انتقاد میکردیم و بعدش کاسه کوزمون رو جمع میکردیم و میرفتیم پی کارمون. اما مسئله اینه که الان با مرد عنکبوتی شگفت انگیزِ نیک اسپنسر سر کار داریم. اگر به پشت سرمون نگاه کنیم میتونیم داستان های فوق‌العاده ای که تا قبل از این اسپنسر نوشته بود رو میتونیم به وضوح ببینیم. از ایده های جالب و تک قسمت عالیش تا داستان هایی که پیتر با جی جونا جیمسون داشت و راهی که چیپ زدارسکی برای ارتقا دادن شخصیت جی جونا جیمسون رو شروع کرد، ادامه داد. از رویداد فوق‌العاده عالی و حماسی "شکار شده" تا همین داستان هایی که برای کیندرد نوشت. اصلا چرا راه دور بریم؟ فقط کافیه افق دیدمون رو کمی عقبتر ببریم و وقتی رو ببینیم که این مفیستو هنوز قدم نحسش رو به صورت کامل در داستان های اسپنسر نگذاشته بود و "خون بهای پادشاه" و "توطئه آفتاب پرست" رو ببینیم. میتونیم هیجانمون رو برای سر درآوردن از این قضیه کیندرد ببینیم و با خنده ای تلخ با خودمون بگیم:"چقدر ساده بودم!" اینه که بیشتر از همه من (بخونید: ما) رو اذیت میکنه. اینکه میدونیم چه چیز های فوق‌العاده ای در انتظارمون بود. تا حدی که اگر نسخه از خودم بهم بگه از یه دنیای موازی اومده که توی اون مارول در کار اسپنسر دخالت نکرد و اون یک داستان فوق‌العاده نوشت، تعجب نمیکنم!
به هر حال بریم سراغ داستان و ببینیم چه بر سر شخصیت های این کمیک گذشت. این کمیک با نمای مرگ هری آزبورن شروع میشه. اینجا باید بگم که مرگ هری آزبورن همیشه برای من ناراحت کننده بوده. اصلا هر وقت اون جمله "تو بهترین دوستمی." هری رو میخونم و نگاه های چشم تو چشم هری و پیتر رو میبینم بغض من رو میگیره. اما وقتی نمای اول این کمیک اون رو دیدم، احساس خاصی نداشتم. شاید واسه این بود که اون فقط یه صفحه بود یا اینکه میدونستم قراره از این بخش استفاده ابزاری باشه. مارول باید خیلی گستاخ باشه که یکی از اون کمیک هایی که حالا بهشون بی احترامی کرده رو در این شماره نشون میده! (شاید حالا به طور مستقیم به مرگ هری آزبورن بی احترامی نکرد اما بقیه داستان ها چی؟) اما اسم داستان خدایی زیبنده این داستان بود. دوست دارم این رو به مارول بگم که:"پول چه به قیمت؟!" از اینا که بگذریم خدایی توی این شماره هم رابطه پیتر با مری جین بسیار زیبا به نمایش در اومد. هم در آغاز و هم در پایان کمیک. مخصوصا اونجاهایی که پیتر میگه مری جین با اینکه قدرتی نداره اما باز هم خودش رو توی دردسر میندازه. یا اونجایی که دکتر استرنج هم میگه که قهرمان خودش رو بر اساس مری جین نهاده که میبینیم او به کمک پیتر پارکر میاد. برای همین شخصیت پردازی مری جین توی این شماره واقعا عالی بود و او مکمل بسیار خوبی برای پیتر بود. توی شخصیت پردازی پیتر هم چیزی که بهش خدشه وارد کنه ندیدم. اما از جایی که این کمیک طوری من رو عادت کنه که به شکلی که چشم هام اشعه ایکس دارند مشکلات هر چیزی رو ببینم، قضیه اینه که این کمیک درباره شخصیت پیتر پارکر به همون شکل کلیشه ای که داره پیش میره. یعنی حتی یه سری دیالوگ های دیگر شخصیت ها هم کلیشه ای میشه. یعنی مثلا قشنگ معلومه بعد از مرگ این کلون هری آزبورن او عصبانی میشه، بعد اونا رو حسابی کتک میزنه، بعدش میگه "وای خدای من!" و بعدش دست از کارش میکشه! این یعنی که داستان راهی رو پیش گرفته که بهش میگیم:" نه سیخ بسوزه، نه کباب!" طوری که همه چیز به شکل استاندارد و کلیشه ای پیش بره. اینطوری نه پیچش ها خاصیت خودشون رو دارند، نه اتفاقات مهم. مخصوصا اون مرگ کلون هری آزبورن! مرگ او تقریبا کپی/پیست اتفاقی بود که برای بومرنگ افتاد. یعنی شخصیت هایی که در راه خوبی میمیرند و بعدش سرنوشتش رو کامل حدس زد. اینکه قراره این داستان ها چقدر زورکی به پایان برسه. برای همین میگم که اصلا آیا میتونم به چنین کمیکی حسی داشته باشم؟ و این خیلی بده. از حس بد داشتن نسبت به این کمیک هم بدتره! چون حداقل وقتی حس بدی نسبت به این کمیک داری، یعنی حداقل داستان تونسته حسی رو درونت ایجاد کنه. یعنی حداقل داستان هدفی رو داشته و به طرز بدی بهش نرسیده. یعنی حداقل داستان با روند طبیعی "فکر نویسنده و دستان طراح" تموم شده. حالا هر چقدر هم بد تموم بشه. حداقل اینه که اون داستان اونقدری هویت داشته که حسی رو در شما ایجاد کنه. اما وقتی که حسی درباره این کمیک نداشته باشی، یعنی اون کمیک در حدی ناامید کننده بوده که نتوسنته حتی حسی در تو ایجاد کنه. و چنین سرنوشتی برای یک کمیک خیلی بده. من نمیگم که نسبت به این کمیک حسی ندارم. همونطور که گفتم این سوالی هست که برام پیش اومده. به هر حال این کمیک از یه طرف شروع عالی داشته و تا همین چند شماره پیش هم با قدرت داشت پیش میرفت و لحظات زیبایی هم داشت اما از یه طرف دیگه کمیکی که کمپانی و ناشر دستور پایانش رو بده، معلومه که قرار نیست به اون چیزی که خودش میخواد تبدیل بشه. برای همین حتی به وجود اومدن چنین سوالی هم برای من بد و دردناکه. اگر درباره شماره های قبلی گفتم که نمیتونم دقیق میخوام چی دربارش بگم، خب درباره این پایان هم به همون و بیشتر اندازه گیج و منگ هستم. حالا که به عقب نگاه میکنم میتونم پایان باشکوهی که این سری میتونست داشته باشه رو تصور کنم. میتونم ببینم که چه داستانک هایی مثل قضیه بومرنگ و ند لیدز وجود داشت که یا اصل قضیه برامون مشخص نشد، یا به طرز ارگانیکی به پایان نرسید و راضی کننده نبود. این کمیک شاید پایان پیتر پارکر رو در این داستان (فعلا) خوشحال نشون داد اما امید های من رو کشت و در افق محو شد و من رو سر جنازه امید هام و آرزو هام برای این سری با ناراحتی زیاد تنها گذاشت. در واقع باید اشاره کنم که همونطور که گفتم با پایان افتضاحی سر و کار نداریم. راستش به نظرم پایانش تا حدی (تکرار میکنم "تا حدی") استاندارد هست، اما بعضی وقت ها استاندارد بودن کافی نیست. در واقع شاید اگر با سری "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" نوشته "نیک اسپنسر" سر و کار نداشتیم این همه آه و ناله نمیکردم. اگر یه سری معمولی بود، یه چند جمله انتقاد میکردیم و بعدش کاسه کوزمون رو جمع میکردیم و میرفتیم پی کارمون. اما مسئله اینه که الان با مرد عنکبوتی شگفت انگیزِ نیک اسپنسر سر کار داریم. اگر به پشت سرمون نگاه کنیم میتونیم داستان های فوق‌العاده ای که تا قبل از این اسپنسر نوشته بود رو میتونیم به وضوح ببینیم. از ایده های جالب و تک قسمت عالیش تا داستان هایی که پیتر با جی جونا جیمسون داشت و راهی که چیپ زدارسکی برای ارتقا دادن شخصیت جی جونا جیمسون رو شروع کرد، ادامه داد. از رویداد فوق‌العاده عالی و حماسی "شکار شده" تا همین داستان هایی که برای کیندرد نوشت. اصلا چرا راه دور بریم؟ فقط کافیه افق دیدمون رو کمی عقبتر ببریم و وقتی رو ببینیم که این مفیستو هنوز قدم نحسش رو به صورت کامل در داستان های اسپنسر نگذاشته بود و "خون بهای پادشاه" و "توطئه آفتاب پرست" رو ببینیم. میتونیم هیجانمون رو برای سر درآوردن از این قضیه کیندرد ببینیم و با خنده ای تلخ با خودمون بگیم:"چقدر ساده بودم!" اینه که بیشتر از همه من (بخونید: ما) رو اذیت میکنه. (ادامه در کامنت بعدی)
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#9 AM SM BM SM 1400-08-14 20:57
اینکه میدونیم چه چیز های فوق‌العاده ای در انتظارمون بود. تا حدی که اگر نسخه از خودم بهم بگه از یه دنیای موازی اومده که توی اون مارول در کار اسپنسر دخالت نکرد و اون یک داستان فوق‌العاده نوشت، تعجب نمیکنم!
به هر حال بریم سراغ داستان و ببینیم چه بر سر شخصیت های این کمیک گذشت. این کمیک با نمای مرگ هری آزبورن شروع میشه. اینجا باید بگم که مرگ هری آزبورن همیشه برای من ناراحت کننده بوده. اصلا هر وقت اون جمله "تو بهترین دوستمی." هری رو میخونم و نگاه های چشم تو چشم هری و پیتر رو میبینم بغض من رو میگیره. اما وقتی نمای اول این کمیک اون رو دیدم، احساس خاصی نداشتم. شاید واسه این بود که اون فقط یه صفحه بود یا اینکه میدونستم قراره از این بخش استفاده ابزاری باشه. مارول باید خیلی گستاخ باشه که یکی از اون کمیک هایی که حالا بهشون بی احترامی کرده رو در این شماره نشون میده! (شاید حالا به طور مستقیم به مرگ هری آزبورن بی احترامی نکرد اما بقیه داستان ها چی؟) اما اسم داستان خدایی زیبنده این داستان بود. دوست دارم این رو به مارول بگم که:"پول چه به قیمت؟!" از اینا که بگذریم خدایی توی این شماره هم رابطه پیتر با مری جین بسیار زیبا به نمایش در اومد. هم در آغاز و هم در پایان کمیک. مخصوصا اونجاهایی که پیتر میگه مری جین با اینکه قدرتی نداره اما باز هم خودش رو توی دردسر میندازه. یا اونجایی که دکتر استرنج هم میگه که قهرمان خودش رو بر اساس مری جین نهاده که میبینیم او به کمک پیتر پارکر میاد. برای همین شخصیت پردازی مری جین توی این شماره واقعا عالی بود و او مکمل بسیار خوبی برای پیتر بود. توی شخصیت پردازی پیتر هم چیزی که بهش خدشه وارد کنه ندیدم. اما از جایی که این کمیک طوری من رو عادت کنه که به شکلی که چشم هام اشعه ایکس دارند مشکلات هر چیزی رو ببینم، قضیه اینه که این کمیک درباره شخصیت پیتر پارکر به همون شکل کلیشه ای که داره پیش میره. یعنی حتی یه سری دیالوگ های دیگر شخصیت ها هم کلیشه ای میشه. یعنی مثلا قشنگ معلومه بعد از مرگ این کلون هری آزبورن او عصبانی میشه، بعد اونا رو حسابی کتک میزنه، بعدش میگه "وای خدای من!" و بعدش دست از کارش میکشه! این یعنی که داستان راهی رو پیش گرفته که بهش میگیم:" نه سیخ بسوزه، نه کباب!" طوری که همه چیز به شکل استاندارد و کلیشه ای پیش بره. اینطوری نه پیچش ها خاصیت خودشون رو دارند، نه اتفاقات مهم. مخصوصا اون مرگ کلون هری آزبورن! مرگ او تقریبا کپی/پیست اتفاقی بود که برای بومرنگ افتاد. یعنی شخصیت هایی که در راه خوبی میمیرند و بعدش شخصیت اصلی کمی ناراحت میشه و بعدش همه چی تموم میشه و میره پی کارش! البته باید این رو یادمون باشه که اسپنسر الان چاره ای نداشت. در شماره های قبلی اتفاقاتی افتاد که دیگه هیچ راهی جز مرگ این کلون باقی نمونده بود. راه دیگه ای برای او نمونده بود و فقط اسپنسر باید هر چه زودتر از شرش راحت میشد و برای همین نه اینکه فاش میشه او کلون هست خیلی تاثیرگذار هست نه مرگ او. درباره گابریل و سارا هم همین اتفاق افتاد. البته که این پیچش که کیندرد در واقع هری آزبورن نبوده به نظرم فرصت خوبی هم برای فیصله دادن گند Sins past بود، هم روح هری آزبورن رو پاک نگه داشت و هم میتونست خبیث های خوبی رو درست کنه. اما فقط اون دو مورد اول اتفاق افتادند و تلاش برای عمیق کردن این شخصیت ها فقط در چند صحنه و دیالوگ صورت گرفت و در نهایت اتفاق خاصی نیفتاد. بخش ناراحت کننده اینه که در تمام صحنه های این کمیک میشه جلوه ای از یک داستان فوق‌العاده رو دید که متاسفانه صورت نگرفت و اسپنسر نتونست کار خودش رو خوب انجام بده. از اینا که بگذریم نکردیم به مفیستو. احتمالا خودتون میدونید که حضور او واقعا بیخود بود. واقعا چرا باید این همه چیز رو به مفیستو ربط بدن؟ چرا باید مفیستو بگه که قبل از تولد پیتر هم میخواست اون رو بکشه؟ اصلا اون چه نقشی مهمی در داستان های اسپایدی داشته که حالا اینقدر بهش پر و بال داده میشه؟ اما حداقل میشه گفت انگیزه های اون برای نابود کردن ازدواج پیتر و مری جین مشخص شد که میخواست جلوی کسی که سلطنتش رو نابود میکنه رو بگیره اما باز هم این حضور بیخود مفیستو رو توجیه نمیکنه و این خیلی روی اعصاب هست. در کل داستان اول این شماره همونطور که گفتم به شکل معمولی به پایان رسید. اصلا اون چیزی نبود که ما میخواستیم اما بالاخره تموم شد.
اما داستان دوم جایی بود که بعد کلی غرغر کردن کمی من رو سرحال آورد. این همون داستانک جالبی هست که خیلی دوستشون دارم. جایی که پیتر بر سر قبر عمو بن میره و کسی پیش او میاد، که اون هم نجات یافته عمو بن هست. این داستانک همون چیزی هست که باید باشه و بسیار زیبا و تماشایی هست. دیالوگ های پیتر و آقای "دِیو سالیوان" در این بخش عالی بودند و پیتر خیلی خوب در لفافه دغدغه های خودش رو نشون داد و در نهایت درسی که باید میگرفت رو گرفت. و از اون مهمتر جایی بود که اعتقادات خود پیتر رو هم به چالش میکشید. جایی که این سوال رو مطرح میکنه:" آیا پیتر این حق رو داره که اینقدر خودش رو ملامت کنه؟" و البته جایی که شخصیتی رو میبینیم که به کمک عموی پیتر پارکر تغییر کرد و ما به خوبی با داستان او همراه شدیم. اما اینجا یه مشکلی هست. از اونجایی که این داستان از یه جایی به بعد بیشتر "اتفاق محور" بود و کمتر جایی ما لحظه های این چنینی داشتیم، این لحظه اونقدری که میتونست، قدرتمند نیست. تصور کنید این بخش در یک داستان عمیق به چه لحظه و پایان فوق‌العاده تری تبدیل میشد. اما در کل این لحظه بسیار زیبا بود و به شخصه خیلی دوستش داشتم.
اونجایی هم که "تاریخچه مرد عنکبوتی" نشون داده میشه به نظرم چیز خاصی نیست. بابا دیگه واقعا اینجا چه لزومی داشت که این بخش نشون داده بشه؟ البته راستش نمیتونم این رو جز نکته های منفی این شماره حساب کنم اما مشکل اینه که این بخش باعث عدم پایستگی لحن این کمیک شده. یعنی بخش fun این بخش با بخشی نسبتا دارک چند صفحه قبلی در تضاد هست و این چیز خوبی نیست.
و اما میرسیم به داستان بن رایلی. او بعد از مدت ها به کمیک های اسپایدرمن برگشت و باید دید چه چیزی در انتظارشه. راستش انتظار نسبی برای کمیک های او دارم و دوست دارم ببینم چه اتفاقی براش میفته. دوست دارم ببینم بعد از اتفاقات "توطئه کلونی" میشه مثل ونوم دانی کیتس ما حرکت بن رو از نظر شخصیتی به سمت قهرمان شدن ببینیم؟ این به نظرم فرصت خوبی برای بن هست و باید دید چطور ازش استفاده میشه. البته راستش من دوست ندارم قهرمانم رو تحت نظر شرکتی ببینم و این رو خیلی دوست ندارم مگر اینکه بعدا نشون داده بشه قضیه اون چیزی نیست که ما فکر میکنیم. و البته قراره یه زوج هم برای بن داشته باشیم به نام "جانین" و باید دید تعاملات اونا میتونه قابل انتظار باشه یا نه.

طراحی:
راستش صحبت درباره طراحی این کمیک اصلا کار راحتی نیست. چون این کمیک میزبان یک نوع طراحی نبود بلکه چندین طراح روی این کمیک کار کردند. خب راستش خود این قضیه خیلی خوب نیست. اینکه چندین طراح روی فقط یه کمیک کار کنند، باعث چند دستگی در طراحی ها میشه. حالا هر چقدر هم اون کمیک طولانی باشه! اما مسئله اینه که برای اینکه این کمیک باید سریعتر آماده میشد، این همه طراح روش کار کردند. اما از این که بگذریم که دیگه شده پای ثابت مشکلات این سری، طراحی ها به نظرم بد نبودند. اول که بخوام از سبک طراحی ها بگم باید این رو بگم که من از هیچ کدوم از سبک ها در این شماره بدم نیومد. به نظرم هر کدوم زیبایی های خاص خودشون رو داشتم. حالا این هم هست که از بعضی ها بیشتر لذت بردم و از بعضی ها کمتر اما در کل به نظرم خیلی روی مخ نبودند و از بعضی هاشون خیلی لذت بردم. طراحی چهره ها هم به نظرم بد نبود. البته بی نقص نبود و یه سری جاها بودند که چهره ها احساسات رو کامل منتقل نمیکردند (البته این بخش ها خیلی نبودند) اما در کل مشکل خاصی ندیدم. اکشن ها هم هیجان خوبی داشتند و تنش خاصی رو ایجاد میکردند اما اکشن های اول داستان واقعا عالی بودند. توی اون صفحات کاری انجام میشه که الان شاید کمتر شده. اون کار "داستانگویی با اکشن" هست. اکشن فقط "بزن بزن" نیست. بهترین اکشن ها، اکشن هایی هستند که درون خودشون پیام و مفهومی داشته باشند. آغاز یا پایان چیز مهمی باشند. (برای همین بهترین اکشن فیلم های کمیک بوکی در مرد عنکبوتی ۲ یافت میشه چون اونجا با اکشن ها داستانگویی میشه.) اینجا هم شاید با دوز نسبتا کمتری اما جلوه ای از یک داستانگویی خوب با اکشن ها میبینیم. یعنی جایی که بدون حتی یک دیالوگ، ضرباتی که گابریل و سارا به پیتر و صد البته به روح او میزنند رو میبینیم و اونا رو درک میکنیم و برای قهرمانمون نگران میشیم. اینجا جایی هست که طراح هیچ مزاحمی نداره و میتونه بدون هیچ مزاحمتی از سوی دیالوگ ها و توضیح های اضافه، به خوبی کار خودش رو انجام بده. و البته در همون صفحات، لی اوت بندی های خلاقانه کمک شایانی در هر چه بهتر شدن اکشن ها انجام میدن. رنگ آمیزی هم فوق‌العاده نیست اما کار خودش رو خوب انجام میده و من ازش راضی بودم. و البته راستش من در طراحی ها و اکشن ها خیلی گیج نشدم و خوب تونستم داستان رو ببینم و درک کنم. بخشی که مربوط به جهنم و اونجایی بود که دکتر استرنج و مفیستو با هم صحبت میکنند خیلی خوب طراحی شد. در کل میتونم بگم دوست داشتم یک طراح با تبحر روی این کمیک کار میکرد و این شلوغی رو نمیدیدیم، اما طراحی ها شما رو ناامید نمیکنند و باعث نمیشن که اذیت بشید.

ترجمه و ادیت:
یعنی شما بیاید بهترین داستان کل دنیای کمیک رو هم با ترجمه و ادیت ضعیف تحویل ملت بدی، به درد نمیخوره! اما توی سایت اسپایدی حتی بدترین کمیک ها هم بهترین ترجمه و ادیت ها رو دارند. سرعتش که فوق‌العاده است! اگر بهم میگفتن این کمیک اینقدر صفحه داره، انتظار داشتم که حداقل هفته بعد روی سایت بیاد اما آقای حیدری، جناب A.SHRFƎ، آقای محدثی و آقای ترابی گل کاشتند و این کمیک رو با سرعتی مثال زدنی ارائه دادند. از سرعت که بگذریم، به کیفیت کار میرسیم که هیچ حرف و حدیثی توش نیست. هم ترجمه عالی بود و اون شوخی ایرانیزه شده با اپلیکیشن شاد (!) بی نظیر بود و هم ادیت در هر بخشی بسیار عالی انجام شد و هیچ مشکلی باهاش نداشتم. زحمت شما رو اصلا نمیشه جبران کرد ولی امیدوارم که خستگیتون در بره و دوست دارم یادآوری کنم که کاری که شما میکنید تا ابد در جامعه کمیک ایران جاودان میشه.
دستتون درد نکنه.

با تشکر.
نقل قول کردن
stofterMRM
#10 stofterMRM 1400-08-14 21:02
خیلی ناراحتم خیلی وقته کمیک نخوندم ای کاش امسال زودتر تموم شه نهم واقعا سخته :cry: :cry:
نقل قول کردن
Agent spidey
#11 Agent spidey 1400-08-14 21:08
این داستان با اینکه برای رتکان داستان گناهان گذشته اومده بود از لحاظ سرنوشت دچار همون حادثه شد هر دو این داستان ها با دخالت های مارول باعث تناقضات عجیبی در شخصیت پردازی شخصیت ها شدن
بزارید از شخصیت خبیث داستان شروع کنم کیندرد کسی که نزدیک دو سال داستان های مردعنکبوتی رو تحت الشعاع خودش قرار داده بود این شخصیت مرموز خبر از شخصیتی چند بعدی میداد من خودم فکر نمیکردم که به عنوان هری آزبورن معرفی بشه چون دم دستی ترین گزینه به نظر میرسید اما پایان آرک شخصیتی اش تو این قسمت بهم ثابت کرد که اگه همین شخصیت تا پایان داستان هری آزبورن میبود بهترین اتفاق ممکن بود و لزوما نباید بابت شوک از یه شخصیت غیر منتظره رونمایی کرد تا زمانی که کیندرد هری بود هر مونولوگش معنی داشت انگيزه هاش قابل درک بود و کارهاش معنی داشت اما با پیچش مزخرف گابریل و سارا استیسی گند خورد به قوس شخصیتی اش چون همه اعمال کیندرد رو زیر سوال برد چون تا اون زمان کیندرد هری آزبورن بود کیندرد از اول میگفت که مریجین رو دوست داره و هرگز بهش صدمه نمیزنه اما زمانی که معلوم شد گابریل و سارا هستش این حرف بسیار بی معنی شد چرا ؟ چون مریجین برای گابریل و سارا شخصیتی نبود که اهمیت داشته باشه نکته دوم اینکه از اول به پیتر میگفت به گناهت اعتراف کن که ذهن همه ما رفت به سمت معامله با شیطان بعد از این پیچش ما نفهمیدیم پیتر باید به چه چیزی اعتراف کنه نکته سوم چرا کیندرد به زن و بچه هری تو شماره ۵۲ یا ۵۳ سر زد در حالی که هیچ ارتباطی بین سارا و گابریل با نورمی و لیز نیست نکته چهارم چرا اولین روز بعد از omd رو برای پیتر بازسازی کرد؟ براش چه معنی داشت ؟ نکته دیگه اینه که چرا گفت از دعوا بین پیتر و نورمن خسته است و فقط میخواد همه کسانی که دوسشون داره کنارش باشن ؟ بعد چی شد تو آخر داستان که خودش میخواست نورمن رو بکشه ؟ جواب همه این سوالات مشخصه شخصیت کیندرد در شماره های پایانی به اسپنسر تحمیل شد و نتونست چیزی که براش برنامه ریزی کرده بود رو اجرا کنه شاید خیلی ها راحت با پایان این شخصیت کنار بیان ولی‌ برای من قابل قبول نیست، اسپنسر دو سال برای این شخصیت زمینه چینی کرد و همه چی توی ۵ شماره آخر خراب شد علاوه بر همه اینا این تغییر ناگهانی گند زد به ریتم داستان، قبول دارم که ریتم داستان اسپنسر کند بود ولی ریتمش یکنواخت بود همه چی توی این پنج شماره سریع شد و در تضاد با زمینه چینی های قبلی قرار گرفت این نکته منفی داستان بود ولی نکات مثبتی هم داشت این آرک اسپنسر که الان میگم داستان میفیستو تا حدی توجیه شد و اینکه چرا ازدواج پیتر براش مهم بوده نکته دوم شخصیت پردازی پیتر و مریجین خصوصا مریجین بود که امیدوارم شخصیت پردازی و رابطه پیتر و مریجین بعد از اسپنسر این ثبات رو داشته باشه حالا که مارول نذاشت قضیه omd رتکان بشه لا اقل رابطه این دو مثل قبل بشه نکته مثبت سه خود میفیستو بود با اینکه شخصیت میفیستو به داستان اسپایدرمن نمیخوره ولی‌ حضور منطقی داشت و شخصیت پردازی و انگيزه هاش تکامل پیدا کرد و کاریزما داشت
مرگ هری هم جز لحظات زیبا و تاثیر گذار داستان بود البته دکتر استرنج حضور عجیبی داشت اول برای این اومد که بدونه چه به سر روح پیتر اومده سراغ میفیستو رفت اما در آخر روح هری رو نجات داد که همه اینا به دخالت های مارول برمیگرده در آخر به این شماره اگه بخوام نمره بدم بهترین نمره ای که به ذهنم میرسه ۴.۵ هستش این نمره نه به اسپنسر بلکه به سیاست های مداخله گرانه ماروله، اسپنسر خیلی تلاش کرد و خیلی از اشتباهات داستانی و شخصیت پردازی رو اصلاح کرد ولی دخالت های مارول باعث شد که من به این چند شماره آخر خصوصا قسمت آخر این نمره رو بدم
نقل قول کردن
Spider-Fan
+1 #12 Spider-Fan 1400-08-15 11:49
خب ران اسپنسر هم بالاخره به سرانجام خودش رسید...
من قبل از هرچیز می‌خوام خسته نباشید بگم و تشکر کنم از استاد ترابی عزیز که با نظارت‌شون روی ترجمه همیشه خروجیِ کار رو بهبود دادن. ما هم این وسط خیلی چیزا یاد گرفتیم ازشون...
همین‌طور از امیرحسین رجبی دوست‌داشتنی که زحمت ادیت بیشتر شماره‌ها رو کشید و کیفیت کارش واقعاً استانداردی هست در ادیت کمیک.
و خوش‌حالم که توی حدوداً دوسالی که گذشت تونستم با ترجمهٔ این ران در خدمت‌تون باشم.
این‌که برآیند کیندرد ساگا و به‌طور کلّی ران اسپنسر چطور بوده و در چه حدّ ظاهر شده بحثیه که جا داره بهش پرداخته بشه و حیفه که توی غوغای داستان بیاند و ... از یاد بره.
به‌طور خلاصه ولی نظرِ کلّی من راجع به این ران مثبته.
به‌نظرم حتی داستان پیچیده و غیرمنطقی این چندشمارهٔ آخر (که شاید ضعیف‌ترین برهه از ران اسپنسر به شمار بیآد)، باز هم شرف داره به اون مزخرفاتی که اسلات توی ده‌سال تحویل‌مون داد.
اسپنسر نشون داده که قبل از نویسنده‌بودن، یک طرفدار واقعی پیتر پارکر/اسپایدرمن ه، این شخصیت رو درک می‌کنه و مثل تمام نویسندگان تاپ این شخصیت، دغدغهٔ اصلاح و حذف اشتباهات نویسندگان قبلی در این عنوان رو داره. شاید زورش به undoکردن OMD نرسید، امّا اون‌قدری از مشکلات قبلی رو اصلاح کرد و داستان‌های ماندگاری نوشت که بشه جزو نویسندگان برتر اسپایدرمن حسابش کرد.
حیف و صد حیف که این ران هم درست مثل ران JMS، به پایان درخوری ختم نشد و مشخصاً اون‌طور که نویسنده قصد داشت به اتمام نرسید...
نقل قول کردن
Spider-Fan
+1 #13 Spider-Fan 1400-08-15 12:20
یه نکته‌ای وجود داره دربارهٔ پایان این داستان...
من کمابیش مطمئنم که در صفحات پایانی این شماره (همون‌جا که پیتر و ام‌جی می‌رن بالای امپایر استیت)، یک صحنهٔ بسیار مهم از طرف مارول به‌کلّی حذف شده و اون خواستگاری پیتر از مری‌جین ـه.
شما این پانل رو از شمارهٔ ۷۷ ببینید (اسپویلر خاصی نداره):



می‌بینید که حالت دستِ مری‌جین که حلقه روش هست خیلی غیرطبیعیه. انگار بعد از این‌که طراحی شده با نرم‌افزارهای گرافیکی تغییرش دادن.
توی تبلیغات آرک بیاند هم اگه خاطرتون باشه یه طراحی از پاتریک گلیسون دیدیم که باز هم مری‌جین رو با حلقه کشیده بود.
از اون‌جا که اسپنسر توی شماره‌های قبلی خیلی روی خواستگاری پیتر از مری‌جین مانور داده بود، آخرِ این شماره درست جایی بود که می‌تونست این‌کار رو انجام بده.
یعنی ران خودش رو با درخواست ازدواج پیتر از مری‌جین بعد از ماجراهای دیوانه‌وار کیندرد و ... روی ساختمان امپایر استیت (جایی که شمارهٔ اولش باهاش آغاز شد) به پایان برسونه.
برای همین به‌نظرم یکی از صفحات پایانی که هامبرتو راموس طراحی کرده و اختصاص داره به این مسأله و درست قبل از صفحهٔ آخر قرار داشته، به دستور مارول حذف شده...
نقل قول کردن
Amirreza-85
#14 Amirreza-85 1400-08-15 23:00
عالی بود عالی حرف نداشت ممنون از ترجمه و ادیت و اینا.یعنی من کمیک خوندنو دوست داشتم با این کمیک عاشقش شدم.دستتون درد نکنه
نقل قول کردن
mtm
#15 mtm 1400-08-23 12:11
یک نکته ای درباره سنگ قبر عمو بن در این داستان بود که من نمیدونم کسی متوجهش شد یا نه ولی من سعی کردم نوشته ای روی سنگ قبر با یکی از داستان های قبلی اسپایدرمن که خودم سالها قبل ترجمه ش کرده بودم یکی باشه (ببینید چقدر تو کارم وسواس دارم :-* :

(تو همون کمیک برتر سال 2001 مرد عنکبوتی)
b2n.ir/u18194

خود مارول هم همیشه رعایت میکنه و جمله he was loved رو روی سنگ قبر عمو بن مینویسه:
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#16 AM SM BM SM 1400-08-23 12:28
#15
خیلی جالب بود. همین وسواس ها هست که ترجمه های سایت رو اینقدر عالی کرده. و البته، ما همه عمو بن رو دوست داشتیم. :cry:
نقل قول کردن
mtm
#17 mtm 1400-08-23 22:12
به نقل از AM SM BM SM:
#15
خیلی جالب بود. همین وسواس ها هست که ترجمه های سایت رو اینقدر عالی کرده. و البته، ما همه عمو بن رو دوست داشتیم. :cry:

Yes that s right
(با لحن و لهجه نورالدین خانزاده(
نقل قول کردن
AM SM BM SM
#18 AM SM BM SM 1400-08-24 08:20
به نقل از mtm:
به نقل از AM SM BM SM:
#15
خیلی جالب بود. همین وسواس ها هست که ترجمه های سایت رو اینقدر عالی کرده. و البته، ما همه عمو بن رو دوست داشتیم. :cry:

Yes that s right
(با لحن و لهجه نورالدین خانزاده(

s4.uupload.ir/.../...
:lol: :lol:
(صداش اومد توی ذهنتون، نه؟)
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

42

کمیک هویت آزبورن

کمیک های پادشاه سیاه پوش - فارسی - کامل

تولد مجدد قهرمانان

پاسخ به سئوالات مردعنکبوتی

مقالات اسپایدرمن راهی به خانه نیست

حقایق کمیک بوکی

50

 

27

کمیک امپراتوری مخفی

توطئه کلونی

دنیای ونومی

41

کمیک بوک های superman

Telegram     Facebook    Youtube red

Aparat     Instagram     Discord                                                                                   

       

 

کمیک بوک های امازینگ اسپایدرمن

14

18

بزرگان تاریخ اسپایدرمن

مهم ترین داستان های مرد عنکبوتی

006

 

38

0010

اسپایدرمن در تلویزیون

21

30

29

 لحظات ماندگار اسپایدرمن

008

009

39

24

بهترین داستان های اسپایدرمن

لباس های مختلف اسپایدرمن

دشمنان معروف مرد عنکبوتی

بررسی فیلم های مرد عنکبوتی

48

37